کد خبر: 701323
|
۱۴۰۳/۱۲/۰۷ ۰۹:۰۵:۰۰
| |

اعتماد گزارش داد؛ خواستگاران قلابی در سایت‌های همسریابی، سرقت ۴ میلیارد از ۴ زن

روزنامه اعتماد نوشت:‌وقتی مرد طلاساز قربانی اعتماد به شریکش شد و همه سرمایه‌اش را از دست داد، برای جبران ضررش نقشه فریب و سرقت از زنان در سایت‌ همسریابی را کشید تا آن را عملی کند.

اعتماد گزارش داد؛ خواستگاران قلابی در سایت‌های همسریابی، سرقت ۴ میلیارد از ۴ زن
کد خبر: 701323
|
۱۴۰۳/۱۲/۰۷ ۰۹:۰۵:۰۰

‌اواخر شهریور ماه ۱۴۰۳، زن جوانی به اداره پلیس رفت و به ماموران گفت که در دام یک خواستگار شیاد گرفتار شده است. شاکی گفت: «چند وقت قبل با جوانی به نام مهیار در سایت همسریابی آشنا شدم. او می‌گفت کارخانه‌دار است و وضع مالی خیلی خوبی دارد. در صفحه اینستاگرامش عکس‌هایی بود که او را در خانه‌های مجلل و اعیانی نشان می‌داد. وقتی برای ملاقات با هم قرار گذاشتیم، با ماشین مدل بالا به دیدنم آمد و همه اینها باعث شد که به او اعتماد کنم.»

به گزارش اعتماد، زن جوان در ادامه گفت: «من مدیر بخش تبلیغات یک شرکت خصوصی هستم که به‌ تازگی از همسرم جدا شدم و وضع مالی خوبی دارم؛ به همین دلیل بعد از مدتی که ‌مهیار به من پیشنهاد ازدواج داد، قبول کردم. او یک روز با من تماس گرفت و گفت که مادرش از ایتالیا به ایران بازگشته و قصد دارد مرا ببیند. آن روز مهیار سوار بر یک بنز به ‌دنبالم آمد تا مرا به خانه‌اش در غرب تهران ببرد، اما من وقتی وارد خانه او شدم، به جای مادرش، مرد غریبه‌ای را دیدم که اسلحه در دست داشت. او با همدستی مهیار دست و پایم را بست و کلید خانه‌ام را گرفت. مرد غریبه در خانه ماند و مهیار در حالی‌ که کلید خانه‌ام در اختیارش بود، رفت و حدود ۷ ساعت بعد بازگشت. سپس آنها مرا با دست و پای بسته در یکی از خیابان‌های جنوب غرب تهران رها کردند.»

این شاکی در مورد نحوه نجاتش نیز گفت: «وقتی مدتی گذشت، با داد و فریاد‌های من رهگذرها متوجه شدند و نجاتم دادند. وقتی خودم را به خانه رساندم، فهمیدم که همه اموالم به ارزش ۲ میلیارد تومان را سرقت کردند.»

این تنها شکایت از خواستگار شیاد نبود؛ چراکه بررسی‌ها نشان می‌داد او با این شگرد ۳ زن دیگر را هم گروگان گرفته و خانه‌شان را خالی کرده است. او همه طعمه‌هایش را در سایت همسریابی شناسایی می‌کرد و با اجاره ساعتی آپارتمان با مدارک جعلی، آنها را به آنجا می‌کشاند و زندانی می‌کرد تا بتواند خانه‌هایشان را خالی کند. مرد متهم فقط در یکی از سرقت‌هایش همدست داشت و ۳ سرقت دیگر را به ‌تنهایی انجام داده بود. با این اطلاعات، تحقیقات ماموران پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران زیرنظر بازپرس شعبه دهم دادسرای ویژه سرقت ادامه داشت تا اینکه نخستین شاکی پرونده چند روز قبل به‌صورت اتفاقی همدست مهیار را در خیابان دید. او به سرعت با پلیس تماس گرفت و همزمان با فریاد از مردم کمک خواست و به این ترتیب همدست مهیار دستگیر شد. با دستگیری او، معلوم شد که او برادر سارق اصلی است و به این ترتیب سارق اصلی نیز دستگیر شد و در بازجویی‌ها به گروگانگیری و سرقت از ۴ زن اعتراف کرد. تحقیقات در این پرونده برای شناسایی شاکیان دیگر از سوی ماموران پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.

سارق اصلی و اظهارات او

خواستگار قلابی، مردی طلاساز است که لیسانس مدیریت دارد. او تا همین یک سال قبل وضع مالی خیلی خوبی داشته است، اما یک روز دوستش که از قضا شریک کاری‌اش هم بوده، او را فریب می‌دهد و مرد جوان تبدیل به یک ورشکسته می‌شود. سارق اصلی که خودش را بازنده و ورشکسته می‌دانسته، تصمیم گرفته تا با فریب زنان و سرقت از آنها انتقام بگیرد. «اعتماد» در ادامه با این سارق گفت‌وگو کرده است.

تاکنون مرتکب جرم نشده بودید؟ درست است؟

خیر، تا الان مرتکب هیچ جرمی نشده بودم. من اصلا این کاره نبودم. درس خواندم و در زندگی زحمت زیادی کشیدم، اما باختم. آن هم به نزدیک‌ترین دوست و شریک کاری‌ام، باختم. اشتباه کردم و به او اعتماد کردم.

بین شما و شریکتان چه اتفاقی افتاد؟

من و شریکم یک کارگاه طلاسازی در تهران داشتیم. وضع مالی‌ام را توپ تکان نمی‌داد. ماشین مدل بالا زیر پایم بود و لوکس‌ترین آپارتمان‌ها را اجاره می‌کردم، اما شریکم خیانت بزرگی در حقم کرد. شریکم که در واقع بهترین و قدیمی‌ترین دوستم بود، پیشنهاد خرید چندین شمش طلا را داد. هرچه سرمایه داشتم را به‌حساب او واریز کردم به امید اینکه قرار است به سود آنچنانی برسیم، اما شریکم نه‌ تنها سرمایه‌ام را، بلکه هر چه طلای خام در کارگاه داشتیم را یک‌ شبه برداشت و فرار کرد. آن‌طور که شنیدم به امریکا یا کانادا رفته است. من دستم به او نرسید و تا چند‌ ماه در بیمارستان‌های مختلف بستری شدم و تا یک قدمی مرگ پیش رفتم.

چرا تصمیم گرفتید زنان را فریب دهید و با سرقت از آنها انتقام بگیرید؟

دستم به جایی بند نبود. رسیده بودم به زیر صفر. هر چه رشته بودم، پنبه شده بود. باید یک‌ شبه به پول می‌رسیدم. از طرفی به ‌شدت می‌ترسیدم، چون در همه این سال‌ها از راه درست پول در آورده بودم.

چه شد که چنین ایده‌ای به ذهنتان رسید؟ اینکه نقش خواستگار را بازی کنید و دست به سرقت و گروگانگیری بزنید؟

چند روز قبل از اینکه سراغ این کار بروم از خواهر دوستم شنیدم که در سایت همسریابی با مردی آشنا شده و اموالش را سرقت کرده است. شنیدن سرگذشت خواهر دوستم، موجب شد که ایده چنین سرقتی به ذهنم خطور کند. من هم کارم را شروع کردم. از دوستم پول قرض گرفتم و ماشین‌های مدل بالا اجاره کردم تا اعتماد زنان را به ‌خود جلب کنم. سپس سراغ نقشه سرقت و گروگانگیری رفتم. البته هر بار هم صفحه اینستاگرام خود را می‌بستم تا لو نروم و بعد که با طعمه جدید آشنا می‌شدم یک صفحه جدید می‌ساختم.

چه شد که پای برادرتان به پرونده باز شد؟

چون خانه شاکی اولم دور بود. از سوی دیگر چون بار اولم بود ترس عجیبی داشتم؛ می‌ترسیدم گروگان فرار کند. به همین دلیل از برادرم خواستم تا نقش نگهبان مسلح را بازی کند و من به خانه او بروم تا سرقت را انجام دهم.

در پرونده‌تان قید شده که چهار زن را فریب داده‌اید. از این چهار زن چه میزان مبلغی سرقت کرده‌اید؟

در این ۴ مورد، بیش از ۴ میلیارد تومان سرقت کردم. با این حال دیگر نمی‌خواستم سرقت کنم و قصدم این بود دور این کار را خط بکشم؛ چون خیلی استرس داشتم و از سایه خودم هم می‌ترسیدم، اما خب در نهایت دستگیر شدم.

اظهارات پلیس

در سال‌های گذشته مقامات قضایی در مورد سایت‌های همسریابی هشدارهایی داده‌اند. «علی نیک‌نفس»، رییس مرکز تشخیص و پیشگیری پلیس فتا ناجا در این باره اعلام کرده است: «در حالی که برخی افراد با ثبت‌نام در سایت‌های همسریابی به دنبال سوژه‌های مناسب برای ازدواج هستند، اما شاهد هستیم که تعداد زیادی از افرادی که در این سایت‌ها ثبت‌نام می‌کنند به دنبال سوء‌استفاده و کلاهبرداری از زنان و دختران هستند.»

گزارشی مشابه در سال ۱۴۰۲

اواخر سال ۱۴۰۲، زن جوانی به اداره پلیس رفت و از خواستگار قلابی‌اش به اتهام آدم‌ربایی و سرقت اموالش شکایت کرد. او در توضیح ماجرا گفت: «چند سال قبل همسرم فوت کرد و من تنها شدم. وضع مالی خوبی دارم و تصمیم نداشتم دوباره ازدواج کنم، اما مدتی قبل در میهمانی شبانه‌ای در جمع دوستانم بودم که یکی از دوستانم سایت همسریابی را به من معرفی کرد و گفت که می‌توانم از آن سایت با فرد مورد اطمینانی آشنا شوم و بعد ازدواج کنیم. من عضو سایت همسریابی شدم تا اینکه پس از چند روز با مردی به نام شهرام آشنا شدم. او خودش را مهندس کامپیوتر معرفی کرد و گفت شرکت بزرگی دارد و تنها زندگی می‌کند. چند روزی تلفنی با هم ارتباط داشتیم و درباره شرایطمان صحبت کردیم تا اینکه قرار شد از نزدیک با هم صحبت کنیم. اولین قرارمان رستورانی در شمال تهران بود. او با خودروی گران‌قیمت و مدل بالایی به رستوران آمد، با هم شام خوردیم و بعد هم مرا به خانه رساند. آن شب او را به خانه‌ام دعوت کردم، یک ساعتی مهمان من بود و بعد هم به خانه‌اش رفت.»

او در ادامه گفت: «به هر حال آن شب گذشت و ما با هم به توافق رسیدیم تا در فرصتی مناسب با هم ازدواج کنیم. شهرام همیشه حرف‌های قشنگی می‌زد و مرا به رویاهایم می‌برد، اما هرگز فکر نمی‌کردم او چه نقشه‌ای در سر دارد و خبر نداشتم برای سرقت اموالم نقشه آدم‌ربایی طراحی کرده و قرار است مرا به پرتگاه مرگ بکشاند. چند ساعت قبل او با من تماس گرفت و دوباره قرار ملاقات گذاشت و با خودروی مدل بالای دیگری سراغم آمد. وقتی سوار خودرویش شدم به طرف خارج از شهر به راه افتاد، چون قرار بود در محله‌ای خلوت با هم صحبت کنیم. پس از طی مسافتی ناگهان او خودرویش را متوقف کرد و با تهدید چاقو دست و پای مرا با طناب بست و پس از سرقت کیف و طلاهایم، مرا در بیابان‌های اطراف شهر رها کرد. هر قدر التماس کردم که مرا آنجا تنها نگذارد، فایده‌ای نداشت. من با دست و پای بسته در بیابان مانده بودم و هر قدر تلاش می‌کردم که طناب را باز کنم، فایده‌ای نداشت. هوا رو به تاریکی می‌رفت و صدای جانوران وحشی به گوشم می‌رسید، احساس می‌کردم در یک قدمی مرگ قرار گرفته‌ام. چند ساعت بعد خودرویی از آن محل می‌گذشت که مرا دید و نجاتم داد. پس از این حادثه به سرعت به خانه‌ام رفتم و تازه متوجه شدم خواستگار قلابی پس از اینکه مرا در بیابان رها کرده، کلید خانه‌ام را از داخل کیفم برداشته و به آنجا رفته و تمامی اموالم را که چند میلیارد تومان ارزش دارد، سرقت کرده است. سپس تصمیم گرفتم به اداره پلیس بیایم و از او شکایت کنم.»

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها