کد خبر: 410310
|
۱۳۹۹/۰۳/۱۸ ۱۲:۱۸:۲۰
| |

محسن جلال‌پور، در یادداشتی نوشت:

راه دشوار کارآفرینی در ایران

به سفارش یکی از دوستان، قسمت اول سریال «ساخت ایران» را دیدم که ماجرای مهاجرت دانشمندی جوان به نام کوروش افشارجم را روایت می‌کند.

راه دشوار کارآفرینی در ایران
کد خبر: 410310
|
۱۳۹۹/۰۳/۱۸ ۱۲:۱۸:۲۰

اعتمادآنلاین| به سفارش یکی از دوستان، قسمت اول سریال «ساخت ایران» را دیدم که ماجرای مهاجرت دانشمندی جوان به نام کوروش افشارجم را روایت می‌کند. شاید صدها تحقیق و پژوهش درباره ویژگی‌های نظام اداری در ایران نوشته شده اما به گمانم هیچ‌کدام از این تحقیقات نتوانسته‌اند به خوبی این سریال، فساد و ناکارآمدی‌ نظام اداری ما را به رخ کشند. داستانش را برایتان روایت می‌کنم.

کوروش افشارجم دانشمندی است که با هزینه شخصی و در آزمایشگاه خانگی‌اش کشف بزرگی می‌کند. او به فرمولی دست یافته که قادر است آب‌های آلوده را تصفیه و از آن سوختی پاک تهیه کند. برای ثبت این کشف بزرگ راهی سازمان ثبت اختراعات می‌شود. در راهرویی شلوغ، آبدارچی رییس سازمان اولین فردی است که راهنمایی‌اش می‌کند اما هرکاری تعرفه خودش را دارد؛ «ملاقات با کارشناس 10 تومان، وقت گرفتن برای دیدار با معاون 20 تومان، جلو انداختن نوبت ثبت اختراع 30 تومان، اعمال نفوذ در شورای عالی کارشناسی قیمتش فرق می‌کند...» بعد از کلی چک و چانه، آبدارچی از او می‌پرسد گیر کارت کجاست؟ محقق جوان می‌گوید: هیچی فقط می‌خواهم رییس را ببینم و آبدارچی دفترچه‌ کوچکی از جیبش بیرون می‌آورد و می‌گوید: وقت قبلی داری؟ دی پر است، بهمن هم پر است اما فکر کنم روز 29 بهمن جای خالی هست. می‌تونم وقت ملاقات برات بگیرم اما دو تا تراول چک پنجاهی هم برات آب می‌خورد.» مخترع متعجب پیشنهاد آبدارچی را نمی‌پذیرد و ترجیح می‌دهد راه درست را ادامه دهد اما آبدارچی تهدیدش می‌کند که «اگر برگشتی، می‌شه سه تا تراول» یعنی اینکه می‌روی و دوباره برمی‌گردی پیش خودم اما باید پول بیشتری بپردازی.

کوروش افشارجم گیج و سردرگم، مستقیم به دفتر رییس مراجعه می‌کند و می‌گوید باید رییس را ببیند چون اختراعش خیلی مهم و محرمانه است اما مسوول دفتر رییس سازمان از او می‌پرسد «شما فثا گرفتی؟» محقق جوان ابراز بی‌اطلاعی می‌کند که رییس‌دفتر برایش توضیح می‌دهد؛ فثا یعنی «فرم ثبت اختراعات امنیتی». کوروش که هاج و واج مانده می‌پرسد از کجا باید بگیرم؟ که رییس دفتر می‌گوید از «دتفا» که یعنی باید به «دایره تحویل فرم‌های اداری» در انتهای سالن بروی. محقق جوان دتفا را پیدا می‌کند و خانمی که متصدی تحویل فرم‌هاست به او می‌گوید باید «قمزو» هم مراجعه کند؛ یعنی به قسمت مهرهای زیر ورقه. مرد از قمزو به قسمت «سوت مم» یعنی ساخت و تحویل مهرهای محرمانه می‌رود و چون مدیر بخش سوت مم حوصله گرفتن مهر محرمانه را ندارد از او می‌خواهد که از زیرزمین، مهر را تحویل بگیرد و به او برساند.

مخترع جوان پس از آن به ده‌ها مرکز و اتاق دیگر مراجعه می‌کند و در نهایت از ثبت اختراع خود ناامید می‌شود و برای قضای حاجت به دستشویی می‌رود که بخت را یار خود می‌بیند و آنجا رییس سازمان را ملاقات می‌کند. به هر صورت رییس متقاعد می‌شود که در دفترکارش مخترع جوان را ملاقات کند. کوروش افشار جم با حرارت درباره سال‌ها تحقیق و اختراع بسیار مهمش صحبت می‌کند اما رییس سازمان مدام از کسری مدارک پرونده‌اش می‌گوید. در نهایت مخترع می‌فهمد که مدرک تحصیلی آقای رییس سیکل است و متوجه اهمیت اختراع و نوآوری هم نیست. به این ترتیب رییس سازمان هم هیچ کاری نمی‌تواند برای او انجام ‌دهد و کوروش دوباره ناچار می‌شود به آبدارچی مراجعه کند و در نهایت پس از پرداخت پول چای به آبدارچی، دو دست از دو پا درازتر از سازمان خارج می‌شود. ساختار سیاسی خوب ساختاری است که توان تنظیم و تدوین سازوکارهای مناسب برای رشد مخترعان و کارآفرینان را فراهم کند.

درجه خوب بودن حکمرانی در کشورها در قانونگذاری صحیح و سالم‌سازی فضای کسب‌وکار و حذف مقررات فسادزا خلاصه می‌شود و کشوری موفق است که بتواند منافذ رانت‌خواری و رانت‌جویی را ببندد. نیروهای کارآفرین و خلاق ایده‌های جدید و خلاقانه را به تکنولوژی تبدیل می‌کنند. فرآیند تبدیل فکر خلاقانه به تکنولوژی مدرن همیشه هراس دو دسته نیروی منفی را به دنبال دارد. هم تیول‌داران سیاسی از این فرآیند هراس دارند و هم ذی‌نفعان سنتی. دارون عجم‌اوغلو معتقد است اگر جوامعی پیشرفت نمی‌کنند به خاطر این است که عده‌ای صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی به خاطر نفع گروهی خود و به هزینه عدم پیشرفت کل جامعه، همه منافذ ترقی را بسته‌اند. به عقیده او توسعه نیافتن کشورها به دلیل وجود نهادهای تمامیت‌خواه و بهره‌کش است که از منافع اقتصادی دیگران بهره‌مند می‌شوند و نفع‌شان در این است که اقتصاد بسته بماند، خلاقیت سرکوب شود و آزادی عمل عاملان اقتصادی هرگز محقق نشود. وقت کردید، دست کم قسمت اول سریال ساخت ایران را ببینید؛ نمی‌دانید بخندید یا گریه کنید.

منبع: روزنامه تعادل

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها