گزارش تحقیقی «نیویورکر» از افغانستان:
اسرار شکست دیپلماتیک امریکا در افغانستان / سرنوشت افغانستان نیز چیزی شبیه به سرنوشت ویتنام جنوبی بود
سرنوشت جمهوری اسلامی افغانستان نیز چیزی شبیه به سرنوشت ویتنام جنوبی بود. به مدت چند سال، گفتوگوهای صلح صرفا به دلیل امتناع طالبان از گفتوگو با دولت افغانستان، معطل ماند. اما در سال 2018، دونالد ترامپ، رییسجمهوری وقت امریکا، تصمیم گرفت- چه با مشارکت و چه بدون مشارکت رییسجمهوری افغانستان- به این جنگ خاتمه دهد.
اعتمادآنلاین| روز چهاردهم آوریل سال جاری میلادی، جو بایدن رییسجمهوری امریکا، به طولانیترین جنگ تاریخ امریکا پایان داده و اعلام کرد که آخرین نیروهای نظامی امریکا که در افغانستان باقی ماندهاند را تا تاریخ یازدهم سپتامبر از این کشور خارج خواهد کرد. چند هفته بعد، طالبان کنترل چند منطقه روستایی در افغانستان را به دست گرفت و شهرهای بزرگ این کشور را محاصره کرد. اواسط ماه ژوئن، جمهوری اسلامی افغانستان در آستانه مرگ قرار گرفت. اما اشرفغنی، رییسجمهوری این کشور، به وزرای کابینه خود اطمینان داد که افغانستان توان مقابله را دارد. رنگینه حمیدی، سرپرست وزارت آموزش افغانستان میگوید: «اشرفغنی در هر جلسهای به ما اطمینان و قوت قلب میداد. او مدام به ما یادآوری میکرد که امریکایی قول ندادهاند تا ابد در افغانستان بمانند.»
به گزارش روزنامه اعتماد، بیستوسوم ژوئن، غنی و مشاورانش سوار هواپیما شدند و برای دیدار با جو بایدن به واشنگتن رفتند. همینطور که هواپیما بر فراز اقیانوس آرام پرواز میکرد، آنها در کابین نشسته بودند و دستور کار مذاکراتشان را در امریکا بازبینی میکردند. مقامات افغان میدانستند که از نظر بایدن دولت افغانستان به شکل ناامیدکنندهای چند دسته و ناکارآمد است. اما غنی همچنان اصرار داشت که آنها یک پیام واحد مبتنی بر تابآوری و مقاومت به امریکاییها بفرستند بلکه بتوانند دولت امریکا را قانع کنند که در جنگ با طالبان از دولت افغانستان حمایت کند.
امرالله صالح، معاون اول رییسجمهوری افغانستان که گفته بود احساس میکند تصمیم امریکا برای خروج از افغانستان از پشت خنجر زدن به دولت افغانستان بوده است، با بیمیلی با پیشنهاد غنی موافقت کرد. بایدن در تاریخ 25 ژوئن در دفتر کارش در کاخ سفید از غنی و مشاورانش استقبال کرد. بایدن به غنی گفت: «ما شما را تنها نمیگذاریم.» سپس از جیب پیراهنش یک کاغذ بیرون آورد که روی آن تعداد امریکاییهایی که از زمان حملات 11 سپتامبر جانشان را در عراق و افغانستان از دست داده بودند، نوشته شده بود. بایدن کاغذ را به غنی نشان داد و غنی گفت: «من قدردان فداکاریهای امریکاییها هستم.» او سپس توضیح داد که هدف دولت افغانستان در شش ماه آینده این است که شرایط را در این کشور به ثبات برساند. غنی سپس به بایدن گفت: «مهمترین سوال من این است که آیا ما در کاخ سفید هنوز دوستانی داریم؟» و بایدن پاسخ مثبت داد. سپس غنی درخواست کمکهای خاص نظامی از سوی امریکا را مطرح کرد. آیا امریکا میتواند به ما هلیکوپتر بیشتری بدهد؟ آیا پیمانکاران نظامی امریکا در افغانستان حمایتهای لجستیکی از ارتش افغانستان خواهند کرد؟ براساس گفتههای مقامات افغان که در اتاق جلسه حاضر بودند، جوابهای بایدن به این سوالات مبهم بود. بایدن و غنی درباره احتمال برقراری صلح میان جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان نیز گفتوگو کردند. دیپلماتهای امریکایی سالها بود که با طالبان گفتوگو میکردند تا بتوانند مقدمات خروج امریکا از این کشور و برقراری گفتوگوهایی صلح میان کابل و طالبان را فراهم کنند.
اما این گفتوگو به جایی نرسید و اینطور به نظر میرسید که طالبان مصمم است کنترل دولت افغانستان را به زور اسلحه در اختیار بگیرد. مقامات افغان حاضر در اتاق جلسه میگویند بایدن خطاب به غنی گفت: «احتمال اینکه طالبان دست به اقدامات منطقی و عاقلانهای بزند، خیلی زیاد نیست.» همزمان با دیدار غنی و بایدن، شهرزاد اکبر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، در واشنگتن بهطور جداگانه با امریکاییهایی که در زمینه حقوق بشر، دموکراسی و توسعه افغانستان فعالیت میکردند گفتوگو میکرد. خانم اکبر به یاد میآورد که از شنیدن اینکه بسیاری از این امریکاییها از قبل به این نتیجه رسیده بودند که افغانستان دیگر یک هدف از دست رفته است و خودشان هم این ایده را باور کرده بودند، تا چه اندازه شوکه شد. آنها از او پرسیدند که برای فرار از کابل و چه نقشههای احتمالی در نظر گرفته است. شهرزاد اکبر پس از این دیدار رسمی تا چهارم جولای در ایالات متحده ماند و به سخنرانی بایدن در این روز گوش داد. بایدن در آن سخنرانی گفت: «ما به زودی آیندهای درخشان پیش رویمان خواهیم دید.» اکبر میگوید: «آن روز عصر خیلی گریه کردم.» او به کابل برگشت و برای درخواست
ویزا برای خودش و همکارانش مدام از این سفارت به آن سفارت در رفت و آمد بود.
روز دهم ماه مه سال 1968، ایالات متحده امریکا گفتوگوهای صلح ویتنام را در پاریس برگزار کرد. ریچارد نیکسون، رییسجمهوری وقت امریکا که معتقد بود آن مذاکرات پوششی سیاسی برای عقبنشینی امریکا از جنگ ویتنام است، خوب میدانست که مفاد توافق مورد مذاکره موجب خواهد شد ویتنام جنوبی که متحد امریکا بود، آسیبپذیر شود. در اکتبر سال 1972، نیکسون از هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملیاش، پرسید که احتمال نجات ویتنام جنوبی چقدر است و کیسینجر در پاسخ گفت: «فکر میکنم احتمالش یک به چهار است.» و نیکسون در پاسخ گفت: «بسیار خوب. اگر قرار است اینقدر سریع فرو بپاشند اصلا شاید بهتر باشد که فرو بپاشند.» ژانویه سال 1973، ایالات متحده امریکا توافقی را امضا کرد که به نام توافقنامه پایان جنگ و بازگشت صلح به ویتنام معروف شد. دو سال بعد، ویتنام شمالی و چریکهای ویتکونگ ویتنام جنوبی را تصرف کردند. هلیکوپترهای امریکایی آخر نظامیان امریکایی را از روی سقف سفارت امریکا در سایگون سوار کرده و از این کشور خارج کردند.
سرنوشت جمهوری اسلامی افغانستان نیز چیزی شبیه به سرنوشت ویتنام جنوبی بود. به مدت چند سال، گفتوگوهای صلح صرفا به دلیل امتناع طالبان از گفتوگو با دولت افغانستان، معطل ماند. اما در سال 2018، دونالد ترامپ، رییسجمهوری وقت امریکا، تصمیم گرفت- چه با مشارکت و چه بدون مشارکت رییسجمهوری افغانستان- به این جنگ خاتمه دهد. او زلمای خلیلزاد را به عنوان فرستاده ویژه مامور کرد تا مستقیما با طالبان که آن زمان در دوحه دفتر نمایندگی داشت، وارد مذاکره شود. خلیلزاده دیپلماتی 76 ساله بود که در افغانستان به دنیا آمده بود و در رشته علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو مدرک دکترا دریافت کرده و در چندین دولت جمهوریخواه خدمت کرده بود. از سال 2003 تا سال 2005 نیز او از سوی دولت جورج بوش به عنوان سفیر به افغانستان اعزام شد. دستورالعملهایی که به خلیلزاد داده شده بود کاملا واضح بودند: با طالبان به شکلی به توافق برس که نیروهای امریکایی بتوانند در اسرع وقت از افغانستان خارج شوند.
در فوریه سال 2020، امریکا و طالبان توافقی را امضا کردند که به نام توافق بازگرداندن صلح به افغانستان مشهور شد. براساس این توافق امریکا پذیرفت همه نیروهایش را تا ماه مه سال 2021 از افغانستان خارج کند و در عوض طالبان نیز پذیرفت رابطه خود با القاعده و دیگر گروههای تروریستی را قطع کرده، با حسن نیت با دولت افغانستان وارد گفتوگوهای صلح شود و تلاش کند از خشونتورزی در افغانستان بپرهیزد. علاوه بر این طالبان متعهد شد که به نیروهای ناتو و امریکا که در حال ترک کشور هستند، حمله نکند. البته آنها مجاز بودند به حملاتشان به نیروهای ارتش افغانستان ادامه دهند. بسیاری از مفاد این توافق علنی نشدند و جمهوری اسلامی افغانستان نیز هیچ مشارکتی در امضای این توافقنامه نداشت. آن زمان، روابط میان کابل و واشنگتن که زمانی در خصوص موضوعاتی نظیر استقرار دموکراسی، دفاع از حقوق زنان و ملتسازی، گرم و دوستانه بود، آرام آرام به واسطه انتقادهای مکرر و فرسودگیهای متقابل، تلخ و پرتنش شده بود. توافق صلح میان طالبان و امریکا، اوضاع را بهشدت بدتر کرد. این توافق شامل برخی تفاهامات شفاهی و نوشتاری محرمانه نیز بود؛ از جمله اینکه براساس این توافق،
امریکا از کمک به ارتش افغانستان در مبارزهاش با نیروهای طالبان منع میشد. اشرفغنی که در روند امضای این توافق به کلی کنار گذاشته شده بود تلاش کرد تا بفهمد امریکا و طالبان بر سر چه توافق کردهاند و وقتی هم که از ماجرا مطلع شد، بهشدت اعتراض کرد. بعدها، وقتی که طالبان نتوانست به تعهداتش به امریکا بر طبق آن توافقنامه عمل کند، دولت ترامپ این نقض عهد را نادیده گرفت.
حمدالله محب، مشاور امنیت ملی غنی میگوید: «غنی احساس میکرد به او دروغ گفتهاند. او تضعیف شده بود.» در طول آن مذاکرات، غنی کانالهای پشت پردهاش را با آن دسته از سیاستمداران امریکایی که از جنگ افغاستان حمایت میکردند، حفظ کرد. یکی از این سیاستمداران لیندسی گراهام بود که همواره از حضور نیروهای امریکایی در افغانستان حمایت میکرد. هر بار که غنی با گراهام گفتوگو میکرد، گراهام بلافاصله با مایک پمپئو، وزیر خارجه ترامپ تماس میگرفت. در یکی از این گفتوگوها مایک پمپئو غنی را متهم کرد که سعی میکند واشنگتن را علیه دولت ترامپ بشوراند. نگاه بسیاری از مقامات وزارت خارجه امریکا، از جمله دیپلماتهای فراجناحی این وزارتخانه، این بود که غنی علاقه چندانی به گفتوگو با طالبان ندارد. خلیلزاد میگوید: «غنی حفظ وضع موجود را ترجیح میداد. این وضعیت میتوانست او را در قدرت حفظ کند.»
در ماه ژانویه وقتی که بایدن به کاخ سفید راه یافت این قرارداد پراکنده را از دولت ترامپ به ارث برد. او میتوانست بدون توجه به قرارداد، حضور نیروهای نظامی امریکا در افغانستان را طولانیتر کند یا اینکه میتوانست مسیری را که ترامپ همواره کرده بود پی گرفته و نیروها را از این کشور خارج کند. بایدن که به عنوان معاون رییسجمهوری در دولت باراک اوباما مخالف اعزام تعداد بیشتر نیرو به افغانستان بود، کاملا شک داشت که دولت افغانستان بتواند به امنیت و ثبات برسد و یک کشور قابل حکمرانی بنا کند. بعضی اوقات بایدن در قبال افغانستان رویکردی بیرحمانه شبیه رویکرد نیکسون به ویتنام جنوبی داشت. تصمیم بایدن برای خروج ناگهانی باقیمانده نیروهای امریکایی در افغانستان موجب شد که حرکت طالبان به سمت تصرف کل افغانستان تسریع شود و به این ترتیب آشوب و بلوا در جریان خروج نیروهای امریکایی و هجوم مردم افغانستان به فرودگاه حامد کرزی کابل به عنوان یک نقطه سیاه در کارنامه بایدن ثبت شد.
برای جمعیت 38 میلیون نفری افغانستان این شکست تبعات بسیار بدی به همراه داشت. طالبان بار دیگر قوانین سختگیرانه شریعت را در این کشور به اجرا گذاشت و همین اقدام موجب شد که افغانستان از دریافت میلیاردها دلار کمک خارجی محروم شده و حالا مجبور شود با قطحی گسترده دست و پنجه نرم کند. مباحثات، گفتوگوها و تصمیمها در واشنگتن، کابل و دوحه که موجب سقوط دولت افغانستان شد به شکل گستردهای به شکل محرمانه صورت گرفت. صدها صفحه یادداشت جلسات، صورتجلسهها، ایمیلها و اسناد به همراه مصاحبههای مفصل با مقامات افغان و امریکایی، نشاندهنده اشتباه در قضاوت، توهم، غرور و فاجعهای است که از همان ابتدای کار آغاز شد. نخستین تلاش جدی برای آغاز مذاکره با طالبان در نوامبر سال 2010 انجام شد. 9 سال پیش از آن، ارتش امریکا دولت طالبان را که به تروریستهای القاعده پناه داده بود، سرنگون کرد. طالبان برای بازگشت به قدرت دست به سلاح برد و ریچارد هالبروک، فرستاده ویژه اوباما به منطقه، امیدوار بود بتواند نیروهای طالبان را قانع کند که دست از جنگ کشیده و وارد فاز فعالیت سیاسی در افغانستان شوند. دیپلماتهای امریکایی و مذاکرهکنندگان طالبان مذاکره
درباره دستیابی به یک توافق صلح را آغاز کردند. اما طالبان از همان ابتدا از همکاری با دولت حامد کرزی سرباز میزد چراکه معتقد بود او مترسک دست امریکا و حکومتش نامشروع است. حامد کرزی نیز درمقابل به اقدام امریکا در مشروعیت بخشیدن به این شورشیان تندرو که قصد براندازی دولت افغانستان را داشتند، اعتراض میکرد. حتی در جریان یک دیدار میان کرزی و رایان کراکر، سفیر امریکا در افغانستان که در اواخر سال 2011 صورت گرفت، کرزی خطاب به کراکر فریاد زد: «شما به من خیانت کردید!» اوباما در نهایت در مقابل کرزی تسلیم شد و اواسط سال 2013 گفتوگوهای جدی میان امریکا و طالبان در خصوص اشتراک قدرت در افغانستان پایان یافت. قبل از اینکه اوباما کاخ سفید را ترک کند، به شکل محسوسی از میزان حضور نیروهای امریکایی در افغانستان کاست. اما همچنان تعدادی از نیروهای امریکایی را برای مدتی نامعلوم در این کشور نگاه داشت تا به مواضع القاعده و داعش حمله کنند و در مبارزه ارتش افغانستان با طالبان کمکحال باشند.
در سال 2017، دونالد ترامپ، ژنرال مکمستر را به عنوان مشاور امنیت ملی خود انتخاب کرد. مکمستر پیشنهاد کرد که نیروی هوایی و کمکهای اطلاعاتی امریکا برای حمایت از ارتش افغانستان تقویت شوند. علاوه بر این پیشنهاد کرد که امریکا موضع سختتری در قبال پاکستان که حامی تاریخی طالبان به شمار میآمد، اتخاذ کند. ترامپ با این استراتژی موافقت کرد و اینطور به نظر میرسید که پذیرفته برقراری صلح میان طالبان و جمهوری اسلامی افغانستان امکانپذیر نباشد. ترامپ در ماه آگوست سال 2017 گفت: «هیچکسی نمیداند که آیا این صلح برقرار میشود و اگر هم برقرار میشود، زمانش کی خواهد بود.»
ترامپ قول داد نیروهای امریکا تا زمان شکست القاعده و داعش در افغانستان باقی بمانند. او گفت: «تبعات خروج سریع از افغانستان هم قابلپیشبینی است و هم غیرقابل قبول.» اما وقتی این استراتژی با شکست مواجه شد ترامپ به سرعت تلاش کرد راهی برای خروج از تبعات آن بیابد. او بعدها گفت که باید از غریزهاش پیروی میکرده نه پیشنهاد ژنرالهایش. یک سال بعد، ترامپ مکمستر را اخراج کرده و جان بولتون را به سمت مشاور امنیت ملی منصوب کرد. بولتون یک محافظهکار سرسخت بود که در شبکه فاکسنیوز به ارایه تحلیل میپرداخت. او پیشتر نیز در دولتهای جمهوریخواه امریکا خدمت کرده بود. علاوه بر این، ترامپ مایک پمپئو، رییس وقت سازمان سیا را به سمت وزیر امورخارجه منصوب کرد. در طول تابستان سال 2018، پمپئو با خلیلزاد که در ماه سپتامبر به عنوان فرستاده ویژه امریکا برای مذاکره با طالبان منصوب شد، مشورت میکرد. چارلز کوپرمن که در آن زمان یکی از مشاوران ارشد بولتون بود میگوید: «در آن زمان اینطور به نظر میرسید که هیچکسی بهتر از خلیلزاد شرایط افغانستان و بازیگرانش را نمیشناسد. علاوه بر این کاندیداهای دیگری هم برای این پست وجود نداشت.» به یکی از
دیپلماتهای تیم خلیلزاد گفته شد که ترامپ تمایل دارد ظرف مدت شش ماه افغانستان را ترک کند اما شاید بهتر باشد که او را قانع کنیم حداقل برای مدت زمان 9 ماه صبر کند. خلیلزاد قدش کمی بیشتر از 180 سانتیمتر است و همیشه لبخند به لب دارد. الیوت آبرامز که همکار خلیلزاد در دولت جورج بود میگوید: «زل واقعا دوستداشتنی است. خیلی شوخطبع است و همیشه جوک تعریف میکند.» همکاران دیگرش اما او را تاحدودی زیر در رو میشناسند. خصوصا وقتی که درگیر دیپلماسی پیچیده میشود.
رایان کراکر درباره خلیلزاد میگوید: «در حرف زدن کم نمیآورد اما برای اینکه دقیقا بفهمید درباره چه صحبت میکند و چرا چنین صحبتهایی میکند باید خیلی به مغزتان فشار بیاورید.» او همیشه مرا یاد این ضربالمثل عربی میاندازد که میگوید «خوب است که حقیقت را بدانید و آن را به زبان آورید اما بهتر این است که حقیقت را بدانید اما خودتان را به ندانستن بزنید.» بولتون نیز در کتاب خاطراتش عنوان کرده که زمانی ترامپ درباره خلیلزاد گفته بود «شنیدهام که او یک کلاهبردار است. البته برای مذاکره با طالبان به یک کلاهبردار نیاز دارید.» البته خلیلزاد این توهینها را با بیان جملهای که به هری ترومن نسبت میدهند، پاسخ گفته است: «اگر در واشنگتن دنبال دوست میگردی، یک سگ برای خودت بگیر.»
اکتبر سال 2018، خلیلزاد به کابل پرواز کرد و در ارگ ریاستجمهوری 84 هکتاری افغانستان با اشرفغنی دیدار کرد. آنها بیشتر از 50 سال است که یکدیگر را میشناسند. اواخر دهه 1960 وقتی که نوجوان بودند در برنامههای تبادل دانشآموزان دبیرستانی دولت امریکا شرکت کرده بودند. اشرفغنی به اورگان رفت و خلیلزاد هم راهی کالیفرنیا شد. بنابر اظهارات دیپلماتهای امریکایی که با هر دو کار کردهاند، در طول سالیان، روابط این دو همواره مملو از رقابت بوده. وقتی که غنی در سال 2014 برای ریاستجمهوری افغانستان کاندیدا شد، اشاراتی کرد که ممکن است خلیلزاد هم در حال بررسی امکان کاندیدا شدن خودش باشد که البته خلیلزاد این سخنان را رد کرد. این دو در جلسات به زبان دری و انگلیسی شوخی میکردند. اما در خلوتشان، هر کدام معتقد بودند که دیگری از منیت و جاهطلبی بیش از حد رنج میبرد.
غنی کابینه زمان جنگش را با تکنوکراتهایی تشکیل داد که همه از دانشگاههای خارجی فارغالتحصیل شده بودند و به این ترتیب سیاستمداران سنتی و بازیگران قدرتمند افغانستان را که کنار گذاشت. غنی معتقد بود همانها بودهاند که افغانستان را به این حال و روز انداختهاند. دیپلماتها و فرماندهان نظامی امریکا مدام به غنی اصرار میکردند که سعی کند با افرادی نظیر کرزی، عبدالله عبدالله و چهرههایی نظیر عبدالله رشید دوستم که گروه مسلح خودش را داشت، همکاری کند. اگر قرار بود طالبان حملهای صورت دهد، بسیاری از قدرت افغانستان در مقابل این حمله، در قدرت این افراد نهفته بود و خیلی سخت میشد باورکرد که غنی بدون همکاری با این افراد بتواند در مقابل طالبان بایستد یا معاملهای با آنها صورت دهد. جیمز کانینگهام، که در دور نخست ریاستجمهوری غنی سفیر امریکا در افغانستان بود، میگوید: «غنی سیاستمدار خوبی نبود. غنی ویژگیهای زیادی داشت که من برایشان احترام قائلم اما او به هیچوجه از مهارت سیاسی لازم برای ائتلافسازی و همکاری با افرادی که با آنها اختلاف نظر داشت، برخوردار نبود.»
غنی در نخستین ملاقات با خلیلزاد در ارگ ریاستجمهوری، یک پاورپوینت طولانی از موانع صلح در افغانستان ارایه داد. او در نظر داشت که امریکا و افغانستان با یکدیگر مذاکره کنند و بعد رودرروی طالبان بنشینند. این ایده از نظر خلیلزاد کاملا غیرواقعبینانه بود. حدود 10 سال بود که طالبان اصرار میکرد که برای مهیا کردن زمینه خروج نیروهای ناتو که آنها را نیروی اشغالگر میدانست، تنها با امریکا مذاکره خواهد کرد. خلیلزاد و بسیاری دیگر از دیپلماتهای امریکایی معتقد بودند که مذاکرات صلح میان دولت غنی و طالبان باید بعد از آن انجام شود که امریکا خروج از افغانستان را پذیرفته و طالبان نیز پذیرفته باشد که در چنین گفتوگویی شرکت کند. بعد از این دیدار، خلیلزاد راهی پاکستان شد و در آنجا با رهبر شورشیان طالبان دیدار کرد. وقتی غنی از این دیدار خبردار شد، از عصبانیت داشت منفجر میشد. البته غنی به خشم و عصبانیت زیاد مشهور بود. یاسین ضیا، ژنرال چهار ستاره ارتش افغانستان که در آن زمان رییس ستاد ارتش بود به یاد میآورد: «غنی خیلی راحت عصبانی میشد و فریاد میکشید. در جنگ، این نوع رفتارها هیچ کمکی به شما نمیکند.» البته از نظر دیپلماتهای امریکایی این نوع عصبانیتها بیشتر ساختگی بود تا بتواند روند مذاکراتی که هیچ کمکی به غنی نمیکرد را مختل کند. اما واقعیت این بود که نبود اعتماد بین خلیلزاد و غنی در نهایت کیفیت روابط امریکا و افغانستان را در سه سال آینده شکل داده و مختل کرد.
(بخشهای دوم و سوم این گزارش را در شمارههای روزهای آتی «اعتماد» بخوانید.)
دیدگاه تان را بنویسید