عزیزی، پژوهشگر سیاست خارجی:
نشست پوتین و بایدن بیش از حد انتظار موفق بود/آمریکا خواستار کاهش تنش با روسیه برای تمرکز روی موضوع چین است
حمیدرضا عزیزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر سیاست خارجی: نظیر ثبات استراتژیک نیز به عنوان محورهای اصلی گفتوگوهای دو رییسجمهور مطرح میشد و در چنین فضایی بایدن و پوتین دیدار کردند. از این منظر و از برخی جنبهها، این نشست بیش از حد انتظار هم موفق بود.
اعتمادآنلاین| در شرایطی که مقامات ارشد دو کشور امریکا و روسیه اذعان دارند روابط دوجانبه دو کشور در سطح بسیار نازلی قرار دارد، جو بایدن رییسجمهور ایالات متحده و ولادیمیر پوتین همتای روس او در روزهای گذشته در شهر ژنو سوییس که یادآور تحولات مهمی در روابط دوجانبه واشنگتن و مسکو است، با یکدیگر دیدار و گفتوگو کردند و پیرامون اختلافات اساسی دو کشور به بحث و تبادل نظر پرداختند.
«اعتماد» در گفتوگو با حمیدرضا عزیزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر سیاست خارجی به بررسی این موضوع پرداخته است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
*نتایج نشست دوجانبه اخیر روسای جمهور روسیه و امریکا در ژنو را چطور ارزیابی میکنید و آیا این نشست توانست حلوفصل اختلافات میان واشنگتن و مسکو را تسهیل کند؟
ما اگر بخواهیم مفید بودن یا نبودن این نشست را بسنجیم باید ببینیم هدف از برگزاری آن چه بوده است. نتایج را باید برمبنای انتظارات و اهداف اولیه سنجید. اگر از این منظر نگاه کنیم، پیش از برگزاری نشست انتظارات زیادی وجود نداشت، بهخصوص باتوجه به روند منفی در روابط دوجانبه ایالات متحده و روسیه که در چند سال اخیر تشدید شده بود، انتظار نمیرفت نشست ژنو دستاوردهای ویژهای داشته باشد. اگر یادتان باشد حتی انتظار نمیرفت دو طرف پس از نشست بیانیهای مشترک صادر کنند. از همین رو صرف برگزاری نشست در سطح سران دو کشور را میتوان به عنوان گامی مثبت درنظر گرفت. از طرفی اغلب تحلیلگران برآوردشان این بود که هدف از برگزاری نشست مدیریت اختلافات و جلوگیری از وقوع تنشهای بیشتر است. موضوعاتی نظیر ثبات استراتژیک نیز به عنوان محورهای اصلی گفتوگوهای دو رییسجمهور مطرح میشد و در چنین فضایی بایدن و پوتین دیدار کردند. از این منظر و از برخی جنبهها، این نشست بیش از حد انتظار هم موفق بود.
*چه مواردی باعث شده که این نشست را نشستی موفق بدانید؟
اول اینکه آقای بایدن و آقای پوتین در موضعگیریهای بعد از نشست، دیدارشان را مثبت و سازنده توصیف کردند. یعنی هرچند که آنها بر مواضع پیشین ایالات متحده و روسیه اصرار داشتند اما لحنشان نشان میداد که دیدار منفی نبوده. مورد دوم به صدور بیانیه مشترک بازمیگردد. با اینکه دو رییسجمهور حاضر نشدند کنفرانس مطبوعاتی مشترک داشته باشند اما متن بیانیه از نظر تاکید روی بحث ثبات استراتژیک و به خصوص اشاره به نتایج دیدار میخاییل گورباچف و رونالد ریگان جالب توجه بود. بهطور کلی اینکه در موضوع ثبات استراتژیک و مدیریت تنشها دو طرف نشانههای مثبتی را بروز دادند، به نظرم میرسد که نشستی بینتیجه نبوده است.
یکی از تحلیلگران روس به این موضوع اشاره کرد که بحثهای منطقهای و بینالمللی نظیر موضوعات ایران و کرهشمالی هرچند مطرح شدند اما اولویت خاصی در مذاکرات نداشتند و دو طرف روی موضوعات استراتژیک و کلان دوجانبه متمرکز بودند. این خود نشان از نوعی درک مشترک میان دو طرف بود.
*این نشست در شرایطی برگزار شد که از یکسو امریکا در موضوعات استراتژیک با روسیه همکاری نمیکند، به آسمانهای باز برنمیگردد و تنها توافق هستهای اثرگذار میان طرفین «نیو استارت» است. در طرف مقابل هم روسیه، همچنان به حملات سایبری علیه امریکا ادامه میدهد. آیا امکان دستیابی به راهحلی برای عبور از این بحرانهای بزرگ در دوره بایدن وجود دارد؟
به نظر من در موضوع مربوط به کنترل تسلیحات هستهای وضعیت الان بهتر از دوره ترامپ است. مهمترین معاهده هستهای میان روسیه و ایالات متحده معاهده استارت بود. با اینکه پس از فروپاشی شوروی دو کشور بر ضرورت مذاکرات برای دستیابی به معاهدات بیشتر و گستردهتر تاکید داشتند، اما به هر حال جامعترین معاهده موجود همین استارت است. دونالد ترامپ معتقد بود که ایالات متحده نباید آن را تمدید کند و نهایتا آخرین تصمیمی که پیرامون این موضوع گرفت، این بود که یک سال دیگر اجرای معاهده تمدید شود؛ تمدیدی که میتوان آن را به نوعی دوره انتقالی برای گذار به پسااستارت دانست.
بایدن اما رویکرد دیگری داشت، او تصمیم گرفت این توافق را برای 5 سال دیگر تمدید کند و تصمیم خود را نیز خیلی زود اجرایی کرد. نکته مهم این است که وقتی این معاهده تمدید شد وزرای خارجه دو کشور اعلام کردند قرار است این تمدید پایهای برای توافقهای بعدی در زمینه کنترل تسلیحات باشد. به همین دلیل فکر میکنم دو طرف اراده لازم برای حل و فصل اختلافات در این حوزه را داشته باشند.
اختلافات زیادی میان دو کشور وجود دارد و مسائلی نظیر عدم بازگشت امریکا به معاهده آسمانهای باز نمایانگر سطح این اختلافات است اما باید دید کدام طرف خواستار ابقای این توافقها و پایبندی به آنها و کدام طرف خواستار کنار گذاشتن آنها بوده. میبینید که روسیه رفتار واکنشی داشته است. یعنی مسکو همواره تاکید داشته که این توافقها حفظ شوند اما وقتی ایالات متحده اقدامی انجام میداد تلاش میکرد با واکنشی متناسب پاسخ اقدامات واشنگتن را در همان سطح بدهد.
دولت بایدن نیز هرچقدر خواهان تعامل با روسیه باشد به دلیل میراثی که ترامپ در فضای سیاست داخلی امریکا بر جای گذاشته و سایهاش هنوز بر سر دولت امریکا سنگینی میکند چندان فضایی برای مانور ندارد. او نمیتواند تمام کارهایی که ترامپ انجام داده را کنار بگذارد، چراکه از یکسو فشارهای زیادی ازسوی جمهوریخواهان بر دولت او وارد میشود و ازسوی دیگر دموکراتها و برخی همحزبیهای او نیز موافق تعامل بیشتر با روسیه نیستند. در همین مساله تمدید معاهده استارت شاهد بودیم که چگونه برخی دموکراتها با بایدن مخالفت میکردند و تلاش داشتند تا مانع از پیشبرد سیاستهای کاخ سفید در این موضوع شوند.
در حال حاضر به نظر میرسد هرچند پیشرفت زیادی در مذاکرات صورت نگرفته و نمیتوان امیدوار بود که در کوتاهمدت خیلی از این اختلافات حل شود، اما بهطور ضمنی و در عمل، توافقی میان طرفین موجود است که در موضوعات استراتژیک امکان همکاری وجود دارد و همکاری در این حوزه برای دستیابی به راهحل به نفع هر دو طرف است.
*از ابتدای روی کار آمدن دولت بایدن، تحلیلگران سیاست خارجی دولت او را مبتنی بر کاهش مشغولیتهای امریکا در بسیاری از حوزهها و تمرکز روی رقابت قدرتهای بزرگ توصیف میکردند. جاری شدن این نوع نگاه در سیاست خارجی امریکا چه تاثیری روی روابط این کشور با روسیه داشت؟
این توصیف درستی است اما آن را محدود به سیاست خارجی آقای بایدن نمیدانم. این روند از زمان آقای اوباما و در زمان طرح راهبرد «تغییر جهتگیری به آسیا» شروع شد و ایالات متحده یک بازنگری جدی روی تهدیدهای موجود علیه خود انجام داد. در حال حاضر این اصل اساسی که تهدید اصلی علیه ایالات متحده و چین است در میان احزاب امریکایی پذیرفته شده است و تنها استراتژی احزاب برای دفع این تهدید است که تفاوت دارد. با توجه به این فهم مشترک از تهدید چین، هم در دوره ریاستجمهوری ترامپ و هم در دوره بایدن نشانههایی از این رویکرد دیده شده که امریکا به نحوی مسائل خود را با روسیه حلوفصل کند تا با دستی بازتر به مقابله با تهدید چین برود. در دوره ترامپ هرچند در ابتدای امر تصور بر این بود که روابط با روسیه به سمت بهبود پیش برود تا امریکا بتواند از آن در موضوع چین بهرهبرداری کند اما در عمل موفقیت چندانی در این حوزه برای امریکا به دست نیامد و نه تنها نتوانست به نفع امریکا در روابط بلندمدت با چین باشد بلکه روابط با روسیه را نیز خراب کرد.
اکنون هم یکی از ملاحظات آقای بایدن برای تفاهم با روسیه این است که خیالش از بابت روسیه آسوده شود تا بتواند روی موضوع چین تمرکز کند. بایدن با پوتین دیدار کرد اما هنوز برای دیدار با شیجینپینگ اقدامی نکرده و این یک نشانه است. از همین رو به عقیده من این رویکرد دولت امریکا و تمایل کاخ سفید به تمرکز روی رقابت قدرتهای بزرگ در صورت بهکارگیری استراتژی صحیح میتواند کمککننده روابط ایالات متحده و روسیه باشد.
*اما برخی رفتارهای چین نظیر سر باز زدن از وارد شدن به مذاکرات سهجانبه در موضوعات کنترل تسلیحات باعث شده به مذاکرات امریکا و روسیه هم ضربه بخورد. این موضوع را چگونه میبینید؟
این موضوع را باید از نگاه «ادراک تهدید» دید. اینکه روسیه چه ادراکی نسبت به چین دارد و اینکه ایالات متحده چگونه درکی از تهدید چین دارد. در دوره ترامپ، درخواست مذاکره سهجانبه، بیشتر از جانب ایالات متحده مطرح میشد و دلیل طرح آن نیز به ادراک امریکاییها از چین باز میگشت. آنها معتقدند ثبات استراتژیک تنها در زمانی محقق میشود که چین نیز به عنوان قدرتی نوظهور بخشی از روند آن باشد. روسیه اما چنین تاکیدی ندارد. چین هم نمیپذیرد که چنین نگاهی به او وجود داشته باشد. چینیها میگویند امریکا و روسیه در شرایط برابر هستهای هستند اما ورود پکن به این فضا، پیش از رسیدن به آن سطح از توانایی هستهای باعث محدود شدنش میشود. در مجموع باور من این است که این رویکرد چین از نظر ثبات استراتژیک در سطح بینالمللی مشکلساز خواهد بود اما روی مذاکرات امریکا و روسیه به عنوان یک متغیر مستقل اثرگذار نیست. فکر میکنم دولت امریکا هم به این نتیجه رسیده است که باید جداگانه با این موضوعات و تهدیدها برخورد کند.
*اتفاقاتی مانند کاستن از تحریمهای پروژه نورداستریم را هم در این چارچوب تفسیر میکنید؟ یعنی امریکا میخواهد با حل این مشکلات دست خود را برای مقابله با چین باز کند؟
نه. یکی از اهداف سیاست خارجی آقای بایدن ترمیم روابط امریکا با متحدان اروپایی است. موضوع نورداستریم هم یکی از موضوعاتی است که در این روابط اختلال ایجاد میکند. در دوره ترامپ رفتارهای واشنگتن در قبال پروژه نورداستریم مشکلات زیادی در روابط امریکا و آلمان به عنوان یکی از اصلیترین متحدان اروپایی باعث ایجاد مشکلاتی شده بود و هدف آقای بایدن این است که با این کار به اروپاییها اطمینان دهد در تصمیمگیریها منافع آنها را نیز درنظر میگیرد. نمیتوان آن را مشخصا و مستقیما به موضوع چین مرتبط دانست.
*یکی از راهبردهای ایالات متحده برای مقابله با رقبایی نظیر روسیه، ایجاد دوقطبی دموکراسیها در برابر کشورهای خودکامه است. این راهبرد چقدر میتواند در پیشبرد اهداف ایالات متحده کمککننده و موثر باشد؟
تقریبا تمام روسای جمهور امریکا به جز یک دوره کوتاه پس از فروپاشی روسیه، همواره این نوع انتقادها را مطرح میکردند.
در بحث روسیه که یکی از طرفهای نشست ژنو بود، این راهبرد امریکاییها به سنت و آیینی خالی از معنا تبدیل شده است.
شما ببینید آقای بایدن در شرایطی روبهروی رییسجمهور روسیه مینشیند و با پوتین مذاکره میکند که وضعیت روسیه براساس معیارهای دموکراتیک از نظر امریکا بسیار بد است. مساله ناوالنی، محدود شدن آزادیهای سیاسی و رفراندوم افزایش دوره ریاستجمهوری روسیه که میتواند به پوتین کمک کند تا آخر عمر روی کرسی ریاستجمهوری بنشیند در سالهای اخیر ایجاد شده اما امریکا مینشیند و صحبت میکند. عملا نه روسیه آن را جدی میگیرد و نه امریکا معتقد است که میتواند عایدی زیادی از آن داشته باشد. استفاده از این راهبرد اما در بحث چین متفاوت است؛ چین به اندازه روسیه به این تخریبها عادت ندارد و واکنش مقامات چینی متفاوت است. مقامات روس اغلب یک واکنش ثابت و دیپلماتیک به این موضوعات دارند و آن را جدی نمیگیرند اما چینیها در مقابل فشارهایی نظیر مساله استان سینکیانگ واکنشهایی تند دارند. این موضوع درخصوص چین پتانسیل ایجاد تنش را دارد اما درقبال روسیه کارآمد نیست.
*آیا رویکرد دولت بایدن به مساله روسیه میتواند نتایج بهتری نسبت به پیشینیان او در پی داشته باشد؟
از منظر روسیه اگر به اوضاع جهان نگاه کنیم، برای روسیه همواره مهم بوده که به عنوان یک بازیگر برابر از جانب امریکا شناخته و با روسیه به عنوان بازیگری برابر رفتار شود. در نشست اخیر ژنو، نشانههایی از این نوع احترام را از جانب امریکاییها میشد دید. حتی میتوان گفت بازتولید دیدارهای جنگ سرد بین رهبران شوروی و امریکا بود که دو طرف تواناییهای یکدیگر را میشناختند و خطوط قرمز هم را رعایت میکردند و درنهایت به شکلی پیش میرفتند که جنگ ایجاد نشود و ثبات برقرار باشد. در کوتاهمدت ادامه این روند میتواند به امریکا کمک کند.
*این سیاست میتواند از رفتارهای تهاجمی روسیه جلوگیری کند؟
این رفتارها را باید در دو سطح متفاوت دید و تحلیل کرد؛ اول در حوزه پیرامونی روسیه و دوم در حوزه روابط مستقیم امریکا و روسیه. در حوزه پیرامونی نباید انتظار داشته باشیم که توافق یا تفاهمی با روسیه بتواند باعث شود مسکو از کریمه دست بکشد، موضوع اوکراین را به مردم اوکراین واگذار کند یا در گرجستان و بحث آبخازیا موضع خود را تغییر دهد. دلیلش هم این است که تفکری که سیاستمداران روس را به این نوع اقدامات سوق میدهد کم و زیاد در اکثریت آنها وجود دارد. کم یا زیاد اغلب آنها اینگونه فکر میکنند و این تفکر ریشهدار است و اصلا شخصمحور نیست. شما میبینید جنگ 2008 در زمان آقای مدودیف اتفاق افتاد یا همین آقای ناوالنی یکی از بزرگترین شؤونیستهای روس است. پس در این سطح نباید انتظار ایجاد تغییر از طریق تفاهم یا توافق داشت و نباید تصور کرد روسیه رویکرد خود را تغییر میدهد.
اما در سطح دوم یعنی در حوزه روابط مستقیم امریکا و روسیه که یکی از مصادیق آن حملات سایبری است در صورت حصول تفاهم احتمالا تا حدود زیادی شاهد تغییر رفتار روسیه و کاسته شدن از شدت اقدامات خواهیم بود.
از منظر روسیه اگر به اوضاع جهان نگاه کنیم، برای روسیه همواره مهم بوده که به عنوان یک بازیگر برابر از جانب امریکا شناخته و با روسیه به عنوان بازیگری برابر رفتار شود. در نشست اخیر ژنو، نشانههایی از این نوع احترام را از جانب امریکاییها میشد دید.
اکنون یکی از ملاحظات آقای بایدن برای تفاهم با روسیه این است که خیالش از بابت روسیه آسوده شود تا بتواند روی موضوع چین تمرکز کند.
اختلافات زیادی میان دو کشور وجود دارد و مسائلی نظیر عدم بازگشت امریکا به معاهده آسمانهای باز نمایانگر سطح این اختلافات است اما باید دید کدام طرف خواستار ابقای این توافقها و پایبندی به آنها و کدام طرف خواستار کنار گذاشتن آنها بوده. میبینید که روسیه رفتار واکنشی داشته است. یعنی مسکو همواره تاکید داشته که این توافقها حفظ شوند اما وقتی ایالات متحده اقدامی انجام میداد تلاش میکرد با واکنشی متناسب پاسخ اقدامات واشنگتن را در همان سطح بدهد.
در حوزه پیرامونی نباید انتظار داشته باشیم که توافق یا تفاهمی با روسیه بتواند باعث شود مسکو از کریمه دست بکشد، موضوع اوکراین را به مردم اوکراین واگذار کند یا در گرجستان و بحث آبخازیا موضع خود را تغییر دهد.
در صورت حصول تفاهم، در حوزه روابط مستقیم امریکا و روسیه که یکی از مصادیق آن حملات سایبری است احتمالا تا حدود زیادی شاهد تغییر رفتار روسیه و کاسته شدن از شدت اقدامات خواهیم بود.
دیدگاه تان را بنویسید