صباح زنگنه کارشناس مسائل خاورمیانه:
امریکا تا زمانی که کشورهای منطقه را دچار خوف و خشیت از «تهدیدی به نام ایران» نکند، نمیتواند به اهداف خود دست پیدا کند
یک کارشناس مسائل خاورمیانه نوشت: امریکا تا زمانی که کشورهای منطقه را دچار خوف و خشیت از «تهدیدی به نام ایران» نکند، نمیتواند به برخی اهداف خود در منطقه نظیر گسترش همکاری امنیتی با کشورهای منطقه به خصوص در زمینه فروش تسلیحات و ائتلافسازی دست پیدا کند.
اعتمادآنلاین| صباح زنگنه کارشناس مسائل خاورمیانه برای روزنامه اعتماد نوشت: سفر اخیر لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده و رابرت مالی، نماینده ویژه این کشور در امور ایران به خاورمیانه دلایل متعددی دارد اما نگاهی به سخنان مطرح شده از سوی این دو مقام نشان میدهد دو هدف اصلی در پس این سفرها قرار دارد؛ اول تقویت روابط ایالات متحده با کشورهای منطقه و گسترش همکاری با این کشورها به ویژه در حوزههای امنیتی و سیاسی و دوم فراهم کردن زمینههای لازم به منظور گفتوگوهای هستهای با ایران.
یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی ایالات متحده، کاهش حضور مستقیم در خاورمیانه است و واشنگتن تلاش دارد اطمینان حاصل کند کشورهای منطقه از قدرت کافی برای دفاع از خود و جلوگیری از برهم خوردن ثبات در خاورمیانه برخوردارند. آنها با توصیف ایران به عنوان یک خطر برای آینده منطقه و بزرگنمایی این تهدید نزد دیگر کشورها تلاش میکنند زمینه را برای ائتلافسازی امنیتی میان متحدان امریکا در منطقه و همچنین افزایش فروش تسلیحات به این متحدان منطقهای فراهم کنند. در کنفرانس امنیتی اخیر در بحرین نیز صحبتهای گوناگونی در این راستا مطرح شد، نظیر صحبتهای وزیر دفاع ایالات متحده که تلاش کرد بگوید جمهوری اسلامی ایران در حال دامن زدن به تنشها در منطقه خاورمیانه است و با تعبیر برنامه صلح آمیز هستهای ایران به «جاهطلبیهای هستهای» مدعی شد که ایران چالشهای امنیتی جدی برای امریکا و متحدانش در منطقه به وجود آورده است.
اما از مدتها قبل از برگزاری این کنفرانس تلاش امریکا برای ائتلافسازی امنیتی آغاز شده بود. نگاهی به رزمایشهایی که اخیرا در منطقه خلیج فارس و دریای سرخ با همکاری امریکا، اسراییل و برخی کشورهای عربی برگزار شد این حقیقت را تأیید میکند که واشنگتن با بهرهگیری از تهدیدسازی از ایران در حال برداشتن گامهایی به سوی ائتلافسازی است. همه این اقدامات را میتوان به عنوان یک «سیگنال هشدار» به ایران یا «ابزار فشار» علیه جمهوری اسلامی درنظر گرفت که ایالاتمتحده میخواهد با بهرهگیری از آن ایران را راضی به بازگشت به برجام کرده و توافق در وین حاصل شود.
از نگاه آنها، افزایش سطح غنیسازی اورانیوم و افزایش ذخایر ایران یک تهدید است و واشنگتن در پی این است که از طریق گفتوگوهای وین، شرایط را به گذشته (زمان اجرای برجام) بازگرداند. از سوی دیگر واشنگتن که در پی تلاش برای کاهش حضور مستقیم خود در منطقه است و تصمیم دارد تمرکز خود را روی موضوعات دیگری در حوزه سیاست خارجی معطوف کند، این نگرانی را دارد که از سوی متحدان منطقهای به بیتوجهی به تامین امنیت آنها متهم شود، به همین خاطر مقامهای امریکایی نظیر لوید آستین، وزیر دفاع و رابرت مالی، نماینده ویژه این کشور در امور ایران میکوشند در گفتوگو با مقامهای ارشد این کشورها این پیام را به آنها منتقل کنند که ایالات متحده همچنان به تعهد خود برای تامین امنیت آنها پایبند است و سیاستهایی مثل احیای برجام تناقضی با این تعهد ندارد. امریکا تا زمانی که کشورهای منطقه را دچار خوف و خشیت از «تهدیدی به نام ایران» نکند، نمیتواند به برخی اهداف خود در منطقه نظیر گسترش همکاری امنیتی با کشورهای منطقه به خصوص در زمینه فروش تسلیحات و ائتلافسازی دست پیدا کند.
این سیاست مربوط به دیروز و امروز نیست بلکه از مدتها پیش از سوی ایالات متحده دنبال میشود و اقدامات اخیر نظیر هشدارها، رزمایشها و گفتوگوها تنها بخشی از اقدامات امریکاییها در این زمینه است. واقعیت این است که ایالات متحده قادر نبوده مدیریت منطقه را دراختیار بگیرد و برای جبران این ضعف درصدد القای ایران به عنوان یک «تهدید امنیتی» برآمده تا باقی کشورهای منطقه را علیه این «تهدید» ساختگی، متحد کند. این سیاستی است که همزمان از سوی رژیم اسراییل نیز دنبال میشود و هم ایالات متحده و هم اسراییل به ویژه پس از سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در ایران و تغییر دولت تلاش میکنند با استفاده از این راهبرد فشارها علیه تهران را افزایش دهند.
در این راستا باید تاکید داشت، برنامه جامع اقدام مشترک به عنوان یک سازوکار چندجانبه و بینالمللی که مورد تایید شورای امنیت سازمان ملل متحد است توافقی مهم است که از دست دادن آن طبعا به نفع هیچ کدام از طرفها نخواهد بود، به همین دلیل، جمهوری اسلامی ایران نیز باید با اتخاذ سیاستها و تدابیر درست و بهموقع از موضع عزت و قدرت روند را مدیریت کند تا این توافق بینالمللی که میتواند در تغییر چهرهای که اسراییل و امریکا میخواهند از ایران در منطقه بسازند، از دست نرود. جمهوری اسلامی ایران باید شناخت بهتر و دقیقتری از معادلات منطقه و جهان داشته باشد و به تبع آن اتفاقات بینالمللی را بهتر و دقیقتر تحلیل کند تا بتواند سیاست درستتری را اتخاذ کند. حرکت روی لبه تیغِ شرایط سیاسی و امنیتی میتواند تا یک حدودی مفید باشد اما واقعیت این است که اگر معادلات درست و دقیق شناخته نشود، تحلیل دقیقی از اوضاع ارایه نگردد و تصمیماتی صحیح اتخاذ نشود شرایط خطرناکی رقم خواهد خورد.
دیدگاه تان را بنویسید