کد خبر: 448051
|
۱۳۹۹/۰۹/۰۶ ۱۲:۵۳:۰۴
| |

کنترل نقدینگی و مخارج در دستگاه‌های اجرایی

دولت و دستگاه‌های اجرایی باید به فکر کاهش هزینه‌ها باشند، زیرا ریشه سیاست اقتصادی صحیح در بانک مرکزی کنترل نقدینگی است که از طریق آن می‌توان تورم و نرخ ارز را کنترل کرد.

کنترل نقدینگی و مخارج در دستگاه‌های اجرایی
کد خبر: 448051
|
۱۳۹۹/۰۹/۰۶ ۱۲:۵۳:۰۴

اعتمادآنلاین| احمد حاتمی یزد، در یادداشتی در روزنامه تعادل نوشت: دولت و دستگاه‌های اجرایی باید به فکر کاهش هزینه‌ها باشند، زیرا ریشه سیاست اقتصادی صحیح در بانک مرکزی کنترل نقدینگی است که از طریق آن می‌توان تورم و نرخ ارز را کنترل کرد. در روزهایی که کرونا معیشت و سلامت مردم را همزمان به خطر انداخته و تمام توجه‌ها را به خود جلب کرده، در بازار اما این تورم است که کماکان نقش خود را پررنگ‌تر از همیشه بازی می‌کند.

تورمی که حتی با خریدن یک قلم کالا می‌توان احساس کرد. اما این تورم چه دلایلی دارد و چگونه می‌توان با آن مواجه عملیاتی کرد تا کنترل شود. نقدینگی بالا و کاهش ارزش پول ملی در مقابل ارزهای خارجی همواره یکی از دلایل تورم روانی کالاها و خدمات عنوان می‌شود. تورم روانی، گرانی کاذبی است که فروشندگان کالاها به دلیل ترس از نوسانات بازار از جمله نرخ ارز، روی قیمت کالاهایی که با قیمت کمتری تولید شده است، اعمال می‌کنند.

وقتی صحبت از نرخ ارز و نقدینگی به میان می‌آید، نقش نظام بانکی در آن برجسته می‌شود. چنانچه، رییس کل بانک مرکزی معتقد است کنترل همزمان نرخ تورم، نقدینگی و نرخ ارز و مراقبت از سایر بازارها و نیز حمایت از جهش تولید شرایط پیچیده‌ای را برای بانک مرکزی و نظام بانکی ایجاد کرده است. اما ریشه این تورم کجاست و برای کنترل نقدینگی نظام بانکی چه باید بکند؟ احمد حاتمی یزد، رییس اسبق بانک صادرات معتقد است نقدینگی و تورم دو سر یک نمودار هستند و گاهی اوقات دلیل بالا رفتن این نمودار، اتکا به بودجه‌ای است که دولت و مجلس امکان تحقق آن را ندارند و یکی از راهکارهای پیش رو، کاهش هزینه‌های دولت و دستگاه‌های زیرمجموعه آن است.

تورم یکی از مشکلات پیوسته چهار دهه اخیر و از دلایل شکاف طبقاتی است و برای اقتصاد و مردم و مخصوصاً طبقات ضعیف‌تر جامعه یک سم مهلک است. یعنی سطح زندگی بسیاری از مردم را کاهش می‌دهد و با افزایش ارزش دارایی افراد، ثروتمندان را ثروتمندتر می‌کند. اما در سوی دیگر، مردمی که دارایی ندارند و مجبورند برای زندگی خود از حقوق و درآمد مختصرشان استفاده کنند، دایم هزینه زندگیشان افزایش می‌یابد و قدرت خریدشان کاهش پیدا می‌کند.

تهدید سلامت مردم در طولانی‌مدت از دیگر عواقب تورم است. برای مثال، با افزایش تورم، گوشت از سبد خرید بسیاری از خانواده‌ها حذف شده که همین امر، موجب سوءتغذیه می‌شود. بنابراین تورم بسیار وحشتناک است و تبعات بسیار ناخوشایندی دارد که در این چهار دهه مسوولان امر در این مورد هدف‌گذاری نکرده‌اند و اگر هم تلاشی کرده‌اند نتوانسته‌اند به اهداف خود دست یابند. در حالی که در دو دهه اخیر بسیاری از کشورهای شبیه ما گرفتار تورم شدند ولی راه‌حل آن را پیدا کردند. همین ترکیه قبلا 70 درصد در سال تورم داشت اما الان این عدد برای اقتصاد ترکیه حدود 7 تا 8 درصد شده است.

همین تورم باعث ایجاد فساد می‌شود. برای مثال، وقتی کارمند دولت نمی‌تواند با یک کار خرج خود را در بیاورد، مجبور است کار دوم و سوم بگیرد و اگر باز هم نتواند در محیط کارش به رشوه خواری و قاچاق و نظایر اینها روی می‌آورد. بنابراین کنترل تورم اولویت بسیار بزرگی است که باید کماکان بررسی، پیگیری و کنترل شود.

اگر بتوانیم نقدینگی را کنترل کنیم و افزایش نقدینگی نداشته باشیم می‌توان تورم را کنترل کرد. این دو شاخص در راستای همدیگر هستند یعنی اگر نقدینگی کنترل شود، تورم هم می‌توان کنترل کرد. بنابراین، هدف‌گذاری نرخ تورم با هدف‌گذاری نقدینگی یکی است.

دلایل متفاوتی برای رشد نقدینگی و تورم وجود دارد که مهم‌ترین آن کسری بودجه دولت است. یعنی هر زمان بودجه توسط نمایندگان مجلس و حتی دولتی‌ها نوشته می‌شود هزینه‌هایی را در بودجه پیش‌بینی می‌کنند که پول لازم و درآمد لازم برای آن هزینه‌ها وجود نداردو برای مثال، یک نماینده‌ای در شهر خودش یا فرودگاه می‌سازد یا به دنبال ساخت میادین ورزشی یا افزایش تعداد مدارس و دانشگاه‌ها است و به اینکه مجموع این هزینه‌ها که در بودجه نوشته می‌شود یا هزینه ارزی آن برای کشور از کجا باید تامین شود، کسی فکر نمی‌کند.

در مجلس آرزو جای منطق ریاضی را گرفته است: وقتی در یک برنامه رادیویی از نماینده مجلس پرسیدم چرا در بودجه توجه بیشتری به درآمدها نمی‌شود؟ پاسخ داد وقتی بودجه می‌نویسیم نمایندگان به آرزوهایشان فکر می‌کنند و نه به امکاناتمان. الان در شرایط تحریم هستیم و درآمد نفتی‌مان کم شده ولی همچنان هزینه‌هایمان شبیه زمانی است که درآمد نفتی بالا داشتیم! این با منطق جور در نمی‌آید.متاسفانه ما با منطق ریاضی بودجه را نمی‌بندیم بلکه با آرزوهایمان برای آنکه مردم را برای لحظاتی راضی نگه داریم وعده‌هایی می‌دهیم نظیر اینکه الان در مجلس ادعای یارانه دادن داریم، اما نمی‌پرسیم این یارانه‌ها از چه محلی تامین می‌شود!

ریشه سیاست اقتصادی صحیح در بانک مرکزی ما کنترل نقدینگی است که اگر توانستیم این نقدینگی را کنترل کنیم، می‌توانیم تورم و نرخ ارز و مسکن را به تبع آن کنترل کنیم.

دولت اگر نخواهد هزینه‌ها را کم کند باید درآمدش را از گمرک و مالیات تامین کند و ارزی که مربوط به دولت است، تامین شود. الان که ارز دولت از محل صادرات نفت و گاز و پتروشیمی کاهش یافته، بهتر است متناسب با این کاهش درآمد نفتی، هزینه‌ها را کاهش دهد.

البته همه جا دولت در چنین شرایطی باید مالیات بیشتری بگیرد اما در شرایط رکود تورمی که در اقتصاد شاهد هستیم که نمی‌شود مالیات گرفت. پس تنها راه کاهش هزینه‌ها است و فقط باید هزینه‌های ضروری را نگه داشت.

این همه بنیادها و موسسات مختلف فرهنگی که در سراسر کشور هست که بودجه‌های عظیمی را نصیب خود می‌کنند که باید پذیرفت الان دیگر نمی‌شود چنین بودجه‌هایی برای آنها تامین کرد. بنابراین کاهش هزینه‌های فرهنگی که تاثیر‌گذاری آنها در جامعه خیلی کم و محدود است یا مفید بودنشان برای دولت و مجلس به اثبات نرسیده امری ضروری محسوب می‌شود.

در شرایط فعلی که دچار گرفتاری عظیمی مثل تحریم شده‌‌ایم چرا نهادهای غیر دولتی به کمک مردم نمی‌آیند. برای مثال، بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام(ره) و بنیاد شهید که دارایی‌های عظیمی در اختیار دارند، اگر فقط یکی از آنها دارایی‌اش را به بازار عرضه کند یک چیزی حدود 100 میلیارد دلار ارزش تولید می‌کند. مدیریت و ساماندهی اینها شاید در یک سال امکان‌پذیر نباشد اما در سه تا پنج سال حتماً امکان‌پذیر است، اما متاسفانه این امر هنوز محقق نشده است.

استفاده از دارایی‌های عظیم بنیاد و ستاد اجرایی برای تامین هزینه‌های گریز ناپذیر دولت و مردم مانند حقوق بازنشستگی کارگران و زحمتکشان و مستمری بگیران تامین اجتماعی، کمک به هزینه درمان محرومین از طریق تامین پوشش بیمه تکمیلی برای کودکان، دانش‌آموزان مدارس و تامین بیمه کامل برای حداقل ده درصد جمعیتی که فقیرترین و آسیب پذیرترین قشر جامعه هستند می‌تواند انجام گیرد. اگر نهادهای غیردولتی بخشی از دارایی‌هایشان به فروش برسد بسیاری از مشکلات حل می‌شود. یعنی اگر این بنیادها وارد کار شوند می‌توانند اتفاقات مثبتی را در اقتصاد کشور رقم بزنند. مثل همان زمان انقلاب که همه بازاری‌ها و کارخانه‌داران به کمک طبقات ضعیف‌تر رفتند.

متاسفانه امروز حس وحدت با فقرا و محرومین کاهش یافته است. اما اگر نهادهای اقتصادی و بنیادهایی از این دست برای بهبود وضعیت اقتصادی در شرایط امروز پیش‌قدم شوند، بقیه مردم هم کمر همت می‌بندند.

منبع: روزنامه تعادل

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها