فرشاد مومنی از وعدههای غیرکارشناسی برخی کاندیداها به شدت انتقاد کرد
بسته نجات یا سقوط اقتصادی
مومنی با بیان اینکه تمام بحثها تحت عنوان برنامه نجات حتی از یک آدم غیر متخصص هم تأسفبار و شرمآور است، گفت: تحت عنوان ارایه برنامه به کاندیداهای ریاستجمهوری یک سندی تحت عنوان برنامه نجات بیرون درمیآید که میبینید دقیقاً معطوف به مولفههایی است که کشور را در معرض سقوط قرار داده است.
اعتمادآنلاین| مومنی با بیان اینکه تمام بحثها تحت عنوان برنامه نجات حتی از یک آدم غیر متخصص هم تأسفبار و شرمآور است، گفت: تحت عنوان ارایه برنامه به کاندیداهای ریاستجمهوری یک سندی تحت عنوان برنامه نجات بیرون درمیآید که میبینید دقیقاً معطوف به مولفههایی است که کشور را در معرض سقوط قرار داده است.
به گزارش تعادل، فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه و اقتصاددان در یک نشست مجازی با عنوان «دولت پارادوکسیکال، انباشت نامولد و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی» که توسط موسسه دین و اقتصاد برگزار شد، گفت: دولت میتواند مهمترین نیروی محرکه توسعه باشد و هم میتواند مهمترین عامل اضمحلال باشد. دولت به شرطی میتواند نیروی محرکه توسعه باشد که ثبات و امنیت حقوق مالکیت و حمایت توسعهگرا از تولید را در دستور کار قرار دهد و منافع حاکمان را از طریق مالیاتستانی عادلانه و توسعهگرا تأمین کند.
اما دولت به معنای حکومت میتواند بزرگترین عامل انحطاط و اضمحلال یک جامعه هم باشد و آن آنجایی است که حکومت اولویت را به مناسبات رانتی و دامن زدن به برخورداریهای غیرمولد میدهد و فشارهای غیرمتعارفی را به تولیدکنندهها وارد میکند. با جزییات توضیح داده میشود زمانی که تولید اعتناء نکرده باشید با انبوه بحرانهای اقتصادی- اجتماعی در داخل و با خطر امنیت ملی و خطر ناتوانی در حفظ تمامیت ارضی در مواجهه با دنیای خارج روبرو شوید. از این دریچه گفته میشود مسیری که اضمحلال را سرعت میبخشد این است که ارزشهایی که خلق میشوند کمترین نسبت با تولید و بیشترین نسبت با رانت داشته باشد و مهمترین ویژگی رانتجویان اینکه به هیچوجه اعتناء و تمایلی به سرمایهگذاری تولیدی ندارند.
بنابراین حتی اگر سراغ سرمایهگذاری تولیدی هم میآیند یک رویکرد ظاهرسازانه است آنجا که از تولید به مثابه یک محملی برای کسب رانت استفاده میکنند. آنجا توضیح داده میشود زمانی که اینگونه شد و تولید به حاشیه رفت جامعه ابتدا دچار از کارکرد افتادگی سیستمی و سپس دچار آنومی یعنی ناهنجاری یا بیهنجاری اقتصادی- اجتماعی میشود و در مرحله بعد از آن، فروپاشی اجتنابناپذیر میشود.
مومنی خاطرنشان کرد: آنچه در شرایط کنونی دامن زدن به این بحثها را اهمیت میدهد این است که ما میتوانیم در عبارتپردازیها و شبهبرنامهها و ادعاهای توخالی تحت عنوان برنامه داشتن کاندیداهای ریاستجمهوری را از این دریچه مورد بررسی قرار دهیم. اگر ملاحظه فرمودید کاندیداها در تعهداتی که میدهند بهطور مشخص روی اشتغال مولد برطرف کردن فقر از طریق اشتغال مولد، نه از طریق رویههای تحقیرآمیز و سفلهپرورانه بحث کردند معلوم میشود اینها میخواهد به کشور خدمت کنند.
اما اگر تعهدات بهجای این باشد که بهطور مشخص بگویند بنیه تولیدی را ارتقاء میدهیم و عزت را به ایران برمیگردانیم و جایگاه آن را در شاخصهای کلیدی و سرنوشتساز توسعه ارتقاء میبخشیم دیدیم که اینها مسابقهای در سفلهپروری و تحریک رانتجویی و وعدههای خطرناک مبنی بر رهاسازی تحت عنوان حمایت از بخش خصوصی را مطرح کردند و به تعبیر داگلاس نورث وعده برقراری قانون جنگل را تحت عنوان تقویت بخش خصوصی و مقرراتزدایی مطرح کردند معلوم میشود کاندیداها با همه طمطراقی که ادعاهایشان دارد ما را درگیر مسابقه سرعت در قهقراء رفتن میکنند. بنابراین در این مقطع برجسته کردن این مساله به این اعتبار اهمیت دارد که علائم بسیار جدی و پرشماری وجود دارند که نشان میدهند ما در مرحله از کارکرد افتادگی سیستمی هستیم.
وی افزود: چگونه میتوان از کارکردافتادگی سیستمی را نشان داد؟ در دوره 6 ساله 1385 تا 1390 حدود 620 میلیارد دلار به اقتصاد تزریق میشود اما بیسابقهترین صنعتزدایی تاریخ اقتصادی کشور رقم میخورد؛ بیسابقهترین سطح افزایش وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج اتفاق میافتد. در مهر 1392 مرکز پژوهشهای مجلس گزارش منتشر کرد که میگوید در دوره آقای احمدینژاد ارزبری هر واحد GDP در ایران نسبت به دوره آقای خاتمی 5 برابر افزایش پیدا کرده است. در تمام دنیا حتی روندهای معطوف به انحطاط بهصورت درصدی اتفاق میافتد بهطور مثال میگویند 5 یا 10 درصد انحطاط، نه اینکه افزایش 5 برابری در وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج وجود داشته باشد. در همین دوره در کنار بیسابقهترین سطح صنعتزدایی و وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج بیسابقهترین سطوح فساد هم اتفاق میافتد.
دولت آقای احمدینژاد تنها دولتی در جهان هست که طی کمتر از 4 سال ایران حدود 80 رتبه سقوط به سمت فاسدترین کشورهای دنیا را تجربه کرد.
همه اینها نشانهها و پیامدهای پشت کردن به تولید فناورانه و دامن زدن به مناسبات رانتی است. از این فهرست بلند بالا میتوان دهها مورد دیگر را مثال زد. فرض بفرمایید در دوره 1365 تا 1395 ایران بیسابقهترین سطح سرمایهگذاری در آموزش در تاریخ خود را تجربه کرد بهطوری که در این دوره جمعیت دانشگاهدیده ایران بیش از 70 برابر شده است. اندازه جمعیت باسواد در میان شاغلان بیش از 5 برابر شده و اندازه بیسوادهای شاغل 80 درصد کاهش پیدا کرده و به کمتر از یکپنجم رسیده ولی بهرهوری کل عوامل تولید سقوط کرده است. اینها پدیدههایی هستند که در دنیا تقریباً بینظیر و از بعضی جهات کمنظیر است. راه نجات اینکه کانون اصلی بحران را شناسایی کنیم. کانون اصلی بحران پشت کردن به تولید فناورانه و اهتمام غیر متعارف به دامن زدن به مناسبات رانتی و سفلهپرورانه است. از این زاویه تحولات ایران را نگاه میکنید میبینید مولفههای پیدا و پنهان پرشماری هستند که پشت کردن به تولید فناورانه را در ابعاد غیر متعارف نشان میدهد. اکنون در این نقطه عطف میتوانیم هشدار دهیم مرحله بعد از کارکرد افتادگی سیستمی مواجه با آنومی اقتصادی- اجتماعی است. علائم و نشانههای بسیار تکاندهندهای از این آنومی مشاهده میشود.
این استاد دانشگاه افزود: فرض بفرمایید یکی از کلیدیترین علائم که در آستانه جهش از نظر ناهنجاریها و بیهنجاریها هستیم گزارش سه جلدی وضعیت اجتماعی کشور که وزارت کشور در سال 1395 منتشر کرد. در آنجا میگوید جامعه ایران به بیسابقهترین وضعیت تاریخی خود از نظر بحران اعتماد سقوط کرده است. زمانی که اعتماد دچار بحران میشود به جای همکاری و اعتلاء بخشی و ایجاد رفاه و ارتقاء کیفیت زندگی همه مناسبات بر بیاعتمادی، حذف و ستیز قرار میگیرد و بنابراین اساس بقاء جامعه به تهدید دچار میشود.
