از میان رفتن علت وجودی توافق هسته ای؛
نگاه اقتصادی ایران به برجام
دلیل اصلی این کم کاری غربی ها نوع نگاه متفاوت دو طرف به موضوع برجام باشد. در واقع خروج 16 ماه پیش آمریکا از برجام، نه تنها فرصتهای اقتصادی ایران را محدود ساخت، بلکه مسیر حرکت به سمت آینده را هم مینگذاری کرد. ایران پس از حدود یک دهه مذاکره با غرب، سرانجام به توافق جامعی رسید.
اعتمادآنلاین| روز شنبه 16 شهریور، بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی ایران، در یک نشست خبری، جزئیات گام سوم کاهش تعهدات هستهای ایران را به طور رسمی اعلام کرد. اروپاییها با یک هفته تاخیر، بیانیه مشترکی صادر و از اقدامات جدید هسته ای ایران ابراز نگرانی عمیق کردند. امری که ممکن است با تلاشهای پشت پرده فرانسه برای ترتیب دیداری میان سران ایران و آمریکا مرتبط باشد. گام سوم کاهش تعهدات، بر خلاف دو گام قبلی، با واکنش سرد اروپا مواجه شد. اروپاییها در ابتدا به طور جداگانه و با لحنی ملایم درباره اقدامات جدید ایران ابراز نگرانی کردند و گفتند پایبندی اروپا به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به پایبندی کامل ایران به این توافق بستگی دارد.
در نخستین سالگرد خروج یکجانبه آمریکا از برجام در اواسط اردیبهشت، شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در واکنش به بیعملی طرفهای باقیمانده در توافق هستهای، فرآیند کاهش تعهدات هستهای را آغاز کرد. تاکنون سه گام در چارچوب این فرآیند برداشته شده. در نخستین گام، ایران از 300 کیلوگرم اورانیوم غنی شده 3.67 درصد عبور کرد و در پایان این گام نیز اعلام شد که ایران از این به بعد سقف غنی سازی 3.67 درصد را رعایت نمیکند. گام سوم نیز شامل نصب سانتریفیوژهای پیشرفته بود.
کمالوندی ضمن اعلام آغاز فرآیند گازدهی به سانتریفیوژهای پیشرفته، در 16 شهریور گفته بود: «(سانتریفیوژ) آیآر 6 قرار بوده در سال 11 برجام گازدهی شود که گازدهی آن را شروع کردیم. راه اندازی زنجیره ماشین آی آر 4 بیست تایی هم الان انجام شده است. ماشینهای آی آر 6 را به صورت زنجیره 20 تایی از دیروز گازدهی کردهایم و زنجیره 30 تایی را در برنامه بعدی انجام میدهیم.»
در این میان این سوال مطرح است که آیا برداشتن این گام ها توانسته در رویکرد اروپایی ها برای عمل به تعهداتشان تاثیر گذار باشد یا این روند همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و اساسا تا چه زمانی و تا کجا می شود به برداشتن این گام ها ادامه داد؟ شاید دلیل اصلی این کم کاری غربی ها نوع نگاه متفاوت دو طرف به موضوع برجام باشد. در واقع خروج 16 ماه پیش آمریکا از برجام، نه تنها فرصتهای اقتصادی ایران را محدود ساخت، بلکه مسیر حرکت به سمت آینده را هم مینگذاری کرد. ایران پس از حدود یک دهه مذاکره با غرب، سرانجام به توافق جامعی رسید و تا یک سال بعد از خروج آمریکا از آن و بازگشت تحریمهای کمرشکن، به مفاد توافق پایبند بود و حتی یک بار هم توافق را نقض نکرد.
اما این رفتار، کاملا نتیجه عکس داد و ایران تحت شدیدترین تحریمهای تاریخ قرار گرفت. در این میان، دیگر اعضای باقیمانده در برجام، خصوصا اروپایی ها، آن گونه که می بایست به تعهدات خود عمل نکردند تا سرانجام در سایه برآورده نشدن خواسته های عمدتا اقتصادی ایران، کلیت برجام هم به خطر بیافتد. دلیل اصلی به خطر افتادن برجام، از میان رفتن علت وجودی آن است.
نکته مهم این است که دو طرف برجام، یعنی ایران و غرب، هر کدام برداشت متفاوتی از علت وجودی این توافق داشته و دارند. توافق هستهای، بیش از هر چیز برای ایران ماهیت اقتصادی داشت. قرار بود با امضای این توافق، مناسبات اقتصادی ایران با جهان، عادی و حتی تقویت شود. اما طرف مقابل، درک متفاوتی داشت. غربیها برجام را توافقی امنیتی در زمینه «عدم اشاعه هستهای» (Nuclear Non-proliferation) میدانند.
به عبارت دیگر، طرفهای غربی معتقدند مهمترین کارکرد توافق هستهای، جلوگیری از ساخت بمب اتم توسط ایران است، نه لزوما تامین منافع اقتصادی این کشور. اصل دعوای امروز ایران و غرب، در همین سوء تفاهم ریشه دارد. تا زمانی که آمریکا در برجام بود این تفاوت دیدگاه، مشکل چندانی ایجاد نمیکرد. اما به محض خروج کاخ سفید از برجام و بازگشت تحریمهای واشنگتن علیه تهران، از نظر ایران علت وجودی برجام از بین رفت.
چرا که این کشور به مرور زمان تقریبا از تمام مزایای اقتصادی توافق هستهای محروم شد. این در حالی است که از دیدگاه غرب، کارکرد امنیتی برجام، همچنان شایسته استمرار است. برجام از همان ابتدا، چه در ایران و چه در آمریکا، محل مناقشه بود. با این تفاوت که مناقشات داخلی ایران، کوچکترین تاثیری بر روند اجرای این توافق نگذاشت. ایران از زمان امضای این توافق تا همین چند ماه پیش کاملا به امضای خود پایبند بود.
اما نهایتا ناگزیر شد که در تعهدات خود بازنگری کند. در آمریکا اما، اوضاع به گونه دیگری رقم خورد. مخالفان برجام به محض ورود به قدرت، نابودی توافق هستهای را در دستور کار خود قرار دادند. مورخان کلاسیک میگویند تا وقتی که حداقل صد سال از واقعهای نگذرد، نباید به آن پرداخت. البته، تا حدودی درست میگویند. چرا که زوایای مهم برخی وقایع، دههها بعد معلوم میشود؛ یا اینکه اسناد چنین وقایعی ممکن است بعد از 50 سال یا بیشتر، از طبقهبندی محرمانه خارج شوند. اما این بدین معنا نیست که کسی حق ندارد با نگاهی تاریخی به رویدادها نگاه کند. بدیهی است که مناقشه برجام هنوز تمام نشده و معلوم نیست به کجا ختم شود.
از این رو، واکاوی این توافق تاریخی، در حال حاضر بسی دشوار است. با این حال، در شرایط فعلی میتوان حداقل چند پرسش درباره آغاز آن مطرح کرد و پایانش را به عهده مورخان سپرد: این توافق چگونه به توافقی یکطرفه تبدیل شد؟ آیا امضای برجام در سال آخر ریاستجمهوری باراک اوبامای دموکرات، اقدام سنجیدهای بود؟ چرا به هشدارهای محافل جمهوریخواه کنگره مبنی بر لغو برجام توسط رئیسجمهور بعدی، در زمان اوباما توجه نشد؟ مهمتر از همه، آیا ایران چارهای جز امضای برجام داشت؟
امروز، شاید بررسی این پرسشها مقدور نباشد. اما از هم اکنون یک نکته واضح شده و آن این است که توافق هستهای سرانجام خوبی نخواهد داشت. ایران اکنون در شرایط خاص، پیچیده و چند لایه دیپلماتیک قرار دارد که از یک سو نه میتواند از گام های خود در کاهش تعهدات برجامی پا پس بکشد و نه تمایل دارد که شرایط برای افزایش میزان اصطکاک و تنش با جامعه جهانی شکل بگیرد. اما واقعیت این است که اگر تهران کماکان گام های خود را در کاهش تعهدات برجامی بردارد یقینا شرایط برای افزایش تنش، بیش از پیش شکل خواهد گرفت. اگر چه آمریکا و به خصوص اروپا از یک سو نگران این گام های تهران هستند، اما از طرف دیگر همین اقدامات تهران میتواند زمینه اجماع جهانی علیه کشور را شکل دهد. در حال حاضر، تلاشهای زیادی انجام میشود که ایران و آمریکا بار دیگر به مذاکره برگردند.
اروپاییها به کرات اعلام کردهاند تا زمانی که ایران به برجام کاملا پایبند باشد، آنها هم به این توافق پایبند خواهد بود. آنها ایران را به نقض برجام متهم میکنند، ولی در عین حال، هنوز هم از این توافق حمایت میکنند. حمایتی که ظاهرا هدف از آن، نه نجات توافق هستهای، بلکه «از سرگیری گفتگوها» است. چرا که اروپاییها و آمریکاییها میدانند و حتی این را به رسانهها هم گفتهاند که بدون انعطاف کاخ سفید در زمینه تسهیل فروش نفت ایران، اروپا نمیتواند برجام را به تنهایی از طریق تامین منافع اقتصادی ایران نجات دهد.
از این رو، در هفتههای اخیر، اروپا به رهبری فرانسه، تلاشهای زیادی برای نزدیکسازی دیدگاههای ایران و آمریکا انجام داد و هنوز هم به این تلاشها ادامه میدهد. هدف عمده تحرکات دیپلماتیک فرانسه، ترتیب دادن دیداری میان حسن روحانی و دونالد ترامپ در سازمان ملل در چند روز آینده است. آمریکاییها از این دیدار استقبال کردهاند، روحانی هم تلویحا اعلام آمادگی کرد، اما به سرعت نظرش را عوض کرد. حال، اروپاییها احتمالا با هدف تحت فشار قرار دادن روحانی در زمینه دیدار با ترامپ، مواضع هستهای خود در برابر ایران را تشدید کردهاند. روز جمعه، سخنگویان وزرای خارجه فرانسه، آلمان و بریتانیا به همراه سخنگوی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در بیانیه مشترکی، ایران را به انجام اقداماتی «مغایر» با تعهداتش ذیل برجام متهم کردند و در این خصوص، ابراز «نگرانی عمیق» کردند.
اروپاییها از یک طرف میگویند پایبندیشان به برجام به پایبندی کامل ایران به این توافق بستگی دارد و از طرف دیگر ایران را به نقض توافق هستهای متهم میکنند، ولی همچنان به حمایت از این توافق ادامه میدهند. این تناقض ظاهری چگونه قابل توضیح است؟ گذشته از این، تاخیر یک هفتهای اروپا در صدور بیانیه درباره گام سوم ایران چه معنایی دارد؟ در روابط بین الملل، معمولا موضعگیری کشورها درباره تحولات مهم بین المللی به سرعت انجام میگیرد. به ندرت اتفاق میافتد که کشوری یا نهاد بین المللی، یک یا چند هفته صبر کند و سپس موضعش را اعلام کند. یک دلیل تاخیر اروپا میتواند این باشد که اروپاییها منتظر تایید اقدامات جدید ایران توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی بودند. اما حتی تایید آژانس هم طول نکشید.
ایران 16 شهریور گام سوم خود را اعلام کرد. دقیقا یک روز بعد، یعنی در 17 شهریور (هشتم سپتامبر) آژانس با صدور یک گزارش فوق العاده، نصب سانتریفیوژهای پیشرفته در نطنز را تایید کرد. بنابراین، تاخیر یک هفتهای بیانیه مشترک اروپا با مسائل فنی آژانس مربوط نیست و به احتمال زیاد، علت سیاسی دارد. اما این علت چیست؟
بیانیه مشترک اروپا تصریح میکند که اروپاییها «معتقدند که تحولات جدید (گام سوم ایران) ضرورت تلاشهای دیپلماتیک به سوی تنشزدایی و از سرگیری گفتگو را تضعیف میکند. گفتگویی که آنها (اروپاییها) کاملا از آن حمایت میکنند.»
گفتگوهای ایران و اروپا هیچگاه قطع نشد و در ماههای اخیر شدت بیشتری گرفته است. تماسهای تلفنی روسای جمهور ایران و فرانسه و همچنین سفرهای مکرر دیپلماتهای ایران و فرانسه به کشورهای یکدیگر شاهدی بر استمرار این گفتگوهاست. بنابراین، لاجرم منظور از عبارت «از سرگیری گفتگو» در بیانیه اروپا، گفتگوهای ایران با همه طرفهای دیگر، از جمله آمریکا، است.
در فاصله یک هفته از اعلام گام سوم ایران تا صدور بیانیه مشترک اروپا، یک تحول مهم در آمریکا رخ داد که به نوعی با تلاشهای میانجیگرانه پاریس میان تهران و واشنگتن مرتبط است و آن اخراج جان بولتون، مشاور امنیت ملی آمریکا، از کاخ سفید است. بولتون به عنوان سد راه هر گونه تنشزدایی با ایران شناخته میشد و اخراج او میتواند اروپاییها را به امکان تحقق دیدار روحانی و ترامپ امیدوار کند. خصوصا که ترامپ از این دیدار استقبال کرده و حتی برای تسهیل آن، ایده کاهش تحریمهای ایران را بررسی کرده و طبق برخی گزارشها، بولتون را به خاطر مخالفت با همین ایده اخراج کرده است.
اما در طرف مقابل، چند هفته قبل روحانی گفت حاضر است برای حل مشکلات با هر شخصی دیدار کند. همزمان، ماکرون ابراز امیدواری کرد که دیدار روحانی و ترامپ در «هفتههای آینده» اتفاق بیافتد. ولی یک روز بعد، روحانی هرگونه تحول مثبت در روابط ایران و آمریکا را به رفع تمام تحریمها مشروط کرد. ماکرون نگران شد و بار دیگر با روحانی تماس گرفت.
منابع فرانسوی بعد از این تماس اعلام کردند روحانی هنوز هم از مذاکره حمایت میکند. فرانسه برای حل مشکلات ایران و آمریکا یک راهکار چندمرحلهای پیشنهاد کرده که بر مبنای آن، ایران به پایبندی کامل به توافق هستهای بازمیگردد و در ازای این کار، آمریکا برای ایران معافیتهایی برای فروش نفت صادر میکند. سپس در مرحله بعدی، دو طرف به مذاکرات درباره سایر مسائل مورد اختلاف بازمیگردند. ایران و آمریکا این راهکار را نپذیرفتهاند. با این حال، فرانسه همچنان تلاش می کند ایران و آمریکا را به پذیرش راهکار مزبور متقاعد کند تا اینکه روز گذشته مقام معظم رهبری موضع رسمی و قاطع ایران را در خصوص مذاکره با آمریکا بیان کردند. رهبر ایران به روشنی عنوان کرد که هیچگونه مذاکره در هیچ سطحی بین ایران و آمریکا اتفاق نخواهد افتاد.
با توجه به این پیام می توان از هم اکنون تمام سناریوها در خصوص احتمال دیدار روسای جمهور ایران و آمریکا در حاشیه نشست علنی سازمان ملل را مردود دانست. یک تصمیمساز ایرانی ممکن است در خلوت خود به این مسئله فکر کند که ایران قبل از امضای برجام، صدها هزار بشکه نفت به صورت علنی و قانونی میفروخت، اما چهار سال بعد از امضای این توافق، ایران حتی یک بشکه هم نمیتواند به طور علنی و قانونی بفروشد؛ پس چطور میتوان دوباره با آمریکا، آن هم آمریکای ترامپ توافق کرد. از این حیث، برجام حتی اگر رسما پایان یابد، شبح آن تا سالها بر مناسبات ایران و غرب سایه خواهد افکند.
منبع: ایسنا
دیدگاه تان را بنویسید