علی شمساردکانی در یادداشت اختصاصی برای «تعادل» تشریح کرد
ماتریکس توسعه و انتخابات
در شرایطی که افکار عمومی ایرانیان یکسره تحت الشعاع موضوع انتخابات و ثبت نام نامزدهای انتخاباتی قرار گرفته، این پرسش بنیادین که کدام یکی از افراد و جریانات حاضر در انتخابات، برنامه جامع تری برای دستیابی به امر توسعه کشور تدارک دیده اند در محافل اقتصادی و عمومی کشور مطرح شده است.
اعتمادآنلاین| در شرایطی که افکار عمومی ایرانیان یکسره تحت الشعاع موضوع انتخابات و ثبت نام نامزدهای انتخاباتی قرار گرفته، این پرسش بنیادین که کدام یکی از افراد و جریانات حاضر در انتخابات، برنامه جامع تری برای دستیابی به امر توسعه کشور تدارک دیده اند در محافل اقتصادی و عمومی کشور مطرح شده است. گسترش گفتمان های پوپولیستی و مردم فریبانه در میان برخی جریانات، باعث شده تا کارشناسان و تحلیلگران نسبت به خطر گسترش پوپولیسم در انتخابات هشدار دهند. در همین خصوص علی شمس اردکانی یکی از چهره های اقتصادی کشور و اعضای ارشد اتاق بازرگانی در قالب یاداشتی با تشریح مهمترین محورهای توسعه تلاش کرده تصویری از مهمترین المان هایی که اقتصاد ایران در این دوران برای تحقق توسعه نیاز دارد، ارائه کند.
به گزارش تعادل، نخست) با اتمام ثبتنام نامزدهای انتخابات سیزدهم ریاستجمهوری باید دید در میان افرادی که مدعیان پوشیدن ردای ریاستجمهوری کشوری بزرگ و ریشهدار به نام ایران آیا کاراکتری وجود دارد که درکی از توسعه پایدار کشورمان داشته باشد و بتواند این کاروان سرگردان را به سرمنزل مقصود خود که توسعه پایدار است، برساند. برای دستیابی به عمق اندیشههای افرادی که مدعی حضور انتخاباتند، باید دید در گذشته چه گفتهاند و از آن مهمتر در تمام این سالها چه کردهاند؟ چرا که هر کدام از این افراد و چهرهها برخلاف آنچه میگویند و نقشی که ایفا میکنند، سهمی بزرگ در آنچه امروز کشور به آن دچار شده است، داشتهاند. در راس قوهای نشستهاند، از متولیان ارشد کشوری، لشکری و تقنینی بودهاند و در کل دستی بر آتش مدیریتهای کلان کشور داشتهاند.
دوم) جز یکی دو نفر از افرادی که از مردم سخن میگویند و فریاد قانونگرایی سر دادهاند، ندیدهام هیچ کدام از نامزدها، ماتریکس توسعه را بتوانند تعریف کنند. (نمیگویم حل کنند، فقط تعریف کنند) ضمن اینکه باید بدانیم، درک این معادله نیز کار سادهای نیست. مفهومی نیست که حتی روحالقدس هم بتواند آن را به کسی الهام کند. آن گونه که حافظ علیهالرحمه میگوید، فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید، دیگران هم بکنند، آنچه مسیحا میکرد. اینجا مسیحا نیز به داشتههای عالمان تکیه میکند و کار را به عالمان اقتصادی میسپارد. بر این اساس، درک مفهوم توسعه از جمله مواردی است که فرد آن را از طریق زانوی ادب زدن در برابر علم اقتصاد میآموزد. سالها باید تلاش شود تا توانایی درک و حل مسائل اقتصادی ظهور و بروز کند. در معادله ماتریکسی توسعه، 34 معادله اصلی وجود دارد. اگر کسی بتواند یک معادله 34 متغیری را تعریف کند، در آن صورت میتواند ماتریکس توسعه را بنویسد و در مرحله بعد به دنبال فهم، تعادل بخشیدن و در نهایت راهحل آن باشد.
سوم) مشکل کشور ما طی بیش از نیم قرن گذشته آن است که حل معادله توسعه را در اختیار جریانات بروکراتی قرار داده بودند که اساسا دغدغه ذهنی آنها توسعه نبود. مهمترین دغدغهای که یک ذهن بروکرات از آن برخوردار است، تکرار کلیشهای یک سری موضوعات فرعی است. برای ذهن بروکرات اساسا فهم معادلات چند ده مجهولی، امکانپذیر نیست. برای درک این مطلب هر کدام از نامزدهای انتخابات باید یکبار کتاب «سهم توسعه» استاد فقیدم داگلاس نورث را بخوانند و مبتنی بر آن اظهارنظرهای خود در خصوص پیشرفت کشور را طراحی کنند. اما متاسفم که باید به این واقعیت تلخ اشاره کنم که نهتنها نامزدهای کسب کرسی ریاست بر جمهور ایرانیان این کتاب را نخواندند، بلکه حتی مشاوران و نزدیکان آنها نیز یک چنین دادههای اطلاعاتی را درک نکردهاند. نکته دردآور آن است که برخی از جریانات و گروهها اساسا با این داناییهای رسوب کرده بشری مخالفت دارند و با عناوینی چون مقابله با جریان سرمایهداری و... اساس علم را زیر سوال میبرند. شاید تنها یک یا دو نامزد (که احتمال ردصلاحیت آنها نیز وجود دارند) باشند که درک درستی از این مفاهیم داشته باشند و دیگر هیچ...
سوم) در مسیر تاریخ ملل مختلف و بر بلندای تاریخ کشورهایی که به توسعه دست پیدا کردهاند (یا حداقل فاصله خود را با آن کم کردهاند) یک فرد یا چهره خاص اقتصادی وجود داشته که توانسته ارتباط ساختار مدیریتی کشور با علم اقتصاد را بر قرار سازد. در ترکیه کمال درویش، در مالزی ماهاتیر محمد در تایوان کوتینگ لی و در چین شیائو پینگ یک چنین نقشی را ایفا کردند. در واقع این چهرهها توانستند اجماع توسعهای را مبتنی بر سهم توسعهای ایجاد کنند. در یک چنین کشورهایی این گونه برنامهریزی نشد که ناگهان یک کارمند اداری بر اساس یک سلسله مراتب غیرمعقول رییس بانک مرکزی یا رییس سازمان برنامه و بودجه شوند. شخصیتهایی که در راس یک چنین نهادهایی مینشینند باید توانایی حل معادلات ماتریکسی توسعه را داشته باشند.
متاسفانه اکثر نامزدهایی که ثبتنام کردهاند، درک درستی از توسعه ندارند، تصویری از ماتریکس توسعه ندارند؛ حتی نمیتوانند یک معادله دومجهولی توسعه را درک کنند. چرا که نخستین مجهول ماتریکس توسعه، توجه به نقش مردم و مظالبات آنها است. نقش مردم در تولید، در انباشت منابع، در به کارگیری منابع، در بهبود شاخص رفاهی و... تنها یک رکن از ماتریکسی است که 34 بُعد دارد. این در حالی است که اغلب نامزدهای انتخاباتی که سالها در عالیترین سطوح حاکمیتی نقشآفرین بودهاند، باز هم با رفتارهای پوپولیستی از آوردن نفت بر سر سفرههای مردم، افزایش یارانههای نقدی به اکثریت جمعیت ایرانیان و... سخن میگویند. این نوع اظهارنظرهای مردم فریبانه نشان میدهد که ذهن غیرخلاق این آقایان و اطرافیانشان معادله توسعه را نه تنها درک نمیکند، بلکه تنها یک تصویر تک بعدی از اقتصاد در ذهن دارند.
چهارم) ترجمه تحتاللفظی ایرانیان از توسعه نیز اشتباه است. عرب در ترجمه DEVELOPMENT از واژه انتشاف استفاده میکند که به معنی دیگر گونه گشتن است. اما ایرانیان از توسعه استفاده میکنند که کلمه کاملی برای مفهوم توسعه نیست. وقتی معنای به اشتباه از اذهان عمومی شکل بگیرند، طبیعی است که برونداد یک چنین مفاهیمی نیز در صحنه عمل نیز منجر به دگرگونه گشتن نمیشود. این گونه است که شاعر گرانمایه پارسی میگوید، ترسم نرسی به کعبهای اعرابی/ این ره که تو میروی به ترکستان است. تصوری که مدیران حال و آینده کشور از توسعه دارند مانند آن اعرابی، اشتباه است، بنابراین در نهایت به نتیجه مورد نظر نخواهند رسید. چرا که پیش از هر اقدامی باید تصویری شفاف از مفاهیم چند لایه پدیدههای مختلف وجود داشته باشند و در مرحله بعد از تصور ذهنی است که فرد و جامعه میتواند به پدیدار مسلط شوند.
پنجم) با این توضیحات، معتقدم رسانهها بیش از هر عامل دیگری باید از نامزدها در خصوص مر توسعه پرسش طرح کنند. در ماتریکس توسعه اگر قرار باشد 1000 واگن قطار ساخته شود، اگر کسی 500 واگن بسازد، مورد بازخواست قرار میگیرد و اگر 1500 واگن بسازد باز هم باید پاسخگوی اعمال خود باشد. اما متاسفانه در ایران مدیران در یک آیند و روند کلیشهای در رفت و آمد هستند بدون اینکه مشخص شود چه کاشتهاند و چه برداشت کردهاند. بنابراین همان گونه که مولانا قرنها پیش سروده است، باید بگوییم: این ندارد آخر از آغاز گوی/ رو تمام این حکایت بازگوی...
دیدگاه تان را بنویسید