کد خبر: 496862
|
۱۴۰۰/۰۳/۲۹ ۰۸:۵۷:۳۷
| |

با ظهور چین و تداوم سرسختی روسیه انجام می‌شود:

حرکت ناتو از کارکرد نظامی به کارکرد سیاسی تکنولوژیک

هفته گذشته جو بایدن رییس‌جمهوری امریکا تور اروپایی خود را با سفر به انگلیس آغاز کرده و در ادامه در نشست سران گروه 7 شرکت کرد.

حرکت ناتو از کارکرد نظامی به کارکرد سیاسی تکنولوژیک
کد خبر: 496862
|
۱۴۰۰/۰۳/۲۹ ۰۸:۵۷:۳۷

اعتمادآنلاین| او در این نشست با بوریس جانسون، نخست‌وزیر انگلیس دیدار کرد. دوطرف در این دیدار منشور آتلانتیک را تجدید امضا کردند تا بار دیگر بر تعهد کشورهای‌شان به ناتو صحه بگذارند. این اقدام درست چند روز قبل از نشست روز دوشنبه هفته گذشته ناتو انجام شد. نشستی که ظاهرا هدف آن حرکت آرام ناتو از یک ائتلاف نظامی به یک ائتلاف سیاسی است؛ آن هم در دنیایی که دشمنان جدیدی در آن ظهور کرده است.


به گزارش روزنامه اعتماد، پس از جنگ جهانی دوم، یکی از اصلی‌ترین اهداف شکل‌گیری ناتو، مقابله با تهدید اتحاد جماهیر شوروی بود. اما بعد از پایان جنگ سرد، اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید و اوایل دهه 2000 میلادی، ناتو روند گسترش به شرق اروپا را آغاز کرد. دلیل آغاز این روند این نبود که ناتو در نظر داشت با تهدید روسیه مقابله کند، بلکه هدف اصلی این بود که از ناتو به عنوان ابزاری برای تضمین امنیت و ثبات کشورهای منطقه شرق اروپا و بالتیک استفاده شود.


برای کشورهای شرق اروپا، پیوستن به ناتو به منزله نخستین گام برای پیوستن به اتحادیه اروپا بود و این کشورها می‌دانستند که پیوستن به اروپا یعنی برخورداری از منافع توسعه اقتصادی و از میان رفتن تهدید جدی در شرق اروپا. البته این معادله در سال 2008 و پس از حمله روسیه به گرجستان تغییر کرد. مسکو در آن سال نشان داد که برای دفاع از منطقه حائلش در مقابل پیشروی غرب، حاضر است دست به هر اقدامی بزند. گرجستان که یکی از شرکای ناتو بود در آن زمان نتوانست از حمایت این ائتلاف برخوردار شود اما ناتو همچنان در ممانعت از تهدید گسترده و بزرگ علیه اعضایش موفق عمل کرد.

در واقع اتفاقات سال 2008 موجب شد روابط روسیه با امریکا و اروپا به صورت بنیادی دچار تنش شود. شرق اروپا نیز بعد از سال 2008 بیشتر به سمت امریکا متمایل شد تا بلکه بتواند از زیر چتر نفوذ روسیه بیرون بیاید. پس از ماجرای گرجستان، اتفاق انقلاب اوکراین در سال 2014 رخ داد که در نتیجه آن دولت حامی روسیه در این کشور سرنگون شده و یک دولت حامی غرب روی کار آمد. این اتفاق یک خط مهار جدید علیه روسیه ایجاد کرد که کشورهای حوزه دریای بالتیک و دریای سیاه در چارچوب مثلث امریکا، رومانی و لهستان گرد هم جمع شدند. قرار بر این بود که این کشورها زیرساخت‌ همکاری‌های نظامی میان خود را تقویت کنند در نتیجه در 5 سال گذشته تمرین‌های نظامی در شرق اروپا چه به لحاظ تعداد و چه به لحاظ پیچیدگی بیشتر شد و در این تمرین‌‌ها همواره کشورهای انگلیس و امریکا نیز مشارکت داشتند.


در عین حال باقی اروپا که در واقع متحدان غربی ناتو محسوب می‌شوند در خصوص روسیه سیاست سکوت را در پیش گرفتند، چراکه آنها معتقد بودند روسیه برای‌شان یک تهدید دوردست و غیرضروری است. البته آنها مشکلات خودشان را هم داشتند. از سال 2008 به بعد آنها مجبور بودند با پیامدهای بحران رکود اقتصاد جهانی دست و پنجه نرم کنند. بحرانی که در پی آن خیل مهاجران نیز به این کشورها سرازیر شد. هر دو موجب شد که این کشورها با تهدیدهای امنیت داخلی مواجه شوند. کشورهایی نظیر فرانسه و آلمان هم که پیش‌تر با مسائلی نظیر تروریسم و بی‌ثباتی اجتماعی مواجه بودند. برخی از این تهدید‌ها از سوی روسیه می‌آمد و البته ناتو مراکز تحقیقاتی در سراسر منطقه ایجاد کرد تا در مورد این تهدیدها مطالعه کند.


این اقدام در راستای ماموریت اصولی ناتو که همان اشتراک اطلاعات است، انجام می‌شود. در واقع به اشتراک گذاشتن اطلاعات میان کشورهای عضو ناتو یکی از بنیان‌های این ائتلاف است. در طول جنگ سرد، به اشتراک گذاشتن اطلاعات خیلی ساده بود، چراکه در آن زمان این کار در چارچوب جمع‌آوری و انتشار اطلاعات درباره اتحاد جماهیر شوروی انجام می‌شد. اما همزمان با تحول ناتو، این سازمان فهرستی از تهدید‌ها را تهیه کرد و بر این اساس ارزیابی‌هایی درباره میزان خطر هر یک ارایه کرد. این ارزیابی‌ها براساس اولویت‌های به اشتراک گذاشته شده از سوی هر کشور درباره مسائل خاص انجام می‌شود. از نظر کشورهای اروپای شرقی، ناتو زمینه‌ای برای ارتباط برقرار کردن، هماهنگی هم انجام می‌شود اما خارج از ناتو. توانایی‌های این کشور در چارچوب شراکت استراتژیک موجود مستقیما با امریکا در میان گذاشته می‌شود.

در واقع این کشورها در امر هماهنگی، حتی با کشورهایی نظیر فرانسه و آلمان هم هماهنگ کار نمی‌کنند. البته توانایی‌های هر کشور با دیگری متفاوت است. برخی از اعضای ناتو طی سی سال تمایل کمی برای سرمایه‌گذاری در حوزه دفاعی نشان داده‌اند. در نتیجه ناتو از نقصان همکاری میان اعضا رنج می‌برد. به همین دلیل است که از زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما، امریکا از اعضای ناتو خواسته است بودجه دفاعی خود را افزایش دهند. اما این کار روی کاغذ آسان است اما وقتی که اقتصاد این کشورها مدام دستخوش بحران‌های گوناگون است، این کار در عرصه عمل دشوار می‌شود. در واقع، اولویت‌بندی‌های متفاوت میان کشورهای عضو ناتو موجب می‌شود که آنها کمتر تمایل داشته باشند اطلاعات‌شان را به اشتراک بگذارند و به این ترتیب نوعی نقص اعتماد میان کشورها در زمینه کارآمدی نظامی شکل گرفته است.


مفهوم استراتژیک فعلی ناتو در سال 2010 نوشته شده است. این مفهوم در سایه جنگ در افغانستان نوشته شد و در موضوع «رقابت‌ قدرت‌های بزرگ» تصریح شده اما در این مفهوم هیچ اشاره‌ای به احتمال ظهور روسیه و چین به عنوان چالش‌های بالقوه نظم موجود نشده است. همه‌گیری ویروس کرونا روند‌های ژئوپلیتیک را تسریع کرد. بحران زنجیره تامین موجب شد نیاز برای اندیشیدن به تدارکات عملیات‌های استراتژیک بیشتر احساس شود. این بحران ثابت کرد که اگر اروپا بیش از اندازه به چین وابسته شود، ممکن است با چه بحران‌هایی مواجه شود. به زبان ساده، ظهور چین و تهدید همیشگی روسیه موجب شده حالا ناتو یک هدف مشترک داشته باشد.

استراتژی امریکا این است که امکان شکست یک قدرت بزرگ و مهار قدرت دیگر را به صورت همزمان ایجاد کند. برای رسیدن به این هدف، واشنگتن چرخش به سمت آسیا را آغاز و سعی کرده ائتلافش با کشورهای همسو در غرب اقیانوس آرام را تقویت کند. البته امریکا مجبور بود همچنان موانع سد راه روسیه را نیز سر جای خودشان نگه دارد. اگر امریکا بخواهد روی منابع خود، به خصوص توان نظامی‌اش، متمرکز شود، نیاز دارد که ناتو را به خدمت بگیرد تا این ائتلاف بتواند با مسوولیت‌پذیری بیشتر اعضای اروپایی‌اش، به کلی وظیفه دفاع از اروپا را انجام داده و روسیه را کنترل کند. این تنها راهی است که امریکا می‌تواند از طرق آن از حضور خود در اروپا کاسته و بیشتر متوجه آسیا پاسیفیک شود.


البته اگر ناتو بخواهد به این هدف دست یابد، نیاز است کشورهای اروپایی سرمایه‌گذاری بیشتری روی آمادگی خود در به خدمت گرفتن نیروها داشته باشند تا قدرت بازدارندگی‌شان معتبر جلوه کند. علاوه بر این ناتو مجبور است نقش فعالی در خصوص چین نیز به عهده بگیرد. به نظر می‌رسد که اتحادیه اروپا نیز این مهم را دریافته است. در همین راستا، امسال کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان در کنار کشورهایی نظیر ژاپن، هند، امریکا و استرالیا در مانور نظامی مالابار شرکت کردند. در حقیقت، به نظر می‌رسد که انگلیس تصمیم گرفته همکاری با کشورهای ژاپن، هند، استرالیا و امریکا را به عنوان هدف استراتژیک خود دنبال کرده و نفوذش را در منطقه اقیانوس هند و آرام بیشتر کند.


چین یک قدرت اقتصادی است که می‌تواند در آینده نزدیک به یک قدرت برتر در عرصه تکنولوژی تبدیل شود. چیزی که روسیه هرگز نتوانست به آن برسد. ناتو تمایل دارد اعضایش در عرصه تکنولوژی همچنان دست برتر را داشته باشند. معمایش این است که ناتو و اعضایش مجبور خواهند بود همکاری‌های تکنولوژیکی را میان خود تقویت کنند. از این منظر است که ناتو را رفته‌رفته مجبور خواهد کرد علاوه بر کارکرد نظامی در زمینه‌های دیگر نیز وارد عرصه شود.


همه اینها نیازمند تقویت همکاری میان اعضای ناتو است و این تقویت همکاری‌ها می‌تواند به افزایش میزان به اشتراک گذاشتن اطلاعات میان کشورهای عضو بینجامد. در واقع شرایط فعلی زمین بازی ایجاب کرده است که ناتو از یک سازمان نظامی در حال رشد به سمت یک سازمان سیاسی یا یک قدرت سیاسی بین‌المللی نیز حرکت کند. با در نظر گرفتن مشکلات سیاسی که کشورهای عضو ناتو با آن روبه‌رو هستند، باید دید که آیا مفهوم کارکردی ناتو با واقعیت‌های موجود تحولات جهانی به‌روز خواهد شد یا خیر. اما این‌طور به نظر می‌رسد که ظهور چین و حرکت ادامه روسیه بر مدار خود، موجب شده ناتو در ساختار و کارکرد خود تجدیدنظر کند و کشورهای عضو این سازمان سعی کنند برای یک رویارویی بزرگ در آینده بسیج شوند.


منابع:
Foreign Policy
Brookings Institute
CFR

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها