«اعتمادآنلاین» گزارش میدهد:
انتخابات آمریکا | راست افراطی بزرگترین تهدید سال 2020
ترامپ این قدرت را دارد که قانون اساسی آمریکا را تهدید کند. او کابینه خود را با دوستان و نزدیکانش انباشته و هزاران آمریکایی را به کام مرگ بر اثر ویروس کرونا فرستاده است. ترامپ حتی حاضر است برای در دست گرفتن دوباره قدرت تروریسم راست افراطی را تشویق و در انتخابات تقلب کند.
اعتمادآنلاین| منیژه موذن- انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در حالی ماه نوامبر برگزار میشود که آمریکا درگیر پاندمی کرونا و اعتراضات ضد نژادپرستی است. انتخاباتی که در شرایط فعلی تبدیل به صحنه نبرد راست افراطی و اقلیتها شده است. نیک کوهن طی مقالهای در «گاردین» به خطرات راست افراطی در سال 2020 و علل لزوم مبارزه با آن پرداخته است.
***
همه افراطگراها برای ما تهدید محسوب میشوند، اما در حال حاضر این راست افراطی است که باید ما را به هراس اندازد.
چرا باید از راست افراطی بترسیم؟
زمانی باور داشتم که باید با راست افراطی و چپ افراطی در آن واحد و به دلایل مشابه مبارزه کرد. این گزاره هنوز هم درست به نظر میرسد.
هر کسی که تحقیر عمومی افرادی را که از ایدئولوژی چپِ پذیرفتهشده خارج شده بودند دیده باشد تلاشهای بوریس جانسون برای پاکسازی کابینه از مخالفانش را آشنا میپندارد. شاید سیاستها متفاوت باشد، اما روحیه سرکوبگری یکسان است.
اما نکته قابل تامل این است که در این سال وحشتناک برابری اخلاقی با برابری عملی یکسان نیست؛ اکنون مبارزه با راست افراطی نبرد برای حفظ دموکراسی لیبرال است، در حالی که مبارزه با چپ افراطی مبارزهای در راستای عدالت برای کسی است که از ابراز عقیده محروم است.
هر 2 مبارزه ضروری است، اما تفاوت در مقیاس آنچنان زیاد است که گنجاندن آنها در یک گروه منطقی به نظر نمیرسد.
خطر ترامپ برای آمریکا و جهان
ترامپ این قدرت را دارد که قانون اساسی آمریکا را تهدید کند. او کابینه خود را با دوستان و نزدیکانش انباشته و هزاران آمریکایی را به کام مرگ بر اثر ویروس کرونا فرستاده است. ترامپ حتی حاضر است برای در دست گرفتن دوباره قدرت تروریسم راست افراطی را تشویق و در انتخابات تقلب کند.
با توجه به خوشحالی آنارشیستیای که ترامپ و جمهوریخواهان به هنگام جلوگیری از اقدامات دفاعی در مقابله با گرم شدن کره زمین ابراز کردند، شکست ترامپ در انتخابات نه فقط برای ایالات متحده بلکه برای بشریت ضروری مینماید.
قدرت سیاسی اکنون در دستان راست رادیکال است
من انکار نمیکنم که نفوذ فرهنگی چپ نوعی قدرت است. اگر شما را مجبور کنند از کارتان در دانشگاه یا نشر استعفا کنید یا برایتان تعیین کنند که چه میتوانید و چه نمیتوانید تدریس کنید، فکر کنید و بنویسید، این قدرتی است که میتواند شما را نابود کند. اما قدرت سیاسی با توانایی درهم شکستن دهها میلیون نفر در دستان راست رادیکال است.
نه تنها در ایالات متحده بلکه در انگلستان، لهستان، مجارستان، روسیه، هند، ترکیه، برزیل و فیلیپین دموکراسیهایی برقرار است که تحت تسلط دولتهایی قرار گرفتهاند که هر کدام به نحوی و در سطحی نظرات مستقل را تحقیر میکنند و مصمماند هر نهادی را که ممکن است محدودشان کند حقیر بشمرند.
هرچند نویسندگان مدرن به نقل قول از هانا آرنت و جورج اورول علاقهمندند، اما دهه 2020 تکرار دوباره دهه 1930 نیست.
ما با دوقطبی هیتلر در طرفی و استالین در طرف دیگر مواجه نیستیم. به استثنای دیکتاتوری چپگرای ونزوئلا، جنبشهای ضدلیبرالی که دموکراسیهای جهان را کنترل میکنند همه راستگرا هستند.
در عین حال ابرقدرتی که رفتهرفته توسط چین شکل میگیرد ممکن است بر حسب عادت شعارهای مائو را زمزمه کند- شبیه زمزمه داستانی از کودکی- اما هیچ بخشی از آن شبیه اتحاد جماهیر شوروی سابق نیست؛ ایدئولوژیای که چین را پیش میبرد ناسیونالیسم پرخاشگرانه است نه کمونیسم.
نزدیکترین تجربه به بنبست سیاسی دهه 30 برای کشوری توسعهیافته، تجربه انگلیس بود. در انتخابات سال 2019 انتخاب بین عدم صداقت دست راستیهای حامی برگزیت و چپگراهای حامی کوربین بود. رأیدهندگان هر کدام را که انتخاب میکردند، نتیجه نابودی کشور بود.
اما فرهنگ سیاسی بریتانیا از زمان شکست حزب کارگر به شکل قابل توجهی تغییر کرده است؛ چپ افراطی در حال خروج است و سرانجام به نظر میرسد حزب کارگر میتواند کشور را بهتر از محافظهکاران اداره کند. البته با توجه به اینکه جانسون سطح مطالبات را به کف رسانده کار چندان سختی هم به نظر نمیرسد.
دموکراتهای آمریکا از بازی در دستان جمهوریخواهان امتناع کردند و در کمال ناامیدی ترامپ، جو بایدن و کامالا هریس را به عنوان نامزدهای خود برگزیدند.
هر چقدر هم که شرورانه به نظر برسد، چپ افراطی بر چپ میانهرو غلبه نکرده است. نه آنچنان که راست رادیکال جریان محافظهکار را تحت سیطره خود گرفته است.
در انگلستان نمایندگان حزب کارگر حاضر بودند در مبارزه با یهودستیزی و تحمل عقاید و حکومتهای توتالیتر از سمت خود کنارهگیری کنند. این را مقایسه کنید با حزب جمهوریخواه که در آن تنها میت رامنی و تعداد انگشتشماری از نمایندگان حاضر شدند با وجود خطر از دست دادن سمت خود، برای جلوگیری از تبدیل حزب به فرقه شخصی ترامپ، به مبارزه برخیزند.
محافظهکاران بریتانیایی که برای مخالفت با فاجعه برگزیت بدون توافق آماده بودند یا با شیوهای همچون شیوه استالین توسط جانسون پاکسازی شدند یا در آخرین انتخابات با ناامیدی از حزب کنار رفتند. آنها از خود شجاعتی نشان دادند که جانشینانشان فاقد آن هستند. تنها چند ماه مانده به خروج از بازار واحد اروپا، هیچ سیاستمدار برجسته محافظهکاری آماده سخنرانی راجع به منافع ملی یا حتی بحث درباره آن نیست.
سکوت از طرف راستی که هنوز به باورهای خود مبنی بر آزادی بیان میبالد به نمایندگان حزب توری- که جانسون میتواند مستقیماً به آنها آسیب بزند- محدود نیست، این سکوت تا رسانههای محافظهکار و اندیشکدهها و روشنفکران این حزب نیز گسترش یافته است.
این اطاعت بردهوار نشان میدهد که جانسون در تحمیل خط حزب به محافظهکاران بسیار موفقتر از کوربین در همراه کردن حزب کارگر با خود عمل کرده است.
شکست ترامپ تضاد را روشنتر خواهد کرد. محافظهکاران همیشه بادقت نوشتهاند که چطور لغو فرهنگ و آدابدانی سیاسی رأیدهندگان منزجر را به دامان راستگرایی سوق میدهد، لیکن آنها همواره فراموش میکنند بگویند که برعکس این اتفاق نیز ممکن است.
ترامپ، آمریکایی را که نمونهای برای پیروی بقیه جهان بود نابود کرده است. افراطگرایی، افراطگرایی میزاید. وقتی یک نژادپرست وقیح را به عنوان رئیسجمهور آمریکا بر مسند قدرت بنشانید، همه مخالفتها مشروعیت دارند و متعصبترین مخالفان بیش از همه احساس مشروعیت میکنند.
شما نباید بین این 2 انتخاب کنید، اما اگر مجبور به انتخاب شدید با قدرتی مبارزه کنید که بزرگترین تهدید محسوب میشود؛ وقتی راست افراطی شکست بخورد، مبارزه با چپ افراطی سادهتر است.
دیدگاه تان را بنویسید