محسن جلیلوند، کارشناس، پژوهشگر و استاد روابط بینالملل:
سیاست خارجی برآیند منافع ملی است
این روزها قرارداد راهبردی 25ساله بین ایران و چین حسابی جنجالی شده و برخی افراد و جریانها در شبکههای اجتماعی آن را با معاهده «ترکمانچای» مقایسه میکنند
اعتمادآنلاین| این روزها قرارداد راهبردی 25ساله بین ایران و چین حسابی جنجالی شده و برخی افراد و جریانها در شبکههای اجتماعی آن را با معاهده «ترکمانچای» مقایسه میکنند و میگویند این یک «قرارداد استعماری» و برخلاف منافع کشور و ملت ایران است، این دسته از منتقدان با اشاره به رویکرد نه شرقی و نه غربی ایران اعلام میکنند که به هم زدن این توازن ممکن است تکانههای جدیدی را در فضای اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد کند. در سوی مقابل اما موافقان این طرح قرار گرفتهاند که با ادعای اینکه چین بعد از امضای سند راهبردی در عرض یک دهه بین 250میلیارد تا 400میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری خواهد کرد تلاش میکنند تا چین را به عنوان یک شریک تجاری قابل اعتماد برای اقتصاد ایران معرفی کنند.در پاسخ به این رفتارهای متناقض سخنگوی وزارت امور خارجه ایران روز دوشنبه در مقام دفاع از این سند راهبردی برخاسته و ضمن رد گمانهزنیها در ارتباط با این موضوع گفت: «این یک سند افتخارآمیزاست که به نفع منافع دو کشور ایران و چین است. اگر این سند نهایی شود، میتوان متن آن را منتشر کرد.» با توجه به اهمیت موضوع روابط راهبردی ایران و چین سراغ محسن جلیلوند، کارشناس، پژوهشگر و استاد روابط بینالملل رفتیم تا درباره دلایل اهمیت روابط راهبردی کشور بحث و تبادل نظر کنیم.
این روزها مباحث متعددی در خصوص سند راهبردی میان ایران و چین در شبکههای اجتماعی و فضای رسانهای مطرح است. از منظر شما آیا مناسبات ارتباطی ایران و چین میتواند مشکلات اقتصادی ایران را حل کند؟
فعلا که جزییات این سند که میگویند راهبردی هم هست، نه از سوی ایران و نه از سوی چینیها منتشر نشده که بدانیم چه چیزی قرار است بدهیم و چه چیزی قرار است به دست آوریم. تا زمانی که دادههای اطلاعاتی شفاف در اختیار تحلیلگران قرار نگیرد؛ نمیتوان درباره تبعات این سند و اثرات آن به صورت دقیق صحبت کرد. البته در فضای مجازی یک سری ادعاها وشایعاتی مطرح میشود که زیاد نمیشود روی این اطلاعات حساب باز کرد. فقط بحثی که مطرح شده این است که یک سند همکاری قرار است بین ایران و چین امضا شود، البته به صورت قرار داد نیست بلکه پیش نویس آن به صورت یادداشت تفاهم آماده شده است. اینکه شما میپرسید آیا ایران میتواند روابط راهبردی با چین داشته باشد؟ بله ایران میتواند با هر کشوری مبتنی بر سیاستهایش رابطه راهبردی برقرارکند.
به هرحال جمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کرده است تا در حوزه سیاست خارجی خود، نوعی سیاست موازنه را داشته باشد و بر اساس سیاست نه شرقی و نه غربی حرکت کند. به نظر شما امضای این سند راهبردی و متعاقب آن رای منفی چین به قطعنامه امریکا در جلسه شورای امنیت به نفع ایران را میتوان نوعی سیاست بازگشت به شرق در هژمونی دیپلماسی ایران قلمداد کرد؟
ببینید سیاست نه شرقی و نه غربی هرگز به صورت جدی و در قالب یک دکترین قابل استناد توسط دستگاه دیپلماسی کشور در دورههای مختلف تبیین نشد. اینکه شرق یعنی چه؟ و غرب چه دامنهای را شامل میشود که به آن نه بگوییم؟ آیا منظور از شرق شرق جغرافیایی است؛ با منظور از غرب رویکردهای فرهنگی و سیاسی را در بر میگیرد. بعد از اینکه مناسبات ارتباطی و اقتصادی ایران با چین و روسیه نزدیکتر از قبل پیگیری شد، سیاست نه شرقی و نه غربی به نظر میرسد که کم رنگتر شده و ایران نوعی بازگشت به شرق را دنبال کرد. البته چون این فرآیند خوب تبیین نشد مشخص نیست که خطوط قرمز احتمالی یک چنین دیدگاهی واجد چه شاخصهایی هستند. ولی با حرف شما موافقم که ما الان یک نگرش به سمت شرق یعنی روسیه، چین و...داریم که این امر هم به دلیل تقابل استراتژیکی است که ایران با غرب دارد.
یکی از دلایلی که کشورها از دل توسعه مناسبات ارتباطی و بهبود روابط راهبردی دنبال میکنند پاسخگویی به مشکلات و نیازهای کوتاهمدت، میان مدت و بلندمدت کشورهاست؛ به هر حال ایران در شرایط فعلی با مشکل نقل و انتقالات مالی و تحریم اقلام صادراتی خود روبهرو است؛ آیا ایجاد روابط راهبردی با چین میتواند در این زمینه کمکی به ایران بکند؟ آیا توقع یک چنین روابطی خوشبینانه است؟
چین 9درصد اقتصاد دنیا را دارد و بزرگترین قدرت اقتصادی دنیا بعد از ایالات متحده است و بر اساس پیشبینیها در آینده نزدیک به راس هرم اقتصادی صعود میکند. اما داشتن این قدرت اقتصادی با میزان تاثیرگذاری استراتژیک متفاوت است؛ شما میتوانید توان اقتصادی بالایی داشته باشید اما الزاما اثرگذاری چیز دیگری است؛ چین فعلا تاثیری که باید در عرصه روابط بینالملل داشته باشد را ندارد.
این گزاره را خود چینیها هم پذیرفتهاند و معتقدند که از سال 2030 به بعد است که میتوانند به مسائل و مشکلات و روابط بینالملل و بازیهای قدرتهای جهانی وارد شوند. تا سال 2030 چینیها سعی خواهند کرد خود را از درگیریهای جهانی کنار بکشند. حتی در نزدیکترین نقاط به قلمروهای سرزمینیشان مثل هنگ کنگ، تایوان، کره شمالی و... هم میبینیم که خیلی وارد چالش سنگین با غرب نمیشوند چرا که میدانند فعلا قادر به مقاومت در برابر امریکا نیستند. همین هم میشود که بعد از فشار اقتصادی امریکا به چین؛ تلاش میکنند تا به یک تفاهم نامه با ایالات متحده در این زمینه برسند تا اقتصادشان بیشتر از این آسیب نبیند. بنابراین طبیعی است که وقتی کشوری در خصوص منافع خود با غرب وارد چالش نمیشود در مورد ایران یا هر کشور دیگری هم اول به منافع خود فکر کنند.
دلیل این سکوت در برابر امریکا چیست؟ به هر حال چین هم قدرت اقتصادی است وهم در زمینه نظامی ظرفیتهای فراوانی دارد. چرا چینیها با این ظرفیتها به دنبال تامین منافع خود از طریق مذاکره و گفتوگو هستند؟
به هر حال این کشور یک میلیارد و 400میلیون نفر جمعیت دارد و سیر کردن شکم این جمعیت میلیاردی بسیار سخت و حساس است و نمیشود درباره آن ریسک کرد. کوچکترین چالشی در حوزه اقتصادی ممکن است چین را با بحران مواجه کند. ضمن اینکه چینیها خاطره دوران مائو را نیز دارند که چین بسیار ضعیف و با مشکلات اقتصادی فراوانی روبه رو شد. بنابراین وارد چالش نمیشوند. اما اینکه کشوری فکر کند چین میتواند در مسیر استیفای کشور دیگری ورود کند به نظرم اشتباه است.
چین این تجربه تاریخی را هم ندارد که بتواند در سطح جهانی موضوعی مدیریت کند؛ چین نه مثل بریتانیا قدرت استعماری بوده است و نه مثل ایالات متحده قدرت هژمونی جهانی دارد و چون تجربه جهانی برای مدیریت بینالمللی ندارد، دست و پای خود را جمع کرده تا وقت مناسب و زمان مشخص از راه برسد. چینیها هنوز معتقدند که کشوری جهان سومی هستند و هرگز خودشان را در این سطح نمیبینند که بتوانند چالشهای بینالمللی را مدیریت کنند. اینکه فکر کنیم چین به نفع ما وارد چالش با امریکا میشود خوشبینانه است و حداقل تا 2050 هم نمیتواند به چنین جایگاهی برسد.
مشکلی در حوزههای اقتصادی و دیپلماسی کشورمان مشاهده میشود که باعث آسیبهای فراوانی به کشور شده است. موضوعات سیاست خارجی ما در داخل با رویکردهای افراطی و تفریطی مواجه میشود و به جای اینکه ارزیابیهای تحلیلی در این زمینهها صورت بگیرد، بیشتر رفتارهای هیجانی و احساسی در این حوزهها مشاهده میشود. در مورد چین هم بلافاصله بعد از انتشار خبر امضای سند روابط راهبردی با چین، شاهدیم که دامنه وسیعی از رفتارهای مخرب رسانهای و شایعات در فضای عمومی کشور پخش میشود آسیب یک چنین نگاهی به اقتصاد و دیپلماسی کشور چیست؟
در هر کشوری، سیاست خارجی برآیندی است از منافع، گرایشها، سیاست ها؛ ایدئولوژیها و همچنین تاثیرگذاری گروههای مختلف و...اینها وقتی در کنار هم جمع میشوند، راهبردهای سیاست خارجی کشورها را تشکیل میدهند. بنابراین در ایران هم این وضعیت وجود دارد؛ اما مشکل مباحث دیپلماسی در داخل کشور این است که اغلب موضوعات در ایران بر اساس عقلانیت و تخصص ارزیابی نمیشود و بیشتر هیجانات و شعارهاست که موضوعات را پیش میبرد و چون عقلانی نیست از نظر کارشناسان غیرقابل قبول است که این مشکل باید در طول زمان حل شود.
موضوع دیگر نوع نگرش هر کشوری به جهان مهم است؛ بحث ما مربوط به چین است؛ چین نگرشش به جهان از حوزه تنازع خارج شده و وارد رقابت، تعامل و همکاری شده، در حالی که ایران به واسطه فشارهایی که مدام تحمل میکند، همواره ناچار است که رویکرد تدافعی را در پیش بگیرد. این موضع تدافعی باعث شده تا دیپلماسی ایران هم بیشتر در راستای تقابل حرکت کند. این نتیجه فشاری است که امریکا به ایران وارد میکند و سایر کشورها نیز ناچارند تا آن را بپذیرند.
رای منفی چین در جلسه اخیر شورای امنیت به نفع ایران باعث شده تا برخی تحلیلگران اصولگرا اعلام کنند که چینیها برای گسترش روابط راهبردی به ایران چراغ سبز نشان داده است. این در حالی است که گروههای میانهرو معتقدند که رفتار چینیها نه در راستای منافع ایران بلکه در مسیر بازی با کارت ایران است. نظر شما در این خصوص چیست؟
چین در این 6قطعنامهای که علیه ایران صادر شد؛ در بسیاری از این 6قطعنامه یا به ضرر ایران رای داد یا اساسا در جلسه شرکت نکرد. به نظرم اینکه با یک رای یا یک حرکت بخواهیم اعلام کنیم که چین به دنبال روابط راهبردی اقتصادی و امنیتی و نظامی با ایران است؛ باید بیشتر صبر کنیم تا ببینیم آیا چین بعد از حل مشکلات اقتصادی خود با امریکا هم حاضر است یک چنین حمایتهایی از ایران بکند یا اینکه در این مورد خاص تنها با نام ایران برای دریافت منافع بیشتر استفاده کرده است.
گفته میشود چنانچه گروههای تندتر جناح راست و طیفهای اصولگرا سکان هدایت ساختار اجرایی کشور را به دست بگیرند، ایران روابط عمیقی با چین و روسیه برقرار خواهد کرد. در شرایطی که شما میفرمایید چین از قدرت هژمونی لازم برای اثرگذاری در مناسبات جهانی برخوردار نیست، فکر نمیکنید اینکه ما همه تخممرغهایمان را برای بهبود وضعیت اقتصادی در سبد چین قرار دهیم خطرناک نیست؟
شما موضوع را درست تشریح کردید؛ به نظر میرسد در حال حاضر در حال ریلگذاری چنین راهبردی هستیم. فکر میکنم اگر جناح راست در قوه مجریه حضور پیدا کند سیاست نزدیکی به شرق با سرعت دنبال میشود ولی اینکه آیا اجرای این سیاستها مشکلات اقتصادی ایران را در بلندمدت حل میکند موضوع دیگری است.
منبع: روزنامه تعادل
دیدگاه تان را بنویسید