مرتضی عزتی، کارشناس مسائل اقتصادی، در گفتوگو با «اعتمادآنلاین»:
فقط 10 درصد اقتصاد کشور واقعاً وابسته به خارج است/ خیلی از کسانی که در کشور ما مدعی اقتصاددانی هستند، نظرات سیاسی میدهند
مرتضی عزتی گفت: در حالی همه مشکلات به تحریم و تصمیمهای بینالملل ربط داده میشود که بخش قابل توجهی از مشکلات ریشه در داخل کشور دارد. در واقع فقط 10 درصد اقتصاد کشور ما وابسته به خارج است.
اعتمادآنلاین| سعید شمس- کشور در حالی به استقبال سیزدهمین انتخابات ریاستجمهوری میرود که سال 1400 مثل چند سال اخیر با گرههایی کور در اقتصاد شروع شد. گرههایی که معیشت را برای دهکهای مختلف جامعه به مشکلی لاینحل تبدیل کرده است. به همین دلیل فضای انتخاباتی از چند زاویه تحت تاثیر اقتصاد قرار گرفته است. یعنی هم میزان مشارکت در انتخابات، هم برنامههای اصلی کاندیداها و هم «ویژگیهایی که دولت سیزدهم باید داشته باشد» در فضای نه چندان پر شور انتخاباتی مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است.
مرتضی عزتی، کارشناس مسائل اقتصادی و عضو هیات علمی پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، در گفتوگو با اعتمادآنلاین میگوید اگر کاندیدایی بتواند به مردم بقبولاند که مبنای تصمیمگیریهایش علم اقتصاد خواهد بود و هدف استراتژیک او رشد اقتصادی است، میتواند کاندیدای خوبی باشد؛ یعنی تمام هم و غم سیاستهای داخلی و خارجی خود را روی این بگذارد که رشد اقتصادی بیشتر شود. در ادامه متن کامل این گفتوگو را میخوانید.
***
*کشور در حالی به استقبال انتخابات میرود که به لحاظ اقتصادی وضعیت خیلی پیچیدهای دارد. این شرایط چه تاثیری بر انتخابات و میزان مشارکت میگذارد؟
قطعاً مردم اگر از انتخاب قبلیشان راضی باشند، دوباره سراغ انتخاب میروند. از نظر اقتصادی اگر افراد فعالیتی یا اقدامی انجام دهند، کالایی بخرند، شغلی را انتخاب و در انتخابات شرکت کنند، رأی را در صندوق بریزند، اگر احساس کنند از هزینهای که کردهاند نفعی بردهاند، دوباره آن کار را انجام خواهند داد. اما اگر احساس کنند خیلی برایشان نفعی نداشته است، آن وقت ممکن است در اقدامشان تجدید نظر کنند.
شکی نیست که وقتی وضعیت اقتصادی به هم ریخته میشود، مردم خیلی دنبال تکرار آن انتخاب نمیروند. اگر به هر علتی وضعیت اقتصادی خراب شده باشد و مردم به این نتیجه برسند دولت و سیستمی که محصول رای آنها است، نتوانسته کشور را خوب اداره کند و موجب شده معیشت آنها دشوار شود، به طبع کمتر پای صندوقهای رای میآیند. اما این یک نکته پایهای است. در واقع عوامل دیگر هم در میزان مشارکت مهم هستند؛ یعنی ممکن است فضاسازیهایی شود که از نظر روانی جامعه را تحریک کند و افراد احساس کنند اگر این بار پای صندوقهای رأی بروند، نتیجه متفاوتی خواهند گرفت.
تاکید بر «مبنای علم اقتصاد» عامل کلیدی برنامههای نامزدهای انتخابات 1400 باشد
*در چنین فضایی احتمال دارد کاندیداها روی اقتصاد تمرکز ویژه داشته باشند و مردم را به بهبود شرایط امیدوار کنند. به نظر شما چه برنامهای با توجه به سیاست خارجی و داخلی و سوءمدیریت و... میتواند گره اقتصاد ایران را باز کند؟
در شرایط فعلی عوامل زیادی در اقتصاد دخالت دارند. یک بخش عوامل خارجی هستند و بخش قابل توجه دیگر آن عوامل داخلی هستند که اینها خیلی مهمتر از عوامل خارجی هستند. اگر کاندیدایی بتواند به مردم بقبولاند مبنای تصمیمگیریهایش علم اقتصاد خواهد بود و هدف استراتژیک او رشد اقتصادی است، به نظر من میتواند کاندیدای خوبی باشد؛ یعنی تمام هم و غم سیاستهای داخلی و خارجی خود را روی این بگذارد که رشد اقتصادی بیشتر شود. حالا شاید بپرسید چگونه این هم و غم را بگذارد که باید گفت، فقط با تاکید بر «مبنای علم اقتصاد». اگر کاندیدایی بتواند این مبنا را بگذارد و بعداً هم به آن عمل کند، ما دستکم یکی 2 سال دیگر ممکن است نتیجه سیاستها را بهعینه مشاهده کنیم و سه چهار سال دیگر رشد اقتصادی قابل قبولی حاصل خواهد شد.
مبنای تصمیمگیری افراد علم اقتصاد نیست
*میتوانید این مبنای علمی را بشکافید؟
ممکن است عموم مردم نتوانند تشخیص دهند که مبنای علمی چه شاخصههایی دارد. اگر اقتصاددانان بتوانند تشخیص بدهند برنامهای مبنای علمی دارد، با توجه به این مساله که آدم عاقل برای تصمیمگیری درباره هر چیزی به متخصص آن مراجعه میکند، میتوانیم با مراجعه به این متخصصان و اظهارنظر آنها به تشخیص درست و بعد به تصمیم صحیح برسیم. اما خیلی از کسانی که در کشور ما مدعی اقتصاددانی هستند، نظرات سیاسی میدهند. این دولت میآید میگویند همه کارهای آن بد است، آن دولت میآید میگویند همه کارهای آن خوب است. بنابراین میتوان گفت مبنای تصمیمگیری این افراد علم اقتصاد نیست و به آنها نمیشود اتکا کرد.
افرادی که واقعاً مبنای اظهارنظرشان علم اقتصاد است، نمیگویند یک دولت خوب است و دولت دیگر بد است. آنها میتوانند مرجع پاسخگویی و تصمیمگیری باشند. با همه این اوصاف اگر دولتی بیاید چنین مبنایی را برای کار خود بگذارد و واقعاً پشت آن بایستد و کسی هم مانع آن نشود، میتواند موفق شود.
*البته کارشکنیهای داخلی را هم نمیتوان نادیده گرفت!
دقیقاً! متاسفانه نیروهایی در داخل کشور داریم که اگر دولت از نظر سیاسی با جناحشان همسو نباشد، چوب لای چرخش میگذارند. دولت باید از قوه قضائیه و نهادهای امنیتی دیگر کمک بگیرد تا این افراد شناسایی و کنار گذاشته شوند. البته اینطور نیست که اگر ما بگوییم برنامهای مبنای علمی داشت، حتماً موفق شود. چون موانع دیگر هم باید از سر راه برداشته شوند؛ مثلاً نباید اولویت سیاستهای خارجی غیراقتصادی باشد. باید اولویت برنامهها و اقدامات خارجی دولت هم اقتصاد باشد. اگر آنجا ما گفتهایم اقتصاد را نمیخواهیم و به دنبال یک چیز دیگری هستیم، ممکن است مشکل پیش بیاید. باید دولت توانمندی باشد که بتواند همه اینها را کنار هم بگذارد و تمام اقدامات لازم را انجام بدهد و برای تحقق اهداف از بخش داخلی و حتی از بخش امنیتی و قضایی و... کمک بگیرد. نکته بسیار مهم و تاملبرانگیز هم اینکه ممکن است گروهی در داخل کشور نیز با نیت خرابکاری اقدامات منفی انجام دهند پس حواس دولت باید به آنها هم باشد.
خیلی از اقدامات خسارتزا در نتیجه ندادن برنامهها سهم دارند
*چرا گاهی برنامههای خوب نتیجه نمیدهد؟
خیلی از اقدامات خسارتزا در نتیجه ندادن برنامهها سهم دارند. حتی ممکن است قصد و نیت زمین زدن جناح رقیب در میان باشد. در این صورت ممکن است، اصلاً قصدشان خرابکاری در اقتصاد باشد. یا از درون نظام یا از سیستم یا از یک جایی ناراضی هستند، یا حتی ممکن است عامل بیگانه برای تخریب کشور باشند. همچنین در داخل کشور مقررات و قوانینی داریم که مانع سرعت بخشیدن به رشد اقتصادی هستند. این مسائل را باید با هماهنگی سایر قوا از جمله مجلس و قوه قضائیه حل و فصل کرد تا فعالیتهای اقتصادی سرعت پیدا کند.
مجریانی هم هستند که یا ناکارآمدند یا ناتوان و به همین دلیل نمیتوانند در تصمیمسازی و اجرای برنامهها عملکرد مثبتی داشته باشند. باید مدیران و مجریانی را که شایستگی ندارند کنار گذاشت و مدیران لایق و کارآمد و توانمند را به کار گرفت. در چنین موقعیتی میتوانیم امیدوار شویم برنامه علمی اقتصادی به نتیجه مطلوبی برسد.
بخش قابل توجهی از مشکلات ریشه در داخل کشور دارد
*معمولاً مشکلات اقتصادی را به تحریم ربط میدهند. ایران چه پتانسیلی دارد که در حالت تحریم هم بتوانیم موانع را از سر راه چرخ اقتصاد برداریم؟
در حالی همه مشکلات به تحریم و تصمیمهای بینالملل ربط داده میشود که بخش قابل توجهی از مشکلات ریشه در داخل کشور دارد. در واقع فقط 10 درصد اقتصاد کشور ما وابسته به خارج است. به این معنی که اگر تحریمها همچنان تداوم پیدا کند، بخش ناچیزی از برنامههای ما را به هم میریزد. پس اگر بتوانیم به درک صحیحی از داراییهای موجود در کشور برسیم و در تصمیمگیری منطقی باشیم، 90 درصد اقتصادمان را به راحتی بدون ارتباط با خارج طوری مدیریت خواهیم کرد که خسارت نبینیم. در واقع در دوران تحریم اکثریت قریب به اتفاق اقتصاد ما میتواند فعالیت خود را ادامه دهد.
باید توضیح دهم که اگر ثبات اقتصادی برقرار باشد و ما در دوران تحریم قبول کنیم، تحت تحریم هستیم و همه برنامههایمان را با تحریم تعیین کنیم، میتوانیم برای رشد اقتصادی سریعتر سیاستهای مناسب اقتصادی داخلیمان را تدوین کنیم. اگر چنین شود و ما چشممان را ببندیم و بگوییم ما کاری نداریم، نه دنبال رفع تحریم هستیم نه دنبال چیز دیگری، موانع اقتصادی برچیده خواهد شد. البته اگر تحریم رفع شود که بهتر، اما اگر نشد هم که نشد. پس باید یک برنامه ثابت در اقتصاد داشته باشیم، ارزش این ثبات اقتصادی بسیار بیشتر از این است که حتی تحریمها برطرف شود.
سیاستهای اقتصادی کشور باید تغییر کند
*برای باثبات کردن اقتصاد توجه به چه الزام هایی ضروری است؟
اول اینکه سیاستهای اقتصادی کشور باید تغییر کند. یعنی باید آن بخش از تصمیمهایی را که موجب التهاب اقتصاد میشود کنار بگذاریم. مثلاً سیاستهای اقتصادی، پولی و مالی را که میتواند سبب شوکهای تورمی، شوکهای تغییر نرخ و بههمریختگی در بازار سهام و بازار خارجی و بازار ارز و غیره شود، برای همیشه فراموش کنیم. همچنین باید انتشار بیحساب و کتاب اسکناس را کنار بگذاریم و قطعاً اظهاراتی نظیر «انشاءالله تحریم برطرف میشود»، «به دنبال برطرف کردن آن میرویم» و . .. را از یاد ببریم و دیگر در پی این نباشیم که سیاستهایمان را متناسب با برطرف کردن تحریم تببین کنیم. چراکه چنین طرز تفکر و مدیریتی به واقع مخرب اقتصاد است و گرهها را روزبهروز کورتر میکند. در واقع باید این ذهنیت را داشته باشیم که: تحریم هم برطرف شد ما رویه حمایت از تولید و صادراتمان یک ذره هم تغییر نخواهد کرد.
دنبال این مسائل نباشیم که پول نفت را بگیریم و در اقتصاد بریزیم، ریختوپاش کنیم و هدر دهیم
*لازم است در مورد اتکا به درآمدهای نفتی هم تجدیدنظر کنیم؟
صد درصد! ما نباید دنبال این باشیم که پول نفت را بگیریم و در اقتصاد بریزیم، ریختوپاش کنیم و هدر دهیم. اگر هم تحریم برطرف شد، تمام پول نفت را باید در اقتصاد سرمایهگذاری مولد کنیم. معنای این کارها این است که ما دنبال ثبات هستیم؛ یعنی چه تحریم باشد و چه نباشد، ما سیاستهای ثابتی داریم. همچنین هیچگاه در بوق و کرنا نمیکنیم که یک ماه دیگر همه امور اصلاح میشود.
رشد اقتصادی یعنی افزایش تولید
*بخش تولید اگر رونق پیدا کند، خروج ارز کمتر و اشتغالزایی پررنگ می شود. سوال این است؛ با چه دارایی و امکاناتی میتوانیم چرخ تولید را بچرخانیم؟
اصل و اساس برنامه اقتصادی کشور باید بر رشد اقتصادی باشد، با این توضیح که رشد اقتصادی یعنی همان افزایش تولید. همه برنامهها باید بر اساس افزایش تولید چیده شود. با فرض اینکه امروز و صد سال دیگر هم ما میخواهیم از تولید حمایت کنیم، با فرض اینکه ما همیشه باید طوری سیاستها و برنامهها را تعیین کنیم که سرمایهگذاری و تولید راحت انجام شود. اگر سرمایهگذار خارجی هم خواست داخل کشور بیاید راحت بتواند سرمایهگذاری کند. اگر هدف اصلی ما تولید باشد، باید این اقدامات را انجام دهیم.
*باید چه کار کنیم که کشورها ترغیب شوند با ما کار کنند؟
باید توافقهایی بکنیم، منافع کشورهای طرف قرارداد را در نظر بگیریم و مراقب منافع خودمان هم باشیم. یک منافع مشترکی برایشان تعریف کنیم، در قالب آن منافع مشترک برویم و مجابشان کنیم که بیایند با ما معامله کنند. منافع مشترکی با کشورهای مختلف پیدا کنیم و در آن منافع مشترک بنشینیم با هم توافق کنیم و بعد سرمایهگذاری کنیم؛ مثلاً فرض کنید ترکیه گاز نیاز دارد، ما تلاش کنیم ترکیه در منابع گازِ ما سرمایهگذاری کند و یک سود معقولی هم ببرد، ما هم با نرخهای بینالمللی گاز به آنها بفروشیم. ترکیه ممکن است این کار را بکند، چون به گاز نیاز دارد. مثلاً عراق در شرایط فعلی گاز و برق نیاز دارد و پول نفت را هم دارد. ما که از نظر مهندسی و اجرایی پتانسیلهای اجرایی داریم، با عراق توافق کنیم در ایران 20 نیروگاه بزند، هم اینجا سرمایهگذاری شده است هم عراق از برق خود استفاده میکند.
پاکستان گاز نیاز دارد، خیلی هم پولدار نیست، ولی ممکن است هند حاضر شود از مسیر پاکستان در ایران سرمایهگذاری کند تا گاز به سمت آن طرف برود. چین در پاکستان منافع ایجاد کرده است، قرارداد خوبی با پاکستان بسته است و سرمایهگذاری زیادی کرده است. ما با چین توافق کنیم، چین سرمایهگذاری کند و گاز ایران را به پاکستان ببرد. هم گازشان تامین میشود هم با هزینه انتقال گاز ما، به طریقی سرمایهگذاری با چین تامین شده است.
اعترض به قرارداد ایران و چین نمونه و شاهد عینی از خرابکاری و جوسازیهای منفی است
ما در مسیرهای مختلف میتوانیم این اقدامات را انجام دهیم؛ مثلاً ترکمنستان گاز دارد، گاز ترکمنستان میتواند از مسیر ایران به سمت ترکیه برود. ما میتوانیم سرمایههای ترکمنستان و ترکیه را در این مسیر هدایت کنیم، یک توافقنامه سهجانبه داشته باشیم که گاز از این طرف از مرز ما برود، یک حق ترانزیتی هم ما همیشه میگیریم. یعنی یک لوله گاز از اینجا رد میشود، ما فقط حق ترانزیت با یک قرارداد مشخص میگیریم. هم برای مان یک اشتغال ایجاد شده است هم اگر پتانیسلهای خوب را شناسایی کنیم، میتوانیم سرمایهگذاریهای خارجی را به ایران جلب کنیم. البته برای تحقق این اهداف باید عواملی را که مانع سرمایهگذاری میشوند، چه در عمل و چه در سخن، کنار بگذاریم.
متاسفانه افرادی در داخل کشور هستند که وقتی کشوری مانند چین برای سرمایه گذاری پا پیش گذاشت، شلوغ کردند که مضر است، به دروغ گفتهاند ما جزایرمان را میفروشیم، سرزمینمان را میفروشیم که مانع از این توافق و سرمایهگذاری شوند. این یک نمونه و شاهد عینی از خرابکاری و جوسازیهای منفی است که تازه رخ داده که البته همه حواسشان است و تصمیم صحیح را از ناصحیح تشخیص میدهند.
علیه سرمایهگذار خارجی جوسازی میکنند
گروهی هم هستند که وقتی یک شرکت خارجی میخواهد سرمایهگذاری کند میگویند چرا به ما نمی دهید؟ در حالی که خودشان کار دارند و همان کارها را هم نمیرسند به درستی انجام دهند. آنها همان افرادی هستند که مانع سرمایهگذاری خارجی در کشور میشوند. باید به آنها گفت؛ به شما چه ربطی دارد؟ شما بروید کارهای خودتان را انجام دهید. گروهی هم هستند که شعار میدهند که به ما داخلیها کار را نمیدهند و به خارجیها میدهند. در حالی که خودشان هم میدانند پول ندارند سرمایهگذاری کنند. خارجی پول را میآورد و داخلی با تاسف میگوید، پول دولت و ملت را به من بدهید تا من برای شما کار کنم. خارجی میخواهد خودش سرمایه بیاورد. کتمان میکنند و علیه سرمایهگذار خارجی جوسازی میکنند.
از سویی برخی هم هستند که اساساً با هرگونه توافق خارجی مخالفاند، اینها تفکرشان غلط است. عدهای هم نفوذی هستند و آشکارا قصد تخریب کشور را دارند. این افراد یا در داخل کشور این سیستم و نظام را دوست ندارند و میخواهند اقتصاد را خراب کنند یا نفوذی هستند و مانع از این میشوند که اقتصاد رشد کند.
گرههای اقتصادی با نگاه منطقی بازشدنی هستند
در کنار اینها افرادی هم هستند که ممکن است جاسوس باشند. گروه دیگری هستند که منافعشان ایجاب میکند که قاطی این کارها شوند. به همین دلیل وقتی خارجیها برای سرمایهگذاری میآیند میگویند ما را هم شریک کنید. چه بنگاه اقتصادی داشته باشند و چه خصوصی و چه دولتی باشند، میخواهند سوءاستفاده کنند و از این سرمایهگذار خارجی نفع ببرند. سرمایهگذار خارجی از اینها میترسد و فرار میکند. گروههایی هم هستند که این وسط چوب لای چرخ سرمایهگذار خارجی میگذارند تا رشوهای بگیرند و رانتی برای خودشان ایجاد کنند. اینها همه مانع هستند. یکسری مقررات هم در کشور ما وجود دارد که به این افراد اجازه میدهد امورشان را پیش ببرند. عدهای در این فضا دنبال این هستند که خودی نشان دهند. آنها موانعی هستند که میگویند، سرمایهگذار خارجی با ما مذاکره کند. این لیستی از موانع است. باید سیستم ما این گروهها را تصفیه و شدیداً با آنها برخورد کند. در آخر باید بگویم، گرهها با نگاه منطقی بازشدنی هستند.
*ممنون؛ حرفی مانده است؟
تاکید می کنم فقط 10 درصد اقتصاد کشور واقعاً وابسته به خارج است.
دیدگاه تان را بنویسید