کد خبر: 437231
|
۱۳۹۹/۰۷/۱۵ ۰۹:۴۴:۰۰
| |

الهه کولایی، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی:

سیاه و سفید دیدن مسائل در نظام بین الملل با واقعیت ها تطبیق ندارد

«افرادی هستند که بتوانند این نقش را ایفا کنند و در یک رویکرد موازنه گرا به این واقعیت ژئوپلیتیکی و این هویت سیاسی تن بدهند و بپذیرند که ایران باید با جهان، با شرق و غرب تعامل سازنده داشته باشد؛ با دیپلماسی و با زبان سیاست.»

سیاه و سفید دیدن مسائل در نظام بین الملل با واقعیت ها تطبیق ندارد
کد خبر: 437231
|
۱۳۹۹/۰۷/۱۵ ۰۹:۴۴:۰۰

اعتمادآنلاین| به جرات می توان ادعا کرد در حال حاضر صحنه ای در سیاست خارجی ایران و مسئله ای روی میز کار وزیر خارجه این کشور وجود ندارد که به نوعی به روسیه مربوط نباشد و روسیه در آن دخالت نداشته باشد؛ از چالش ایران و آمریکا در شورای امنیت تا مسئله سوریه و بالاخره این اواخر دردسرسازشدن درگیری های قره باغ، یک پای ماجرا همواره در مسکو است و در هر بزنگاهی، وقتی زمان رایزنی با دیگر کشورها برای بررسی موضوع می رسد، مقامات روسیه در اولین تماس های ایران هستند.

این رابطه اما برای بسیاری از مردم کشور ما، ابهاماتی با خود دارد و از این نظر، تاحدودی منحصربه فرد است. موافقان یا مخالفان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، همه می دانند که رابطه ایران با آمریکا، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اسرائیل و دیگر کشورها به چه شکل است و بر پایه چه سوابق تاریخی ای به اینجا رسیده است. حتی وضعیت تعامل ایران با بریتانیا، ضرب المثل خاص خود را در فرهنگ ایران دارد. مسکویی که امروز رفت وآمد و مراوده فراوانی با تهران دارد، زمانی در کنار و مانند واشنگتن و لندن و بلکه بیش و پیش از آنها، برای ایران دردسر، جنگ و ویرانی به همراه داشت، اما امروز در حالی که آن سابقه تاریخی هنوز روی روابط تهران با پایتخت های دو استعمارگر تاریخی سایه انداخته است، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، از اولین میزبانان محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، در دوران قرنطینه آلود شیوع کرونا می شود تا با شوخی و خنده با آرنج هایشان به هم دست بدهند. آمریکا اگر با ایران تقابل دارد، حامی اصلی اسرائیلی است که دشمن ایران است و این به سادگی قابل درک است، حتی اگر لزوما این ترکیب را نپسندیم؛ اما ولادیمیر پوتین هم با حسن روحانی، رئیس جمهور ایران، هم با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و هم با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، تعامل مداوم دارد و این را به سادگی و در یک خط نمی توان توضیح داد. روسیه دارد چه کار می کند و آیا در واقع حامی اسرائیل است یا اینکه رابطه مسکو با تل آویو تنها به اقتضای زمانه و برای کنترل این رژیم است؟

از نگاه الهه کولایی اما مشکل در همین تمایل به رسیدن به یک توضیح ساده یا «ساده سازی» در فهم روابط بین الملل است. دکتر الهه کولایی، محقق، نویسنده، استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی ایران در دوره ششم که غیر از سال ها کار آکادمیک، سابقه فعالیت در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران را دارد، از برجسته ترین کارشناسان سیاست خارجی و مسائل روسیه و قفقاز در ایران به شمار می رود. در کنار مقالات متعددی که او در این زمینه نگاشته است، آثاری مانند «اتحاد شوروی از تکوین تا فروپاشی»، «افسانه انقلاب های رنگی»، «سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه»، تلاش های او برای تبیین پیچیدگی های سیاسی و تاریخی کشوری بوده است که به گفته او، بسیاری از ایرانی ها سعی دارند درباره اش به توضیحی ساده برسند. در مقطعی که ایران شاید با جدی ترین کلنجارهایش در صحنه سیاست خارجی مواجه است، به سراغ این کارشناس مسائل مربوط به این همجوار شمالی ایران رفتیم تا تلاشی برای درک و تبیین همین پیچیدگی ها داشته باشیم. کولایی در این گفت وگو تلاش دارد دقیقا بر همین عدم انطباق رابطه ایران و روسیه بر الگوی «سیاه و سفید» تاکید و مشخص کند مخالفت با روایت خوش بینانه اتحاد تهران و مسکو به معنای همراهی با منتقدانی که این رابطه را یک سره خسارت می بینند نیست و برعکس، وقتی با استدلال های مخالفان هر نوع رابطه با روسیه را نقد می کند، این کار را در همراهی با رویکردی شرق گرا و در تقابل با تماس با غرب انجام نمی دهد. او در این گفت وگو توضیح می دهد که بسترهای تاریخی و جغرافیایی، چگونه رابطه ایران و روسیه را برای دو طرف شکل می دهند، تقابل ها با ایالات متحده چه تاثیری بر این رابطه دارد و چه فرایندی دشمنی شوروی را به رابطه فعلی روسیه با ایران تبدیل می کند.

او البته در عین حال که مزایای رابطه ایران با روسیه و نیز الزامات آن را برمی شمرد، تاکید دارد که ایران باید نه تنها رابطه با روسیه که رویکرد سیاست خارجی خود را طور دیگری پیش می برد و اگر چنین می کرد، از این رابطه هم بهره بیشتری می برد. از دید این کارشناس مسائل روسیه، برخلاف نگاهی که در ایران به روابط خارجی معمول است، روسیه، مانند همه کشورها، رابطه مثبت و منفی اش با کشورها را برمبنای ادراک خود از منافعش پیش می برد و برخلاف قضاوتی که باز در ایران معمول است، این رذیلتی در حکمرانان این کشورها نیست بلکه وظیفه آنهاست؛ وظیفه ای که ما هم اگر خودمان برای خودمان مانع تراشی نمی کردیم، می توانستیم بهتر آن را ایفا کنیم.

بگذارید از کلیت ماجرا شروع کنیم. شما بهتر می دانید که نوعی بدبینی نسبت به روسیه در ذهن بسیاری از ایرانی ها هست و حتی حامیان روابط با این کشور نیز در این بدبینی شریک اند. ریشه این بدبینی چیست؟ آیا آن طور که برخی می گویند ریشه اش در نگاه نادرست به مقوله سیاست خارجی است یا واقعا پایه و اساسی دارد؟


درباره روابط با روسیه مثل بسیاری از مسائل دیگر در جامعه ما یک نگاه صفر و صدی وجود دارد، یا به تعبیری سیاه و سفید یا همه یا هیچ. ما همیشه روی بسیاری از مسائل، اگر نگویم همه مسائل، روی طیفی از دیدگاه های کاملا متعارض و حتی متضاد با مسائل برخورد می کنیم. یعنی از یک طرف نگاه بسیار مثبت به یک پدیده مطرح می شود و از طرف دیگر بسیار منفی. در حالی که در عالم واقع و به ویژه در نظام بین الملل، این طور سیاه و سفیددیدن مسائل با واقعیت ها تطبیق ندارد. در مورد روسیه هم همین طور، مانند رابطه با آمریکا. ما از یک سو طرفداران بسیار جدی در کشور داریم، از طرف دیگر مخالفان بسیار جدی. ولی هیچ کشوری نمی تواند با تاریخ و جغرافیای خودش بجنگد. در واقع هیچ ملتی نمی تواند واقعیت های تاریخی و جغرافیایی را انکار کند و نادیده بگیرد. این یک واقعیت است که روس ها، سربازانشان در دوره ای در خاک ایران حضور داشتند و مردم ایران ظلم و تعدی و رفتارهای بسیار غیرقابل تحملی را از سوی آنها تجربه کردند؛ هنوز آن افراد در کشور و زنده هستند.

از سوی دیگر واقعیت هایی که در جهان وجود دارد، گزینه های مشخصی را پیش پای ما قرار می دهد. در واقع نمی توانیم فراموش کنیم که روسیه حتی بعد از فروپاشی شوروی، یک همسایه پرقدرت برای ماست و در مرزهای شمالی ما، روابط با این کشور می تواند منافع و زیان های مشخصی را برای ما داشته باشد که آن بسته به درک و میزان شناخت ما از این کشور است. نه تنها در سطح منطقه که در سطح جهان، با توجه به سیاست خارجی جمهوری اسلامی، روابط ما با روسیه بسیار مهم و تعیین کننده بوده است؛ چه از نگاه مثبت و چه از نگاه منفی. این یک واقعیت است که روسیه پس از فروپاشی شوروی همچنان همسایه ماست. همچنان در بخش های شمالی دریای خزر با این کشور منافع مشترک داریم. با تهدیدهای مشترک روبه رو هستیم و فراتر از مسائل منطقه در سطح بین المللی هم تغییر در سیاست خارجی روسیه در سال های گذشته، به ویژه بعد از یک دهه بعد از فروپاشی شوروی، یعنی از دوره اول ریاست جمهوری ولادیمیر پوتین برای ما فرصت ها و امکانات غیرقابل چشم پوشی به وجود آورده که متاسفانه به درستی درک و از آن بهره برداری نشد.

تعارض ها و تفاوت ها در نگاه به روسیه خیلی آشکار است. فکر می کنم ما چون اصولا نه از تاریخمان درس می گیریم و نه از تجربه هایمان، طبیعی است که همچنان با تداوم این نگرش ها روبه رو باشیم. ولی باید توجه کنیم که روابط بین کشورهای جهان، نشان دهنده شکل گیری قواعدی است که ما آن را نمی سازیم. این قواعد را ما بر کشورهای جهان تحمیل نمی کنیم، بلکه باید مانند همه کشورهای جهان این قواعد را درک کنیم و بشناسیم. یکی از مهم ترین قواعد حاکم بر روابط بین الملل این جمله معروف است که بارها تکرار شده است: «کشورها دوست و دشمن دائمی ندارند. کشورها منافع دائمی دارند». بنابراین در ارتباط با روسیه هم می توان به عرصه هایی از منافع مشترک اشاره کرد. همچنین می توان به عرصه هایی از منافع متعارض اشاره کرد و حتی متضاد. حتی می توان به عرصه هایی از منافع موازی یا حتی متداخل اشاره کرد.

بنابراین مسئله مهم و اساسی در ارتباط با روسیه مانند همه کشورهای دیگر، دور و نزدیک، کوچک و بزرگ، حاکم کردن منافع مردم ایران است. اگر چنین باشد آن گاه روسیه به عنوان قدرتی منطقه ای که می کوشد ابعاد جهانی به قدرت خود بدهد، کشوری است که روابط آن برای کشور ما بسیار اهمیت دارد. طبیعی است که با یک همسایه بزرگ قدرتمند، باید روابط همه جانبه و سودمند وجود داشته باشد اما نباید فراموش کرد که هیچ گاه حتی به یک همسایه قدرتمند نیز نباید اتکا کرد.

اشاره کردید به اینکه روسیه زمانی بخشی از کشور بزرگ شوروی بوده و در تاریخ ایران ما همواره با شوروی در تعامل بودیم و برخوردهایی داشتیم. بازه ای در تاریخ هست که شوروی از معضلات ایران به حساب می آید و روس ها مانند انگلیسی ها و آمریکایی ها برای ما بودند و اشاره کردید که سربازانشان در ایران بودند. الان اما در مرحله ای هستیم که نه لزوما برابر ولی رابطه ای با تبادل امتیاز بین ایران و روسیه وجود دارد. به هم منافع می رسانند و از هم سود می برند و حتی در صحنه جهانی گاهی در قالب متحد هم حاضر می شوند. در این فاصله چه شد که شوروی از یکی از کشورهایی که حتی می شود گفت از دشمنان ایران بوده، به کشوری تبدیل می شود که الان شاید مهم ترین دوست ایران در صحنه بین المللی لااقل در بعضی بزنگاه هاست.


همان طور که اشاره کردم، درک ما از نظام و روابط بین الملل باید با واقعیت ها انطباق داشته باشد. آنچه در بیش از چهار دهه گذشته شکل گرفته، نوعی رویکرد ایدئولوژیک در سیاست خارجی کشور ما بوده است.

اینکه تصور شود روسیه متحد جمهوری اسلامی است، تصوری باطل است. روسیه متحد ایران نیست. همان طور که اشاره کردم، این کشور منافع مشترک متعدد و متنوعی با جمهوری اسلامی دارد که برپایه رویکردی عمل گرایانه و البته واقعیت گرایانه، این منافع را هدف قرار داده و دنبال کرده و سهم قابل توجهی از آن را هم به دست آورده است. ولی وقتی شما درباره ایران صحبت می کنید، باید توجه کنید که در این همکاری ، ایران چه به دست آورده روسیه چه به دست آورده است. مثبت و منفی این روابط برای دو کشور چه بوده است. این یعنی ما به ارزیابی، نقد، محاسبه و درک واقعیت ها در سیاست خارجی تن بدهیم و آن را الزامی بدانیم؛ همان کاری که روس ها می کنند، کاری که همه کشورها انجام می دهند.

بنابراین وقتی از روابط با روسیه و سودمندی این روابط صحبت می کنیم، بخش هایی از آن با واقعیت هم تطبیق دارد. باید به این مسئله هم توجه کنیم که از این روابط سودمند طرفین چقدر سود برده اند. بی تردید آنچه روس ها از این روابط به دست آورده اند، با آنچه ایران به دست آورده، قابل مقایسه نیست. ما در برابر این رابطه و سودمندی آن، وضعیت های مطلوب و بسیار مقبول تری می توانیم داشته باشیم که به دلیل پایداری رویکرد ضدیت با آمریکا در سیاست خارجی کشور و تداوم آن، نتوانسته ایم به این مطلوبیت ها دسترسی پیدا کنیم. این تصور که روس ها همیشه با ما همراهی می کنند یا پشتیبان ما هستند، باطل است. همه به خوبی می دانند که رابطه روسیه با ایران بر پایه منافع این کشور شکل می گیرد که بسیار هم طبیعی و منطقی و در چارچوب قواعد حاکم بر نظام بین الملل است و کسی روسیه را بابت این سیاست نمی تواند مورد پرسش قرار دهد. اما آنچه اهمیت دارد، درک بهره دو کشور از وضعیت موجود در روابط خارجی ایران و شکل دادن به این رابطه است که به نظر می رسد روسیه برنده اول و آخر این بازی است.

درباره ذات رابطه ایران با روسیه هم به همین ترتیب اختلاف نظر هست که برخی معتقدند بر اساس اینکه روسیه بر پایه منافع خودش عمل می کند و دنبال منافع ما نیست، نباید به آن اعتماد کرد و برخی به دلایل دیگر از جمله اینکه ممکن است تمایل به رابطه با کشورهای دیگری داشته باشند، رابطه با این کشور را نهی می کنند. اما برخی استدلال می کنند که اساسا ایران در صحنه فعلی قدرت منطقه ای و جهانی ناچار به رابطه با روسیه است. به تعبیری ما چاره ایم نداریم جز اینکه سعی کنیم تمایل مثبتی با روسیه داشته باشیم. شما چه قضاوتی بین این دو موضع دارید؟


اشاره کردم به تاریخ و درس گرفتن از تاریخ؛ ضرورت مطالعه تاریخ و استفاده از تجربه های تاریخی. تجربه های تاریخی در کشور ما نشان داده که ایران در دوره هایی مانند دهه های 40 و 50 خورشیدی، به دلیل درکی که از تنش زدایی در نظام دوقطبی در جنگ سرد بین دو ابرقدرت وجود داشت، توانسته با شوروی کمونیست، روابطی بسیار سودمند و سازنده داشته باشد، با اینکه کشوری وابسته به نظام سرمایه داری و گروه بندی سرمایه داری در جهان بود، قبل از انقلاب اسلامی. تقویت زیرساخت های صنایع سنگین در کشور به همین دو دهه مربوط می شود، ماشین سازی ها و ذوب آهن اصفهان یا نیروگاه های برق و مانند آن، به این دوره مربوط می شود. با اینکه ایران وابسته به آمریکا و متحد منطقه ای آمریکا بود، اما با شوروی کمونیست روابط بسیار حسنه ای شکل داده شد. در این زمینه کتابی دارم با عنوان «اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی» که به همه توصیه می کنم بخوانند که ببینند نظام آمریکایی در ایران چطور از فضای جنگ سرد و تنش زدایی بهره برداری کرد. در دوران پس از فروپاشی اتحاد شوروی هم فرصت های بی مانندی برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آمد که متاسفانه به دلیل درک نکردن واقعیت های منطقه، بهره برداری مناسب از آن شکل نگرفت. کسانی که از گرایش های غربی یا شرقی هواداری می کنند، به واقعیت ژئوپلیتیکی ایران، موقعیت خاص جغرافیایی آن، تاریخ روابط خارجی ایران و در اصل ضرورت توجه به واقعیت های جغرافیایی برای همه کشورهای جهان، توجه لازم را ندارند. این غرب گرایی یا شرق گرایی با اقتضاهای ژئوپلیتیک ایران تناسب ندارد.

می دانید شعار انقلاب اسلامی، نه شرقی نه غربی بود. مفهومش این است که هم باید با شرق روابط سازنده داشته باشیم هم با غرب، نه به شرق اتکا کنیم نه به غرب. نه به شرق اعتماد کنیم نه به غرب. نه به غرب وابسته شویم نه به شرق؛ یعنی هم باید با شرق روابطمان را گسترش دهیم و هم با غرب، در یک زمان. اینکه ما پشت کنیم به شرق و برویم به طرف غرب، یا برعکس پشت کنیم به غرب و برویم به طرف شرق، بدون تردید اگر محاسبه دقیقی روی دستاوردهای این سیاست ها صورت بگیرد؛ یعنی سیاست خارجی ایدئولوژیک اجازه بدهد که این واقعیت ها دیده شود، محاسبه، ارزیابی، نقد و بررسی شود. متوجه می شویم که نه شرق و نه غرب، به تنهایی پاسخ گوی منافع ما نیستند. کشور ما ایران که در طول تاریخ چهارراه حوادث خوانده شده، به دلیل اینکه جغرافیای خاص ایران موقعیتی بسیار ویژه و استثنائی را در اختیار داشته است، این توان را دارد که به شکل هم زمان، هم با شرق و هم با غرب روابط سودمند و سازنده داشته باشد.

در این شرایط، شرق و غرب هستند که باید تلاش کنند، امتیاز بدهند تا موقعیت خودشان را بهبود بخشند. نه اینکه ما به خاطر غرب ناچار شویم به امتیازدادن به شرق یا برعکس به خاطر شرق ناچار شویم به امتیازدادن به غرب. همین طور که گفتم، ما از نظر جغرافیای خاصی که داریم و از آن برخوردار هستیم، این توان را داریم که از تعارض های در حال گسترش شرق و غرب، چین و آمریکا، روسیه و آمریکا و کشورهایی که به عنوان قطب های قدرت تلاش می کنند در جهان حضور داشته باشند، استفاده کنیم. تاریخ ما نشان می دهد که روابط خارجی ما در برخی از دوره ها هم این گونه عمل کرده که بتوانیم روابط سازنده ای را هم زمان با شرق و غرب شکل بدهیم که از درون آن نه اتکا به شرق و نه اتکا به غرب شکل بگیرد.

جایگاه آمریکا در روابط فعلی ایران و روسیه چیست؟ چون حداقل در بازه زمانی فعلی گاهی به نظر می رسد وجود ایالات متحده و سیاست های ایالات متحده یا سیاست های این دو کشور در قبال ایالات متحده به نوعی عامل نزدیکی بین تهران و مسکو می شود.


در دوران اتحاد شوروی، از زمانی که اصلاحات گورباچف شروع شد، گورباچف خیلی سعی داشت که اولویت های سیاست خارجی آمریکا را دنبال کند و نوعی همراهی در جهت گیری های خارجی خود در ارتباط با آمریکا داشته باشد تا بتواند برنامه اصلاحاتش را در حوزه های مختلف به نتیجه برساند. همسویی شوروی را با آمریکا در جنگ عراق علیه ایران می بینید و آثارش را هم در مراحل پایانی می توانید مشاهده کنید. شاید یکی از عواملی که تسریع می کند پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق را و متاسفانه کمتر در کشور ما به آن توجه می شود، همین عامل خارجی است. برای اتحاد شوروی موضوعیت تداوم جنگ های منطقه ای با اجرای این سیاست از بین می رود. اتحاد شوروی دیگر نیازی به تداوم جنگ ایران و عراق برای ایجاد موازنه در این منطقه از جهان، در خاورمیانه و غرب آسیا نمی دید. گورباچف هم همان گونه با این جنگ برخورد می کند که دولت آمریکا طالب آن بود. این همسویی خیلی معنی دار است.

در سال های بعد هم به همین شکل بود. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و در دوره یلتسین ما این همسویی و هم گرایی را در سیاست های مسکو با آمریکا به ویژه در نیمه نخست دهه اول فروپاشی شوروی شاهد هستیم.

هرچند پریماکف، تغییرهایی در این سوگیری به وجود آورد؛ به هر حال این پوتین است که از آغاز قرن بیست ویکم، مسیر روابط با آمریکا را متحول می کند. با تشدید رویارویی روسیه و ایالات متحده، ایران موقعیت مهم تری در روابط روسیه و آمریکا پیدا می کند. حتی در دوران یلتسین هم شاهد هستیم که موضوع ایران همواره یک موضوع مهم در گفت وگوهای سران دو کشور بوده است؛ اما از دوران پوتین این موضوع برجسته تر می شود و اهمیت بیشتری پیدا می کند.

پوتین در متن سیاست خاورمیانه ای روسیه به رابطه با ایران توجه ویژه ای می کند. نکته ای که متاسفانه در کشور ما به آن توجه نمی شود، موضوع روابط روسیه با اسرائیل است که در تمام سال های بعد از فروپاشی این روابط، روابط رو به گسترش و بسیار حسنه ای بوده است. رهبران اسرائیل همواره از مسیر روسیه سعی بر پیگیری سیاست های خود در قبال ایران و مهار ایران داشته اند. درباره موضوع روسیه و آمریکا اصلا یک داستان بسیار مفصل و طولانی وجود دارد که چطور در مقاطع مختلف نزدیکی با ایران، همکاری با ایران، فروش اس 300 به ایران، تحویل ندادن آن به ایران، مسائل مختلفی که در روابط روسیه با ایران وجود داشته، تابعی است از روابط روسیه با ایالات متحده آمریکا. در تحویل نیروگاه بوشهر، حتی در راه اندازی آن برای ایران، نوع برخورد روسیه در تحویل نیروگاه به جمهوری اسلامی ایران، بسیار ارتباط مستقیم با این روابط داشته است. شواهد بسیار متنوع و متعددی را می شود فهرست کرد، از پیشروی ها و عقب نشستن های مسکو در برابر واشنگتن بر اساس تنظیم رابطه ای که با تهران دنبال می کند. این مسئله بسیار مهم است که در دوره های مختلف، روسیه در تنظیم روابط با آمریکا، از موضوع روابط با ایران بهره برداری می کند و می شود در فرصتی مناسب به مسئله پرداخت. در این زمینه چندین کتاب و مقاله دارم که علاقه مندان می توانند مطالعه کنند.

الان ایران در چند مسئله مهم سیاست خارجی اش روسیه را به عنوان بازیگری برجسته می بیند. فعلا به نظر می رسد بزرگ ترین آنها بحث های مربوط به چالش ایران و آمریکا در مسئله برجام و تحریم ها و شورای امنیت است. همچنین به نظر می رسد جدی ترین کسی که حامی منافع ایران در این بحث هاست، فعلا روسیه است و شدیدترین انتقادها را هم به آمریکا وارد می کند و ادبیاتی که روس ها در مقابل دولت ترامپ به کار می برند، حتی چین هم به آن شکل موضع نمی گیرد و اروپایی ها که اصلا چنین موضعی ندارند. چه چیز باعث می شود این طور روسیه در خط مقدم این چالش بین ایران و آمریکا باشد.


به یک نکته باید توجه کرد. یکی از ویژگی های مسائل سیاسی- اجتماعی ساده سازی افراطی آن است. در بسیاری مواقع مسائل سیاسی - اجتماعی در کشور ما به ساده ترین وجه آن تقلیل داده می شوند و به پیچیدگی ها و ابعاد مختلف مسائل توجه نمی شود، فکر می کنم این مسئله هم کم وبیش در این زمینه قابل اشاره باشد. برای روسیه تنظیم رابطه با آمریکا، بحث بسیار مهمی است که خیلی سریع حتی از دهه اول بعد از فروپاشی، آثار و ابعادش مشخص شد. آنچه در سال های بعد از فروپاشی شوروی شکل می گیرد، در روابط روسیه با ایالات متحده آمریکا، به ویژه از دوران پوتین و رخدادهای بعد از یازدهم سپتامبر، بعد از اشغال عراق اتفاق می افتد، مسئله صدور دموکراسی از سوی ایالات متحده آمریکا و موضوع جنگ پیش دستانه باید بررسی شود و بعد یک جانبه گرایی رو به گسترش آمریکا، سیاستی مقبول برای روسیه نبود. در حوزه پیرامونی روسیه هم اختلاف ها با آمریکا مرتب گسترش پیدا کرد؛ چون روسیه در جمهوری های پیشین اتحاد شوروی، برای خود منافع حیاتی قائل بوده که از سوی آمریکایی ها و اروپایی ها پذیرفته نشده است. سیاست های منطقه ای آمریکا در غرب آسیا، تلاش برای ساقط کردن حکومت های نزدیک به مسکو با عنوان انقلاب های رنگی و حتی در موضوع انقلاب های عربی و مداخله های آمریکایی ها با عنوان برنامه های دموکراسی سازی در کشورهای آسیایی، غرب آسیا و کشورهای پیشین شوروی از یک سو و به شمار نیاوردن علایق و حساسیت های منطقه ای و بین المللی روسیه و خروج از پیمان های مختلف، به ویژه در دوران ترامپ، خروج از پیمان ها و توافق ها در دوران اتحاد شوروی بین مسکو و واشنگتن بر بدبینی ها افزود. طبیعی است که در شرایط یک جانبه گرایی فزاینده آمریکا، دولتی که به عنوان دولت ضدآمریکایی و مخالف سیاست های آمریکا در این بخش از جهان فعالیت می کند، دولت جمهوری اسلامی ایران برای روسیه جاذبه زیادی دارد.

از سوی دیگر، روسیه سیاست خود را فقط روی ایران متمرکز نمی کند، بلکه هم زمان با اسرائیل، عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس نیز روابط خود را گسترش می دهد. حتی با ترکیه گسترش روابط را می توانید ببینید؛ یعنی روس ها هیچ وقت روی کارت ایران سرمایه گذاری سنگین نکردند. در متن این همکاری ها، روس ها به همه قطع نامه های تحریم علیه ایران رای دادند، ولی وزن و موقعیت منطقه ای ایران برای روسیه بسیار درخور توجه بوده؛ نه فقط در غرب آسیا، بلکه در آسیای مرکزی، در قفقاز و در حوزه دریای خزر، استفاده از موقعیت ایران برای روسیه بسیار اهمیت داشته است. نکته ای که باید اشاره کنم، این است که تداوم رویارویی ایران و آمریکا، کاملا تامین کننده منافع روسیه است؛ چرا که ایران را از داشتن نقش در مسیر انتقال انرژی از شمال به جنوب محروم می کند. در تمام سال های بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، خط لوله ای برای انتقال منابع انرژی از آسیای مرکزی و قفقاز از سوی ایران ساخته نشده است؛ جز برخی موارد محدود و خاص مانند ترکمنستان به ترکیه که آن هم محدود بوده است یا انتقال نفت قزاقستان به شکل معاوضه.

ایران هیچ گاه نتوانسته از این نقش برجسته رقابتی خود در ارتباط با روسیه استفاده کند؛ تداوم رویارویی با ایالات متحده آمریکا، امکان استفاده از چنین اهرمی را برای ایران از بین برده است.

بنابراین برای روسیه، با توجه به نقش انرژی در دیپلماسی آن، هم در ارتباط با اروپا و هم در ارتباط با کشورهای پیرامونی اش، نه فقط فروش انرژی بلکه موضوع انتقال انرژی در روابط آن با ایران بسیار اهمیت دارد که ایران در یک وضعیت رویارویی با نظام بین الملل باقی بماند و البته کنترل شده. روسیه به هیچ وجه مایل نیست این شرایط از کنترل خارج شود؛ چرا که گسترش ناامنی در ایران، یعنی انتقال این ناامنی به مرزهای جنوبی امنیتی روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز. بنابراین برای روسیه بسیار اهمیت دارد که هم این رویارویی تداوم داشته باشد و هم به گونه ای نباشد که ایران تحریم شود و امکان مبادله تجاری اقتصادی و حتی نظامی با ایران از بین برود. برای روسیه هم ایران بازاری بی مانند در خاورمیانه دارد. هیچ کشوری در خاورمیانه وزن ایران را ندارد و البته می دانید تحریم ها امکان استفاده از ظرفیت عظیم را نه فقط برای اروپایی ها بلکه برای روس ها و چینی ها نیز از بین برده است. نه چین و نه روسیه مایل نیستند ایران مشمول تحریم های بین المللی یا حتی تحریم های شدید ایالات متحده آمریکا باشد؛ اما همان طور که اشاره کردم، آنها به ویژه مسکو، مایل اند این کنترل و رویارویی به گونه ای نباشد که منافع روسیه یا چین هدف قرار بگیرد.

سوال بعدی من در واقع دو سوال است؛ ما در دوره ای که اوباما و روحانی سر کار بودند، حداقل گام هایی به سمت نوعی دیگر از روابط بین ایران و آمریکا برداشتیم. اتفاقات کم سابقه ای رخ داد که به نظر می رسید نه اینکه به سمت عادی سازی یا حتی چیزی شبیه به آن برود، بلکه خط ارتباطی ای شکل بگیرد تا بشود درباره بعضی مسائل صحبت کرد. از طرفی در دوره اوباما و مدودف نظری مطرح شده بود در واشنگتن که اوباما به دنبال یک ری استارت در روابط با روسیه است. البته پیچیدگی های سیاست داخلی آمریکا به جای خود، اما اگر دوباره رویکردی در آمریکا سر کار بیاید و به طریقی با هم زمانی اتفاقی در ایران، روند رابطه آمریکا با هر کدام از این دو کشور لااقل شتابش از منفی به مثبت تغییر کند، اگر رابطه اش با ایران به سمت بهبود برود یا با روسیه به سمت نوعی فهم متقابل برود، چه تاثیری روی روابط ایران با روسیه خواهد داشت؟


نخست، با اصلاحی که آقای پوتین در قانون اساسی روسیه انجام داده، رئیس جمهور این کشور باقی خواهد ماند. آنچه در دوران دمیتری مدودف در روسیه شکل گرفت و در روابط اوباما با روسیه دوران مدودف اتفاق افتاد، دیگر اتفاق نمی افتد؛ چون گرایشی که مدودف داشت، تا حدودی با پوتین متفاوت بود. «بازشروع» روابط آمریکا و روسیه در دوره اوباما- مدودف که هیلاری کلینتون آن را دنبال کرد، چندان نتیجه بخش نبود.

با شروع دوره سوم ریاست جمهوری پوتین، ریست یا بازشروع روابط روسیه و آمریکا تقریبا بی نتیجه باقی ماند و اصلا در پایان دوره مدودف روبه تخریب رفت. حتی درباره برجام و آنچه روحانی و اوباما به وجود آوردند، باز به دلیل شرایط مشابه البته با تفاوت های خود، با توجه به ساختار قدرت در ایران، شروع خوبی داشت، ولی فرجام خوشی نداشت.

آن طراحی که در برجام صورت گرفت، قابلیت اجرائی شدن پیدا نکرد. آمریکا نتوانست از مزایای اقتصادی این توافق بهره مند شود و به طور طبیعی، مسیر روابط وارد مرحله تحول نشد؛ اما یک واقعیت وجود دارد که با تغییر رئیس جمهور در ایالات متحده آمریکا، باید منتظر شکل گرفتن نوعی تغییر در روابط این کشور با ایران هم باشیم. ضمن اینکه این تغییر نوعی تغییر روش و تغییر شیوه است و اهداف تغییری نمی کند.

استراتژی آمریکا تغییر چندانی پیدا نمی کند؛ این به دلیل زیرساخت هایی است که در سیاست خارجی این کشور به شکل پایدار تاثیرگذار هستند و اراده افراد آن را تغییر نمی دهد. این ساده سازی است که تصور شود رئیس جمهورهایی که عوض می شوند، می توانند تحولات اساسی در این روابط ایجاد کنند، ولی به هر حال آنها می توانند ابتکارهایی را آغاز کرده و روش های جدیدی را مطرح کنند. در روابط آمریکا با روسیه یا آمریکا با ایران نیز این قاعده وجود دارد. نکته مهم این است که فارغ از امکان بهبود روابط ایران با ایالات متحده - که فرض محال محال نیست- روابط ایران با روسیه یک الزام ژئوپلیتیکی است؛ یعنی گسترش روابط ایران با روسیه نباید به عنوان جایگزین روابط با ایالات متحده آمریکا دیده شود.

می خواهم بگویم ایران همسایه ای قدرتمند به نام روسیه دارد که نباید از آن غفلت کند. روابط سودمند همه جانبه با روسیه، ابزاری است برای اعمال قدرت ایران در برابر رقبای غربی روسیه. رابطه گسترده و همه جانبه ایران با روسیه، این امکان را برای تهران فراهم می کند که از آن برای تنظیم ارتباط خود با اروپا و آمریکا استفاده کند؛ به جای اینکه روسیه از تیرگی این روابط بهره ببرد، ایران می تواند از روابط حسنه با روسیه در تنظیم روابط خود با اروپا و آمریکا استفاده کند، بدون اینکه بخواهد امتیازی به روسیه برای این روابط بدهد. ایران این توان و ظرفیت را دارد که هم با غرب و هم با شرق، هم زمان این روابط سازنده و سودمند را مدیریت کند. این برمی گردد به ظرفیت های داخلی. نکته مهم تر اینکه چون این روابط ساده سازی می شود، برخی تصور می کنند این روابط از جنس روابط دوران جنگ سرد است که تضاد کامل در روابط مسکو و واشنگتن حاکم بود؛ در حالی که روابط موجود جنس و نوعش متفاوت است. الان دوره نظام دوقطبی و جنگ سرد نیست، بلکه روسیه به درستی در روابط خود با آمریکا، هم از ابزارهای مدیریت تعارض استفاده می کند و هم از شیوه همکاری؛ یعنی رویارویی و همکاری با هم مورد بهره برداری قرار می گیرند.

این نیست که تضاد و تعارض کامل بین روسیه با آمریکا حاکم باشد، بلکه روس ها هم همکاری و هم تعارض یا تقابل و همکاری را به شکل هم زمان دنبال می کنند. این تصور که شرایط موجود همان شرایط جنگ سرد است، با واقعیت تطبیق ندارد؛ یعنی این امکان کاملا وجود دارد که روس ها در زمینه های مختلف با آمریکایی ها به چانه زنی و تعامل هم بپردازند؛ در همان حال که رویارویی جدی و تضاد منافع بسیار روشنی هم با هم دارند.

بیشتر این را از زاویه تهران بررسی کردید؛ از این نظر که اگر چنین شود، منافع ایران همچنان ایجاب می کند که روابطش را با مسکو حفظ کند. برای مسکو تفاوتی ایجاد می شود یا نه؟


شاید بتوانیم بحث را این طور خلاصه کنیم که اگر در دوران اتحاد شوروی نوعی رویارویی ایدئولوژیک بین مسکو و واشنگتن وجود داشت، به عنوان رهبران نظام دوقطبی که یکی رهبر نظام سرمایه داری و دیگری رهبر نظام کمونیستی و الگوی توسعه کمونیستی بود، در دوران بعد از شوروی به زودی مشخص شد رویارویی ایدئولوژیک جای خود را به رویارویی ژئوپلیتیکی داده است؛ یعنی درست است که آمریکا و روسیه در تقابل ایدئولوژیک نیستند، اما دچار تعارض های ژئوپلیتیکی هستند؛ از جنس بحث هایی که امروز در اوکراین یا در ارتباط با گرجستان وجود دارد و حتی در جمهوری آذربایجان. در واقع در این کشورها، شاهد تعریفی هستیم که مسکو از روابطش با این کشورها به عنوان «خارج نزدیک» دارد و نیز نپذیرفتن این مفهوم از طرف اروپا و آمریکا و به ویژه آمریکایی ها که این یک رودررویی ژئوپلیتیکی به وجود می آورد.

برای روس ها، خارج نزدیک یا همان جمهوری های پیشین شوروی، حوزه منافع حیاتی آنان است. می دانید منافع حیاتی برای همه کشورها، حوزه ای از منافع است که غیر قابل چشم پوشی است. این تعارض بنابراین تعارضی پایه ای است که ناشی از ژئوپلیتیک روسیه است. در حالی که غرب، اروپا و به ویژه آمریکا، چنین تفسیر و تعریفی را قبول ندارند و منافع ویژه برای روسیه در این جمهوری ها را نمی پذیرند. طبیعی است که سیاست های آمریکا با عنوان دموکراتیک سازی و مقابله با حکومت های طرفدار مسکو در این جمهوری ها برای روسیه قابل قبول نیست. برخی هم معتقدند پس از فروپاشی شوروی، آمریکا نوعی جنگ سرد جدید را شروع کرده است که آثار خود را خواهد داشت. البته همه این تفسیر را قبول ندارند.

خانم آلبرایت به عنوان وزیر امور خارجه دولت کلینتون، این تز را مطرح کرده بود که پس از فروپاشی شوروی باید روسیه را در مرزهای فدراسیون روسیه مهار کنیم؛ یعنی نوعی نظریه جدید مهار را مطرح می کند. این برای روس ها قابل قبول نیست؛ چون روس ها مناطق پیرامونی را خارج نزدیک تعریف می کنند.

این نشان می دهد که آن رویارویی ایدئولوژیک جای خود را به نوعی رویارویی ژئوپلیتیکی داده است. پس فارغ از اینکه چه دولتی در آمریکا روی کار بیاید، این رویارویی ادامه خواهد یافت. البته می بینید که ترامپ در خاورمیانه امتیازهای درخور توجهی به پوتین می دهد و پوتین پیشروی های شایان توجهی در خاورمیانه می کند. این بیشتر تاکتیکی است. آن رویارویی اساسی و محوری برآمده از ژئوپلیتیک روسیه، همچنان ادامه دارد که خیلی به تفاوت رئیس جمهورها مربوط نمی شود و در روش تفاوت هایی وجود دارد. به طور مشخص، در دوره اوباما آمریکا سیاست دمکراتیک سازی یا در واقع مداخله در این جمهوری های پیرامونی را به دلیل مشی دموکرات ها بسیار گسترش می دهد. این برای ترامپ در اولویت نبوده و روشن است که برای مسکو هم دولتی مثل ترامپ در ایالات متحده آمریکا مطلوب تر است؛ اما اینها بیشتر شیوه ها و ابزارهایی است که در این روابط به کار گرفته می شود. فکر می کنم در الگوی کلی روابط، به سبب یک جانبه گرایی آمریکا و نیز نپذیرفتن اولویت های روسیه در جمهوری های پیشین شوروی و البته مناطق پیرامونی مثل خاورمیانه، غرب آسیا و منطقه خلیج فارس، این رویارویی ها تشدید می شود.

مسئله دیگری که در روابط ایران و روسیه مطرح است و با گذشت زمان جدی تر هم می شود، بحث این است که بعد از تحریم های تسلیحاتی ایران، نام روسیه به عنوان گزینه اصلی یا حتی شاید تنها گزینه تعامل تسلیحاتی با ایران مطرح می شود. وزیر دفاع ایران اخیرا به روسیه رفت و وزیر خارجه ایران نیز. آیا این نشانه ها یعنی بعد از لغو تحریم ها، مبادلات تجهیزاتی و همکاری ایران و روسیه وارد مرحله جدیدی خواهد شد؟


اگر تاریخ روابط ایران و روسیه را بعد از فروپاشی شوروی نگاه کنیم، روسیه از معدود کشورهایی است که نیازهای تسلیحاتی ایران را پاسخ می دهد. جز چند کشور معدودی که آنها هم به روسیه وابسته بودند، مانند کره شمالی و لیبی، تامین کننده اصلی سلاح برای جمهوری اسلامی ایران، روسیه بوده است. در تمام سال های گذشته نیز ایران همواره این ارتباط را با روسیه داشته است؛ البته ساختار و زیربنای نیروهای نظامی در ایران، غربی است. تغییر این ساختارها به سادگی شکل نمی گیرد؛ هرچند کارهایی انجام شده است. این زیرساخت ها بر پایه فناوری های غربی شکل گرفته اند ولی در حوزه های بسیاری تغییرها شکل داده اند.

نتیجه کاملا طبیعی سیاست های آمریکا و اروپا علیه ایران، نزدیکی این روابط است. در واقع این اروپا و آمریکا هستند که سبب گسترش این روابط شده اند. جمهوری اسلامی ایران از نظر اقتصادی و ژئوپلیتیکی، از نظر دسترسی هایی که در منطقه دارد و نیازهای کشوری با ویژگی های ایران، طبیعی است که به دنبال بازارهای مناسب برای تامین نیازهای خود از جمله در حوزه تسلیحات برود و این بازارها بر روی ایران بسته نیستند، یا در برابر مبالغ هنگفت یا روابط سیاسی که زمینه ساز این نوع مبادلات است.

پروژه نیروگاه هسته ای بوشهر مورد مطالعاتی بسیار خوبی است؛ تمام تلاش هایی که ایران بعد از انقلاب انجام داد تا از کشورهای غربی، از ژاپن گرفته تا آلمان، فناوری مناسب برای به پایان بردن نیروگاه دریافت کند، بی نتیجه بود. روس ها این فرصت را به دست آوردند که این همکاری را با ایران سامان بدهند و با کیفیتی که همه می دانیم، به نتیجه برسانند. بنابراین وقتی آمریکا و اروپا این فشارها را بر ایران وارد می کنند، ایران هم دنبال تامین نیازهای خودش از بازارهای مقدور و در دسترس حرکت می کند. وقتی به نیازهای ایران در بازارهای غربی پاسخ داده نمی شود و راه ها بسته می شود، این کشورهای غربی هستند که به دلیل چارچوب های حاکم بر روابط کلان این کشورها با ایران، این شرایط را بر ایران تحمیل می کنند، سوق دادن ایران به سوی روسیه و چین، نتیجه سیاست های غلط اروپایی ها و آمریکایی ها بوده است که این وضعیت را بر ایران تحمیل کردند.

روشن است که وقتی این منابع در دسترس است و این نیازها هم در منطقه وجود دارد، چنین شود؛ به ویژه وقتی میزان خرید سلاح را در منطقه از منابع غربی بررسی می کنیم، این دسترسی ها در چارچوب رقابت های منطقه ای و بین المللی تعریف می شود. البته الگوی حاکم بر روابط خارجی ایران هم در این زمینه، سمت و سوی این رفتارها را شکل می دهد. پس این نوع رفتارها و سیاست ها به نوعی نتایج طبیعی طراحی هایی است که در سیاست خارجی اروپا و آمریکا در برابر ایران دنبال می شود و در داخل کشور هم این جهت گیری شکل می گیرد. برمی گردم به همان نکته ای که نخست اشاره کردم که جغرافیا و ژئوپلیتیک ایران حکم می کند که روابط خارجی متوازن شکل بگیرد. موازنه گرایی در شکل دادن به این روابط، جایگاه خودش را پیدا کند. به دلیل تداوم رویارویی با غرب، چنین موازنه ای شکل نمی گیرد و ما شاهد توسعه روابط بیشتر سیاسی- نظامی با روسیه هستیم. پیامدهای این روابط و کیفیت آن باید در متن روابط روسیه با غرب مورد توجه قرار بگیرد. البته مسائل تحویل سلاح و تنظیم این روابط در دوره های گذشته نیز باید بررسی شود؛ چرا که گذشته همیشه چراغ راه آینده بوده است.

بعضی می گویند ایران در این زمینه، یعنی مشخصا در بحث تسلیحاتی، عملا انتخابی جز روسیه ندارد؛ یعنی جدا از اینکه ایران نیازهای خودش را دارد و راه از سمت غرب بسته است، کشور دیگری نیست که بشود با آن کار کرد. در پاسخ به این انتقاد که «چرا باز سراغ روسیه می رویم»، برخی کارشناسان می گویند به این دلیل است که ما اکنون کسی جز روسیه را نداریم. طبق توضیحاتتان به نظر می رسد شما با این نگاه موافق اید.


خریدهای تسلیحاتی کشورهای غرب آسیا و به ویژه حوزه خلیج فارس که دلارهای نفتی از این منطقه برای تامین سلاح وارد خارج می شود و آنچه وارد ایران می شود، به خوبی نشان می دهد که برای تامین امنیت در این منطقه، این رویکرد بر ایران تحمیل می شود. وقتی ایالات متحده به تامین نیازهای کشورهای پیرامونی جمهوری اسلامی ایران در ابعاد بسیار وسیع می پردازد، روشن است ایران هم برای تامین نیازهای امنیتی خود در منطقه، باید توانایی نظامی اش را ارتقا بخشد. اما نکته بسیار مهمی که اینجا باید به آن توجه شود، خود مفهوم امنیت است و موضوع تامین امنیت. این خود فرصت جداگانه ای می خواهد که به آن بپردازیم که آیا امنیت در جهان امروز و در روابط بین الملل فقط از طریق تسلیحات و تقویت و ارتقای زرادخانه نظامی تامین می شود یا امنیت جنبه ها، لایه ها و ابعاد گوناگونی دارد که نباید از آنها غفلت شود؟ این بحثی است که نیاز است جداگانه و مستقل به آن پرداخته شود. ولی در حوزه سخت افزاری باید به ضرورت تامین نیازهای دفاعی کشور بپردازم و تاکید کنم که باید به نیازهای «دفاعی» کشور به طور جدی توجه شود که این نیازها از منابع قابل دسترسی قابل تامین است. به دلیل سیاست های نادرستی که در سال های اخیر علیه ایران از سوی اروپا و آمریکا دنبال شده، این جهت گیری تشدید و تقویت می شود.

درباره رابطه ایران و روسیه برخی بحث همکاری های اقتصادی را دارند. از سفیر ایران هر از گاهی خبری می آید که با یک مقام روس دیدار کرده و صحبت از افزایش همکاری های تجاری و اقتصادی ایران و روسیه شده است. برخی کارشناسان می گویند اساسا ویژگی های بازار این دو کشور مکمل هم نیستند و گفته می شود سقف همکاری اقتصادی ایران و روسیه محدود است. شما با این نگاه موافق اید یا فکر می کنید ایران با روسیه می تواند تعامل تجاری بیشتری هم داشته باشد؟


ببینید جهت گیری سیاست خارجی ایران بیشتر سیاسی - امنیتی - نظامی بوده تا اقتصادی. ما تاثیر نفت را در این حوزه به خوبی مشاهده می کنیم که اقتصاد نفت زده ایران آثار خود را به حوزه روابط خارجی هم منتقل کرده و در ارتباط با روسیه هم مانند دیگر حوزه های روابط خارجی ایران، این مسئله خود را نشان می دهد. همچنین اقتصاد ایران و اقتصاد روسیه به دلیل تفاوت هایی که بین ساختارها و ویژگی های این دو اقتصاد وجود دارد و اراده سیاسی ای که بر محرک ها و انگیزه های اقتصادی اجتماعی حاکم شده، رشد قابل قبولی نکرده است. روابط ایران و روسیه بیشتر سیاسی - امنیتی - نظامی است تا اقتصادی. در حالی که وقتی مثلا روابط ترکیه با روسیه را مقایسه می کنید، می بینید که در اوج روابط تیره سیاسی، روابط اقتصادی بسیار گسترده ای بین دو کشور وجود دارد. این به دلیل رویکرد اقتصادی سیاست خارجی ترکیه است. این رویکرد در سیاست خارجی ایران اصولا رویکرد موثری نیست. نهادهایی هم که باید در حوزه اقتصاد حمایت و پشتیبانی کنند، کارآمدی لازم را نداشته اند.

همچنین تمایلی هم به گسترش حضور در حوزه های شمالی وجود نداشته است. نه روسیه نه آسیای مرکزی و نه قفقاز در روابط خارجی ایران، به ویژه در حوزه اقتصادی جایگاه مناسبی نداشته اند. یکی از مهم ترین دلایل این موضوع نبود شناخت است، نبود آگاهی مناسب نسبت به این بازارها و البته موانع و مشکلات زیرساختی مانند بانک و زبان و مانند آن است. این عوامل در طول سال های بعد از فروپاشی موانع جدی ایجاد کردند. به نظر می رسد عامل سیاسی در این زمینه جای خودش را و تاثیر خودش را داشته باشد اما از عوامل دیگر نباید غفلت کرد. به نظر می رسد در مورد روابط با روسیه و مرزهای شمالی و همسایگان شمالی، چه شمال غربی و چه شمال شرقی در آسیای مرکزی و قفقاز، نبود شناخت لازم، از مهم ترین موانع توسعه این روابط بوده است. نکته مهم دیگر که باید به آن پرداخته شود این است که جامعه ایرانی سلیقه و علاقه اش به محصولات شرقی نبوده و نیست. جامعه ایرانی با فناوری های روز حرکت می کند و هیچ کس نمی تواند شکاف فناوری بین روسیه و غرب را انکار کند. مطلوبیت های جامعه ایرانی، دستیابی به تکنولوژی های پیشرفته جهانی است که روسیه خودش نیازمند آن است. ولی همه این نکته ها نفی کننده این واقعیت نیست که هر دو کشور، زمینه های مناسبی برای توسعه روابط اقتصادی هم دارند. متاسفانه کارگزاران این حوزه ها علاقه زیادی به این روابط ندارند و بیشتر ترجیح می دهند که از منابع غربی نیازهای داخلی را تامین کنند. به نظر می رسد نه بخش خصوصی و نه بخش دولتی تمایلی به توسعه روابط اقتصادی با روسیه و این کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی را ندارد. در کنار آن باید به مسئله شناخت و سلیقه و نبود تمایل مناسب پرداخته شود. همه چیز را با اراده سیاسی نمی شود ایجاد کرد. اینجا گرایش اجتماعی و تمایل اجتماعی هم باید وجود داشته باشد تا این نوع روابط شکل بگیرد. البته بحث روابط ایران و روسیه به طور طبیعی در حوزه اقتصاد برخلاف حوزه سیاست، رشد لازم را نداشته و همان طورکه اشاره کردم، عوامل متعددی در داخل کشور به این مسئله دامن زده است.

الان این گزینه دارد مطرح می شود که آمریکا ممکن است در روزهای باقی مانده تا انتخابات آمریکا بخواهد اقدامی نظامی کوچک یا بزرگی علیه ایران کند یا به عنوان یک راه حلی برای پیشبرد اهدافش در قبال ایران یا به عنوان برگه ای انتخاباتی در رقابت داخلی آمریکا. اگر واقعا بین ایران و آمریکا تقابل نظامی کوچک یا بزرگی شکل بگیرد، روسیه چه واکنشی ممکن است نشان دهد و چه نقشی ممکن است ایفا کند؟


امنیت ایران و ثبات ایران برای روسیه بسیار اهمیت دارد. روسیه به خوبی می داند که امنیت و ثبات در ایران پیامدها و آثار منطقه ای غیرقابل چشم پوشی دارد. همان طور که اشاره کردم تنظیم روابط با ایران بر پایه منافعی است که روسیه از این روابط برای خودش در نظر دارد و پیگیری می کند. در صورت چنین رخدادی، به نظر نمی آید روسیه واکنش مستقیمی نشان دهد. تصورم این است که مانند بسیاری از مسائلی که پیش تر از این شاهد بودیم، روس ها خویشتن داری به خرج خواهند داد و تلاش خواهند کرد تا به مدیریت شرایط بپردازند. با توجه به تجربه های پیش تر، چه در عراق و چه در لیبی، بی تردید روس ها همه تلاش خود را به کار خواهند گرفت تا از چنین رخدادی جلوگیری کنند اما تصور نمی کنم در صورت شکل گرفتن آن، به اقدام متقابل یا حمایت عملی متوسل بشوند.

در بحث روابطی که ایران و روسیه دارند، موضوع دیگری که خیلی برجسته است، مسئله سوریه است.

طبیعتا کمتر از چند سال پیش و زمان اوج بحران اما هنوز مسئله سوریه مطرح است و پرونده اش بسته نشده است. گفته می شود که اختلاف نظرهایی بین ایران و روسیه هست؛ در بحث مسیر بازسازی و ساختار قانونی و حکومتی که چطور پیش برود. فکر می کنید ممکن است این اختلاف باعث یک مسئله جدی بین ایران و روسیه شود و آیا در مسیر حل آن، ایران ناچار خواهد شد از خواسته های خودش در مقابل خواسته های روسیه کوتاه بیاید؟


اتفاقا سوریه خیلی مورد جالبی است از همکاری ایران و روسیه و آثار و پیامدهای این همکاری و نتایج این همکاری برای دو طرف. همین جا لازم است شما را به نکته ای ارجاع بدهم که اشاره کردم و چیزی که کمتر متاسفانه به آن توجه می شود؛ یعنی روابط مسکو با تل آویو و نوع رابطه ای که پوتین با نتانیاهو دارد و با آن جریان های افراطی که امروز در تل آویو حاکم هستند که در سوریه و در مرزهای این کشور، چه نگرانی ها و دغدغه هایی را آنها دارند. از سوی دیگر من به آن منافع متعارضی که در ابتدای صحبتم اشاره کردم، ارجاع می دهم که به هر حال ایران و روسیه در حوزه هایی منافع مشترک دارند و در حوزه هایی منافعشان رودرروی هم قرار می گیرد. شکل گیری نظام قانونی جدید در سوریه پس از داعش و پس از شکست خلافت اسلامی که همکاری دو کشور در آن خیلی تعیین کننده بود، یکی از مسائلی است که از پیش درباره آن صحبت می شد. در مورد اینکه این همکاری تا کجا می تواند ادامه پیدا کند؟ روسیه چه سهمی برای ایران در این کشور و ایجاد نظام قانونی جدید در این کشور قائل است و می پذیرد؟

برای روسیه، جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا به عنوان کشوری که می تواند با جریان های تندرو و افراطی مقابله کند، یک نظام سیاسی مطلوب تلقی می شود. روزبه روز این دیدگاه اهمیت بیشتری پیدا کرده که ایران می تواند به مقابله با طیف های افراطی اسلام گرا از نوع داعش و القاعده، کمک کند. روسیه که در مرزهای داخلی خود با این تهدید روبه رو است، به ویژه در قفقاز شمالی، می تواند از این توانمندی ایران، بهره برداری زیادی کند. این به هر حال واقعیتی است که برای روسیه خیلی اهمیت داشته که ایران می تواند در بازدارندگی گسترش حضور و نفوذ اسلام گرایی رادیکال در این مناطق نقش بسیار مفیدی داشته باشد. اما همان طور که اشاره کردم، این نگاه یک نگاه کاملا ابزاری است.

نگاهی نیست که راهبردی باشد و امکان اتحاد بین دو کشور را که برخی در کشور ما دوست دارند مطرح کنند، به وجود بیاورد. این نشان می دهد که این همکاری ها چقدر مقطعی و چقدر موردی است و درواقع نمی تواند به یک سرانجام و فرجام مقبولی برای ایران برسد. نظام سیاسی دو کشور امکان چنین دسترسی را هم فراهم نمی کند؛ بنابراین فکر می کنم تجربه سوریه در روابط دو کشور در حدود این روابط و فرجام این روابط می تواند درس بسیار خوبی باشد که در واقع به ما نشان دهد که موقعیت ایران و کارت ایران برای روسیه تا کجا قابل بهره برداری است.

سوال آخر اینکه شما به عنوان یک کارشناس مسائل روسیه و مسائل ایران و روسیه که سال ها در این زمینه کار کرده اید و در صحنه سیاسی کشور هم حضور داشته اید و در جریان اتفاقات بوده اید، اگر الان در جایگاه متولی روابط ایران و روسیه بودید، چه کار متفاوتی را انجام می دادید؟ با روندی که الان دارد پیگیری می شود.


من زمانی که در مجلس بودم، با آقای دکتر صفری [مهدی صفری، دیپلمات و سفیر سابق ایران در روسیه] بحثی را مرتب مطرح می کردیم. آن زمان من بحث دریای خزر را به ور جدی دنبال می کردم. به آقای صفری می گفتم آقای دکتر شما پشت میز مذاکره دریای خزر دست بسته نشسته اید! شما با دست خودتان یک سری امکانات و کارت هایی را که برای بازی دارید، کنار گذاشته اید. ممکن است ما مقدماتی را فراهم کنیم که در متن آن ناچار باشیم به محدودیت هایی تن بدهیم و مجبور شویم گزینه خاصی را انتخاب کنیم. در واقع خودمان با دست خودمان این گزینه را به خودمان تحمیل کنیم. روابط فعلی ما با روسیه از همین جنس است.

من به تاریخ اشاره کردم و به روابط قبل از انقلاب اشاره کردم.

حتی در دوران جنگ، اگر بحث های مربوط به ماجرای مک فارلین را ببینید، در دوران امام ما این ظرفیت را داشتیم. صحبت هایی آقای دکتر ولایتی کردند که ثبت شده و در روزنامه های خارجی آمده و شاید در روزنامه های داخلی هم آمده باشد. شما را ارجاع می دهم به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است، مانند «نه شرقی، نه غربی...» که با همکارانم به فارسی ترجمه کرده ایم، در مذاکراتی که ایران با روسیه داشت، در دوره جنگ، زمانی که گورباچف دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروی بود، جمله ای از آقای دکتر ولایتی نقل شده است. در یکی از مقاله ای کتاب «نه شرقی، نه غربی». نیکی کدی و مارک گازیوروسکی ویراستارهای این کتاب هستند که در آمریکا چاپ شده است. جمله ایشان که در نشریه های آن موقع هم درج شد، این بود که آقای ولایتی گفت: اگر این سلاح خاص را به ما ندهید، ما از آمریکایی ها می گیریم... . ما حتی در دوران جنگ و در دوره حیات امام، این رویکرد را درک می کردیم که برای رویارویی با خواسته های شوروی و تامین خواسته های خودمان در برابر شوروی می توانیم ارجاع بدهیم به آمریکا. ما در دوره های مختلف این موضوع را تجربه کردیم. تاکید می کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک هویت ژئوپلیتیکی این توان را دارد که از روسیه، چین، اروپا و آمریکا امتیاز بگیرد و در واقع موازنه گرایی را تحقق بخشد. با روابطی که ما در روابط این چهل و چند سال تجربه کرده ایم. این حرف ها را که می زنم، آسمان وریسمان به هم نمی بافم! اینها بخشی از تاریخ روابط خارجی ما هست. ما در دوره هایی این سیاست را تجربه کردیم. آخرینش هم همین برجام بود. من به اینکه به چه سرانجامی دچار شد و چه شد، کاری ندارم؛ ولی تاثیر برجام را بر روابط خارجی ایران دیپلمات های جمهوری اسلامی به خوبی تجربه کردند که زمانی که مذاکرات برجام در جریان بود، در فضای دیپلماسی کشور ما ایران چه وزن و جایگاهی را پیدا کرده بود؛ ایرانی که قدرت انتخاب ها و گزینه های متعددی را داشت. این بحث را ما در دوره های مختلف داشتیم.

ایران با این موقعیت ژئوپلیتیکی و با این ظرفیت و توانایی ها می تواند با کشورهای مختلف جهان، با شرق و غرب روابط سازنده ای داشته باشد و بر اساس این روابط سازنده سیاسی-اقتصادی، به گونه ای به چانه زنی بپردازد که بتواند منافع مردم ایران را ارتقا بدهد؛ ولی وقتی که ما در تقابل با جامعه جهانی، با کشورهای غربی، با اروپا، با آمریکا و با ژاپن قرار بگیریم و نتوانیم با آنها تعامل داشته باشیم، ناچاریم این روابط را با روسیه گسترش بدهیم. ناچاریم در حوزه شرق، چین و روسیه را انتخاب کنیم. ناچاریم به تحمیل های آنها تن بدهیم. ناچاریم که این محدودیت ها را بپذیریم. فکر می کنم خیلی مهم نیست که چه نامی بر آن بگذاریم، مهم این است که در این شرایط منافع مردم ایران تامین نخواهد شد. منافع مردم ایران زمانی تامین می شود که ایران از همه این ابزارها و منابع قدرت که در اختیارش است، به درستی استفاده کند. ما این ظرفیت را داریم.

افرادی هستند که بتوانند این نقش را ایفا کنند و در یک رویکرد موازنه گرا به این واقعیت ژئوپلیتیکی و این هویت سیاسی تن بدهند و بپذیرند که ایران باید با جهان، با شرق و غرب تعامل سازنده داشته باشد؛ با دیپلماسی و با زبان سیاست.

البته این تدبیر و توانمندی های علمی و کارشناسی و به کار گرفتن بدنه علمی و کارشناسی کشور و استفاده از نهادهای پژوهشی و تحقیقاتی و آموزشی را می طلبد. کار یکی، دو نفر نیست که من فکر کنم این کار فقط از من برمی آید. این کاری است که در کشورهای قدرتمند جهان انجام می شود. دیپلمات های باتجربه، با پشتوانه کارشناسان دانشگاهی، پژوهشی، علمی و آموزشی تصمیم گیری می کنند و سیاست ها را اجرا می کنند تا بتوانند از منافع مردم کشور دفاع کنند. اگر من بودم، سعی می کردم همه این ظرفیت ها، همه این تجربه ها و درس ها را برای ارتقای منافع مردم ایران به کار بگیرم. ما در حوزه سیاست خارجی حق نداریم از منافع مردم ایران کوتاه بیاییم و کم بگذاریم.

منبع: روزنامه شرق

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها