کد خبر: 512702
|
۱۴۰۰/۰۶/۱۲ ۰۹:۱۲:۲۲
| |

آیا چین برنده اول بازگشت طالبان است؟

خروج ایالات متحده از افغانستان واقعیت تازه‌ای را در منطقه به دنبال داشت؛ سیطره طالبان بر افغانستان فرصت‌ها و چالش‌هایی را در برابر نیرو‌های منطقه‌ای در اوراسیا، بویژه چین، قرار می‌دهد.

آیا چین برنده اول بازگشت طالبان است؟
کد خبر: 512702
|
۱۴۰۰/۰۶/۱۲ ۰۹:۱۲:۲۲

اعتمادآنلاین| الشرق الاوسط در مطلبی به قلم هدى الحسینی نوشت: خروج ایالات متحده از افغانستان واقعیت تازه‌ای را در منطقه به دنبال داشت، همانطور که سیطره طالبان بر افغانستان فرصت‌ها و چالش‌هایی را در برابر نیرو‌های منطقه‌ای در اوراسیا، بویژه چین، قرار می‌دهد. نمایندگان طالبان و چین در ژوئن گذشته در تیانجین با یکدیگر دیدار کردند و طالبان به چین اطمینان داد که اجازه نمی‌دهد خاک افغانستان به مکانی برای ارتکاب اقداماتی علیه چین تبدیل شود. علاوه بر این، چین امیدوار است تا بتواند مشارکت گسترده‌ای در عملیات صلح در افغانستان داشته باشد و نقش مهمی را در بازسازی و پیشرفت اقتصادی این کشور ایفا کند. پس از سیطره طالبان بر کابل، نماینده ویژه چین در امور افغانستان تصریح کرد چین به حق حاکمیت افغانستان و تمامیت ارضی و استقلال آن احترام می‌گذارد.

به گزارش انتخاب، در ادامه مطلب آمده است: در واقع دو روایت در خصوص آینده چین در افغانستان وجود دارد، که یکی از آن‌ها فرصت و دیگری چالش است. در مورد فرصتها، برخی منتقدان جو بایدن معتقدند که خروج آمریکا از افغانستان منجر به افزایش تاثیرات اقتصادی و سیاسی چین در این کشور می‌شود و این کشور می‌تواند جایگزین آمریکا در افغانستان باشد. به نظر می‌رسد شرایط جدید در افغانستان فرصت تازه‌ای به شرکت‌های چینی می‌دهد تا در معادن افغانستان سرمایه گذاری کنند. علاوه بر این، افزایش امنیت در افغانستان می‌تواند باعث شود این کشور سهم زیادی در طرح یک کمربند و یک راه چین داشته باشد. وزرای خارجه چین، پاکستان و افغانستان در مورد ایجاد یک گذرگاه اقتصادی بین چین و پاکستان موافقت کردند. همانطور که قرار گرفتن افغانستان در طرح کمربند و راه، نفوذ چین بر هند را افزایش می‌دهد، چرا که فرصت بیشتری برای مهار اقتصادی هند پیدا می‌کند.

پیوستن افغانستان به طرح کمربند و راه همچنین موجب افزایش تماس بین جنوب و مرکز آسیا شده و می‌تواند منجر به افزایش نفوذ اقتصادی چین از نظر تجارت، سرمایه گذاری‌ها و وام‌ها شود. توسعه راه آهن‌ها یا راه‌های سریع در تمام نقاط افغانستان هم به متنوع شدن راه‌های صادرات و واردات چین و تقویت تماس زمینی بین اتحادیه اروپا و پکن کمک می‌کند.

این انواع سرمایه گذاری و طرح‌های مربوط به پیوستن افغانستان به طرح توسعه‌ای چین، موجب افزایش تکیه طالبان بر چین شده و همین امر مانع از حمایت طالبان از گروه‌های افراطی در داخل چین یا اسیای میانه می‌شود. این شرایط جدید به تقسیم کار جدیدی بین چین و روسیه می‌انجامد، همانطور که در مورد اسیای میانه اینگونه است. در نهایت، افغانستان احتمالا نقش مهمی را در سازمان همکاری‌های شانگهای به رهبری چین ایفا می‌کند و تسلط طالبان بر تمام اراضی دولت می‌تواند منجر به عضویت افغانستان در این سازمان شود.

در مقابل، چالش‌هایی هم در مقابل چین وجود دارد و در واقع چالش‌های بازگشت طالبان، برای چین بیش از فرصت‌های آن است و دلیل آن، نبود یک دولت پایدار در افغانستان است. با اینکه طالبان پایان جنگ را اعلام کرده، چیزی برای تضمین این مساله که گروه‌های نژادی یا دینی دیگر و بویژه گروه‌های افراطی در مقابل طالبان قرار نگیرد. افزون بر این، این تردید وجود دارد که طالبان بتواند موفق به تحقق امنیت در کشور شود. طالبان یک جنبش متحد نیست و از این رو ضمانتی وجود ندارد که شاخه‌های مختلف این جنبش از تروریست‌های داخل چین یا آسیای میانه حمایت نکنند.

برای مثال، مدیر بخش پژوهش‌های اندیشکده ملی مطالعات استراتژیک دانشگاه چینهوا می‌گوید: «واقعیت آن است که هنوز طرفداران جنبش ترکستان شرقی در طالبان حضور دارند». علاوه بر این، در حالی که طالبان از گروه‌های دیگر حمایت نمی‌کند، پیروزی آن در افغانستان می‌تواند تبدیل به منبع الهامی برای گروههای افراطی بوده و در افزایش افراطگرایی در اسیای مرکزی سهیم باشد. این گروه‌ها مانند جنبش اسلامی ازبکستان، حزب تحریر و حزب طالبان پاکستان، احتمالا بر فشار‌های خود بر دولت‌های آسیای میانه و پاکستان می‌افزایند تا دولت‌های منطقه‌ای را متزلزل کرده و تهدیدی برای چین باشد.

گذشته از این، افغانستانِ تقسیم شده نه تنها مشکلاتی برای پیوستن دولت در طرح یک کمربند و یک راه چین دارد، بلکه خطرات تروریستی آن ممکن است تهدیدی برای گذرگاه‌های دیگری در آسیای میانه نظیر پل زمینی جدید آسیای میانه باشد.

حرکت مهاجران و پناهندگان افغان به کشور‌های همسایه نظیر ازبکستان و تاجیکستان، به افزایش فشار بر اقتصاد‌های آسیای میانه می‌شود و چنین عواملی این دولت‌ها و حکومت‌های دوست چین را تهدید می‌کند.

نبود یک دولت مرکزی قدرتمند در افغانستان، باعث می‌شود سرمایه گذاری‌ها و انتقال کالا به این کشور بسیار دشوار باشد و در شرایط فعلی حل سریع اینگونه مسائل تلاش‌های چین برای سرمایه گذاری را تضعیف می‌کند. گذشته از این، پیوستن افغانستان به طرح یک کمربند و یک راه نیز به شدت سخت است، سه مسیر مرزی اصلی بین افغانستان و چین وجود دارد: گذرگاه شالاتشیغو، گذرگاه واخجیر و گذرگاه واخجیر شمالی. این سه گذرگاه به دلیل مشکلات فصلی و شرایط زمینی دشوار، برای بهبود زیر ساخت‌ها مناسب نیستند.

در سایه نبود تماس مستقیم بین چین و افغانستان، سه راه غیر مستقیم این دو کشور را به هم می‌پیوندد. اما این مسیر به دلیل مشکلات و موانع طبیعی و نا امنی در راه مرزی بین افغانستان و تاجیکستان، برای تجارت انبوه و تقویت زیر ساخت‌ها مناسب نیست.

احتمالا ضعف روز افزون در مرز‌های غربی چین این کشور را به سمت افزایش حضور امنیتی اش در دولت‌های آسیای میانه بویژه تاجیکستان و پاکستان سوق می‌دهد. این عامل همچنین موجب رقابت منطقه‌ای بین هند، چین یا روسیه می‌شود و همین امر به افزایش پیچیدگی استراتژیک در منطقه می‌انجامد.

علاوه بر این، شرایط نا به سامان در افغانستان می‌تواند به از بین رفتن تمرکز استراتژیک چین در شرق آسیا و دریای جنوبی چین تا میانه و جنوب آسیا منجر شود و همین امر چین را در مقابله با ایالات متحده تضعیف می‌کند.

در زمان فعلی، نا امنی در افغانستان، گروه‌های مقاومت و نبود دولت مرکزی، دست یابی چین به منطقه نفوذی در افغانستان را دشوار می‌کند. به نظر می‌رسد حتی در صورتی که دولت در افغانستان تشکیل شود، قرار گرفتن آن در طرح کمربند و راه، در مدت کوتاه غیر واقعی است. چین به جای آنکه به فکر تاثیرگذاری در افغانستان باشد، در وهله اول نیازمند حمایت از مرز‌های خود و متحدانش از تروریسم است. اما این مهم در میان مدت تا بلند مدت و از طریق مشارکت راهبردی پکن با پاکستان محقق می‌شود.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها