یک زیست شناس و هیات علمی دانشگاه: آرزومندیم رئیسجمهور محترم صدای جامعه محیطزیست را شنیده باشد
محمود قاسم پوری مطرح کرد: دکتر پزشکیان یک نفر از درون سازمان را به ریاست سازمان حفاظت محیطزیست انتخاب کند.
محمود قاسم پوری زیستشناس حفاظت و آلودگی محیطزیستی- هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس نوشت:
سازمان حفاظت محیطزیست ایران، طی ۴۵ سال گذشته، شاهد تغییرات مدیریتی زیادی بوده که عمدتاً ناشی از انتصاباتی با دلایل سیاسی و گاه ناآشنا به مشکلات و مسائل محیطزیست کشور بوده است. اکنون آرزومندیم رئیسجمهور محترم صدای جامعه محیطزیست را شنیده باشد و مدیری برخاسته از بدنه این سازمان را به ریاست سازمان حفاظت محیطزیست بگمارد.
«یک نفر از درون سازمان را به ریاست سازمان حفاظت محیطزیست انتخاب کنید.»
این جمله تنها یک درخواست شخصی نیست، بلکه چکیده نظرات اکثریت جامعه محیطزیستی است که از چند دهه تحمل افرادی با زمینههای جناحی و سیاسی و بعضاً بسیار ناآشنا به مشکلات، معضلات و مسائل این سازمان و محیطزیست کشور به تنگ آمدهاند. هرچند شنیدن این صدا برای اهالی محیطزیست بسیار آسان است، اما گمان میرود که این درخواست آنچنان که باید به درستی به گوش تصمیمگیران این روزهای کشور نرسیده باشد. این نگرانی موجب شد تا در یادداشتی مجموعهای از تحولات این روزهای محیطزیست کشور را گردآوری کنم.
اما پیش از آن باید تعریف دقیقی از جامعه محیطزیست ایران ارائه کنم:
جامعه محیطزیست ایران متشکل از نیروی انسانی سازمان حفاظت محیطزیست، متخصصین دانشگاهی، کارشناسان و حفاظتگران مستقل است.
با نگاهی به اخبار، مصاحبهها، نامهها و حمایتهای صورت گرفته از زمان انتخاب آقای دکتر پزشکیان به سمت ریاست جمهوری، به نظر میرسد محیطزیست ایران یکصدا اعلام کرده است که میخواهد تخصص و تعلق به بدنه سازمان حفاظت محیطزیست و نه هیچ عامل دیگری در انتخاب ریاست سازمان دخیل باشد.
نگاه دقیقتر به افرادی که برای تصدی این جایگاه داوطلب شدهاند حقایق دیگری را آشکار میکند. از جمله اینکه برخی ایدههای مطرحشده از سوی افراد غالباً غیرمتخصص که از لابهلای برنامهها و گفتوگوهای آنها قابل دریافت است، از هم اکنون موجب شروع مجدد نگرانیهای بسیاری در جامعه محیطزیست ایران شده است. این نگرانی، اکثریت جامعه محیطزیست را در یک توافق و اجماع نانوشته گرد هم آورده است که همان انتخاب رئیس سازمان حفاظت محیطزیست از درون این سازمان است. این سرمایه اجتماعی را باید به فال نیک گرفت و در تصمیمگیری مدنظر قرار داد.
در ادامه، تلاشهای صورتگرفته و سپس نگاههای غیرتخصصی به موضوع محیطزیست را مرور خواهیم کرد:
1-نامههایی حاوی صدها امضا که در حمایت از خانم شینا انصاری و آقای حمید ظهرابی نوشته شده که هر دو از مدیران این سازمان هستند،
2-نامههایی از جانب متخصصان و دانشگاهیان مرتبط که همگی ضمن حمایت از انتخاب رئیس بعدی از بدنه سازمان، گزینههایی را معرفی کردهاند که در بین آنها نامهای ذکر شده به چشم میخورد.
3-کارزاری که با پیام مشخص انتخاب یک فرد از درون سازمان حفاظت محیطزیست به راه افتاده و در مدتی کوتاه چند هزار امضا حاوی اسامی افراد و مدیران بسیار باسابقه این سازمان و متخصصان شناختهشده محیطزیست ایران است.
4-کار کارشناسی صورتگرفته توسط اعضای اتحادیه انجمنهای علمی-دانشجویی محیطزیست ایران با تکیه بر روش دلفی که نتایج آن به وضوح آقای ظهرابی را شایستهترین فرد نشان داده است. نفرات بعدی نیز از مدیران باسابقه این سازمان هستند و این خود دلیل محکمی است بر ضرورت انتخاب رئیس بعدی از بدنه سازمان حفاظت محیطزیست.
اجماع بیسابقه بر سر این درخواست، فرصت طلایی برای رئیس بعدی سازمان است که اجماعکنندگان مصادیق آن را حمید ظهرابی و یا شینا انصاری می دانند. از بین این دو، حمید ظهرابی از مدیران باسابقه و خوشنام سازمان حفاظت محیطزیست است که بسیاری او را با ایدههایش در زمینه حفاظت مشارکتی و ضرورت استفاده از ظرفیتهای عمومی در حفاظت محیطزیست و بدل کردن آن به یک فرصت اقتصادی میشناسند. اگرچه آنطور که من ایشان را میشناسم، ظهرابی حفاظت محیطزیست را بهعنوان یک کل یکپارچه در نظر میگیرد و به دوگانه کاذب محیطزیست انسانی و طبیعی باور ندارد، اما توفیقات بسیاری نیز در زمینه محیطزیست انسانی به دست آورده که حاصل نگاه دقیق ایشان به محیطزیست بهعنوان یک کل واحد است. بخشی از توفیقات حفاظت مشارکتی در ایران که یکی از نمونههای موفق آن پارک ملی گلستان است، بیشک مرهون تلاشهای حمید ظهرابی بهعنوان یکی از افرادی است که عمیقاً به این ایده نوین حفاظتی باور دارد.
شینا انصاری هم از مدیران خوشنام و باسابقه این سازمان است که در بدنه این سازمان همواره از او به نیکی یاد میشود. ایشان اگرچه بیشتر در بخش محیطزیست انسانی مشغول به کار بودهاند، اما حضورش در سازمان حفاظت محیطزیست باعث شناخت نسبتاً خوبی از نیازها و مشکلات محیط زیست طبیعی شده است. این را میشود از لابهلای برنامه و مصاحبههایش دریافت که به درستی از تغییر پارادایم حفاظتی در جهان و ضرورت همگام شدن با آن سخن میگوید و مشارکت پذیری را سرلوحه خود قرار داده است.
در مقابل، با دیدگاههای افرادی روبرو هستیم که به نظر میرسد حضورشان در جمع کاندیداهای نهایی تصدی ریاست سازمان بیشتر تحت تأثیر جایگاه سیاسی آنها قرار دارد و نه سابقه و یا شناخت دقیق از مشکلات محیطزیست کشور. نگاهی به برنامه و گفتههای این داوطلبان نشان میدهد که چرا جامعه محیطزیست ایران در یک توافق بیناذهانی، دیگر خواستار ریاست افراد دور از سازمان و یا سیاسی بر سازمان حفاظت محیطزیست نیستند:
از بین نامهای سیاسی مطرح شده، دو نفر از آنها تحصیلاتی در زمینه محیطزیست دارند. اما سوابق اندک، گفتوگوهای مطبوعاتی و برنامه ارائه شده، به خوبی ناآشنایی آنها را با مأموریتهای اصلی این سازمان در هر دو بخش محیط زیست طبیعی و انسانی منعکس میکند. تکیه بسیار آنها بر محیطزیست انسانی و نگاه تفکیکگرا نشاندهنده ناآشنایی آنها با ضرورتهای حفاظت محیطزیست به عنوان یک کلیت واحد است.
برخی از نامهای مطرحشده نیز چندان بین جامعه محیطزیستی ایران پذیرفته نیستند. برای مثال، یک دانشآموخته مهندسی مکانیک که به صراحت از سدسازی و انتقال آب دفاع کرده و گفته است که باید در این سازمان کارآموزی کند. کاندیدایی که در خلال یک گفتوگوی مطبوعاتی بزرگترین مشکل محیط زیست طبیعی را تعداد زیاد انسان میداند که باعث کاهش جمعیت فیلها شده است.
نامهای دیگری نیز مطرح شدهاند که سابقه حضور در سازمان حفاظت محیطزیست را دارند، اما به دلیل عملکردشان در بخش منابع انسانی و مشکلاتی که ایجاد کردهاند، چندان در بدنه این سازمان محبوب نیستند و سوالات و ابهامات زیادی درباره آنها وجود دارد.
گفتوگوی رسانهها با یکی از دیگر داوطلبان حاوی نکاتی است در خور تامل و نشان میدهد طرف گفتوگو به قدری از مشکلات و موانع حفاظت در ایران بیاطلاع است که در برخی موارد مقصود اصلی مصاحبهکننده را درنیافته است. آنچه از خلال این گفتوگو مشخص است، تسلط اندک بر مشکلات و معضلات اصلی محیط زیست طبیعی است. در بخش محیطزیست انسانی نیز علیرغم تفکیک اشتباه صورتگرفته، به نظر میرسد که نگاه واقعبینانهای نسبت به جایگاه و قدرت عمل این سازمان وجود ندارد و این نگاه به دور از واقعیت میتواند منجر به سرخوردگی ناشی از عدم تحقق وعدههای غیرواقعبینانه شود.
همین نگاه غیر دقیق در بخشهایی از صحبتهای یک کاندیدای دیگر در خلال یک مصاحبه مطبوعاتی به چشم میخورد، جایی که مشکلات اصلی محیط زیست طبیعی را تحریم و عدم برخورداری از دانش بینالمللی میداند. در حالی که سازمان حفاظت محیطزیست تحت مدیریت مدیرانی خارج از این سازمان، در بسیاری از موارد حاضر به همراهی با متخصصان تراز اول داخلی نیز نبوده و همانطور که بارها گفته شده، ظن و گمانهای بیدلیل در داخل راه را برای تعاملات بینالمللی بسته است، نه تحریم. ایشان در نهایت ضمانت اجرایی حرفهایش را این میداند که همواره تلاش کرده دروغ نگوید، اما شائبههایی درباره تعارض منافع ایشان در ابتدای شروع به کار کمیته محیطزیست مطرح شده بود.
همانطور که پیش از این نیز به آن اشاره کردم، بحث ارجحیت محیطزیست انسانی به محیطزیست طبیعی و بالعکس یکی دیگر از اشتباهاتی است که در خلال گفتههای بسیاری از داوطلبان ناآشنا برجسته شده است. اما این جداسازی انسان از طبیعت و دنبال کردن راهکارهایی با اولویت بهبود محیطزیست انسانی با شرح وظایف و جایگاه سازمان حفاظت محیطزیست سازگار نیست. ساختن این دوگانه کاذب نشاندهنده شناخت ناکافی نسبت به دلایل بروز بحرانهای محیطزیستی است. شرح دقیقتری از دلایل را میتوان در یادداشت منتشرشده از سوی نیلوفر رئیسی، کارشناس ارشد علوم حفاظت در شماره ۶ مرداد ماه روزنامه پیامما یافت. در این یادداشت میتوان به خوبی دریافت چطور بسیاری از مشکلات محیطزیست انسانی ریشه در ناکارآمدیهای حفاظت از محیطزیست طبیعی دارد.
محمدصادق فرهادینیا، یکی دیگر از متخصصان شناختهشده هم با انتشار یادداشتی در شبکههای اجتماعی، ضمن بررسی ریشههای تاریخی و اینکه چطور اشتباهات سازمانی باعث شکلگیری این دوگانه شده، معتقد است از ۴ دهه پیش، انتخاب مدیران سیاسی و ناآشنا به محیطزیست طبیعی از عوامل بروز بسیاری از مشکلات بوده و در نهایت این سوال را مطرح میکند که چرا نباید برای یکبار، فردی آشنا و مسلط به محیطزیست طبیعی بر مسند ریاست سازمان حفاظت محیطزیست بنشیند.
در نهایت، به نظر میرسد جامعه چندصدایی محیطزیست ایران این بار بر سر یک موضع کلی به توافقی عمومی دست یافته و خواستار انتصاب فردی از بدنه این سازمان با شناخت دقیق از مشکلات آن است. امیدوارم رئیسجمهور محترم شخصا با مدنظر قرار دادن این نکات و درخواستها، موجبات دلگرمی جامعه محیطزیست ایران را فراهم نمایند.
دیدگاه تان را بنویسید