ثمره خون سردار
مجتبی امانی در یادداشتی نوشت: انتقام از خون شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس مجموعهای از اتفاقات و رخدادهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی است که در خور شهادت این دو عزیز باشد. اینکه تصور بشود که در برابر خون شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس باید خون دیگری در جهان ریخته شود، ممکن است برای عدالت لازم باشد، اما کافی نیست.
اعتمادآنلاین| مجتبی امانی در یادداشتی نوشت: تاریخ انقلاب اسلامی ایران نشان میدهد که نه تنها ترور فرماندهان و رهبران نهضت اثر منفی در مسیر مقاومت ندارد، بلکه موجب تحرک بیشتر و ایجاد پرش در تاریخ انقلاب اسلامی میشود.
شاید مهمترین واقعه تروریستی را در جمهوری اسلامی ایران بتوان اقدام تروریستی سال 1360 و شهادت آیتالله بهشتی و یارانش بدانیم. انتظار تروریستهای منافق این بود که با شهادت شهید بهشتی، انقلابیها دچار انفعال میشوند و به خانههای خودشان بر میگردند؛ در نتیجه آنها تصور میکردند که میتوانند بر موج این رعب و وحشتی که ایجاد کردهاند سوار شوند و حرکات بعدی خودشان را سامان بدهند و نهایتا به زعم خودشان جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کنند. اما برخلاف تصور آنها، حرکت مردم در 8 تیرماه 1360 باعث شد که حلقههای این توطئه تکمیل نشود و جمهوری اسلامی ایران با قدرت و توفندگی بیشتری اهداف خودش را دنبال کند.
اگر آثار شهادت شهید بهشتی، تحول مهمی به نفع جریان انقلاب ایجاد و آحاد مردم ایران را نسبت به خطر اقدامهای دشمنان انقلاب آگاه کرد، میتوان گفت که آثار شهادت شهید سلیمانی، تحولی در سطح فراملی و منطقهای بود. شهید سلیمانی که در میان ملتهای منطقه بسیار پرآوازه بود و شهادت او، تاثیرات منطقهای و جهانی بسیاری داشته و خواهد داشت.
شهادت شهید سلیمانی به علت اینکه در خاک یک کشور دیگر است - که شهید سلیمانی مهمان آنها بود و در کنار یکی از محبوبترین قهرمانان مبارزه با تروریسم منطقهای یعنی شهید ابومهدی مهندس بود - ابعاد توفندگی بعد از این شهادت را به تمامی منطقه سرایت داده و خواهد داد. یعنی در شهادت شهید بهشتی در سال 1360 این امواج تقریبا محدود به ایران بود، اما در شهادت شهید سلیمانی اتفاق مشابه سال 1360 در تقویت مقاومت و به هم پیوستگی ملتها و دولتهای منطقه را به جا گذاشت. اگر ما تنها به یک مورد از این آثار و نتایج بخواهیم اشاره کنیم که نشان میدهد خون شهید سلیمانی باعث تحرک بیشتر مقاومت و رسوخ آن در ارکان کشورهای دیگر میشود، شاید بهترین مثال مصوبه پارلمان عراق درباره خروج نیروهای نظامی امریکا از منطقه باشد.
انتقام خون حاج قاسم
انتقام از خون شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس مجموعهای از اتفاقات و رخدادهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی است که در خور شهادت این دو عزیز باشد. اینکه تصور بشود که در برابر خون شهید سلیمانی و ابومهدی مهندس باید خون دیگری در جهان ریخته شود، ممکن است برای عدالت لازم باشد، اما کافی نیست.
نمیتوانیم نفی کنیم که انتقام خون شهید سلیمانی باید از جانیان، عاملان و آمران این ترور گرفته شود. اما در عین حال همان طور که دشمن به دنبال این بود که در پی ترور شهید سلیمانی و شهید ابومهدی مهندس اقتدار و نفوذ خود را در منطقه افزایش دهد، یکی از ابعاد انتقام خون این دو شهید این است که این اقتدار و نفوذ باید شکسته شود، یعنی انتقام خون این دو شهید تنها منحصر به یک خونخواهی نظامی یا قضایی صرف نیست. خونخواهی این شهید مجموعهای از اقدامهای مختلفی است که در همه ابعاد گفتهشده دنبال شده و خواهد شد.
مقاومت پس از شهادت حاج قاسم
در نتیجه شهادت سردار سلیمانی پرش و تحرک ویژه در منطقه شاهد هستیم. اینکه این تحرکات در چه بازه زمانی، چه منطقه جغرافیایی و در چه ابعادی نمایان میشوند به تصمیمهای مسوولان مربوطه بستگی دارد. آنچه میتوانیم به دنبال آن باشیم این است که آن حرکتی که شهید سلیمانی و یارانش در منطقه آغاز کرده بودند، استمرار پیدا کند.
هدف حاج قاسم این بود که منطقه بر محور همکاری جمعی در مقابل توطئههای کشورهای بیگانه که به دنبال حاکمیت اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه هستند، ایجاد کند. خون شهید سلیمانی توانسته یک اتحادی را در بین کشورهای منطقه به وجود بیاورد و اکنون شاهد این هستیم که از لبنان، سوریه، فلسطین، عراق، ایران و افغانستان یک مجموعه به هم پیوستهای درست شده که شاخههای آن در دیگر کشورها هم جوانه زده است.
شاید در ابتدایی که حزبالله لبنان حرکت خودش را در لبنان شروع کرد و بذرهای مقاومت در آنجا شروع به روییدن کرد، کسی گمان نمیکرد که حرکتی که از آنجا آغاز شده است، منجر به یک مجموعه یکپارچه از ملتهای مختلف منطقه شود که الان نگرانی دشمنان آن این است که به صورت متحد در کنار یکدیگر قرار بگیرند و تهدید علیه یکی به معنای تهدید علیه همگی محسوب شود.
این اتحاد و یکپارچگی، هدفی بود که شهید سلیمانی به دنبال آن بود، پایههای بسیار محکمی برای آن فراهم شده بود و با شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس، بنیانهای این اتحاد قویتر شد.
این کار با فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در منطقه انجام شد، اما او یارانی در این مسیر برای خود پرورده بود که در میان آنها حاج قاسمهایی وجود دارند که شهادت یکی از آنها باعث از بین رفتن یا افول این پروژه نخواهد بود.
کاریزمای دیپلماتیک شهید سلیمانی
شهید سلیمانی یک ویژگی بارز داشت؛ او در عین اینکه یک فرمانده نظامی هوشمند بود از هوش سیاسی و قدرت مذاکره و اقناع فوقالعادهای در گفتوگو با طرفهای مختلف برخوردار بود. این ویژگی برای دشمنانش رعب و همزمان احترام ایجاد کرده بود.
اقتدار شهید سلیمانی و اینکه شهید سلیمانی به تمام گفتههای خودش عمل خواهد کرد برای دشمنان او همواره یک هشدار بود. اگر صدای حاج قاسم پشت بیسیم میآمد، خیلیها آن سوی خط حساب دستشان میآمد که این دفعه مانند دفعه قبل نیست. شهید سلیمانی در قالب نظامی هر گاه وارد هر عرصهای که میشد، دشمنان میدانستند که قدرت تابآوری در مقابل او ندارند. همچنان که در قالب دیپلماتیک و سیاسی هم آنچنان از قدرت مذاکره و اقناعکنندگی بالایی برخوردار بود که وقتی وارد مذاکراتی میشد، میتوانست آنها را از دشمن به بیطرف یا از بیطرف به دوست یا متحد تبدیل کند.
برای مثال میتوان به رویه ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه را مورد اشاره قرار داد. پوتین معتقد بود که در عرصه سوریه، کار بشار اسد تمام است و باید او را به حال خود رها کرد و به فکر معامله با جانشینان او بود؛ قطریها حامی گروههای شبهنظامی مختلف، از جمله گروههای تروریستی در سوریه و دیگر نقاط منطقه بودند. شهید سلیمانی بود که توانست قطر را از یک حامی گروههای شبهنظامی در سوریه به یک قدرت بیطرف و نهایتا یک نیروی خنثی در منطقه تبدیل کند. پوتین را از کسی که بیطرف بود و اعتقاد داشت که باید دمشق را رها کرد، به یک عنصر فعال نظامی در میدان سوریه تبدیل کرد.
در دورهای این اصطلاح شایع شد که میگفتند ایران، نیروی زمینی روسیه در سوریه است و روسیه نیروی هوایی ایران در سوریه است. این هماهنگی که میان ایران و روسیه در سوریه ایجاد شد حاصل مذاکرات و رایزنیهای حاج قاسم سلیمانی بود. این هوشمندی، کاریزما و قدرت اقناع شهید حاج قاسم سلیمانی در عرصه سیاسی و دیپلماتیک مکمل تیزبینی او در صحنه نظامی بود.
منبع: روزنامه اعتماد
دیدگاه تان را بنویسید