«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
سرمایهدارانی که از بحرانها هم ثروت کسب میکنند/ داستان بحرانهای ناتمام خط لوله کلونیال
طی هفته گذشته، هنگامی که یک حمله سایبری کلونیال را هدف قرار داد، برای بار دیگر شاهد توقف فعالیت خط لوله بودیم. دوباره همان صحنههای آشنا تکرار شد: صفهای طولانی در پمپبنزینهای ایالاتی چون جورجیا و کارولینای جنوبی، با رانندگانی ناامید و نوشتههای «خارج از سرویسدهی» آویزانشده روی پمپهای خالی.
اعتمادآنلاین| کریستوفر لئونارد نویسنده کتاب کوکلند (Kochland) و مدیر گروه نویسندگان دیدهبان در انستیتو روزنامهنگاری دونالد رینولدز دانشگاه میسوری است. لئونارد در یادداشتی که برای روزنامه نیویورک تایمز نوشته، به بررسی بحران اخیر بخش انرژی آمریکا در نتیجه حمله سایبری به خط لوله کلونیال و ذینفعان این رخداد پرداخته است. او تلاش کرده تا توضیح دهد چگونه ضعف یک سیستم نظارتی باعث شده سرمایهداران و شرکتهای مالک این خط لوله برای خود انحصار بزرگی در بازار سوخت ایجاد کنند و چه در زمان رونق فعالیت خط لوله و چه در میانه بحرانی چون حمله سایبری، تنها و تنها ثروت خود را افزایش دهند.
***
به گزارش اعتمادآنلاین ، توقف فعالیت خط لوله کلونیال (Colonial Pipeline) در سال 2016 هشداری جدی به همه درباره سیستم انرژی شکننده ایالات متحده داد. در آن زمان یک گروه از کارگران بخش ساختوساز در آلاباما اشتباهی ناخواسته انجام دادند و جریان انتقال بنزین از طریق این خط لوله متوقف شد. همزمان با این اتفاق، میلیونها آمریکایی در امتداد سواحل شرقی این کشور که برای تامین سوخت مورد نیاز روزمره خود به خط لولهای 60ساله و 5500 مایلی متکی بودند احساس خطر کردند. ذخایر تامین بنزین نیز خیلی سریع خالی شد و قیمت بنزین در برخی از بازارها افزایش یافت.
در آن زمان به نظر میرسید وارد بحرانی شدهایم که منجر به بازاندیشی سفت و سختی درباره زیرساختهای انرژی آمریکا خواهد شد. با این حال، پس از شروع دوباره فعالیت خط لوله و انتقال بنزین، گویا همگان فراموش کردهاند که خط لولهای حتی وجود داشت و باعث این بحران شده بود.
طی هفته گذشته، هنگامی که یک حمله سایبری کلونیال را هدف قرار داد، برای بار دیگر شاهد توقف فعالیت خط لوله بودیم. دوباره همان صحنههای آشنا تکرار شد: صفهای طولانی در پمپبنزینهای ایالاتی چون جورجیا و کارولینای جنوبی، با رانندگانی ناامید و نوشتههای «خارج از سرویسدهی» آویزانشده روی پمپهای خالی. هرچند خط لوله کلونیال از عصر روز چهارشنبه دوباره فعالیت خود را آغاز کرد، اما بازیابی کامل خدمات آن پس از توقف کامل چندروزه، مدتی طول خواهد کشید.
ایالات متحده بیشک بدترین نقطه جهان در دنیای انرژی است، چراکه زیرساختهای مرتبط با سوختهای فسیلی کهنه و غیرقابل اتکا هستند و در کنترل گروه بسیار کوچکی از شرکتهای بسیار سودآور قرار دارند. با وجود این، قانونگذاران در ایالات متحده نیز به دلیل درگیریهای سیاسی که از سوی این شرکتها و برای حفظ وضع موجود ایجاد میشود، غالباً مایل یا قادر نیستند که به دنبال اصلاح این سیستم یا ساختن چیز جدیدی بروند.
هر بار که خط لوله کلونیال از کار میافتد 2 گزینه به عنوان راهحل برای این مشکل نمایان میشوند: نخست، سرمایهگذاری مجدد روی سوختهای فسیلی از طریق ساخت خطوط لوله و پالایشگاههای نفت خام جدید. راهحل جایگزین نیز سرمایهگذاری در سیستمی نوین برای توسعه یک صنعت غیرمتمرکز و بر پایه منابع سوختهای تجدیدپذیر است. البته به نظر میرسد آمریکا سرسختانه اصرار دارد که به اجرای هیچ کدام از این 2 راهحل متعهد نشود.
کلونیال؛ خط لوله بحرانساز یا ماشین درآمدزایی؟
در حالت طبیعی، خط لوله کلونیال میتواند روزانه حدود سه میلیون بشکه سوخت تولیدشده در مجموعه پالایشگاههای نزدیک خلیج مکزیک را از طریق کریدور شرقی جابهجا کند. در واقع حدود 45 درصد از کل سوخت موجود در بازار انرژی ساحل شرقی آمریکا از طریق این خط لوله، که از تگزاس تا نیویورک خزیده، تامین میشود. این خط لوله برای تامین مداوم تقاضا اغلب با صد درصد ظرفیت خود کار میکند و همین هم جای خطای بسیار کمی باقی میگذارد. در اهمیت این خط لوله فقط همین کافی است که بدانیم تنها اندکی پس از توقف فعالیت آن در سال 2016، قیمت بنزین 15 درصد افزایش یافت.
تعطیلی 2021 هم تنها در چند روز رانندگان وحشتزده را به مرحلهای رساند که دست به احتکار سوخت بزنند و البته مهمتر از آن، همیشه افرادی هم هستند که میتوانند از ناکارآمدی سیستماتیک حاکم سودهای کلانی به جیب بزنند.
در مورد اخیر خط لوله کلونیال نیز مهمترین و بزرگترین ذینفعانی که از اختلال و ناکارآمدی موجود سودهای کلانی به جیب میزنند همان پنج شرکت صاحب خط لوله هستند. این پنج شرکت هنگامی که خط لوله فعال است از سود بسیار زیادی ناشی از عملکرد آن بهره میبرند. آنها در زمانی که فعالیت خط لوله متوقف میشود و مشکلات جدی در عرضه سوخت خود را نشان میدهد نیز سودهای کلانی به دست میآورند.
مطابق گزارش موسسه اعتبارسنجی مودیز (Moody's)، متوسط سالانه سود سهام پرداختشده به سهامداران کلونیال طی سالهای 2014 تا 2017 حدود 300 میلیون دلار بوده است. با وجود این، حتی زمانی که خط لوله از کار میافتد نیز همچنان کلونیال مانند یک دستگاه خودپرداز بانکی برای شرکتهای مالکش پول به ارمغان میآورد.
نشتی این خط لوله در سال 1999 منجر به سرازیر شدن یک میلیون گالن گازوئیل به آبراه کارولینای جنوبی و نابودی ماهیها و سایر حیوانات وحشی آن منطقه شد. همچنین دادگاه شرکت کلونیال را به دلیل سهلانگاری تبهکارانه در این پرونده مجرم شناخت. با این حال درآمدزایی کلونیال کماکان رو به افزایش بود و این رخداد تاثیری بر آن نگذاشت.
در سال 2016 نیز تیمی از کارگران قراردادی در آلاباما مشغول تلاش برای رفع نشتی خط لوله بودند که به طور تصادفی آن را شکستند و سوخت درون لوله فوران کرد. این اتفاق باعث آتشسوزی و کشته شدن 2 کارگر و سوختگی شدید بقیه اعضای تیم شد؛ اما حتی این اتفاق نیز آسیبی به درآمدزایی صاحبانش نرساند. در واقع پس از این فاجعه، شرکت خط لوله کلونیال میزان پرداخت سود سهام سالانه خود را افزایش داد که بخشی از آن ناشی از کاهش مالیات سال 2017 دولت دونالد ترامپ بود. به گزارش موسسه مودیز، سود سهام سالانه پرداختشده از سوی خط لوله به سهامدارانش در سال 2018 برابر با 670 میلیون دلار و در سال 2019 نیز برابر با 458 میلیون دلار بود.
بیتوجهی مالکان به سیستمهای حفاظتی خط لوله
به رغم تمام سودهای کلانی که این خط لوله نصیب صاحبانش کرده است، هنگامی که بحث بهروزرسانی و محافظت از خط لوله به میان میآید تلاشهای شرکت کلونیال در بهترین حالت، ناکافی بوده است. در سال 2015 شرکت خط لوله 163 میلیون دلار صرف سرمایهگذاری کرد که بخشی از آن مرتبط با اقداماتی در زمینه نوسازی برخی قابلیتهای سیستم کلونیال بود. طبق گزارش 2020 موسسه مودیز، رشد سرمایهگذاریهایی از این دست در خط لوله کلونیال متوسط بوده، در حالی که پرداخت سود سهام به شدت افزایش یافته است؛ به عنوان مثال، سیستم نرمافزاری این شرکت در برابر حمله باجافزاری اخیر آسیبپذیر بود و هکرها به راحتی توانستند به سیستم آن نفوذ کنند و دادههای این شرکت را در ازای پرداخت باج گرو گرفتند. تحقیقات مقدماتی نشان داده است که کلونیال دارای سیستم حفاظتی ضعیفی در برابر هک شدن است و این شرکت به رغم پوشش رسانهای و هشدارهایی که در سالهای اخیر درباره افزایش خطر حملات هکرها داده شده، میل چندانی به تقویت این بخش نداشته است. کلونیال نیز در نهایت تنها کاری که انجام داد پرداخت 75 بیتکوین (تقریباً معادل پنج میلیون دلار) به گروه تبهکار اینترنتی دارکساید بود که این خط لوله را هدف حمله باجافزاری قرار داده بود.
البته سخنگوی کلونیال از عملکرد این شرکت در زمینه افزایش امنیت دفاع میکند و مدعی است که برخی از سودهای مالی ناشی از طرح کاهش مالیات ترامپ، صرف سرمایهگذاری در حوزه فناوری شده است، هرچند او در مورد مقدار آن چیزی نمیگوید. او بدون اشاره هیچ عدد و رقمی میگوید میزان هزینهکرد در سیستم آیتی خط لوله از سال 2017 تاکنون تقریباً 50 درصد افزایش یافته است.
چارلز کوک؛ مردی که از بحرانها هم پول درمیآورد
البته این واقعیت که صاحبان خط لوله با استفاده از ضعف ساختاری موجود فقط میزان پرداخت سود به جیب خود را افزایش دادهاند تنها مربوط به کلونیال نیست و دیگران نیز چنین میکنند، اما موضوع این است که مالکان این شرکت حتی در بحبوحه بحران نیز تبحر خاصی در کسب درآمد دارند.
کوک اینداستریز (Koch Industries)، شرکت خوشهای که به دست چارلز کوک میلیاردر معروف اداره میشود، بیشترین سهم از مالکیت این خط لوله را در اختیار دارد. او سالهاست از بحرانهای انرژی در ایالتهای غرب میانه آمریکا که منابع بنزین آن بسیار محدود است سود میبرد.
من باب مثال میتوان به پالایشگاه پاین بند (Pine Bend)، یکی از پالایشگاههای شرکت کوک که در مینهسوتا واقع شده، اشاره کرد که طبق گفته مقامات فعلی و پیشین شرکت، طی دههها یک منبع سود ثابت برای کوک بوده است. این پالایشگاه البته سودآوری فوقالعاده خود را مدیون موقعیت جغرافیاییاش در میانه یک بازار سوخت بسیار فاجعهبار است. مالکان این پالایشگاه گریدی از نفت خام بدون مشتری، ارزانقیمت و پرگوگرد بازار نفت کانادا را خریداری میکنند که برای پالایش به تجهیزات ویژهای نیاز دارد. آنها پس از انجام فرایند پالایش، سوخت خود را به بازار ایالتهای غرب میانه که همواره با مشکل کمبود سوخت روبهروست عرضه میکنند و به قیمت بسیار بالایی به فروش میرسانند. جالب است بدانید که قیمت بنزین در غرب میانه، به دلیل کمبود پالایشگاهها، حتی در صورت کاهش قیمت در کل آمریکا، باز هم میتواند بالا بماند.
ضعفهای قانونی و نظارتی نیز طی دههها راه را برای کسب چنین سودهایی هموار کرده است. دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا، در دهه 1950 برای محافظت از بازار داخلی دستور محدودیت واردات نفت را صادر کرد. البته او در این میان یک معافیت خاص قائل شد که به پالایشگاه پاین بند اجازه دسترسی ویژه به نفت خام ارزان خارجی را میداد.
در دهه 1970 نیز قانون هوای پاک (Clean Air Act) استانداردهای آلودگی را به تمام پالایشگاههای جدید نفت خام تحمیل کرد. مطابق این قانون و استانداردهایش عملاً ساخت پالایشگاهی حتی در نزدیکی پاین بند غیرممکن شد و به این ترتیب انحصار بزرگ این پالایشگاه بیش از پیش تضمین شد. البته هدف قانون هوای پاک چنین چیزی نبود، اما مساله نظارت عادلانه بر پالایشگاههای قدیمی و جدید سالها به محل دعواهای رگولاتوری تبدیل شد و به سود پالایشگاههای بزرگی بود که توانایی پیگیری چنین مواردی را داشتند. واقعیت این است که شرکت خوشهای کوک میتواند گرانترین و قویترین کارشناسان حقوقی و لابیگران را استخدام کند، در حالی که بسیاری از شرکتهای نوپا که ممکن است به دنبال شکستن انحصار شرکت کوک و ایجاد یک بازار رقابتی جدید باشند چنین قدرتی ندارند. در واقع به واسطه همین قدرت است که جایگاه انحصاری و ضد رقابتی پالایشگاه پاین بند و خط لوله کلونیال خدشهناپذیر است. به این ترتیب، شرکت کوک در هر شرایطی از ناکارآمدی و ضعف نظارتی بهرهمند میشود و سودهای کلانی به جیب میزند.
هرچند چارلز کوک خود را همیشه یک لیبرترین معرفی میکند که به دنبال محدود کردن توانایی دولت است و با تلاشهای عمومی برای تقویت انرژیهای تجدیدپذیر مخالف است، اما واقعیت کمی پیچیدهتر است؛ حقیقت این است که فقط با وجود چنین سیستم نظارتی تضعیفشده و ناکارآمدی شرکت خوشهای آقای کوک میتواند سودهای کلان و هنگفتی به دست آورد، چراکه تنها در غیاب نظارت قدرتمند دولتی و عدم تقویت انرژیهای تجدیدپذیر است که مدل تجاری آنها به خطر نمیافتد و خط لوله کلونیال و پالایشگاه پاین بند میتواند کار پرسود خود را ادامه دهد.
دیدگاه تان را بنویسید