«اعتمادآنلاین» بررسی میکند:
عراق| چرا اعتراضات در عراق دوباره از سر گرفته شد؟
گرچه هم منتقدان و هم طرفداران مصطفی الکاظمی نخستوزیری او را حاصل فرایند اعتراضات خیابانی مردم و سرنگونی عادل عبدالمهدی از طریق تظاهرات خیابانی میدانند، اما به نظر میرسد او نیز اکنون با همان معضل سلف خویش دست به گریبان است.
اعتمادآنلاین| سیدعماد حسینی - گرچه هم منتقدان و هم طرفداران مصطفی الکاظمی نخستوزیری او را حاصل فرایند اعتراضات خیابانی مردم و سرنگونی عادل عبدالمهدی از طریق تظاهرات خیابانی میدانند، اما به نظر میرسد او نیز اکنون با همان معضل سلف خویش دست به گریبان است.
این در حالی است که مصطفی الکاظمی تلاش زیادی کرده تا خود را در سنگر معترضانی بگنجاند که علیه ساختار بیمار عراق به اعتراض برخاستند؛ او حتی طی اقدامی نمایشی برای یافتن زندانیان بازداشتشده در تظاهرات به زندانهای عراق سر میزند.
با وجود این، نخستوزیر جدید عراق چند روزی است که سناریوی عادل عبدالمهدی را پیش روی خود میبیند.
با نگاهی به روند اوضاع طی چند ماه گذشته میتوان با اطمینان گفت، از زمانی که الکاظمی قدرت را در دست گرفته تا به امروز که دولتش در امر حکومتداری دخالت مستقیم داشته تحول داخلی چندانی به وقوع نپیوسته است.
به اعتقاد کارشناسان امور عراق، اگر بخواهیم خوشبینانه به اوضاع بنگریم، شاید بتوان گفت شرایط کمی به سوی بهبود پیش رفته است.
صرف نظر از مهلت صدروزه مقتدی صدر به نخستوزیر- که معمولاً نزد هر کابینه و دولت جدیدی در سراسر جهان رقم مقدسی برای ارائه گزارش کار محسوب میشود- فقط یک تحول قابل تامل رقم خورده که میتواند سرنخی احتمالی برای جرقه این اعتراضات قلمداد شود، هرچند بیتردید چند موضع و رخداد حاشیهای نیز به آن افزوده میشود.
به اعتقاد برخی از کارشناسان، شدت گرفتن دوبارهی اعتراضات ضد دولتی، افزایش توجه رسانهای به موج ترورهای دایر در عراق، پررنگ شدن عملیات داعش و از آن مهمتر به تعویق افتادن گفتوگوی راهبردی بین بغداد و واشینگتن (بخوانید پذیرفته نشدن الکاظمی در کاخ سفید) همه بعد از یک رخداد مشخص، یعنی همان سفر نخستوزیر عراق به تهران، به وقوع پیوسته است.
حال اگر بخواهیم از منظری بدبینانه به این مساله نگاه کنیم، باید گفت محمد بنسلمان و مشاورانش به شدت در صدد آن بودند- و شاید آرزو میکردند- که با برهم زدن سفر نخستوزیر عراق به عربستان، به عنوان اولین ایستگاه سفر منطقهایاش، سفر بعدی الکاظمی به ایران نیز لغو شود.
به اعتقاد تحلیلگرانی که لغو سفر به عربستان را سناریوی از پیش طراحیشده محمد بنسلمان قلمداد میکنند، ریاض برای انجام این مهم برنامهریزی خاصی در نظر گرفته بود.
به گفته این تحلیلگران، این برنامه مدتی قبل از سفر و با پیش کشیدن مساله انتقال پیام آشتیجویانه عربستان به ایران یا مساله میانجیگری الکاظمی بین ریاض و تهران آغاز شد.
وقتی رسانههای نزدیک به عربستان و به تبع آن دیگر رسانههای جهان احتمال دادند که نخستوزیر عراق حامل پیام عربستان برای ایران باشد و از تلاشهای میانجیگرانه بغداد بین ریاض و تهران سخن گفتند، و سپس در آخرین لحظات این سفر به بهانه وخامت حال پادشاه عربستان لغو شد، این توقع در میان مسئولان عربستانی به وجود آمد که مصطفی الکاظمی در مقابل عمل انجامشده قرار گیرد و سفر خود به تهران را هم به موعد دیگری بعد از سفر به ریاض موکول کند.
بیماری پادشاه عربستان، چه واقعی و چه دروغین، شاهزاده جوان سعودی را دچار این توهم کرد که عراق با توجه به نیازش به حمایت اقتصادی امنیتی و از همه مهمتر بازگشت به جایگاه تاثیرگذاری منطقهای خویش، به انتظار اجازه دوبارهی محمد بنسلمان نشسته تا بعد از آن پیام ادعایی عربستان را برای ایران ببرد.
از دیدگاه محمد بنسلمان، این اقدام میتوانست در وهله اول جایگاه قدرتمند عربستان را در منطقه به رخ کشد و نیاز و وابستگی کشورهایی همچون عراق به ریاض را نمایان کند و این تصور را به وجود آورد که بدون چراغسبز عربستان مصطفی الکاظمی به سوی ایران رقیب سنتیاش نخواهد رفت.
اما اصرار بر انجام این سفر، به رغم لغو قسمت اول آن (که شواهد و قرائن از نقش بسیار تاثیرگذار سفر محمدجواد ظریف به بغداد در انجام آن حکایت دارند) باعث شد ساکنان کاخ الیمامه ریاض حس بازیکنی را پیدا کنند که گل به خودی زده باشد.
اینها در حالی است که اظهارنظر نخستوزیر عراق در تهران نیز این زخم را عمیقتر کرد.
همینجا، بعد از بازگشت الکاظمی به بغداد بود که ناگهان ورق برگشت: معترضان مجدداً به کف خیابانها آمدند، شرایط امنیتی بحرانیتر و توجه رسانههای عربی به ترورهای روزمره در عراق بیشتر شد، داعش دامنه عملیات خود را گسترانید و بعد از تعویق سفر هیات عراقی به ریاست الکاظمی به آمریکا برای نهایی کردن توافق همکاری راهبردی بین بغداد و واشینگتن، محمد بنسلمان هم تلفنی با مصطفی الکاظمی به گفتوگو نشست، اما کسی از محتوای صحبت آنها مطلع نشد.
گرچه برخی از تحلیلگران این نوع نتیجهگیری را حاصل نگاهی میدانند که از روزنه نظریه توطئه به تحولات مینگرد، اما به هر روی بر این مساله هم واقفاند که قرار گرفتن تمامی این حوادث پشت سر یکدیگر آن هم در یک فرجه زمانی خاص اگر ناممکن نباشد، تحقق تصادفی آن بسیار دشوار مینماید.
از سویی نباید فراموش کرد، ردیف شدن همین رخدادها بود که به سرنگونی سلف او عادل عبدالمهدی انجامید.
دیدگاه تان را بنویسید