«اشرفیزه» شدن مقرهای گروهای تجزیهطلب کردی در شمال عراق؟
حال با توجه به تحولات اساسی در روابط بین کشورهای محور در منطقه و بهبود روابط بین آنها و نیز ارتباطات سیاسی بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عراق و امارات و عربستان و عقد قرارداد امنیتی بین ایران و عراق آیا میتوان گفت زمان اشرفیزه شدن مقرهای احزاب مسلح چپ تجزیهطلب در مناطق شمالی عراق فرارسیده است؟
فریدون حریری در یادداشتی نوشت: پس از صفآرائی مسلحانه سازمان تروریستی مجاهدین خلق و فرار اعضای آن از ایران و پیوستن به صفوف ارتش متجاوز بعثی، پیمان همکاری بین صدام و رجوی در سال 1361 بسته شد و نیروهای سازمان عملا به بخشی از ارتش بعثی تبدیل شدند.
صدام حسین در سال 1365 و در گرماگرم جنگ ایران و عراق نیروهای این سازمان را در منطقهای واقع در بیست کیلومتری شمال شهر «خالص» از توابع استان دیالی و در فاصله هشتاد کیلومتری مرزهای غربی ایران تحت نام پادگان اشرف مستقر کرد.
اشرف، نامی برگرفته از اولین همسر مسعود رجوی است که در کنار موسی خیابانی در یک درگیری خیابانی در سال 1360 در زعفرانیه تهران کشته شد. ستاد مشترک ارتش بعث و سازمان مجاهدین عملیاتهای ایضائی را از پادگان اشرف بر علیه مواضع رزمندگان اسلام در دوران جنگ تحمیلی سازماندهی و هدایت میکردند. آخرین اقدام نظامی مشترک این گروه تروریستی و ارتش متجاوز صدام در پنجم مرداد 1367 بود.
در آن زمان علیرغم گذشت شش روز از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران همه توان نظامی این مزدوران توسط صدام به مناطق غربی ایران گسیل داده شد که در تنگه مرصاد واقع در 45 کیلومتری کرمانشاه تیر خلاص توسط رزمندگان اسلام برشقیقه آنان شلیک شد و بقایای آنان به عراق گریخته و برای همیشه منفور مردم ایران شدند. ته ماندههای مخوف آنان پس از آتشبس بین ایران و عراق در پادگان اشرف و بگفته سازمان، «قرارگاه اشرف» سرجایشان نشستند.
پس از سرنگونی رژیم بعث در سال 1382 و با روی کارآمدن دولت جدید عراق ادامه حضور این گروه تروریستی که در پادگان اشرف بهعنوان بقایای رژیم بعثی و بلکه بخشی از آن محسوب میشدند؛ که در تیررس برخورد نیروهای مردمی دولت جدید عراق و اخراج از این کشور قرار گرفتند. علیرغم مقاومت قدرتهای جهانی در برابر اخراج آنان از خاک عراق نهایتا با فشار نیروهای عراقی در سال 1391 آخرین بقایای این سازمان تروریستی خاک عراق را ترک کردند و از آن پس پادگان اشرف یا همان قرارگاه اشرف با دنیایی خاطرات سیاه و تاریخی خونین به بایگانی تاریخ سپرده شد.
اشرف، رمز مخفیگاه مخوف خفاشان شبپرستی است که با زدودن ساکنان آن از خاک عراق بهعنوان تجربه موفق امنیت پایدار منطقهای محسوب میشود. این روزها پس از تعیین تکلیف مقر اشرف در مرکز عراق نوبت دیگر گروههای تروریستی مستقر در شمال این کشور رسید. با توجه به اشتراکات رفتاری ساکنان اشرف با گروههای تجزیهطلب چپ کُرد در شمال عراق، راه پیچیدن نسخه اشرف برای احزاب تجزیهطلب ایرانی مستقر در شمال عراق هموار شده است.
زیرا گروههای تجزیهطلب کُردی جنایاتی کمتر از سازمان رجوی در حق هموطنان خود خصوصا مردمان شریف کردستان مرتکب نشدند. در جنایات این گروههای تجزیهطلب همین بس که از 17 هزار قربانی ترور در کشور، قریب هشت هزار نفر این قربانیان از بین هموطنان ایرانی خصوصا شهروندان نجیب کردستانی است که توسط این تروریستها به شهادت رسیدهاند. این احزاب در همراهی و همکاری حزب بعث در دوران صدام دست کمی از سازمان مجاهدین نداشتند. اگر چه شرایط شمال عراق با حضور حاکمیت قومی در اربیل تا حدودی نسبت به مناطق عربنشین عراق پیچیدهتر است اما همین حاکمیت قومی نیز خود درگیر مسائل عدیده و پیچیدهای شده که توان هزینه و میزبانی این احزاب مسلح را ندارد. هرچند که سالهاست تدبیر برچیدن مقرات این احزاب در شمال عراق در بین مسئولین دو کشور شکل گرفته است اما اتفاقات چند سال اخیر خصوصا نیمه دوم سال 1401 ضرورت برخورد با آنها را تسریع بخشید. در چند سال گذشته بخش اعظمی از توطئههای منطقهای علیه امنیت ملی ایران توسط این گروههای تجزیهطلب از شمال عراق شکل گرفت. خصوصا حضور فعال آنان در تحریک و ترغیب در «اغتشاشات» شش ماه گذشته و ارسال سلاح و مهمات بداخل کشور و نیز ایجاد فضای خشونت بین جوانان، و عاملیت قتل و کشتار هموطنان اعم از مدافعان امنیت و جوانان تحریک شده را به پرونده سیاه خود اضافه کردهاند. در کنار همه این خیانتها، سرسپردگی و همسوئی آنان با نظام سلطه و جریانات برانداز را در پرونده خود دارند.
اینک تحولات سیاسی منطقه با نزدیکی کشورهای تاثیرگذار ایران، عربستان و امارات فضای سیاسی منطقه را دگرگون کرده است خصوصا که سرویس امنیتی عربستان نیم نگاهی نیز به گروههای اپوزسیون کرد ایرانی در شمال عراق داشت. با توجه به استقرار حاکمیت همسو و کارآمد در عراق و نیز رعایت حسن همجواری، زمینه همکاری در برچیدن بساط گروههای تجزیهطلب ایرانی در شمال عراق فراهم شده است زیرا حملات گاه و بیگاه نیروهای مسلح ایران به محل استقرار این گروههای تروریستی در خاک عراق برازنده روابط حسنه دو کشور دوست و همراه در منطقه نیست. بنابراین تنها راه استحکام و تثبیت روابط دو کشور برچیدن محل استقرار مقرهای پراکنده نظامی، آموزشی و رسانهای احزاب تجزیهطلب کُردی در شمال عراق بوده تا هزینههای امنیتی آن در راستای توسعه و پیشرفت دوکشور صرف شود.
اقتدار دولت عراق در گرو اعمال حاکمیت قانون اساسی فدرال این کشور در راستای امنیت پایدار منطقه است و همکاری در برخورد با هرگونه فعالیت گروههای سیاسی، تروریستی و رسانهای از شمال این کشور علیه همسایگان عراق از ضروریات حسن همجواری است. هرچند که احزاب تروریست مزبور با توجیهات سیاسی حاکمیت قومی شمال عراق در آن منطقه حضور دارند اما پایبندی به قانون ملی فدرال این توجیه را ابطال کرده و بحسب قاعده پناه دادن به مجرم حکم مجرم را دارد، بنابراین ادامه استقرار و شرارت نظامی و امنیتی و رسانهای گروههای تجزیهطلب کُردی متوجه مساعدت دهندگان آنان نیز خواهد شد.
حال با توجه به تحولات اساسی در روابط بین کشورهای محور در منطقه و بهبود روابط بین آنها و نیز ارتباطات سیاسی بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عراق و امارات و عربستان و عقد قرارداد امنیتی بین ایران و عراق آیا میتوان گفت زمان اشرفیزه شدن مقرهای احزاب مسلح چپ تجزیهطلب در مناطق شمالی عراق فرارسیده است؟ یا باید در انتظار تکرار پیمان سعدآباد دیگری باشیم که این بار همه کشورهای دخیل در پرونده کُردی را در بر بگیرد؟
دیدگاه تان را بنویسید