زمانی که اینگونه علائم را نگاه میکنیم میبینیم در اثر بیاعتنایی به تولید حادترین وضعیتها از نظر فقر در مناطق مرزی کشور اتفاق میافتد. این به اندازه کافی نشانه تکاندهندهای از نگرانی است و تعداد بحرانهای کوچک و بزرگی که در اینجا مشاهده میکنیم و ابعاد نگرانیآور آن بسیار حیاتی است. آنچه از نظر اندیشهای راهگشا است و اگر از دل جلسه فقط این پیام به حکومتگران گرامی منعکس شود اینکه ریشه همه این مسائل پشت کردن به تولید فناورانه است. اگر این فهم شود نگاه به برنامههای کاندیداها صرف نظر از اینکه انتخابی که میخواهد صورت بگیرد جنبه واقعی یا صوری دارد در هر سطحی برمیگردد به اینکه اینها در ارزیابی انتقادی از مسیری که ما را از تولید فناورانه دور کرده و تمام مناسبات را در فساد و نابرابری و رانتجویی غرق کرده چه حرفی میزنند. این یک شاغول هست که میتوان با آن اعتبار سنجی کرد از ادعاهایی که در این زمینه مطرح میشود. اینکه میگویم دچار از کارکرد افتادگی سیستمی شدهایم حتی مفاهیم هم از کارکرد افتادهاند.
مومنی افزود: تحت عنوان ارایه برنامه به کاندیداهای ریاستجمهوری یک سندی تحت عنوان برنامه نجات بیرون درمیآید که میبینید دقیقاً معطوف به مولفههایی است که کشور را در معرض سقوط قرار داده است. پیشنهادهای وحشتناک از نظر سفلهپروری که میگوید اگر تا دیروز احمدینژاد ماهانه 45 هزار تومان میداد تا افراد کار نکنند و زندگی کنند او میگوید بهجای 45 هزار تومان چیزی بالغ بر 10 برابر آن را پیشنهاد میکنم. مطلقاً بحث تولید در این برنامه به اصطلاح نجات محذوف و کنار گذاشته شده است و ابعادی از مسابقه سفلهپرورانه مطرح کرده که واقعاً در تاریخ اقتصادی ایران بینظیر است و اسم آن را برنامه نجات گذاشتهاند.
چگونه میخواهید تأمین مالی این ابعاد از سفلهپروری را انجام دهید؟ پاسخ میدهد از طریق شوک حاملهای انرژی! اینکه مفاهیم از کارکرد افتادهاند میپرسیم اسم سیاست تو چیست؟ پاسخ میدهد عادلانه کردن یارانهها! در حالی که در دوره احمدینژاد بهطور متوسط شوک 550 درصدی به حاملهای انرژی را دیدیم که تحمیل کردند و در همان 6 ماهه اول بعد از این اقدام مردم دایماً هر جایی که فرصت و مجالی پیدا میکردند 45 هزار تومان را بگیرید ما را به قیمتهای پیش از این شوک برگردانید. اکنون عزیزان میخواهند ابعاد جدیدی از این ماجرا را به سر مردم بیاورند آنگاه اسم آن را برنامه نجات گذاشتهاند.
مومنی در ادامه اظهار کرد: شما میبینید ایران جزو نوادر کشورهای دنیا است که طی 50 ساله گذشته نزدیک 47 سال را تورم دو رقمی تجربه میکند. در آدرسهای غلط رانتی که میدهند به تنها چیزی که ریشه اصلی ناتوانی در حل و فصل مساله یعنی سقوط بنیه تولیدی هست هیچ اشارهای نمیشود بهطور مثال به بانک مرکزی انتقادهای درستی میکنند درباره اینکه چرا درباره رفتارهای ناهنجاری بانکهای خصوص پردهپوشی و بیمسوولیتی کرد و به خلاف قانونهای بزرگ اعتنایی نکرد. این حرف درستی است اینکه حتی بگویند دولت کسری مالی دارد و این هم یکی از عوامل استمرار تورم هست تحت شرایطی درست است. بدین دلیل کسریهای مالی دولت تورمزا میشود که از کسری مالی برای ارتقاء بنیه تولیدی استفاده نکرد، تمایلات مصرفی را دامن زده و به شرحی که آقای دکتر دینی عزیز هم توضیح داد خودش را به صورت پارادوکسیکال متورمتر و ناکارآمدتر کرده است. از طریق شوکهای قیمتی که وارده کرده در مجموعه خودش فساد و ناکارآمدی را افزایش داده و هزینهها را هم ارتقاء داده است.
کسانی که به اصطلاح برنامه نجات مینویسند اگر واقعاً قصدشان نجات بود گزارشهایی که در سازمان برنامه و بانک مرکزی تهیه شده را میخواندند که در آنجا به صراحت میگوید زمانی که تجربه سه دهه گذشته را بررسی میکنیم میبینیم در بعضی از مقاطع به ازاء هر یک واحد درآمد که حکومت از طریق شوک به قیمتهای کلیدی به دست میآورد هزینههای مصرفیاش بیش از 3.5 برابر افزایش پیدا میکند.
وی همچنین افزود: هزینههای سرمایهگذاریهای مولد دولت به اندازهای جهش پیدا کرده که اینها حتی شرم کردند رقم آن را بگویند فقط به صورت سر بسته گفتند هزینههای سرمایهای دولت به مراتب از هزینههای مصرفیاش بالاتر است. کسانی که دعوت به شوک درمانی میکنند، دعوت به سقوط حکومت میکنند. این مساله خیلی کلیدی هست که امور حاکمیتی دولت در ساختار بودجهاش به سمت صفر میل میکند. دولت به طرزی نابخشودنی و فاجعهساز از مسوولیتهای خودش در امور مربوط به آموزش مردم، سلامت مردم، زیرساختهای فیزیکی، تغذیه و مسکن مردم مسوولیتگریزی میکند. وزارت مسکن گزارش منتشر کرده و میگوید چشمانداز صاحب خانه شدن متناسب با پایگاه اجتماعی برای دو دهک درآمدی کمترین از 94 سال عبور کرده است.
مومنی با بیان اینکه تمام بحثها تحت عنوان برنامه نجات حتی از یک آدم غیرمتخصص هم تاسفبار و شرمآور است، گفت: پس ما با از کارکرد افتادگی مفاهیم هم روبرو هستیم. در حالی که تمام متفکران بزرگ میگویند مهمترین ویژگی تورم در ساختهای توسعه ضعف بنیه تولید و بهرهوری اندک هست اینها در مواجهه با تورم سیاستهای جهشدهنده تورم را به عنوان مهارکننده تورم جا میزنند. سپس به دلیل اینکه به کاندیدهای ریاستجمهوری این گشاده دستی را وعده میدهند که هر چه شوک بزرگتر به قیمتهای کلیدی وارد کنید امکانات ریالی بیشتری برای اعانهپردازی دارید آنها را هم تحت تأثیر قرار میدهند و این گونه میشود که کاندیدایی به یکی از مراکز تجمع غیرمولدها - که البته انواع مولدها در جمعشان هست ولی مولدها همیشه در حاشیه هستند - که میرود، میگوید بخش خصوصی را چنین و چنان میکنم. کنترلهای نیمبندی که در جهت مهار آزمندیهای بیپایان غیرمولدها به نام بخش خصوصی است را هم میخواهند بردارند و به جای آن فشارهای جدید به تولیدکنندهها بیاورند. از منظر اقتصاد سیاسی منافع تولیدکنندهها هم راستایی تمامعیار با منافع عامه مردم و به ویژه فرودستان دارد.
زمانی که شوک به حاملهای انرژی وارد میکنید حاملهای انرژی به عنوان نهاده تولید در سرنوشت تولیدکنندهها اثر میگذارد. زمانی که شوک به نرخ ارز وارد میکنید به دلیل اینکه بخش بزرگی از نیازهای تولیدی در همه عرصههای کالاهای مصرفی و واسطهای و مواد اولیه نیازمند واردات هستند به همان تناسبی که فرودستان را نابودتر میکنید تولیدکنندهها را هم نابودتر میکنید. آنگاه چه طنز تلخی است که اسم این را برنامه نجات بگذارند.
فرشاد مومنی بیان کرد: آنچه به نظرم خیلی حیاتی هست اینکه محاسبههایی در گزارشهای رسمی هم وجود دارند با اینکه اکنون خود تولید فولاد یکی از رشته فعالیتهای غیرعادی معطوف به رانت هست ولیکن محاسبهها نشان میدهد دلالهای فولاد به طور متوسط 20 برابر تولیدکنندههای فولاد سود میبرند. چنین بساطی برپا شده که دودش به چشم مردم و آینده توسعه کشور میرود. با وجود اینکه صنایع لوازم خانگی ایران یکی از مصداقهای تبدیل کردن تولید به محملی برای کسب رانت هست و ضریب مونتاژکاری در آنجا بیداد میکند ولی با وجود این برآوردهای رسمی میگوید اگر واردکننده لوازم خانگی باشید سه برابر تولیدکنندههای لوازم خانگی سود میبرید.
محاسبههایی وجود دارند که هر قدر واردات در زمینه خودرو به سمت واردات خودروهای لوکستر حرکت کند ضریب افزایش سود واردکنندهها نسبت به تولیدکنندهها افزایش بیشتری پیدا میکند. همه اینها نشان میدهد به طرز غیرمتعارفی شاهد هستیم به تولیدکنندهها و عامه مردم غیرعادیترین فشارها میآید و با فریبهایی مانند وعدههای سفلهپرورانه پرداخت نقدی از این قبیل آنها را تحت تأثیر کوتاهمدت قرار میدهند و در میان مدت دمار از روزگارشان درمیآورند. چیزی که واقعا خیلی شگفتانگیز است این که حتی در بحران برقی که اخیرا پیدا شده در چند روز گذشته حداقل 10 تولیدکننده مطرح کشور با موسسه ما تماس گرفتند و گفتند ساعتهایی که برق تولیدکنندهها میرود به گونهای هست که باید هزینههای نیروی کار را در دو شیفت بپردازید ولی قادر به بهرهگیری از نیروی کار نباشید. اینکه چه تخریبهایی در دستگاههایشان پدیدار میشود و از این قبیل آنها هم به جای خود محفوظ است. حتی خود اینکه قیمت برق را بیش از سه برابر کردید و گفتید ما میخواهیم برای سرمایهگذاری منابع آزاد کنیم و به شرحی که کارنامهشان نشان داد نه تنها سرمایهگذاری اتفاق نیفتاد بلکه حتی نتوانستند استهلاکات را هم جبران کنند به خاطر اینکه دولت همیشه از سیاستهای تورمزا بیشتر از بنگاههای تولیدی و مردم آسیب میبیند و سیستم خدماترسانی زیربنایی هم دچار اختلال کردند.
این استاد دانشگاه در ادامه خاطرنشان کرد: منهای آن مساله اساسی اینکه حتی خود اعلام برنامه قطع برق نشاندهنده ورشکستگی در سیاستگذاری در زمینه افزایش قیمت حاملها برای سرمایهگذاری هست که نشان داد چه دروغ بزرگی هست. مساله بعدی اینکه دو جور تبعیض نابرابر و ناروا در اعلام برنامه قطع برق وجود دارد. ساعات قطع برق تولیدکنندهها در بعضی از مواردی که از شهرستانهای بزرگ مستندات آن را فرستادهاند 4 برابر مصرفکنندهها است. وجه دیگر اینکه اگر میخواهید خسارت بزنید لااقل جوری تنظیم کنید که فقط در یک شیفت کاری اتفاق بیفتد. در این ابعاد هم شاهد هستیم که یک نارواییهای غیرمتعارفی اتفاق میافتد.
وی در پایان اظهار داشت: آنچه میتوانیم خیلی صمیمانه و مشفقانه با حکومتگران گرامی مطرح کنیم اینکه هزینه فرصت غفلت از تولید محوری دائما افزایش پیدا میکند. مصاحبه جرمی ریفکین که یکی از برجستهترین متفکران در حیطه مطالعات مربوط به تولید فناورانه و اشتغال است را نگاه کنید؛ میگوید در سالهای میانی قرن بیستم تولید کشاورزی نسبت به آستانه موج دوم انقلاب صنعتی اواخر قرن نوزدهم 10 برابر شده بود. در دوره 70 ساله زمانی که تولید کشاورزی را فناورانه کردند بازدهی 10 برابر شد، در فاصله سالهای میانی دهه 1940 تا سالهای میانی دهه 1990 ارتقای بازده تولیدی از 10 به یک در موج قبلی به دو هزار به یک رسیده است.
همانگونه که متفکران آینده شناس بزرگ مطرح کردند که از ربع پایانی قرن بیستم شاهد هستیم تحول در بنیه تولید داناییمحور خصلت نمایی پیدا میکند یعنی اینکه اگر در دوره قاجاریه به مافیاهای واردات و رباخوار امتیاز میدادند و بر تولیدکنندهها فشار میآوردند هزینه فرصت آن رویکرد یک چیزی بوده اکنون هزینه فرصت به طرز خیلی وحشتناکی تغییر میکند. به یکباره چشم باز میکنید و میبینید حتی در قبال همسایهها هم توان رقابت را از دست میدهید. بنابراین آنچه به نظرم خیلی حیاتی هست اینکه هر زمانی بتوانیم زودتر به این فهم هویت جمعی دهیم کشور زودتر نجات پیدا میکند. راه نجات ایران از مسیر تولید فناورانه میگذرد. برای اینکه تولید فناورانه را رونق ببخشید باید گام نخست این باشد که هزینه فرصت مفتخوارگی را بالا ببرید.
دیدگاه تان را بنویسید