کد خبر: 450265
|
۱۳۹۹/۰۹/۱۶ ۱۳:۱۰:۲۹
| |

تقی آزاد ارمکی مطرح کرد

طبقه متوسط هنوز نفس می‌کشد

به اعتقاد تحلیلگران، طبقه متوسط به عنوان حاملان ارزش‌های متعالی جامعه و انتقال‌دهنده این ارزش‌ها به طبقات فرودست جامعه، نقش برجسته‌ای در توسعه پایدار بازی می‌کنند

طبقه متوسط هنوز نفس می‌کشد
کد خبر: 450265
|
۱۳۹۹/۰۹/۱۶ ۱۳:۱۰:۲۹

اعتمادآنلاین| به اعتقاد تحلیلگران، طبقه متوسط به عنوان حاملان ارزش‌های متعالی جامعه و انتقال‌دهنده این ارزش‌ها به طبقات فرودست جامعه، نقش برجسته‌ای در توسعه پایدار بازی می‌کنند. در واقع نحیف شدن یا فربه شدن طبقه متوسط عاملی است که کارشناسان با ارزیابی آن نسبت هر جامعه‌ای با توسعه را مورد سنجش قرار می‌دهند.هرچند چهره‌هایی مانند کارل مارکس نقش این طبقه را در مقابله با طبقه کارگر کم اهمیت‌تر جلوه می‌دهد، اما سایر اندیشمندان از جمله« آلکسی دوتوکویل» (متفکر فرانسوی قرن نوزدهم) از طبقه متوسط به عنوان نقطه تعادل جامعه یاد می‌کند و وجود طبقه متوسط را موجب ثبات در جامعه می‌داند. چرا که از منظر دوتوکویل کنشگران طبقه متوسط تمایلی به رفتارهای افراطی و رادیکال ندارند. بنابراین ظرفیت‌های طبقه متوسط به نفع توسعه پایدار جوامع به کار گرفته می‌شود و فرایند پیشرفت محقق می‌شود. با توجه به این اهمیت است که وقتی برخی کارشناسان از نحیف شدن یا اضمحلال کامل طبقه متوسط به دلیل شکاف طبقاتی سخن می‌گویند، باید نسبت به آن حساس بود و به آن واکنش نشان داد. برای آگاهی از تحولاتی که طبقه متوسط ایران بعد از تنگناهای اقتصادی اخیر و ناهنجاری‌های بودجه‌ای و مالی از سر گذرانده، سراغ تقی آزاد ارمکی جامعه‌شناس ایرانی و استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران رفتیم تا نوری به ابعاد پنهان بحثی بتابانیم که می‌تواند اثرات قابل توجهی در تحولات آینده کشور بگذارد. تقی آزاد ارمکی با اشاره به این واقعیت که طبقه متوسط در ایران از بین نرفته بلکه از فاز کنشگری اجتماعی به فاز کنشگری سیاسی تغییر موضع داده است، نقش این طبقه را در اعتراضات آبان ماه 96 و جلوگیری از عمیق‌تر شدن بحران کلیدی ارزیابی می‌کند.

این روزها بحث بودجه و مشکلات برآمده از نظام مالی کشور در فضای عمومی جامعه مطرح است. برخی کارشناسان معتقدند نظامات بودجه‌ای و شاکله کلی برنامه‌ریزی‌های مالی کشور طی دهه اخیر به گونه‌ای بوده که شکاف طبقاتی کشور را عمیق‌تر و طبقه متوسط را از مدار کنشگری فعال خارج کرده است؟ این تفسیر درست است؟

کسانی که دسترسی به آمار و ارقام دارند و یک چنین تفسیرهایی ارایه می‌کنند باید به این سوال پاسخ دهند. این افراد به گونه‌ای تحلیل می‌کنند که گویی شکاف طبقاتی به‌طور ناگهانی از

4، 5 سال پیش به خاطر فشارهای اقتصادی برآمده بودجه، تحریم، مسائل مالی و... بیشتر و بیشتر شده است. در حالی که اساسا نوع نظام مالی و پولی و سرمایه‌ای ایران در دوران مدرن از آغاز مبتنی بر تولید نابرابری طبقاتی، افزون‌تر شدن فقر و به چالش کشیدن طبقه متوسط شکل گرفته است. در حال حاضر به خاطر تنگناهای اقتصادی، تحریم‌ها و...این شرایط تشدید شده است.

چه عواملی در بروز این شرایط نقش‌آفرین بوده است.آیا راهی برای جلوگیری از این گاف‌ها وجود نداشته است؟

مساله مهمی در جامعه ایرانی وجود دارد که باعث تشدید این نابرابری‌های اجتماعی شده است و آن هم فقدان امر تولید است. جامعه ایرانی جامعه تولیدمحوری نیست. چون جامعه تولیدی نیست، منبع درآمد و امکانی هم فراهم نیست که نیروی کار در بستر آن به تولید ثروت و سرمایه بپردازد و از طریق این ارزش‌افزوده یا مالیات و... ناهنجاری‌های اقتصادی، مساله فقر و شکاف طبقاتی کاهش پیدا کند. اساسا در طول تاریخ معاصر در یک چنین مسیری قرار داشته‌ایم. به همین دلیل هم هر اندازه که در مسیر تاریخ پیش می‌رویم، بر شدت شکاف طبقاتی افزوده می‌شود. به همین دلیل هم بعد از انقلاب این روند تداوم دارد. در واقع آمارها در دوره آیت‌الله هاشمی، سید محمد خاتمی، احمدی‌نژاد و در نهایت روحانی حاکی از افزایش دامنه مشکلات اقتصادی و شکاف طبقاتی است. در برخی دولت‌ها بیشتر بوده و در برخی دولت‌ها کمتر. اگر همین الگو ادامه پیدا کند در دولت آینده هم این روند ادامه خواهد داشت. جامعه ایرانی با سرعت به طرف یک دوقطبی متشکل از فقرای کثیر و اقلیت ثروتمندان محدودی که هیچ تعهدی به جامعه ایرانی ندارند حرکت می‌کند. البته در این میان طبقه متوسطی که تحت شدیترین فشارها و چالش‌ها قرار داشته نیز نقش آفرینی می‌کند.

یعنی دولت‌ها و نظام سیاسی هیچ تلاش برای کم کردن این شکاف انجام نداده‌اند؟ در یک چنین شرایطی آیا طبقه متوسط در حال نحیف شدن است؟

هیچ تلاشی غیر از این در واقعیت انجام نشده است. هر دولتی هم که آمده بر حجم مشکلات طبقات محروم افزوده است و چند سیلی هم به طبقه متوسط زده است. متاسفانه این اتفاق در آینده نیز تکرار خواهد شد. اما درباره طبقه متوسط من این اعتقاد را ندارم که طبقه متوسط از کنشگری مثبت خود فاصله گرفته است. اتفاقا طبقه متوسط، نحوه کنشگری خود را تغییر داده است. شرایط بحران‌های اقتصادی و تعارضات شکل گرفته بین وضعیت دوگانه اقتصادی (فقرای زیاد و ثروتمندان محدود) باعث تغییر کنش طبقه متوسط خواهد شد. چگونه تغییر وضعیت می‌دهد؟ از کنش فرهنگی به کنش سیاسی تغییر فاز خواهد داد. نه اینکه بدون کنش شود و از چرخه فضای عمومی و حیات اجتماعی جامعه خارج شود. در یک چنین شرایطی ممکن است طبقه متوسط با طبقه محروم برای ایجاد چالش‌های بزرگ در جامعه همراهی کند. حوادث بسیار مهمی که می‌تواند از یک طرف زمینه ساز جنبش‌های ملی بزرگ شود یا از سوی دیگر چنانچه طبقه متوسط به این حرکت نپیوندد و دست از کنش بردارد، دچار اضمحلال شود. من اعتقاد ندارم که طبقه متوسط به شرایطی رسیده که بدون کنش شود.

اما قبول دارید که فشاری که بر روی طبقه متوسط و طبقات محروم قرار دارد، بسیار شدید است و باعث نحیف شدن طبقه متوسط و به حاشیه رانده شدن فقرا شده است؟

بله فشار زیادی بر روی طبقه متوسط و البته طبقات محروم قرار دارد. ضمن اینکه فشار جابه‌جایی موقعیت طبقاتی نیز ایجاد شده است. یعنی بخشی از طبقه متوسط به طبقات محروم سقوط کرده‌اند، بخش میانی طبقه متوسط به بخش پایینی این طبقه، هبوط کرده است. و بخش بالایی به بخش میانی منتقل شده است. اما با وجود تمام این تحولات، طبقه متوسط، دغدغه‌های خود را از دست نداده است. دغدغه‌های ارزشمند این طبقه همچنان باقی است. مهم‌ترین خواسته‌های این طبقه از گذشته موضوعاتی چون، جامعه آرام، جامعه سالم، جامعه مشارکت طلب، دموکراسی‌خواه با دغدغه‌هایی چون آزادی و حقوق مدنی و حقوق شهروندی و...بوده است. این دغدغه‌ها همچنان در زیر پوست مطالبات و دغدغه‌های این طبقه جریان دارد و هنوز از آنها دست بر نداشته‌اند. شما دیدید این طبقه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال92، سال96 وارد میدان شد و معادلات را به نفع مردم به هم زد. احتمالا در انتخابات 1400نیز همین طبقه وارد میدان می‌شود و داعیه مشارکت طلبی بالا را در دستور کار قرار می‌دهد.

این کنشگری فعال و سازنده طبقه متوسط تنها در حوزه انتخابات ظهور و بروز پیدا می‌کند یا در سایر بزنگاه‌ها مثل مسائل اقتصادی هم می‌توان روی کنشگری این طبقه حساب کرد؟

در حوادث بزرگ اجتماعی و سیاسی اخیر هم این طبقه از فروپاشی کل نظام سیاسی جلوگیری کرده است. فراموش نکنید در جریان دی 96 و آبان 98، طبقه متوسط از طبقه پایین جامعه حمایت نکرد، اگر طبقه متوسط از اقشار پایینی جامعه حمایت می‌کرد، بدون تردید یک حرکت بزرگ رادیکالی شکل می‌گرفت و ممکن بود تبعات مخربی برای کل جامعه ایرانی ایجاد کند. در واقع طبقه متوسط ایران همچنان با نظام سیاسی مدارا می‌کند، هنوز از اتفاقات بزرگ جلوگیری می‌کند یعنی از تبدیل یک گروه اجتماعی به چالش‌های ملی جلوگیری می‌کند. اما اگر شرایط به همین منوال ادامه داشته باشد و حمایتی از این طبقه برای ایفای نقش تاریخی شان صورت نگیرد ممکن است در آینده یک چنین نقشی را ایفا نکند.

برای عبور از این چالش‌های به خصوص در حوزه اقتصادی چه باید کرد؟

در حوزه اقتصادی تولید باید در اولویت قرار بگیرد. در حوزه سیاسی نیز باید یک همراهی و وفاق ملی اتفاق بیفتد. به لحاظ اجتماعی کنشگری چند لایه طبقاتی مورد توجه قرار بگیرد. یعنی باید سیاست‌هایی به کار گرفته شود که به جای عمق بخشیدن به شکاف‌های درون نظام سیاسی و حاکمیتی، بین راست و چپ و راست و چپ میانه و...تلاش شود تا این گروه‌ها به یکدیگر نزدیک شوند و از طریق گفت‌وگو ظرفیت‌های سیاسی کشور را افزایش دهند. متاسفانه در حال حاضر یک چنین شکاف‌هایی در حال افزایش است.این درست نیست که گروه‌های مختلف جامعه در کلیت خود با مردم همراهی داشته باشند، اما یک اقلیتی وجود داشته باشند که با مردم همراهی ندارند، اما همین گروه اقلیت قدرت بسیاری در اختیار داشته باشند و به مطالبات مردم بی‌محلی کنند. نباید اتفاقی که در دوره ابتدایی انقلاب در مواجهه با مخالفان شکل گرفت، دوباره تکرار شود. اینکه برخی گروه‌های مختلف مردمی همراه جریاناتی شوند که با نظام سیاسی مشکل داشتند. حاشیه‌هایی که این روزها توسط رییس مجلس و سایر قوا درست می‌شوند، در واقع در حال ایجاد شکاف‌های عمیق از بالا در بدنه نظام سیاسی است. این مشکلات نیازمند نوعی سازگاری در استراتژی واحد است.نه اینکه اختلافی نباشد، اما مساله این است که به هر حال باید الگویی برای رشد و توسعه کشور در نظر داشت و به آن متعهد ماند.

این اصلاحات فقط در حوزه‌های سیاسی باید عملیاتی شود یا سایر حوزه‌ها نیز از این تحولات اثر خواهند پذیرفت؟

از منظر اجتماعی و فرهنگی باید اجازه بازی را به طبقه متوسط داد. نه اینکه بازی را یکسره در اختیار رییس مجلس و رییس قوه و رییس دولت و برخی دیگر از مسوولان قرار داد. شما تلویزیون خانه تان را که روشن کنید، فقط صحبت‌های روسای قوا را نشان می‌دهند. این چه کشوری است که همه ظرفیت رسانه‌ای آن در اختیار مسوولان رده بالای کشور با یک‌سری حرف‌های تکراری قرار می‌دهد. کل نظام رسانه‌ای و فرهنگی کشور باید توسط طبقه متوسط مدیریت و ایده‌پردازی شود. حتی در دنیای دیوانه مدل ترامپ هم یک چنین الگوهایی در شبکه‌های تلویزیونی پیاده‌سازی نمی‌شود. اما در نظام رسانه‌ای ایران، مردم باید مدام اظهارات عجیب مسوولان را بشنوند. طبیعی است که بعد از مدتی مردم کل این ساختار رسانه‌ای را پس می‌زنند.

الگوی مناسب کنشگری رسانه‌ای عمومی در جامعه چیست؟

نمایندگان طبقه متوسط از طریق نظام کارشناسی در عرصه‌های مختلف باید به گونه‌ای سخن بگویند که جامعه را از حالت بحران، ناهنجاری و اضطراب خارج کنند و جامعه را مهیای ضرورت تولید کنند.تولید در یک بدنه پر تلاطم و پر چالش و پر بحران در فقدان نظام کارشناسی که اتفاق نمی‌افتد. بسیاری از سرمایه‌گذاران تولید به دلیل همین فقدان‌ها، با وجود انگیزه‌های بالایی که برای مشارکت در تولید داشتند از خیر سرمایه‌گذاری در کشور گذشته‌اند. تولید نیازمند یک نظام کارشناسی تولید است که می‌توان به صورت مصداقی در خصوص آن صحبت کرد. به عنوان مثال یکی از مشکلات اساسی این کشور از ابتدای تولدش در تاریخ تا به امروز مساله ایجاد راه‌ها و شبکه حمل و نقل بوده است. رضا خان اگر محبوبیتی داشته باشد به خاطر راه‌آهن است. دلیل محبوبیت آقای هاشمی‌رفسنجانی در کشور به خاطر راه‌اندازی مترو است. اینکه اجازه ندادند که دیدگاه‌های متعصبانه، مردم را از این ظرفیت حمل و نقل مهم محروم کنند.آقای روحانی هم بنا داشت که نامش به عنوان افتتاح‌کننده جاده تهران و شمال ثبت شود. وقتی جامعه ایرانی تشنه یک پدیده به نام رشد حمل و نقل و بهبود راه‌سازی است، این یک مطالبه ملی است و چرا به ان پاسخ داده نمی‌شود. اینکه دیگر به تحریم و...ربطی ندارد. به اتم و تکنولوژی غربی و... احتیاج ندارد. فراهم شود، بستر که بخش اعظم جامعه ایرانی می‌تواند در این خصوص مشارکت کند .

اما آن بسترهای مولدی که شما هم به آن اشاره کردید هرگز در فضای عمومی جامعه شکل نمی‌گیرد. به هر حال تولید ضرورت‌ها و بسترهایی می‌طلبد که تا فراهم نشوند، امکان رسیدن به تولید پویا وجود ندارد؟

به هر حال در بخش کالاهای ضروری ما می‌توانیم بر اساس نیازها تولید و نیازهای اساسی کشور را ساماندهی کنیم. به هر حال جمعیت 80 میلیونی ایرانی، به هر حال در طول سال 4 جفت کفش نیاز دارد. یک کیف که نیاز دارند. 15تا خودکار، 4تا پیراهن، 50تا دکمه که نیاز دارند، فرش که نیاز دارند و سایر نیازهای اساسی که مردمان ایرانی باید به آنها پاسخ دهند. همین نیازها می‌تواند بخش اعظمی از چرخ تولید را به راه اندازد. اقتصاد در بنیادین‌ترین شکل آن نظام عرضه و تقاضاست. وقتی تولید راه افتاد بعد سراغ اصلاح و به روز آوری این تولیدات خواهیم رفت. از تکنولوژی‌های برتر و فناوری‌ها نوین نیز بهره خواهیم برد. در خانه هر ایرانی 2دست مبل، چهار تا کمد، 4تا فرش، کتاب، لوازم خانگی و... وجود دارد. روند تامین این نیازها باید از طریق تولید داخلی فراهم شود.اینجا است که نظام کارشناسی به کار می‌آید و چشم‌اندازهای تولید را مشخص می‌کند. اما چنانچه قبلا سرمایه‌گذاری مناسبی در این نظامات تخصصی و کارشناسی نشده باشد، در بزنگاه‌ها نیز نمی‌توان از ظرفیت‌های اینان در مسیر توسعه کشور بهره برد.

به نظر می‌رسد اقتصاد ایران متوجه اهمیت این نوع کسب و کارهای خرد تولیدی نیست. هر زمان که صحبت از تولید می‌شود این تصور ایجاد می‌شود که کارخانه‌های بزرگ و کارتل‌های عظیم باید ایجاد شود. این تفکر باعث می‌شود تا هرگز تولید پایدار در کشور شکل نگیرد؟

باید سراغ حوزه‌هایی برای تولید برویم که سرمایه‌اش را داریم، امکاناتش را داریم و می‌توانیم بر روی آن مسلط شویم. ایران یک صنعت منحصر به فرد در سطح جهانی به نام صنعت فرش داشت که متاسفانه این جایگاه را از دست داد. ما کشوری هستیم که یک چنین ظرفیتی را در صنعت فرش داریم اما صدها میلیون فرش ماشینی در خانه‌های ایرانیان وجود دارد که همه ابعاد و زوایایش چون تجهیرات، نقشه، مواد اولیه و... خارجی است. در حالی که همه ابعاد و زوایای صنعت فرش ایرانی، داخلی و مبتنی بر ظرفیت‌های درونی کشور است. از نقاشش،‌دار قالی‌اش، پشمش و...ایرانی است. باید از این صنعت ملی حفاظت می‌شد و گونه گونی این صنعت منحصر به فرد را صیانت می‌کردند.

از فرش مشک آباد تا فرش قم و فرش آنتیک اصفهان و...ثروت و سرمایه ملی است که در رقابت با هندی‌ها، ترک‌ها، اندونزیایی‌ها و... جایگاهش را از دست داده است. این نشان‌دهنده این است که مسوولان و تصمیم‌سازان کشور لیاقت حفاظت از یک چنین سرمایه و ظرفیتی را نداشته‌اند. ظرفیتی که ایران از زمان صفویه و دوران قبل از ان تا دوران حاضرایجاد کرده بود به دلیل سوءمدیریت‌ها از میان رفته است. در سال68 مقاله‌ای نوشتم که بیش از 5میلیون ایرانی درگیر صنعت فرش هستند. شما فکر می‌کنید در حال حاضر از این 5میلیون نفر چه تعداد فعال در این صنعت باقی مانده است؟ همه کارگاه‌های مولد این صنعت تعطیل شده‌اند و بازار 85 میلیون کشور در اختیار تولیدات خارجی بنجل قرار گرفته است.

در حالی که بخش قابل توجهی از رشد تولید در کشور ما می‌تواند از طریق کارگاه‌های کوچک و صنایع خرد ولی با قاعده شکل بگیرد. شاخه‌های به هم پیوسته‌ای که در نهایت شبکه اقتصادی ایران را نه تنها در کشور بلکه در سایر کشورهای منطقه‌ای از عراق و افغانستان و، قطر، تاجیکستان و...شکل دهد. چه زمانی می‌توان یک چنین ساختاری را شکل داد؟ زمانی که بدنه کارشناسی و تخصصی کشور آماده شکل دهی یک چنین ایده‌ای باشند. این نظام کارشناسی همزمانی ایجاد خواهد شد که نظام سیاسی از حاشیه‌های غیرضروری و شکاف‌های عمیق خودداری کند و هر روز حاشیه تازه‌ای خلق نکند.

منبع: تعادل

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها