کد خبر: 345834
|
۱۳۹۸/۰۷/۰۷ ۱۳:۰۰:۰۰
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

آیا عراقی‌ها می‌توانند سعودی‌ها را نجات دهند؟

عادل عبدالمهدی در شرایطی پس از سفر طولانی خود به چین، سفر کوتاهی به عربستان سعودی انجام داد که عمار حکیم، قطب مقابل فعلی عبدالمهدی در صحنه سیاسی عراق، به امارات رفت و تصاویری از او در کنار محمد بن زاید منتشر شد.

آیا عراقی‌ها می‌توانند سعودی‌ها را نجات دهند؟
کد خبر: 345834
|
۱۳۹۸/۰۷/۰۷ ۱۳:۰۰:۰۰

اعتمادآنلاین| سیدعماد حسینی- عادل عبدالمهدی در شرایطی پس از سفر طولانی خود به چین، سفر کوتاهی به عربستان سعودی انجام داد که عمار حکیم، قطب مقابل فعلی عبدالمهدی در صحنه سیاسی عراق، به امارات رفت و تصاویری از او در کنار محمد بن زاید منتشر شد.

این 2 دیدار مدت بسیار کوتاهی پیش از انتشار خبر عملیات بزرگ یمنی‌ها در نجران (که ابعاد آن تا لحظه تهیه این نوشتار مشخص نیست) صورت گرفت تا برخی تحلیلگران آن را با اظهارات عادل عبدالمهدی و عمار حکیم در رابطه با تلاش برای کم کردن شعله آتش بحران منطقه‌ای بی‌ارتباط ندانند.

آنچه علنی شده ورود عراق در 2 بعد رسمی و غیررسمی به پروسه میانجی‌گری با محوریت ائتلاف سعودی و با هدف بازگرداندن آرامش به منطقه‌ای است که سال‌هاست از این واژه دور نگه داشته شده است.

با وجود این، جنبه تاریک این مساله طرف درخواست کننده این تلاش است که می‌تواند در سمت و سو دادن به اهداف و نتایج آن بسیار حائز اهمیت باشد.

آیا عبدالمهدی در چارچوب یک ابتکار شخصی و برای رها شدن از بحران داخلی دولتش دست به انجام این کار زده است؟

در این صورت حضور عمار حکیم در ابوظبی را چگونه می‌توان تحلیل کرد؟

آیا عربستان بعد از شکست بزرگی که در یمن متحمل شده و پس از هدف قرار گرفتن عصب اصلی قدرتش (آرامکو)، عبدالمهدی را برای این کار انتخاب کرده و او را به ریاض فرا خوانده است تا در کنار حضور حکیم در امارات به عنوان 2 قطب سابق مجلس اعلای اسلامی عراق، مهم‌ترین متحد سنتی جمهوری اسلامی ایران، به دنبال پی‌ریزی برنامه‌های جدیدی برای منطقه باشد؟

یا اینکه کشور یا کشورهای ثالثی برای حفظ منافع خود در منطقه خواهان ایفای چنین نقشی از سوی قطب‌های مختلف سیاسی در بغداد شده‌اند؟

به خصوص که این نوع تلاش در صورت صحت همسویی آن در ریاض و ابوظبی، بیانگر تلاش طرف طراح آن در استفاده از تمامی ظرفیت‌های سیاسی شیعیان معتدل عراقی با گرایش‌های خاص برای تحقق این هدف است.

به اعتقاد برخی از کارشناسان، گرچه تجاوز ائتلاف عربستان به یمن فصل نویی را در تشنجات منطقه‌ای گشود، اما حمله به تاسیسات آرامکو این فصل را به 2 دوره قبل و بعد از آن تقسیم کرده است.

بن‌سلمان، که از زمان قتل جمال خاشقجی صحنه سیاسی روی خوش چندانی به او نشان نداده است، بعد از حمله به آرامکو، سوای زیان‌های هنگفت مالی‌ای که متحمل شد، حقایقی به مراتب تلخ‌تر از زیان‌های مالی را نیز به دوش کشیده است.

بن سلمان که در اوایلِ تکیه زدن بر مسند ولیعهدی، از انتقال جنگ به داخل کشورهای رقیب خود سخن می‌گفت، امروز خود را در نگه داشتن جنگ در داخل یمن ناتوان می‌بیند، کشوری که طی دوره پادشاهی عموهای او حیاط خلوت ریاض محسوب می‌شد.

دومین حقیقت تلخی که بن سلمان با گوشت و پوست خود آن را لمس کرده این است که نه رقص شمشیر و نه ولخرجی‌های میلیاردی عربستان هیچ یک نمی‌توانند ترامپ را متقاعد کنند تا حمایت از او و رژیمش را در اولویت قرار دهد و این کار را بر منافع کلان آمریکا مقدم شمارد.

بن سلمان همچنین متوجه شد گرچه می‌تواند لیست بلندی از متحدان را روی کاغذ برای خود قطار کند، اما روی زمین تنهاتر از گذشته است و نه تنها امارات بلکه حتی اسرائیل هم که بزرگ‌ترین خط‌شکن گفت‌وگو و عاد‌ی‌سازی روابط با این رژیم است نیز در چنین شرایطی دور ماندن را به کمک‌رسانی به او ترجیح می‌دهد.

شواهد و قرائن نشان می‌دهد گام اول توسط عادل عبدالمهدی و عمار حکیم برداشته شد، اما هرچند اهداف بزرگ با اولین گام آغاز می‌شوند، برای تحقق هدف بزرگ برداشتن گام نهایی الزامی است، گامی که بن سلمان هنوز به صرافت برداشتن آن نیفتاده است، مگر اینکه عملیات نجران این انگیزه را در او برانگیزاند و باعث نشود صرفاً مقدار مصرف مواد مخدرش افزایش پیدا کند.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها