یک دیپلمات سابق ایرانی:
ترامپ ایران را برگی در مبارزات سیاسی خود به شمار میآورد/ هدف بولتون و پمپئو همان «تغییر نظام » است
یک دیپلمات سابق کشورمان تاکید کرد: من فکر نمیکنم شخص ترامپ دنبال چیزی بیشتر از گرفتن برخی امتیازات مثل حذف بند «غروب» در برجام و ایجاد برخی تغییرات در برنامه بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای باشد. هدف وی احتمالا مذاکره مستقیم با ایران و گرفتن این قبیل امتیازات در مورد برجام است، به نحوی که بتواند ثابت کند که دولت اوباما در ارتباط با برجام کوتاهی کرده و او توانسته امتیازات بیشتری از ایران بگیرد. اما تندروهای تیم امنیتی او در پی براندازی و فروپاشی هستند
اعتمادآنلاین| سال 97 را میتوان سال مناقشههای ایران با اروپا و آمریکا درباره برنامه موشکی ایران دانست. با وجود آنکه بودجه نظامی ایران در برابر بودجه نظامی کشورهای منطقه به ویژه عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی بسیار اندک و کم محسوب میشود و کشورهای غربی در رقابت با یکدیگر برای فروش آخرین تسلیحات خود به کشورهای منطقه هستند، توان موشکی ایران موضوعی است که گاه و بیگاه مورد انتقاد کشورهای غربی محسوب میشود به گونهای که ابتدا دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا مدعی شد که برجام دست ایران را برای فعالیتهای موشکیاش باز گذاشته است و پس از خروج از برجام، در حالی که خود بزرگترین ناقض قطعنامه 2231 محسوب میشود، میگوید ایران با برنامههای موشکی خود این برنامه را مورد نقض قرار داده است. این انتقادات در حالی که اروپاییها با وجود حمایت از برجام، همسو با ایالات متحده نسبت به برنامههای موشکی ایران ادعاهایی را مطرح میکنند. در این باره و همچنین رویکرد ترامپ نسبت به ایران گفتوگویی با کوروش احمدی، دیپلمات سابق و تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی داشتهایم که مشروح آن در ادامه میآید.
با درایت و دقت تیم مذاکرهکننده تعهد الزامآور حقوقی 1929 به دعوتی غیرالزامآور تبدیل شد
در سالی که گذشت کشورهای اروپایی نسبت به برنامه موشکی ایران انتقادات زیادی کردند به گونهای که میتوان گفت اروپاییها هم در این باره با آمریکا همراهی دارند و مدعی هستند که برنامه موشکی ایران در تعارض و ناسازگاری با قطعنامه 2231 است. دلیل این میزان حساسیت روی برنامه موشکی ایران چیست؟
درست است. اروپاییها هم همیشه نسبت به برنامه موشکی ایران معترض بودهاند. یکی از مبانی اعتراض آنها و نیز امریکا همانطور که میگویید قطعنامه 2231 است. در بند سوم ضمیمه B این قطعنامه از ایران «دعوت شده» که تا هشت سال بعد از تصویب قطعنامه از هر گونه فعالیت در حوزه موشکهای بالستیک که برای حمل سلاح هستهای طراحی شده باشند، خودداری کند. لذا، در این قطعنامه به لطف درایت و دقت تیم مذاکرهکننده ما اولا تعهد الزامآور حقوقی ایجاد شده برای ایران در قطعنامه 1929 به دعوتی غیرالزامآور تبدیل شده و ثانیا از موشکهای «طراحی شده» برای حمل سلاح هستهای سخن رفته است.
در نحوه برخورد اروپا و امریکا درباره برنامه موشکی ایران تفاوت وجود دارد
بر این مبنا، به لحاظ حقوقی در نحوه برخورد اروپا و آمریکا تفاوت وجود دارد. اروپا آزمایشهای موشکی ایران را «ناسازگار» (inconsistent) با قطعنامه 2231 میداند، در حالی که دولت ترامپ مثل اغلب اوقات به شکلی کاملا بیمنطق مدعی نقض قطعنامه 2231 توسط ایران است. با این حال هر دو به تعریفی که توسط MTCR (رژیم کنترل تکنولوژی موشکی) ارائه شده استناد میکنند؛ تعریفی که هر موشک بالستیکی را که دارای بردی بیش از 300 کیلومتر باشد را قادر به حمل سلاح هستهای ارزیابی میکند اما در این رژیم تنها 37 کشور به طور داوطلبانه حضور دارند، یک نهاد رسمی بینالمللی محسوب نمیشود و مصوبات آن طبعا الزامی نیست. از طرفی، بودجه نظامی ایران در مقایسه با بودجه نظامی بسیاری از کشورهای منطقه بسیار اندک است.
تقریبا همه کشورها برنامههای نظامی حساس خود را با چراغ خاموش پیگیری میکنند
به علاوه، ایران به دلیل تحریمهای 40 ساله قادر به تجهیز و تقویت نیروی هوایی خود نبوده، لذا برای دفاع از خود چارهای جز سرمایهگذاری روی برنامه موشکی ندارد. با این حال فکر میکنم ایران میتواند با پیگیری بدون سروصدای برنامه موشکیاش فشارها را تا حد زیادی کاهش دهد. مثلا در اکثر مواقع به ویژه در گذشته که ایران آزمایشهای موشکیاش را بدون اعلام عمومی و دعوت از خبرنگاران انجام داده، دولتهای غربی که طبعا در جریان قرار گرفتهاند، به اصطلاح به روی خود نیاورده و واکنشی نشان ندادهاند.
ترامپ میخواهد ثابت کند اوباما بیکفایت بود و او میتواند معامله بهتری با ایران بکند
آیا محدودسازی برنامه موشکی ایران هدف نهایی امریکا است یا ترامپ، برنامه موشکی را به ابزاری برای اعمال فشار بر ایران به منظور به پای میز مذاکره کشاندن تبدیل کرده است؟
کارشناسان مختلف ممکن است به این سوال به طرق مختلف پاسخ دهند اما برداشت من این است که اگر در حوزههای دیگر اختلاف عمدهای بین ایران و غرب وجود نداشت، احتمال اینکه امریکا به نحوی با برنامه موشکی ایران کنار بیاید و حداکثر به اعتراضهای غیرجدی و رسمی اکتفا کند، میتوانست زیاد باشد. واقعیت این است که نه هیچ منع بینالمللی علیه برنامه موشکی وجود دارد و نه موشکهای متعارف میتوانند منبع تهدید نظامی خیلی حادی باشند. کما اینکه صدام در جنگ 1991 حدود 50 موشک به اسرائیل و چند موشک به عربستان و بحرین شلیک کرد، بدون اینکه دستاورد زیای برای او داشته باشد.
برداشت من این نیست که دولت ترامپ اهدافی محتوایی و جدی در ارتباط با ایران مدنظر دارد. بلکه به عکس، ترامپ بیشتر ایران را برگی در مبارزات سیاسی خود در داخل امریکا به شمار میآورد؛ به این شکل که میخواهد ثابت کند که دولت اوباما بیکفایت بود، او میتواند معامله بهتری با ایران را رقم بزند و از این طریق، حربهای تبلیغاتی برای حفظ پایگاه رای خود و مقاومت در برابر دموکراتها در حال و آینده به دست آورد. البته حساب برخی از اعضای تیم امنیتی او مانند مایک پنس، مایک پمپئو و جان بولتون جدا است.
هدف اسرائیل منحرف کردن جامعه جهانی از مسئله فلسطین به ایران است
فشار اسرائیل میتواند تاثیر عمدهای بر تصمیمگیریهای سیاسی در اروپا داشته باشد
ادعاهای رژیم صهیونیستی در تهدید خواندن برنامه موشکی ایران تا چه اندازه در تصمیمگیریهای اروپا درباره برنامه موشکی ایران موثر است؟
فکر میکنم در این رابطه رژیم اسرائیل و جریان تندرو و ایدئولوژیک در امریکا با هم همسو هستند. جناح راست در اسرائیل تحت هدایت نتانیاهو نیز بیش از آنکه نگران ایران و تهدید ایران باشد، نگران مسئله فلسطین و فشار بینالمللی برای واداشتن این رژیم به تخلیه اراضی اشغالی فلسطینی و توقف شهرکسازی در این اراضی است.
آنها نیز طی سالهای اخیر تلاش کردهاند تا با هدف منحرف کردن توجه جامعه بینالمللی از مسئله فلسطین، ایران را به عنوان تهدیدی جدی مطرح کنند. عادیسازی روابط با اعراب و واداشتن دولتهای عربی به عدول از پیششرط حل مسئله فلسطین برای عادیسازی روابط با اسرائیل عامل مهم دیگری در این رابطه برای تلآویو است.
این رژیم نیز میکوشد تا از برنامه موشکی ایران به عنوان حربهای برای اعمال فشار بر ایران، ائتلافسازی علیه ایران و انحراف توجه از مسئله فلسطین استفاده کند. همچنین برداشت من این نیست که اروپا خیلی تحت تاثیر لابیهای اسرائیل است و فشار اسرائیل میتواند تاثیر عمدهای بر تصمیمگیریهای سیاسی در اروپا داشته باشد.
البته در تحلیل نهایی در مورد امریکا نیز نباید فشار اسرائیل را تعیینکننده دانست. آنچه برای امریکا تعیینکننده است، ملاحظات ژئواستراتژیک در رقابت جهانی برای حفظ هژمونی در برابر قدرتهای بزرگ دیگر است.
ترامپ به برخی امتیازهای نه چندان عمده هم میتواند قناعت کند
برخی از تحلیلگران تاکید دارند که دلیل خروج ترامپ از برجام این بود که این توافق به اسم باراک اوباما همراه بود و در این چارچوب، او درصدد توافق با ایران فارغ از هر کیفیتی است. تا چه اندازه این تحلیل پس از گذشت بیش از دو سال از ریاستجمهوری ترامپ موافق هستید؟
در مجموع با این تحلیل موافقم. ترامپ قبل از اینکه از محتوای برجام مطلع یا نگران آن باشد، منافع سیاسی خاص خود را در داخل امریکا دنبال میکند. او در مبارزات انتخاباتی تقریبا با هر کاری که اوباما کرده بود، مخالفت کرد و کوشید تا هر اقدامی در دولت اوباما را به چماقی برای زدن بر سر کلینتون تبدیل کند. برجام هم از این قاعده مستثنی نبود. بر مبنای چنین سیاستی او به پایگاه رای بسیار تندرو خود و دیگر جمهوریخواهان قولهایی داد که اکنون به جد در پی عملی کردن آن قولها است.
منزوی و منفرد بودن نسبی ترامپ در واشنگتن او را بیش از اسلافش متعهد به اجرای قولهای انتخاباتی و حفظ پایگاه رایاش کرده است. حفظ همین پایگاه رای در درجه اول برای وفادار نگه داشتن جمهوریخواهان که اکثر از او ناراضی هستند، لازم است. لذا، در قضیه ایران نیز مانند قضیه کره شمالی میتوان احتمال داد که ترامپ به برخی امتیازهای نه چندان عمده هم میتواند قناعت کند.
ترامپ به دنبال امتیازگیری از ایران است اما تیم امنیتی او به دنبال براندازی هستند
هدف ترامپ از سیاست فشار حداکثری بر ایران چیست؟ براندازی و فروپاشی درونی ایران یا آنکه ایران مجبور به آمدن به میز مذاکره با امریکا شود؟
من فکر نمیکنم شخص ترامپ دنبال چیزی بیشتر از گرفتن برخی امتیازات مثل حذف بند «غروب» در برجام و ایجاد برخی تغییرات در برنامه بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی هستهای باشد. هدف وی احتمالا مذاکره مستقیم با ایران و گرفتن این قبیل امتیازات در مورد برجام است، به نحوی که بتواند ثابت کند که دولت اوباما در ارتباط با برجام کوتاهی کرده و او توانسته امتیازات بیشتری از ایران بگیرد. اما تندروهای تیم امنیتی او در پی براندازی و فروپاشی هستند و مادام که آنها میتوانند به عنوان وسیله اعمال فشار بر ایران به کار آیند، دست باز خواهند داشت. اما اگر روزی بنا بر مذاکره بین ایران و دولت ترامپ باشد، میتوان احتمال داد که ترمز تندروها و نیز امثال نتانیاهو کشیده خواهد شد. قضیه کره شمالی و آنچه در جریان مذاکرات ترامپ و کیم رخ داده، بسیار آموزنده است.
گزینه نظامی در دستورکار ترامپ نیست
در صورتی که ایران در مقابل سیاست فشار حداکثری ترامپ مقابله کرده و کم هم نیاورد، احتمال روی آوردن دولت امریکا به گزینه نظامی وجود خواهد داشت؟
بعید میدانم که توسل به گزینه نظامی در دستورکار ترامپ باشد. نشانهای از آن در افق نیز هویدا نیست چراکه چنین گزینهای مستلزم بسیج فوقالعاده زیاد نیرو و استقرار شمار بسیار بیشتری از سربازان امریکا در منطقه خواهد بود. یکی دیگر از قولهای انتخاباتی مهم ترامپ کاهش تعهدات نظامی امریکا در خارج است. تصمیم عجیب و غیرمنتظره ترامپ به خروج از سوریه که به رغم قولهای پیشین مقامات ارشد دولت او و نارضایتی شدید متحدان اتخاذ شد، نمونهای گویا از تلاش او برای کاستن از تعهدات بینالمللی امریکا است. چنین سیاستی به ویژه به این معنی است که ترامپ سیاست فشار حداکثری از طریق تشدید تحریمها را به طور جدی مد نظر دارد و امیدوار است که از این طریق نتیجه بگیرد.
هدف بولتون و پمپئو همان «تغییر نظام » است
حلقه اول نزدیک به ترامپ یعنی جان بولتون و مایک پمپئو در موضعگیریهای عمومیشان از تغییر رژیم در ایران حمایت میکنند. آیا اقداماتی از این دست مغایر با سیاست به میز مذاکره آمدن ایران و دستیابی به یک توافق دیگر نیست؟
البته اینها هم در سمتهای کنونیشان به طور رسمی و علنی از «تغییر نظام» در ایران صحبت نمیکنند اما با توجه مواضع قبلی آنها و مواضع عمومی و نحوه برخورد کنونی آنها میتوان احتمال داد که هدف آنها همان «تغییر رژیم» است. همانطور که گفتم محتمل است که ترامپ مایل به باز گذاشتن دست آنها به عنوان «پلیس بد» است تا بلکه ایران به کار و مذاکره با «پلیس خوب» که خودش باشد، رضایت دهد.
شرایط اروپا درباره امریکا متفاوت از وضعیت ایران است
برخی از تحلیلگران میگویند که ایران و اروپا هر دو سیاست صبر برای به پایان رسیدن دوره نخست ریاستجمهوری ترامپ را در پیش گرفتهاند. آیا مذاکره با ترامپ برای رسیدن به توافق در دورهای که او به شدت نیازمند توافق برای کسب اعتبار است، راهکار بهتری نیست تا آنکه ایران منتظر شکست احتمالی وی باشد؟
شرایط اروپا البته با شرایط ایران متفاوت است. اروپا با ترامپ همواره در حال مذاکره است، اما واضح است که به ویژه اروپای غربی در دنیایی متفاوت با دنیای ترامپ سیر میکند و امید چندانی به هماهنگی و همدلی با ترامپ و تیم او ندارد. آنها در شرایطی که با بحران یا فشاری جدی مواجه نیستند؛ ممکن است بتوانند متمایل به انتظار برای خروج ترامپ از صحنه باشند اما قضیه در مورد ایران متفاوت است. سوال عمده این است که ارزیابی مقامات ما از تواناییهایی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور برای مقاومت در برابر «فشار حداکثری» برای دو سال دیگر چیست. با توجه به اینکه اصلا شکست ترامپ در انتخابات آتی قطعی نیست، مقامات ما در برابر تصمیمات بسیار جدی قرار دارند.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید