«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
تئوری دومینو چیست؟
تئوری دومینو، از دیدگاه سیاسی، بدان معناست که یک کشور به حوادث و رخدادهایی که در کشور همسایه اتفاق میافتد، واکنش نشان میدهد. از این تئوری برای توضیح وقایعی مانند گسترش کمونیسم در سراسر جهان، بهار عربی، سرکوب گروههای افراطی بعد از حملات 11 سپتامبر و... استفاده میشود.
اعتمادآنلاین| مینا جزایری- تئوری دومینو یک اصطلاح سیاسی است که در میانه قرن بیستم برای توضیح گسترش کمونیسم در سراسر جهان به کار گرفته شد و در موقعیتهای دیگری نیز کارکرد دارد.
در واکنش به موج کمونیستی که منطقه هندوچین را در بر گرفته بود، از این تئوری برای توجیه اقدامات دولت ایالات متحده استفاده شد. تهدید اشاعه کمونیسم در این منطقه پس از انقلاب کمونیستی چین در سراسر جهان ترومن، رئیسجمهور وقت، را وا داشت تا دکترین خود را ارائه دهد. این دکترین بعدها دکترین ترومن نامیده شد و دولتهای بعدی از آن برای مبارزه با کمونیسم استفاده کردند. کلمه دومینو به یک کاشی که به دو مربع تقسیم شده است، اشاره میکند. هر یک از این مربعها صفر تا 6 نقطه دارد. از این کاشیها در بازی دومینو استفاده میشود. هنگامی که آنها در یک وضعیت عمودی در مجاورت هم قرار داده شوند، هول دادن یکی به سمت دیگری موجب میشود که به طور یکسان روی یکدیگر بیفتند.
پیشینه تئوری دومینو
این نظریه، از دیدگاه سیاسی، بدان معناست که یک کشور به حوادث و رخدادهایی که در کشور همسایه اتفاق میافتد، واکنش نشان میدهد. در غرب پس از پایان جنگجهانی دوم در سال 1945 چنین نگرانیای وجود داشت. در اروپا، اتحاد جماهیر شوروی کمونیسم را تا آستانه درهای غرب، در برلین آورده بود. بیشتر اروپای شرقی و مرکزی تحت تاثیر مستقیم اتحاد جماهیر شوروی، که ابرقدرت سوسیالیستی بود، قرار داشت. این وضعیت به خوبی توسط وینستون چرچیل نخستوزیر بریتانیا در یکی از سخنرانیهایش طی سال 1946 بیان شده است. «پرده آهنی» اصطلاحی بود که چرچیل برای توصیف افزایش نفوذ اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرد. بحران ایران در سال 1946 بود که هری ترومن را وا داشت تا دکترین معروف خود را تدوین کند.
دکترین ترومن برای استفاده از توان مالی ایالات متحده در مبارزه با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی به ویژه در یونان و ترکیه طراحی شده بود. این دکترین بیانگر تمایل آمریکاییها برای کمک به کشورهایی است که در معرض خطر کمونیسم قرار داشتند. تشکیل ناتو در سال 1949 مرهون این دکترین است که پایه و اساس سیاست خارجی آمریکا بود. این اتفاقات هندوچین بود که باعث شد آمریکا درگیر تلاش برای عقب راندن کمونیستها از متصرفاتش شود. آمریکا روابط دیپلماتیک خود را با چین پس از به قدرت رسیدن کمونیسم در سال 1949 قطع کرده بود. سال 1950 آمریکا و نیروهای متحد سه سال تلخ را صرف جنگیدن با نیروهای کمونیستی در کره کردند که به بنبست رسید. جنگ کره موجب پیدایش دو کشور شد که هنوز از لحاظ ایدئولوژیک با یکدیگر مخالف هستند؛ کرهشمالی کمونیست است و در کرهجنوبی سرمایهداری حکمرانی میکند.
گسترش کمونیسم
شکست فرانسه در هندوچین توسط نیروهای کمونیستی در سال 1945 آنها را مجبور به عقبنشینی کرد و منطقه به چهار بخش تقسیم شد. این مناطق، به ویژه در ویتنام، هنوز محل فعالیتهایی بود که در حمایت از کمونیسم صورت میگرفت. هراس اصلی از این بود که به محض پیروزی کمونیسم در این منطقه، متحدان آمریکا مانند استرالیا، نیوزیلند، تایوان، ژاپن و فیلیپین نیز به سوی کمونیسم بروند. جاناف کندی، سال 1960، در مسائل ویتنام دخالت کرد تا از درآمیختن ویتنام جنوبی با شمال کمونیستی جلوگیری کند. این مبارزه به یک جنگ تمامعیار نظامی تبدیل شد که سال 1975 پس از عقبنشینی ایالات متحده و فروپاشی ویتنام جنوبی توسط ویتنام شمالی به پایان رسید؛ ویتنام جنوبی در نهایت زیر پرچم کمونیسم رفت.
کشورهای همسایه از جمله لائوس و کامبوج به سرعت تحت تاثیر فرایند دومینویی قرار گرفتند. با وجود این، دومینوی کمونیستی در کشورهایی مانند اندونزی و فیلیپین موفق نشد، زیرا تلاش کمونیستها در آن زمان بر ویتنام متمرکز شده بود. سیا با برکنار کردن سوکارنو، رئیسجمهور اندونزی، به صورت فعالانهای در تضعیف نفوذ کمونیستها در اندونزی ایفای نقش کرد. اثر دومینویی همچنین در آمریکای جنوبی، آفریقا و آسیای مرکزی، به عبارت دقیقتر افغانستان، تجربه شد. در آمریکای جنوبی، طرفداران کمونیست پیرو ارنستو چهگوارا بودند. کوبا، حتی پس از مرگ چهگوارا در بولیوی، از جنبشهای کمونیستی حمایت کرد. سیا تلاش زیادی کرد تا این جنبشها را به واسطه کودتا و انقلاب در شیلی و دیگر کشورها تضعیف کند. شکست خلیج خوکها در سال 1962 عزم سیا را جزم کرد تا نفوذ کمونیستها را متوقف کند.
در برخی کشورهای آمریکای جنوبی، مداخله مستقیم نظامی از جانب آمریکا صورت گرفت. دولت ریگان در سال 1983 به گرنادا حمله کرد و به جنبشهای چپگرا در آمریکای مرکزی یاری رساند. ریگان همچنین در پاسخ به تهاجم اتحاد جماهیر شوروی که به دولت کمونیستی کمک میکرد، مقاومت افغانها در افغانستان را حمایت مالی میکرد. همچنین برای جنبشهای ضدکمونیستی در آنگولا و کامبوج بودجهای در نظر گرفته شده بود. مبارزه برای استقلال در آفریقا، به ویژه نزاعهای خشونتبار در رودزیا و موزامبیک، نمونهای از اثر دومینو هستند. رژیم رودزی که توسط ایان اسمیت رهبری میشد با نیروهای چریکی که توسط اتحاد جماهیر شوروی مسلح شده بودند مواجه شد. در موزامبیک، پرتغالیها در حال مبارزه با جبهه آزادیبخش موزامبیک بودند که توسط اتحاد جماهیر شوروی تامین مالی میشد. علاوه بر این، استقرار رژیمهای کمونیستی در آفریقا مانند تانزانیا، از نمونههای بارز تاثیر دومینویی بود. رژیم کمونیستی تقریباً در کنگو نیز در حال استقرار بود تا اینکه مداخله سیا موجب سقوط لومومبا شد.
نمونههای امروزین تئوری دومینو
بهار عربی نیز یکی از نمونههای تاثیر دومینویی قلمداد میشود. تاثیر سرنگونی رژیم دیکتاتوری تونس در سال 2011 به واسطه تظاهرات و اعتراضات به سرعت در شمال آفریقا و خاورمیانه گسترش یافت. خیلی زود رژیمهای مصر و لیبی سقوط کردند و حکومتهای کشورهای عربی در معرض سرنگونی قرار گرفتند. سوریه هنوز درگیر جنگ داخلی است و کشورهای سراسر جهان، برای جلوگیری از قیامهایی از جنس بهار عربی، ناگزیر از انجام اصلاحات اجتماعی شدهاند.
حملات تروریستی 11 سپتامبر، تاثیر دومینویی در سراسر جهان پدید آورد که در راستای آن فرودگاههای بینالمللی در سراسر جهان اقدامات احتیاطی را لحاظ کردند. این اتفاق بعد از آن رخ داد که مشخص شد هواپیماربایان میتوانند به وسیله چاقو کنترل هواپیماها را در دست گیرند. دولتها نیز تروریسم را جدی گرفتند و سرکوب گروههای افراطی آغاز شد. امروزه تهدید تروریسم، با وجود گروه رادیکالیای به نام داعش در اروپا که گاه و بیگاه حملاتی را ترتیب میدهد، هنوز احساس میشود. در دنیای کنونی، هر حملهای که رخ میدهد، تاثیر دومینویی گشتهای شدیدتر امنیتی در اروپا را در پی دارد.
شیوع بیماری همهگیری مانند ابولا، در آفریقا و تمام دنیا تاثیر دومینویی به همراه داشت. این مساله به غربالگری شدید در فرودگاههای سراسر جهان برای مسافران غرب آفریقا منجر شد. میتوان گفت این اقدامات مشابه تلاشهایی است که طی دهه 80 برای گسترش آگاهی درباره ایدز و ویروس اچآیوی صورت گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید