کتاب جان بولتون، قسمت ششم| ناکامی فلین، سردرگمی تیلرسون
در اینجا ترجمه کتاب «اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد» نوشته جان بولتون به زبان فارسی را میخوانید.
اعتمادآنلاین| در حالی که کمتر از یک ماه از روی کار آمدن دولت ترامپ میگذشت، روند خود تخریبی مایک فلین، مشاور امنیت ملی وی کمکم آشکار میشد. این روند پس از مواجهه فلین با انتقادهای گسترده بهدلیل حرفهایی که ادعا میشد به «سرگئی کیسلیاک» سفیر روسیه در امریکا زده است، آغاز شد. من شخصاً سفیر روسیه را بخوبی میشناختم؛ وقتی در دولت جورج بوش (پسر)، چهل و سومین رئیس جمهوری امریکا، معاون وزیر خارجه در امور کنترل تسلیحات و امنیت بینالمللی بودم، کیسلیاک همتای من در وزارت خارجه روسیه بود.
انتقادها از فلین هنگامی به شکل قابل ملاحظهای افزایش یافت که ظاهراً معلوم شد او به پنس معاون ترامپ و دیگران درباره گفتوگوهایش با کیسلیاک دروغ گفته است. اما من هیچ وقت نفهمیدم که چرا فلین باید درباره گفتوگویی که اشکالی بر آن وارد نبود، دروغ بگوید.
روایتی که مشاوران ارشد دولت و در حقیقت شخص ترامپ چند روز بعد برای من نقل کردند منطقیتر بود؛ آنها اعتماد به فلین را بهدلیل عملکرد ناکارآمدش (همان طوری که هنری کیسینجر وزیر خارجه اسبق امریکا پیشبینی کرده بود) از دست داده بودند و «مسأله روسیه» فقط بهانهای برای سرپوش گذاشتن بر این موضوع سیاسی بود. فلین در ساعات پایانی روز 13 فوریه استعفا داد؛ بعد از یک روزپُر استرس در کاخ سفید و تنها ساعاتی بعد از آنکه «کلین کانوی» سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، مسئولیت ناخوشایند و غیرمنصفانه اطلاعرسانی به خبرنگارانِ حریص و منتظر را برعهده گرفته و به آنها گفته بود که ترامپ اعتماد کامل به آقای فلین دارد. این اتفاق متناقض، تصویر کامل و روشنی را از سردرگمی و بینظمی حاکم بر کاخ سفید ارائه میکرد.
متأسفانه سردرگمی و بینظمی ویژگی بارز شورای امنیت ملی امریکا در سه هفته نخست شروع کار دولت ترامپ نیز بود. تصمیم گیریهای شخصی نابسامانیهایی را به بار آورده بود، به طوری که مایک پمپئو رئیس سازمان سیا شخصاً در اقدامی تکان دهنده و تقریباً بیسابقه، صلاحیت امنیتی و مجوز دسترسی به «اطلاعات حساس طبقهبندی شده» یکی از گزینههای پیشنهادی فلین برای تصدی یکی از پستهای ارشد مدیریتی در شورای امنیت ملی را رد کرد.
رد چنین مجوز مهمی همان طوری که همه میدانند، مانع از کار کردن فرد مذکور در شورای امنیت ملی شد که ضربهای مهلک به فلین وارد کرد. فلین همچنین اختلافاتی با برخی مقامهای کارکشته شورای امنیت ملی داشت که از دوره اوباما در این شورا حضور داشتند. این افراد طبق یک رسم رایج، با وجود آغاز ریاست جمهوری ترامپ هنوز در شورای امنیت ملی بسر میبردند. چنین جدالهایی پیوسته باعث درز اطلاعاتی درباره روندهای بروکراتیک و کاغذبازی در کاخ سفید و ساختمان دفتر اجرایی آیزنهاور به رسانهها میشد؛ ساختمان آیزنهاور یک ساختمان بزرگ با سنگهای گرانیتی به سبک و سیاق معماری ویکتوریایی است که در خیابان غربی دفتر اجرایی (دفتر رئیس جمهور) واقع شده و تعداد زیادی از کارکنان شورای امنیت ملی در آنجا مستقر هستند.
همچنین در رابطه با یکی از مهمترین وعدههای انتخاباتی ترامپ که ریشه در مهاجرت غیرقانونی داشت، کاخ سفید در روزهای نخست پشت سر هم اشتباه میکرد و میکوشید دستورات اجرایی و سیاسی متعددی را تدوین کند. در چنین شرایطی چالشهای قضایی اجتنابناپذیر بودند و احتمال پیگرد قانونی دستورات اجرایی و سیاسی در دستگاه قضایی که مملو از منصوبان اوباما در هشت سال ریاست جمهوری اش بود، بالا گرفت. اما بهدلیل فقدان آمادهسازی مناسب در دوره انتقالی و نبود هماهنگی داخلی، کاخ سفید در بیشتر معضلات اولیه درباره مهاجرت مقصر بود. محتوای یک متن در «کانال داخلی» وزارت خارجه -که قرار بود واقعاً داخلی باشد- به اینترنت درز کرد.
بیش از هزار کارمند پای این متن را که بشدت منتقد ابتکارات و طرحهای مهاجرتی ترامپ بود، امضا کرده بودند. باوجود اینکه تحلیلهای این کانال ضعیف و از هم گسیخته بود و بخوبی هم ارائه نشده بود، ولی با توجه به محتوای انتقادی آن، بساط سور و سات رسانهها را فراهم آورد. اما محتوای درز کرده از کانال داخلی و همچنین استدلالهای انتقادی تحلیلگران و مفسران رسانهای و مخالفان دولت در کپیتول هیل (کنگره) بدون پاسخ و واکنش ماند. چه کسی مسئول آن بود؟ چه چیزی در دستور کار بود؟
در کمال تعجب، تیلرسون سه روز بعد از اینکه در رأیگیری کمیته روابط خارجی سنا در 23 ژانویه با 11 رأی موافق در مقابل 10 رأی مخالف نامزدیاش برای عهده دار شدن سمت وزیر خارجه تأیید شد، به من تلفن کرد و مجبور شدم برای صحبت با وی جلسه هیأت مدیره یک شرکت تجاری را ترک کنم.
ما به مدت نیم ساعت و عمدتاً درباره مسائل سازمانی وزارت خارجه و کارایی فرآیند تصمیمگیری بین سازمانی گفتوگو کردیم. تیلرسون رئوف و در کارش حرفهای بود ولی در کل به اینکه من قائم مقامش بشوم علاقهای نداشت. البته اگر من هم جای او بودم همین احساس را داشتم. تیلرسون بعدها به «الیوت آبرامز» -که او نیز برای قائم مقامی وزارت خارجه در نظر گرفته شده بود- گفته بود بهدنبال کسی است که بدون سر و صدا و از پشت صحنه او را حمایت کند؛ نه کسی مثل منِ بولتون که در سازمان ملل و بهعنوان مفسر فاکس نیوز کاملاً جلوی صحنه بودم و مردم مرا میشناختند.
تیلرسون از من پرسید آیا به غیر از قائم مقامی به پست دیگری در وزارت خارجه علاقه دارم، گفتم، نه. بیدلیل هم نبود زیرا تا آن موقع سابقه نمایندگی دائم امریکا در سازمان ملل متحد را داشتم که از نظر رده شغلی در رتبه دوم قرار دارد.
تیلرسون خندید و ما درباره روابط بین وزیران خارجه و سفیران سازمان ملل که اغلب پر از شور و هیجان است، صحبت کردیم. معلوم بود که هنوز با نیکی هیلی نماینده امریکا در سازمان ملل که توسط ترامپ و قبل از تعیین وزیر خارجه منصوب شده بود، صحبتی نکرده و هنوز درباره اینکه این بمب ساعتی را چگونه مدیریت کند، به جمعبندی نرسیده است.
از آسیبپذیری تیلرسون در مقابل بروکراسی حاکم بر وزارت خارجه نگران بودم. او 41 سال سابقه کاری خود را در شرکت نفتی اکسون موبیل سپری کرده بود که در آن معیارهای روشنی برای ارزیابی عملکرد افراد و محاسبه سود و زیان شرکت وجود دارد. او کارفرمای سختگیری محسوب میشد ولی فرهنگ سازمانی حاکم بر شرکتهای بزرگ نظیر اکسون کمتر تن به تغییر و تحولات انقلابی از درون میدهد.
در رابطه با فردی همچون تیلرسون که سالها میراث دار کرسی کلیدی شرکت اکسون بود و باور داشت که همه زیردستانش با او در یک تیم قرار دارند، جالب بود که در سوئیت طبقه هفتم وزارت خارجه بنشیند و درباره افراد حرفهای که در طبقات زیرین دفتر او حضور داشتند یا به کشورهای مختلف جهان اعزام شده بودند، طور دیگری فکر کند. دقیقاً به خاطر همین سابقه کاری، تیلرسون باید کسانی را دور خود جمع میکرد که با نقاط ضعف و قوت خدمات خارجی و اداری آشنا بودند. اما او مسیرکاملاً متفاوتی را طی کرد.
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید