پیرمحمد ملازهی؛ کارشناس ارشد مسائل جنوب شرق آسیا:
راهبرد جدید آمریکا در افغانستان هدایت هدفمند است
کارشناس ارشد مسائل جنوب شرق آسیا گفت: خروج پلکانی از افغانستان، راهبرد آمریکاییها خواهد بود اما در این میان تبعات آن در ساختار سیاسی و امنیتی کابل مخاطرهآمیز است.
اعتمادآنلاین| «پیرمحمد ملازهی» کارشناس ارشد مسائل جنوب شرق آسیا در تشریح دلایل و پیامدهای سیاسی - امنیتی تغییر سیاست آمریکا مبنی بر عدم خروج نظامیانش از افغانستان در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: سیاست خارجی آمریکا را به طور کلی ساختار قدرت تعیین میکند و رئیسجمهوری ایالات متحده هم تنها بخشی از آن است، نه تمام آن.
به عبارتی دیگر، راهبردهای کلی این کشور در عرصه خارجی تغییر نمیکند و ربطی به جمهوریخواه و دموکرات بودن رئیسجمهوری ندارد که در مورد پرونده افغانستان هم اینگونه است. اساساً رئیسجمهور ایالات متحده صرفاً میتواند شیوه و تاکتیکها را تغییر دهد و بر این اساس باید پرونده افغانستان از دید آمریکاییها را در چارچوب منافع کلی قدرت تحلیل کرد.
در افغانستان بسیاری از قدرتهای دنیا اعم از آمریکا، اروپاییها و حتی کشورهای شرقی مانند چین و روسیه هم حضور دارند اما بحث اینجاست که منافع متضاد داخلی اعم از قومی، دینی و حتی نظامی در تقابل با راهبردهای غربیها به شمار میآید. توجه داشته باشید آمریکا و ناتو با تسلط بر افغانستان میتوانند سه تمدن اصلی دنیا اعم از هندو، تمدن چینی و همچنین تمدن اسلامی را مورد رصد قرار دهند که این برای آنها بسیار مهم است.
وی ادامه داد: از سوی دیگر، نزدیکی افغانستان به شبه قاره، چین و خاورمیانه، این کشور را به یک جغرافیای بسیار ارزشمند و مهم برای غربیها تبدیل میکند و از سوی دیگر، مسائلی مربوط به انرژی در میان است. قبل از فروپاشی شوروی، غربیها نگاهشان به انرژی دریای خزر بود و حالا که دیگر شوروی وجود ندارد بسیاری از شرکتهای اروپایی و آمریکایی در این منطقه در حال اکتشاف و کار کردن هستند.
غربیها نمیخواهند انتقال این انرژی از سوی ایران یا روسیه انجام شود بلکه آنها میخواهند این کانال انرژی از پاکستان به شبه قاره هند صادر شود و حتی رصد و اشراف بر راههای انتقال انرژی برای آنها بسیار مهم است. مسأله دیگر، جلوگیری از نفوذ ایران (اعم از زبان، فرهنگ، اقتصاد و امنیت) در افغانستان است و آنها به دنبال آن هستند تا بتوانند تمام این روند را به نفع خود تمام کنند.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: نکته بسیار مهم دیگر این است که از گذشته تاکنون این تصور وجود داشته که طالبان از پاکستان هدایت میشد و حتی آموزشها و تسلیحات این جریان هم توسط اسلامآباد تامین میشد. حالا که توافق دوحه از سال گذشته به امضاء رسیده است، پاکستانیها تحت فشار آمریکا قرار دارند و به دنبال آن هستند تا بتوانند خود را از این فشار خلاص کنند. لذا آنها در حال هدایت طالبان به سمت مصالحه هستند.
بر این اساس طرفهای دیگری در منطقه مانند روسیه، چین و ایران به دنبال آن هستند تا از طالبان استفاده کنند و بحث اینجاست که این موضوع به نوعی برای تقابل با ایالات متحده در افغانستان طراحی شده است.
به عنوان مثال دستگاه امنیتی روسیه اساساً در حال خطدهی به طالبان است و حتی قرار شده چند ماه دیگر کنفرانس بینالمللی در مورد صلح افغانستان توسط مسکو برگزار شود که اتفاقاً چین هم در آن شرکت خواهد کرد.
ملازهی افزود: این تقابل نشان میدهد که شطرنج قدرت در افغانستان و طرفهای درگیر به کلی عوض خواهند شد و نکته اینجاست که آمریکا نمیتواند بیش از این حضورش در افغانستان را ادامه دهد. آنها نمیخواهند که به سرنوشت ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی دچار شوند.
واشنگتن به خوبی میداند که احتمال شکست نظامی آنها در افغانستان بسیار بالا است و بر این اساس بود که در زمان باراک اوباما سیاست خروج پلکانی از افغانستان را در دستور کار گذاشتند تا با آموزش نیروهای افغانستان آنها را به جای خود در خط مقابله با طالبان قرار دهند. این سیاست در راستای آن بود که آمریکاییها مانع احیای امارت اسلامی توسط طالبان شوند.
در مقابل طیفهایی در طالبان مانند جریان ملا برادر و همچنین طیف دفتر سیاسی طالبان در دوحه به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند تا زمانی که آمریکا و ناتو در افغانستان حضور دارند بر این کشور چیره شوند و به همین دلیل است که به دنبال مصالحه برای مشارکت در قدرت هستند.
این تحلیلگر مسائل شبهقاره گفت: معتقدم ابقاء و ادامه حضور آمریکا و ناتو در افغانستان میتواند حملههای گسترده طالبان در بهار سال آینده (عملیاتهای بهاری) را مجدداً کلید بزنند اما واشنگتن اجازه نمیدهد طالبان همانند چند دهه گذشته کابل را تسخیر کند.
علاوه بر این مسائل، بخشی از نیروهای قومی و سنتی افغانستان مانند طیف ژنرال دوستم دست به سلاح شدند و حتی جهادیان سابق افغانستان هم منتظر هستند تا طالبان دست از پا خطا کند.
آنها معتقدند مشارکت در قدرت باید با مشورتها و مشارکتهای گسترده ملی صورت بگیرد و بر این اساس است که احتمال دارد طالبان به دو شاخه تقسیم شود. شاخه اول، کسانی هستند که با آمریکا کار میکنند و به دنبال شراکت در قدرت هستند و شاخه دوم، طیفی هستند که به آنها میتوان «انشعاب تندروها» لقب داد که دست به سلاح هستند و ممکن است حتی در قالب داعش در سراسر افغانستان مشغول انجام عملیاتهای گسترده و لکهای شوند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در این وضعیت جنگ تمامعیار رخ خواهد داد اما توافق دوحه به عنوان یک چارچوب کلی در این بین باقی خواهد ماند ولی تغییراتی در آن انجام خواهد شد و نهایتاً طالبان این تغییرات را میپذیرد.
در این میان تنها طیفی که به طالبان نزدیک است، طیف منتسب به عبدالله عبدالله و ائتلاف شمال خواهد بود؛ چراکه این طیف از جهادیان سابق افغانستان به حساب میآید و حجم عظیمی از مسلحین را در اختیار خود دارند.
در مقابل اشرف غنی که هماکنون در ارگ ریاست جمهوری است، چنین پتانسیلی را برای مقابله با طالبان و حتی ائتلافسازی موازی با آنها ندارد. بنابراین هر لحظه ممکن است اتفاق خاصی در حوزه سیاسی یا امنیتی رخ دهد.
منبع: ایلنا
دیدگاه تان را بنویسید