فریدون مجلسی، دیپلمات اسبق:
مساله مهم برای غرب و متحدانش در منطقه نظیر عربستان، نقش ایران در ماجرای میان فلسطین و اسراییل است/ریاض نمیخواهد با اسراییل دچار تنش شود/امکان حصول یک توافق محدود و کوچک میان تهران و ریاض با این شرایط وجود دارد
فریدون مجلسی، دیپبمات اسبق: مساله مهم برای غرب و متحدانش در منطقه نظیر عربستان، نقش ایران در ماجرای میان فلسطین و اسراییل است. عربستان تقریبا از زمان ملک عبدالله موضع خود را در قبال اسراییل تغییر داد. یعنی از زمانی که اعراب پس از جنگهای بسیار و خسارات زیاد به این نتیجه رسیدند که از برخی حقوق و ادعاهایشان در ازای منافع ملی خود بگذرند و توسعه اقتصادی و اجتماعی و رفاهی را دنبال کنند، مسیر برخی کشورهای عربی تا حدود زیادی در مقایسه با گذشته تغییر کرد.
اعتمادآنلاین| از اوایل سال 2021 میلادی گفتوگوها میان ایران و عربستان سعودی آغاز شد و بهرغم پیچیده بودن مشکلات میان دو کشور این امیدواری اولیه وجود داشت که گفتوگوها در میان مدت به نتایجی برسد اما اکنون شرایط به گونهای است که بهرغم تداوم گفتوگوهای «جدی و محترمانه»، فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه عربستان میگوید این مذاکرات تاکنون پیشرفت چندانی نداشته است. همزمان با این وضعیت، ابهام در احیای برجام و احتمال تشدید تنشها با کشورهای غربی چشمانداز آینده مذاکرات منطقهای را نیز تحتتاثیر قرار داده و کارشناسان درباره آن گمانهزنیهای مختلفی را مطرح میکنند.
«اعتماد» در گفتوگو با فریدون مجلسی، دیپلمات اسبق به بررسی این موضوع پرداخته است. او معتقد است: «مساله اصلی کشورهای منطقه با ایران این است که تهران تمایل دارد بدون توجه و ارتباط با مسائل و مشکلاتی که میان ایران و غرب وجود دارد، ارتباطات سنتی خود را با کشورهای منطقه حفظ کند. خواسته تهران ادامه رفتوآمدها، روابط دیپلماتیک و تجارت در همان چارچوبهای سنتی است در صورتی که برای این کشورها مساله رابطه با غرب اولویت دارد.» این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
*در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران گفتوگوها با عربستان سعودی را «جدی» و «محترمانه» توصیف میکند و امیدوار به حصول نتیجه است، ریاض ضمن دوستانه خواندن گفتوگوها از «بینتیجه» بودن مذاکرات میگوید. دلیل این تفاوت در روایتها چیست؟
دلیلش این است که مقامات ایرانی معمولا تمایلات خود را برحق میدانند و انتظار دارند دیگران، خود را با خواستههای برحق آنان تطبیق دهند. در واقع میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان علایقی وجود دارد و این طبیعی است. از سوی دیگر در صورتی که تهران و ریاض رابطهای منطقی با یکدیگر داشته باشند، منافع زیادی هم میتواند نصیب دو کشور شود. من از رابطه دوستانه و صمیمی صحبت نمیکنم؛ منظورم مشخصا رابطه منطقی و مبتنی بر منافع است. مشکل و دلیل تفاوت روایتها اینجاست که به این رابطه منطقی از دو دیدگاه کاملا متفاوت نگریسته میشود؛ یکی دیدگاه جمهوری اسلامی ایران که به معنای پذیرش شرایط ایران از سوی عربستان است و نمونه این دیدگاه در موضوع برجام هم دیده میشود که میخواهیم تمام شروط ما از سوی طرف مقابل پذیرفته شود. در موضوع عربستان هم همین شرایط حاکم است و در چنین شرایطی اینکه چه کسی دست پیش را دارد و تا کجا میتواند اراده خود را تحمیل کند. دیدگاه دوم دیدگاه عربستانیهاست که آنها هم خواستههایی دارند و از این خواستهها کوتاه نمیآیند.
*چه موانعی باعث میشود تهران و ریاض پس از چند دور گفتوگو نتوانند به نتیجه دست یابند؟
مساله اصلی کشورهای منطقه با ایران این است که تهران تمایل دارد بدون توجه و ارتباط با مسائل و مشکلاتی که میان ایران و غرب وجود دارد، ارتباطات سنتی خود را با کشورهای منطقه حفظ کند. خواسته تهران ادامه رفتوآمدها، روابط دیپلماتیک و تجارت در همان چارچوبهای سنتی است در صورتی که برای این کشورها مساله رابطه با غرب اولویت دارد. مثلا در خصوص عربستان، ریاض رابطه با ایران را در مقایسه با رابطه با فیلیپین یا کلمبیا در اولویت میداند اما زمانی که این مقایسه تغییر کند و مثلا نام کشورهای اروپایی قدرتمند یا ایالات متحده به جای فیلیپین و کلمبیا مطرح شود، آنگاه روشن خواهد بود که ریاض آنها را انتخاب خواهد کرد. بنابراین طبیعی است که عربستان شرایطی را در رابطه با ایران بپذیرد که در تناقض با شرایط و خواستههای غرب است که از سوی ریاض پذیرفته شده. بگذارید صریحتر بگویم؛ مساله مهم برای غرب و متحدانش در منطقه نظیر عربستان، نقش ایران در ماجرای میان فلسطین و اسراییل است. عربستان تقریبا از زمان ملک عبدالله موضع خود را در قبال اسراییل تغییر داد. یعنی از زمانی که اعراب پس از جنگهای بسیار و خسارات زیاد به این نتیجه رسیدند که از برخی حقوق و ادعاهایشان در ازای منافع ملی خود بگذرند و توسعه اقتصادی و اجتماعی و رفاهی را دنبال کنند، مسیر برخی کشورهای عربی تا حدود زیادی در مقایسه با گذشته تغییر کرد. این تغییر در سیاستهای کشورهای منطقه نظیر قطر، کویت، بحرین، امارات و عربستان دیده میشود. دکترین ملک عبدالله این بود که از مقررات بینالمللی یا تبعیت کنند یا در مقابل آن موضع جدی نگیرند. در خصوص اسراییل هم مساله برای آنها همین است. اگر بخواهیم از نظر حقوق بینالملل به مساله نگاه کنیم، بر اساس قطعنامه 242 و قطعنامههای دیگر شورای امنیت، اسراییل موظف است به مرزهای 1967 عقبنشینی کند، باید کشور فلسطین با پایتختی قدس تشکیل شود و به فلسطینیهای آسیب دیده بر اثر تجاوز اسراییل خسارت پرداخت شود. ملک عبدالله در سیاست اعمالی خود اینها را پذیرفت و بسیاری از کشورهای عربی منطقه نیز به مرور این سیاست ریاض را مبنای سیاستگذاریهای خود قرار دادند. در مقابل سیاست ایران در این تقابل با سیاست عربستان است. ریاض برای حفظ منافع اقتصادی خود نمیخواهد با اسراییل دچار تنش شود .
*شما به دوره ملک عبدالله و تغییرات سیاست عربستان در قبال اسراییل اشاره کردید اما در همان دوره نیز روابط تهران و ریاض تا حدود زیادی با امروز متفاوت بود و شرایط بسیار بهتری داشت. چه چیزی در این میان تغییر کرده است؟
خیلی چیزها در این فاصله زمانی تغییر کرده است. در آن زمان سیاست امروز ایران در منطقه متفاوت بود، چراکه سطح نفوذ و ابزارهای ایران تفاوت میکرد. در آن زمان هنوز جنگ سوریه اتفاق نیفتاده بود، مساله یمن پدیدار نشده بود و پای جنگهای نیابتی به میان نیامده بود. رخ دادن این مسائل موجب شد که یک قطره آخری باعث سرریز شدن جام روابط ایران و عربستان شود و آن قطره آخر حمله به سفارت عربستان و به آتش کشیدن کنسولگری آنها در یمن بود. در آن سو نیز عربستان با سوءرفتار با ایرانیهایی که برای زیارت به کشورشان میرفتند و همچنین ضربه زدن به ایران در برخی حوزهها شرایط را وخیمتر کرد و کار به اینجایی که امروز هست، کشید. در واقع مجموعه اتفاقات در سالهای اخیر موجب شد روابط ایران و عربستان از حالت دیپلماتیک خارج شود و جنبه نظامی پیدا کند. یعنی جای تعاملات دیپلماتیک را، شعار و رجزخوانی های متقابل گرفت که هر کدام از اینها بهبود روابط و سازش را به تاخیر میاندازد.
*با توجه به توصیفی که از روابط ایران و عربستان ارایه کردید،آیا اساسا با رویکردها و نگاههای متفاوت تهران و ریاض امکان حصول یک توافق برد - برد میان طرفین وجود دارد که در آن بازندهای وجود نداشته باشد؟
به نظر من امکان حصول یک توافق محدود و کوچک با این شرایط وجود دارد، برای اینکه عربستان با دید تجاری هم به مساله نگاه میکند و کاهش تنش با ایران از نظر اقتصادی و سیاسی برای ریاض به صرفه است. از طرف دیگر، باز شدن راه حج عمره و حج تمتع میتواند یک سود اقتصادی مناسب را نصیب سعودیها کند و کاهش نسبی تنشها و مدیریت روابط میتواند این راه را باز کند. اما اگر تصور میکنیم عربستان به یک کشور دوست برای ایران- به عنوان یک کشور در تقابل با امریکا - تبدیل خواهد شد، غیرممکن است. اگر به تجربه تاریخی نگاه کنیم، اگر ایالات متحده موافق تحریم ایران باشد آنها نیز فعالانه با تحریمها همراهی خواهند کرد و واقعیت این است که از تحریم ایران منتفع هم میشوند. دلایل این موضوع هم روشن است؛ رقیبشان در منطقه ضعیفتر میشود، دست عربستان برای اعمال نفوذ در منطقه باز میشود و با بیشتر شدن قدرتشان وضعیت بهتری نسبت به رقیب پیدا میکنند.
*در پی پیروزی جو بایدن در انتخابات ریاستجمهوری 2020 ایالات متحده، عربستان سعودی تصور میکرد برجام و روابط ایران و غرب احیا میشود و بهزعم برخی کارشناسان به همین دلیل هم پذیرفت راه برای گفتوگو باز شود. اکنون که احیای برجام در ابهام قرار گرفته آیا این مساله میتواند روی روابط ایران و عربستان تاثیرگذار باشد؟
پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات دورنمایی از احتمال احیای برجام و بهبود روابط وجود داشت اما این چشمانداز خیلی زود از سوی اصولگرایان و از طریق فشار آنها مسدود شد. اساسا گامهایی که در فاصله پس از پیروزی بایدن در انتخابات تا استقرار او در کاخ سفید از سوی ایران برداشته شد، موجب شد صحنهآرایی شرایط در مقایسه با زمانی که بایدن متعهد به بازگشت به توافق با ایران و گفتوگو شد، تغییر کند. از نظر بایدن، خروج ترامپ از برجام غیراصولی و حتی غیرقانونی بود. او این را اعلام کرده بود و بازگشت از یک سیاست غیراصولی و غیرقانونی تا همیشه قابل بازگشت است. منتها در آن زمان هنوز مجلس شورای اسلامی به تصویب نرسیده بود که هرگونه مذاکره با امریکا و بازگشت به برجام را سخت بکند. در آن زمان قدمهایی جدی در راستای توسعه غنیسازی و برداشتن گامهایی در راستای کاهش سطح نظارت آژانس بینالمللی آژانس برداشته نشده بود. اکنون در وضعیتی هستیم که یا یک تجدیدنظری در مواضع اعلامی باید صورت بگیرد یا همین روش فعلی یعنی تجارت کجدار و مریز و با روش سنتی مثل تجارت کالا به کالا با کشورهای محدود ادامه پیدا کند. در این شرایط طبیعی است که روابط منطقهای
ما نیز تحت تاثیر قرار گیرد و کشورهایی مانند عربستان نیز با استفاده از فرصت پدید آمده، به جای انتخاب تعامل با ایران، همراستا با کشورهای دیگر در مسیر افزایش فشارها و تضعیف ایران برآیند.
*اگر کلیتر بخواهم سوال را مطرح کنم، آیا کاهش تنش درون منطقه بدون تنشزدایی فرامنطقهای ممکن است؟
خیر، ممکن نیست، چراکه عربستان و کشورهای دیگر منطقه از کشورها و مسائل فرامنطقهای در تدوین سیاستهایشان بسیار تاثیر میپذیرند و حتی میتوان گفت از آن پیروی میکنند.
*گزارشهای نگرانکنندهای از روابط ریاض و تلآویو وجود دارد. آیا این روابط مخفیانه بر روابط تهران ریاض اثرگذار است؟
یکی از دلایل توسعه روابط کشورهای عربی با اسراییل، قرار گرفتن آنها در مقابل ایران در بسیاری از موضوعات منطقهای بود. آنها تغییر روش جدی دادند و به این موضوع فکر کردند که از قدرت نظامی و اقتصادی اسراییل بهره گیرند، اما فکر نمیکنم خود این مساله بهطور مشخص مانع باشد، چراکه در موضوع جمهوری آذربایجان که ایران این کشور را یک کشور شیعه حساب میکرد به دلیل روابط این کشور با اسراییل ابتدا سختگیریهای زیادی صورت گرفت اما هر چالشی با گذشت زمان اهمیتش کمتر خواهد شد و فکر میکنم این مساله هم مشمول مرور زمان باشد.
*توصیه شما به مسوولان کنونی کشور برای بهبود شرایط ایران در عرصه بینالمللی چیست؟
به نظر من دو نوع تفکر وجود دارد؛ یک تفکر به منافع ملی میاندیشد ولو اینکه تامین این منافع در گروی قربانی کردن برخی حقوق باشد. این تفکر منافع ملی کشور را در اولویت قرار میدهد و میسنجد که اتخاذ چه سیاستی میتواند نتیجه بهتری برای ایران داشته باشد. در مقابل تفکر دیگری وجود دارد که بر اساس آن بر سر برخی مسائل پافشاریهایی صورت میگیرد که مبتنی بر منافع ملی نیست. من معتقدم تامین منافع ملی در گروی تعامل با جهان است و باور دارم کشورها ملزم به اجرای قطعنامههای شورای امنیت و احترام به قوانین و قواعد بینالمللی هستند و عدول از آن را خطا تلقی میکنم. باور شخصی من این است که ما در پناه قوانین بینالمللی و قطعنامههای شورای امنیت، بازگشتی به عرصه بینالمللی داشته باشیم که طی آن منافع ایران تامین شود.
اگر تصور میکنیم عربستان به یک کشور دوست برای ایران - به عنوان یک کشور در تقابل با امریکا - تبدیل خواهد شد، غیرممکن است. اگر به تجربه تاریخی نگاه کنیم، اگر ایالات متحده موافق تحریم ایران باشد آنها نیز فعالانه با تحریمها همراهی خواهند کرد و واقعیت این است که از تحریم ایران منتفع هم میشوند. دلایل این موضوع هم روشن است؛ رقیبشان در منطقه ضعیفتر میشود، دست عربستان برای اعمال نفوذ در منطقه باز میشود و با بیشتر شدن قدرتشان وضعیت بهتری نسبت به رقیب پیدا میکنند.
به نظر من امکان حصول یک توافق محدود و کوچک با این شرایط وجود دارد، برای اینکه عربستان با دید تجاری هم به مساله نگاه میکند و کاهش تنش با ایران از نظر اقتصادی و سیاسی برای ریاض به صرفه است. از طرف دیگر، باز شدن راه حج عمره و حج تمتع میتواند یک سود اقتصادی مناسب را نصیب سعودیها کند و کاهش نسبی تنشها و مدیریت روابط میتواند این راه را باز کند.
پس از پیروزی جو بایدن در انتخابات دورنمایی از احتمال احیای برجام و بهبود روابط وجود داشت، اما این چشمانداز خیلی زود از سوی اصولگرایان و از طریق فشار آنها مسدود شد. اساسا گامهایی که در فاصله پس از پیروزی بایدن در انتخابات تا استقرار او در کاخ سفید از سوی ایران برداشته شد، موجب شد صحنهآرایی شرایط در مقایسه با زمانی که بایدن متعهد به بازگشت به توافق با ایران و گفتوگو شد، تغییر کند.
در واقع مجموعه اتفاقات در سالهای اخیر موجب شد روابط ایران و عربستان از حالت دیپلماتیک خارج شود و جنبه نظامی پیدا کند. یعنی جای تعاملات دیپلماتیک را، شعار و رجزخوانی و اهانتهای متقابل گرفت که هرکدام از اینها بهبود روابط و سازش را به تاخیر میاندازد.
دیدگاه تان را بنویسید