کد خبر: 646337
|
۱۴۰۲/۱۰/۰۹ ۱۱:۲۷:۵۹
| |

محسن حاجی میرزایی، وزیر پیشین آموزش و پرورش:

اگر جامعه قادر به گفت‌وگو نیست باید از مسیر نظام یادگیری رمزگشایی کرد

محسن حاجی میرزایی نوشت: اگر جامعه ما قادر به گفت‌وگو نیست، اگر درصدد رمزگشایی از دلایل ناکامی‌های مزمن در مسیر توسعه و پیشرفت نیستیم، اگر قادر به حل پایدار مسائل نیستیم و اگر آسیب‌های اجتماعی گسترده و فزاینده است و به سنین کودکی تسری یافته، می‌توان از مسیر نظام یادگیری تحلیل، رمزگشایی و نتیجه‌گیری کرد.

اگر جامعه قادر به گفت‌وگو نیست باید از مسیر نظام یادگیری رمزگشایی کرد
کد خبر: 646337
|
۱۴۰۲/۱۰/۰۹ ۱۱:۲۷:۵۹

«فرصت بی‌نظیر یادگیری در اعتلای فرد و جامعه» عنوان یادداشت محسن حاجی‌میرزایی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: بحث درباره مسوولیت‌های نظام حکمرانی نسبت به آموزش و پرورش را با طرح پرسش‌هایی آغاز می‌کنم: نخستین پرسش این است که وقتی از نظام تعلیم و تربیت سخن می‌گوییم در اصل راجع به چه موجودیتی صحبت می‌کنیم، اندازه و اهمیت آن چیست؟ کارکرد این نظام چیست و پیامدهای کاستی در توجه به آن کدامند؟ بدیهی است اندازه و اهمیت یک موضوع در میزان و کیفیت توجه به آن تاثیر مستقیم و تعیین‌کننده دارد. انسان موجودی است که در پرتو آگاهی هویت می‌یابد. فرهنگ و تمدن امری اکتسابی و محصول قابلیت یادگیری در انسان است. انسان‌ها چون می‌توانند یاد بگیرند و یادگیری خود را، انباشته، طبقه‌بندی، تحلیل و منتقل کنند و تجارب خود را با دیگران به اشتراک بگذارند، می‌توانند نهاد‌سازی کنند، فرهنگ و تمدن را رقم بزنند. نهادها، قواعد بازی جمعی و الگوهای مناسبات اجتماعی هستند. انسان‌ها با اتکا به نهادها، پیش‌بینی‌پذیر شده و راه و رسم ترکیب در جامعه را کسب می‌کنند. روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در متن نهادها شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر این نهادها هستند که با معرفی قواعد، زیست در جامعه انسانی را ممکن می‌کنند. اینکه چگونه تشکیل خانواده بدهیم، کسب و کار داشته باشیم، با دیگران ارتباط برقرار کنیم، مطالبات خود را پیگیری کنیم در الگوهای ارایه شده توسط نهادها تعیین می‌شود. داگلاس نورث، اقتصاددان و دریافت‌کننده نوبل اقتصادی تغییرات پایدار در جوامع را محصول تغییر در نهادها و تغییر نهادها را بر اثر تغییر در مدل‌های ذهنی مشترک معرفی می‌کند و شکل‌گیری مدل‌های ذهنی را متاثر از نظام ترجیحات و یادگیری معرفی می‌کند. انسان‌ها به مدد قابلیت یادگیری و در تعامل با دیگران یاد می‌گیرند، یادگیری‌ها را در تعاملات جمعی به کار می‌برند و متناسب با واکنش‌های اجتماعی کنش و واکنش‌های خود را اصلاح می‌کنند و محصول این تبادل یادگیری‌ها و کنش و واکنش‌های اجتماعی تولید قواعد جمعی است که مبنای تعاملات بعدی قرار می‌گیرد..

این الگو پایدار می‌ماند تا با الگوی دیگری جایگزین شود و الگوی دیگر نیز متاثر از نظام ترجیحات و یادگیری متولد می‌شود و بدین‌سان تغییرات شکل می‌گیرد، پایدار یا با تغییر دیگری روبه‌رو می‌‌شود. فهم من از تغییرات پارادیمی بیان شده توسط توماس کوئن و جایگزینی پارادایم‌های جدید نیز در همین چارچوب قابل توضیح و تبیین است. بیان این مقدمه که کمی نیز طولانی شد با این انگیزه صورت گرفت که مهم‌ترین، فراگیرترین و تاثیرگذار‌ترین رفتار آدمی، یادگیری است. همه ‌چیز از یادگیری آغاز می‌شود. در منطق قرآنی انسان‌ها در شرایطی به دنیا می‌آیند که هیچ نمی‌دانند و با برخورداری از سه قابلیت بسیار ممتاز سمع، بصر و فواد و در پرتو تعامل با طبیعت و انسان‌ها کسب آگاهی می‌کنند، یافته‌های خود را اصلاح، انباشته، متراکم، طبقه‌بندی، تجزیه و تحلیل، استنتاج و منتقل می‌کنند. در تعاملات پیوسته انسان‌ها با یکدیگر به تدریج نهاد، فرهنگ و تمدن شکل می‌گیرد و تمایزات انسا‌ها و جوامع با یکدیگر، کارایی و اثربخشی نهادها، میزان غنای فرهنگ و پرباری تمدن را می‌توان در پرتو چنین تبیینی توضیح داد. 

وقتی یادگیری تا این اندازه مهم است، آموزش و پرورش نهادی است که به موجب قانون مسوولیت دارد نظام یادگیری عمومی و پایه را طراحی و اجرا کند. وقتی گفته می‌شود آموزش و پرورش هویت‌ساز، فرهنگ‌ساز، تمدن‌ساز و آینده‌ساز است با اتکا به چنین تبیینی است. آموزش و پرورش عمومی، مهم‌ترین رکن فرهنگ و تمدن و ساختن آینده، مصونیت‌بخش و توانمندساز در رویارویی با پدیده‌های نوظهور و آسیب‌های جسمی، فکری، روانی و اجتماعی است. خروج از استیصال، درماندگی و انفعال در پرتو کیفیت نظام یادگیری و برخورداری از فرصت‌های باکیفیت آن میسر می‌شود. افراد بر پایه میزان یادگیری، امکان بروز و ظهور می‌یابند و نقش‌آفرینی می‌کنند.

آنچه هستیم چه خوب و چه بد، چه درست یا نادرست و مجموعه مناسباتی که در میان‌مان حاکم است چه عادلانه و چه ظالمانه و تمام فعالیت‌هایی که انجام می‌دهیم چه کارا و اثربخش و چه بی‌خاصیت و اتلاف‌کننده و... همه محصول نظام یادگیری است و اصلاح هر یک از آنها جز از مسیر اصلاح نظام یادگیری میسر نخواهد بود.

اگر جامعه ما قادر به گفت‌وگو نیست، اگر درصدد رمزگشایی از دلایل ناکامی‌های مزمن در مسیر توسعه و پیشرفت نیستیم، اگر قادر به حل پایدار مسائل نیستیم و اگر آسیب‌های اجتماعی گسترده و فزاینده است و به سنین کودکی تسری یافته، می‌توان از مسیر نظام یادگیری تحلیل، رمزگشایی و نتیجه‌گیری کرد یا می‌توان از همین طریق توانمندی ملی را ارتقا بخشید، ظرفیت حل مسائل را بالا برد، نسبت به آسیب‌های متنوع فردی و جمعی پیشگیری و مصونیت‌سازی کرد. 

البته ضروری می‌دانم در اینجا تصریح کنم که عرصه یادگیری گسترده و پهناور است و آموزش و پرورش را می‌توان متولی بخش رسمی، برنامه‌ریزی شده، پایه، عمومی و الزامی آن بدانیم و سایر عرصه‌ها از قبیل خانواده، گروه همسالان، رسانه‌ها و نهادها و نظام ترجیحات نیز در توسعه یادگیری انسان‌ها نقش دارند که می‌تواند همراستا با بخش آموزش رسمی یا غیر همراستا باشد. با این توصیف همچنان می‌توان به دلایل برنامه‌ریزی شده، آگاهانه، الزامی، عمومی و با پایش و ارزشیابی مستمر بودن، نقش آموزش عمومی در یادگیری را نقشی متمایز و راهبردی شناسایی کنیم. این بحث را در روز دیگر پی می‌گیریم.

 

  • ناشناس ارسالی در
    شنبه ۹ دی ۱۴۰۲

    این سخنان بسیار درسته اما جامعه نماد حکمرانان است ‌حاکمیت فقط تظاهر ‌چاپلوسی رو پذیراست نه صداقت ودرستی

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها