المیادین:
چرا اسرائیل در طول یک ماه، 4 بار تهدیدِ «حمله به ایران در صورت احیای برجام» را مطرح کرده؟ و چرا آمریکا به این تهدید بی اعتنایی میکند؟
در طول کمتر از یک ماه، مسئولان اسرائیلی چهار بار تهدید کرده اند که اگر مذاکرات ایالات متحده با ایران در وین منجر به کنترل قدرت ایران نشود، به این کشور حمله می کنند و در حالی که نتانیاهو برخلاف عادت خود در این باره سکوت کرده، یوسی کوهن، وزیر اطلاعات او جنگی روانی را برای تاثیرگذاری بر موضع آمریکا نسبت به ایران آغاز نموده است.
اعتمادآنلاین| المیادین در مطلبی به قلم عبد الجلیل الزبیدی نوشت: در طول کمتر از یک ماه، مسئولان اسرائیلی چهار بار تهدید کرده اند که اگر مذاکرات ایالات متحده با ایران در وین منجر به کنترل قدرت ایران نشود، به این کشور حمله می کنند و در حالی که نتانیاهو برخلاف عادت خود در این باره سکوت کرده، یوسی کوهن، وزیر اطلاعات او جنگی روانی را برای تاثیرگذاری بر موضع آمریکا نسبت به ایران آغاز نموده است.
به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: در تازه ترین تهدیدات، کوهن تصریح کرده که اگر واشنگتن با تهران توافقی را امضا کند که به مهار برنامه های هسته ای و ظرفیتهای موشکی آن نینجامد، اسرائیل به تنهایی وارد عمل می شود. در واقع اسرائیل آرزو می کند که توافقی حاصل نشود و ایران همچنان زیر فشار تحریمهای آمریکا باقی بماند و مادامی که این اتفاق محقق نشود، اسرائیل خواهان یک توافق جدید یا توافق تعدیل شده است، به نحوی که شامل برنامه های موشکی ایران و نفوذ منطقه ای تهران شود. طی این هفته، دیداری بین یوسی کوهن و جو بایدن انجام شد که در آن، بایدن به مهمان اسرائیلی خود گفت که مذاکرات به طول می انجامد، بدین معنا که اسرائیلی ها باید با شرایط جدید کنار بیایند، چرا که امور در نهایت به سمت صلح با تهران پیش می رود. ضمن انکه کاخ سفید به اسرائیل اطمینان داد برای مقابله با حملات موشکی، به اسرائیل تسهیلات تکنولوژیک بیشتری می دهد.
همزمان با افزایش تهدیدات و نگرانی ها در بین اسرائیلی های در رفت و آمد به کاخ سفید، تحلیلگران بر این عقیده اند که فضای مذاکرات وین مثبت بوده و شرایط به سمت توافق پیش می رود، چرا که هیئت آمریکایی ظاهرا حاضر به دادن امتیازهایی به طرف ایرانی شده است.
فریاد کوهن
آیا شکافی بین دیدگاه آمریکا و اسرائیل در مورد ایران وجود دارد؟ این سوال مشروع و منطقی است زیرا یوسی کوهن در حال فریاد زدن و هشدار دادن در مورد خطر ایران است در حالی که رابرت مالی رئیس هیئت آمریکایی، از پشت محافظ شیشه ای در وین در حال خوش و بش با همتای ایرانی خود دیده می شود.
نمی گوییم اسرائیل نمی داند! بله، صهیونیستها به خوبی از وقایعی که سیاستگذاران آمریکایی در مورد قدرتهای بزرگی مثل چین، کره شمالی، ایران و روسیه به آن دست یافته اند، آگاهند و می دانند اینها قدرتهایی با نفوذ هستند که تمام ابزارهای قدرت اقتصادی، سیاسی و امنیتی آمریکا در برابر آن شکست خورده اند.
حقیقتی که در طول پنج سال اخیر به مرحله ظهور رسیده، آن است که ایران یک قدرت در منطقه تبدیل شده و واشنگتن به این کشور بعنوان یک قدرت طبیعی در حال رشد و بزرگ نگاه می کند. اسرائیلی ها می دانند که خط مشی آمریکا در برخورد با ایران، در دوره ریاست اوباما نرمتر شد، تا اینکه ترامپ روی کار آمد و بیش از 400 قانون و تحریم علیه موسسات و شخصیتهای ایرانی وضع نمود.
شکاف بین موضع اسرائیل و آمریکا در قبال ایران
در حقیقت، اختلاف اصلی در شیوه فهم و درک بین دو نسل است. در اسرائیل، یک نسل جدید از سیاستمدارانی است که به خط مشیی عادت دارند که در دهه هشتاد و نود حاکم بود، یعنی زمانی که اسرائیل شکایت خود را به حضور آمریکا می بُرد و ایالات متحده به حاکم عربی یا مسئولان اروپایی برای دادن پاسخ مثبت به خواسته هایش، فشار وارد می کرد. اما نسل جدید آمریکا پذیرفته است که ایالات متحده دیگر توان فریاد زدن سر رهبر کره شمالی یا ایستادگی در مقابل ایران را ندارد، علاوه بر اینکه دولتهای بزرگ دیگری نیز مسیر آمریکا برای رهبری جهان را سد کرده اند.
همچنین، این نسل آمریکایی به خوبی می داند که قدرت ایران، بخاطر نیروگاههای هسته ای و ظرفیتهای موشکی اش نیست، بلکه قدرت این کشور به دلیل عوامل درونی و حقایق جغرافیایی سیاسی و عقیدتی آن است که باعث پایداری و ثباتش در برابر جنگها و توطئه ها شده است. ایرانی که هنگام جنگ تحمیلی هشت ساله از سلاحهای پیشرفته برخوردار نبود، اما توانست مقاومت کند و امروز، صدها نوع موشک قدرتمند دارد.
نسل جدید در رگه های سیاست ایالات متحده، از مهارت تعامل سیاسی براساس واقعیت و تراکم فهم متغیرهایی که در جهان و بویژه در غرب آسیا اتفاق می افتد، برخوردار است. بر همین اساس، بایدن کابینه خود در قسمت سیاست خارجه را از بین جوانانی انتخاب کرد که در دانشگاه آموخته اند واقعیت، خود را بر حقایق قدرت و تاثیر تحمیل می کند.
نسل جدید آمریکا دیگر اعتقادی به این مساله ندارد که منافع این کشور در مشرق عربی و غرب آسیا، تنها حول محور قدرت اسرائیل می گردد، بلکه این نسل بر این تصورند که کنترل تحرکات رهبران اسرائیل امروز به یک ضرورت تبدیل شده است، چرا که اصطلاح «جنگ ایران و اسرائیل» دیگر در مطالعات و گزینه های آمریکا مطرح نیست.
این جنگ، در صورت وقوع، به معنای افزایش خسارتهای اقتصادی آمریکای کرونا زده تا سه برابر است و می تواند زیان هایی را متوجه اقتصاد جهانی کند که به زیانهای ناشی از تداول اصطلاح «جنگ آمریکا و چین» نزدیک باشد.
دیدگاه تان را بنویسید