کد خبر: 535656
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۳ ۰۸:۴۵:۴۱
| |

قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین در وزارت خارجه:

قطر همواره متحدی نزدیک‌تر به امریکا محسوب می‌شد

مسائل خاورمیانه یک‌طرفه نیست

مدیر کل پیشین در وزارت خارجه می گوید: مسائل خاورمیانه یک‌طرفه نیست و نمی‌توان آنها را یک‌طرفه قضاوت کرد. بازیگرانی در خاورمیانه موفق هستند که بتوانند سیاست‌های چندوجهی و چندجانبه داشته‌باشند.

قطر همواره متحدی نزدیک‌تر به امریکا محسوب می‌شد
کد خبر: 535656
|
۱۴۰۰/۱۱/۱۳ ۰۸:۴۵:۴۱

جو بایدن، رییس‌جمهور امریکا روز دوشنبه میزبان شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر بود. دیدار امیر قطری با رییس‌جمهور امریکا، در شرایطی که واشنگتن از برقراری روابط نزدیک با بسیاری از سران کشورهای عربی منطقه خلیج فارس اجتناب می‌کند، نشان از موقعیت ویژه دوحه در سیاست خارجی ایالات متحده امریکا داشت.

به گزارش روزنامه اعتماد، تمیم بن حمد، در این سفر علاوه بر مسائل دوجانبه در مورد ایران نیز با امریکا گفت‌وگو کرد. هر چند وزیر خارجه قطر تاکید کرده است که دوحه مسوولیت پیام‌رسانی میان تهران و واشنگتن را بر عهده ندارد، اما علاقه‌مند است که مذاکرات دو طرف برای احیای برجام به موفقیت برسد. در گفت‌وگو با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت امور خارجه ایران در مورد نقش قطر در سیاست خارجی امریکا و اهمیت این کشور جنوب خلیج فارس در سیاست‌های منطقه‌ای واشنگتن پرسیدیم.

مشروح گفت‌وگو را با قاسم محبعلی، تحلیلگر مسائل منطقه در ادامه مطالعه می‌کنید.

   *سفر امیر قطر به امریکا تا چه اندازه برای منطقه حایز اهمیت است؟

قطر بیش از دو دهه است که سیاست متوازن و پیچیده‌ای را در منطقه دنبال می‌کند و در عین حال که سعی می‌کند روابطش را با همه شرکای منطقه‌ای گسترش بدهد، اما متحد اصلی خودش را امریکا تلقی می‌کند. امروزه بزرگ‌ترین پایگاه نظامی امریکا در منطقه در قطر واقع شده و فرماندهی ناحیه مرکزی امریکا در قطر قرار گرفته است. دوحه از این ابزارها برای پیشبرد موقعیت و افزایش اعتبار منطقه‌ای و بین‌المللی خودش استفاده می‌کند.

   *زمانی که عربستان سعودی و متحدانش تصمیم گرفتند که قطر را تحت محاصره اقتصادی و دیپلماتیک قرار دهند، رییس‌جمهور وقت امریکا از این اقدام حمایت و قطر را عنصر نامطلوب در منطقه معرفی کرد، اما بعد از مدتی این سیاست امریکا تغییر کرد و جایگاه قطر نزد امریکا به حالت قبل بازگشت، فکر می‌کنید این اتفاق به دلیل توانایی دیپلماتیک سران قطر بود یا امریکایی‌ها به اشتباه خود پی بردند؟

می‌توان این‌گونه تلقی کرد که عربستان سعودی تصور دیگری را به امریکا داده ‌بود و امریکایی‌ها متوجه این تصور اشتباه شدند. البته باید در نظر داشت که دونالد ترامپ، رییس‌جمهور وقت امریکا در‌ واقع قصد نداشت قطر را برای همیشه رها کند، چراکه بزرگ‌ترین پایگاه خاورمیانه‌ای امریکا هنوز در قطر بود. در عین حال امریکا می‌خواست از فرصت عربستان حداکثر بهره‌برداری را چه به لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ سیاستی که همکاران ترامپ برای عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسراییل داشتند، پیش ببرد. اما آن سیاست جواب نداد، چراکه قطر نسبت به عربستان بازیگر منعطف‌تری بود و در این شرایط رابطه خود را با ترکیه حفظ کرد، همزمان با ایران رابطه خودش را حفظ کرد و عربستان موفق نشد که خواسته‌های امریکا را برآورده کند، علاوه بر اینکه امریکایی‌ها هم مایل نبودند همه تخم‌مرغ‌های خودشان را در سبد عربستان بگذارند. در مورد یمن هم همین‌طور است، امریکایی‌ها به‌رغم اینکه به عربستان کمک می‌کردند، اما این‌گونه نبود که اجازه بدهند تمام خواسته‌های عربستان به یمن تحمیل شود. دیگر متحدان عربستان مانند عمان یا مصر هم سیاست متفاوتی را نسبت به عربستان دنبال می‌کردند و قطر هم سیاست متفاوتی داشت.

بنابراین سیاست امریکا در منطقه یک سیاست یک‌وجهی و یک‌طرفه نیست و سعی می‌کند از بازیگران خردتر در چارچوب سیاست‌های منطقه‌ای خودش استفاده و در عین حال مدیریت بحران بکند.

امتیازی که امریکا به عربستان داده ‌بود، باعث ایجاد تصور اشتباهی در ریاض شده ‌بود که عربستان می‌تواند از ابزار امریکا برای برخورد با دیگر رقبای منطقه‌ای‌اش مانند قطر و ایران استفاده کند یا در یمن کامل موفق شود. ارزیابی دولت عربستان از سیاست‌های امریکا غلط بود و تصورش نسبت به توانایی سایر بازیگران منطقه‌ای دقیق نبود. به همین دلیل هم عربستان توفیق چندانی پیدا نکرد و زمانی که اشتباه مهلک قتل جمال خاشقجی را مرتکب شد، درون امریکا هم موقعیت خود را از دست داد و حتی ترامپ و جمهوری‌خواهان را هم به دلیل حمایت از محمد بن سلمان دچار مشکل کرد.

مسائل خاورمیانه یک‌طرفه نیست و نمی‌توان آنها را یک‌طرفه قضاوت کرد. بازیگرانی در خاورمیانه موفق هستند که بتوانند سیاست‌های چندوجهی و چندجانبه داشته‌باشند. قطر از این وضعیت کمال استفاده را می‌کند و هم با ایران، ترکیه، امریکا، روسیه، اروپا، چین و هم هند روابط گسترده‌ای را ایجاد کرده است. یکی از مهم‌ترین تامین‌کنندگان گاز مایع هندوستان، چین وقطر است. دوحه با مجموعه بازیگران قدرتمند دنیا ارتباط برقرار می‌کند و گرچه دولت کوچکی است و اصطلاحا Microstate به حساب می‌آید، اما به دلیل توانایی‌هایی که در بازیگری بین‌المللی‌اش ایجاد کرده است، توانسته نقش خودش را در منطقه بهبود ببخشد. اگر دقت کنید قطری‌ها هر زمان قصد داشته ‌باشند سیاستی را در پیش بگیرند، قبل از هر چیز سعی می‌کنند با بازیگری که تصور می‌کند از این سیاست ضرر ببیند، ارتباط برقرار کنند. نزدیک به ۲۰ سال پیش زمانی که قطری‌ها می‌خواستند دفتر تجاری برای اسراییل در کشور خود افتتاح کنند، یکی از مهم‌ترین سفرهای دیپلماتیک آن زمان را به تهران انجام دادند و این تصور را در تهران ایجاد کردند که قطر به دنبال رابطه نزدیک با ایران است، اما در همان حال با اسراییلی‌ها رابطه برقرار کردند. امروز هم اگر نگاه کنید، قبل از انجام سفر امیر قطر به ایالات متحده امریکا، وزیر خارجه این کشور به تهران می‌آید تا تصور مثبتی در تهران ایجاد شود و هم از ابزار رابطه‌اش با ایران در رابطه با امریکا استفاده می‌کند و هم حساسیت‌های ایران را کاهش می‌دهد و همزمان وقتی به واشنگتن می‌رود با دست پر به مذاکرات وارد می‌شود، چون این امتیاز را دارد که ‌نظرات تهران را هم با خود به آنجا برده است.

   *همان‌طور که اشاره کردید یکی از دستور کارهای گفت‌وگوی جو بایدن، رییس‌جمهور امریکا با تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، مساله ایران بود. فکر می‌کنید قطر چه مسوولیت و ماموریتی در مورد ایران بر عهده دارد؟

دولت‌های معمولا کوچک‌تر مانند عمان و قطر یا در اروپا کشورهایی مانند سوییس، اتریش و امثال آن، سعی می‌کنند وقتی بحرانی به وجود می‌آید، تبدیل شوند به دولت‌هایی که بتوانند از ارتباط‌هایی که دارند برای کاهش بحران یا زمینه‌سازی گفت‌وگو استفاده کنند. یکی از موضوعاتی که قطری‌ها علاقه‌مند به وساطت در مورد آن هستند، مساله برجام است. علاوه بر آن مسائل دیگری در حاشیه برجام مطرح هستند، مثلا زندانیان امریکایی که در ایران یا زندانیان ایرانی که در امریکا هستند. در گذشته زمانی که سلطان قابوس زنده بود و بن علوی نقش مهمی در سیاست خارجی عمان داشت، این مسوولیت عمدتا بر عهده عمان بود. با تغییر رویکردهای سیاسی که در عمان ایجاد شده و نقش عمان کاهش پیدا کرده است، قطری‌ها سعی می‌کنند جای عمان را پر کنند. قطری‌ها اگر بتوانند وساطت موفق داشته‌ باشند، حداقل نتیجه‌اش این است که مبادله احتمالی زندانیان میان ایران و امریکا، یک اقدام دیپلماتیک بسیار بزرگ است که به نام قطر نوشته‌ خواهد شد.

   *رییس‌جمهور امریکا در شرایطی که از گفت‌وگو و دیدار با بسیاری از سران کشورهای عربی منطقه اجتناب می‌کند، با آغوش باز پذیرای امیر قطر است و حتی بعد از دیدار در سندی رسمی از قطر با عنوان متحد غیرعضو ناتو یاد می‌کند. آیا می‌توان گفت که قطر جای متحدان پیشین عربی امریکا را در خلیج‌فارس می‌گیرد؟

اشاره کردم که دست‌کم به لحاظ نظامی، قطر همواره متحدی نزدیک‌تر به امریکا محسوب می‌شد. درست است که عربستان یکی از اصلی‌ترین مشتریان تسلیحات امریکایی در منطقه است، اما یکی از بزرگ‌ترین پایگاه‌های فرامرزی امریکا در جهان در خاک قطر واقع شده است. این پایگاه در ۴۰ سال گذشته ماموریت‌های بسیار بزرگی را برای امریکا انجام داده است، از دو جنگ خلیج فارس با عراق گرفته تا جنگ افغانستان و تامین امنیت اسراییل و مهار ایران، همه از طریق سرفرماندهی امریکا در ناحیه مرکزی در پایگاه عدید قطر مدیریت شده است.

عربستان به دلایل مختلف چه شرایط داخلی، چه نوع سیاست‌هایی که در طول سال‌ها در پیش گرفته است، هم بی‌اعتمادی که بین امریکا و عربستان بعد از ۱۱ سپتامبر به وجود آمده، قطر توانسته است که رابطه نزدیک‌تری را با امریکا شکل دهد و این سیاست چندوجهی قطر باعث شده است که امریکایی‌ها به قطر بیشتر توجه کنند. به ویژه باید توجه داشت که قطر کشور ثروتمندی است. مساله جدیدی هم که جایگاه قطر را در سیاست خارجی امریکا ارتقا داده، مساله گاز طبیعی است. با توجه به خلأ ایران در بازار گاز طبیعی که این روزها در مساله رقابت بین غرب با روسیه به یک مساله مهم تبدیل شده است، طبیعتا قطر می‌تواند در صورت وقوع بحران میان اروپا و روسیه و قطع گاز طبیعی، به عنوان یک رقیب جدی برای روسیه در مساله تامین گاز اروپا باشد. در حاشیه اشاره کنم که این تنش میان روسیه و غرب، یک فرصت مناسب برای ایران است. اگر هوشمندی در ایران وجود داشته ‌باشد، الان فرصتی است که ایران هم از روس‌ها امتیاز بگیرد و هم از اروپا و امریکا، چراکه بحران جاری میان روسیه و غرب در مورد اوکراین و در کنار آن بلاروس، ممکن است که روس‌ها برای ابزار فشار از قطع گاز استفاده کنند، کما اینکه امروز هم این صدور گاز را کاهش داده‌اند. علاوه بر این امریکایی‌ها تمایل ندارند که خط لوله دوم گاز شمال با عنوان نورد استریم ۲ ایجاد شود و اگر تحریم‌های ایران لغو شود، ایران می‌تواند جای روسیه را در اروپا پر کند. روس‌ها علاقه ندارند که ایران وارد بازار گاز اروپا شود و اروپا و امریکا، به دلیل منافع بزرگ‌ترشان در دعوای کلان‌تر با روسیه علاقه‌مند هستند. بنابراین قطر چون مشکلات ما را ندارد، از این فرصت کمال بهره‌برداری را می‌برد. عربستان سعودی، فعلا امتیاز گاز طبیعی را برای اولویت پیدا کردن در سیاست خارجی امریکا، ندارد.

   *مساله ترک خاورمیانه یا کاهش اولویت خاورمیانه در سیاست خارجی امریکا تا چه اندازه در نزدیک‌تر شدن قطر به واشنگتن موثر است؟

امریکا قصد دارد درگیری‌ها و اشتغال‌های خود را در خاورمیانه کاهش دهد تا به اشتغال‌های بزرگ‌تری که با چین و روسیه دارد، بپردازد. باید توجه کرد که قطر در قضیه افغانستان کمک بزرگی به امریکا کرد. دوحه مرکز مذاکرات امریکا با طالبان بود، دوحه طالبان را مدیریت و نگرانی امریکا در زمینه خلأ قدرت را پس از خروج از افغانستان برطرف کرد.

امریکا وقتی می‌خواهد مشغولیت‌هایش را در منطقه کاهش دهد به بازیگران منطقه‌ای بیشتر نیاز پیدا می‌کند. بازیگران منطقه‌ای در خاورمیانه کدام‌ها هستند؟ عربستان سعودی، ایران، ترکیه، قطر و مصر. عربستان با توجه به مساله یمن و سیاست‌های یک‌وجهی و یک‌طرفه‌ای که دارد، نمی‌تواند بازیگر قابل اعتماد و توانمندی در منطقه باشد. ایران هم که در حال تخاصم با امریکاست. ترک‌ها هم بعد از قضایایی که در سوریه رخ داد، به اضافه وقوع کودتا خیلی رابطه مثبتی با امریکا ندارند و بعد از مسائل مرتبط با خرید سامانه‌های اس۴۰۰ از روسیه، با امریکایی‌ها دچار چالش شدند. اردوغان شاید مطلوبیت گذشته را برای واشنگتن ندارد. در مصر هم یک حکومت کودتایی بر سر کار است و امریکایی‌ها به‌ خصوص دموکرات‌ها چندان به آن اعتماد ندارند. قطر در این شرایط موقعیت ویژه‌ای پیدا کرده است. دوحه با همه طرف‌ها رابطه خوبی دارد، درگیر نیست، می‌تواند به امریکا کمک کند، چراکه مهم‌ترین پایگاه نظامی امریکا را در منطقه میزبانی می‌کند و امریکایی‌ها می‌توانند بخشی از مسوولیت‌هایی را که خودشان نمی‌خواهند بر عهده بگیرند، از طریق قطر به نتیجه برسانند، مسائلی مانند رابطه با ایران، مدیریت طالبان، کمک‌هایی که بعضی وقت‌ها لازم است برای تعدیل سیاست‌های برخی دولت‌ها مانند پاکستان انجام دهند از طریق قطر به دلیل ارتباطات و ثروتش میسر می‌شود. این نوع رابطه یک منفعت دوجانبه و سود متقابل برای دو طرف دارد. قطر با توجه به اینکه دولت کوچکی است، برای امنیت و حفظ استقلال خودش به هم‌پیمانی به یک قدرت بزرگ فرامنطقه‌ای نیاز دارد. اگر قطر هم‌پیمانی چون امریکا نداشت، عربستان همان‌گونه که صدام کویت را اشغال کرد، قطر را اشغال می‌کردند. آنچه امنیت قطر را تضمین کرده، این است که هم‌پیمانی با یک قدرت بزرگ‌تر و سیاست خارجی چندوجهی‌اش باعث شده است که هیچ یک از همسایگان بزرگ‌ترش این جرات را نداشته ‌باشند که با قطر برخورد کنند. بحرین و امارات متحده عربی از جمله همسایگان مشابه قطر هستند که از انتخاب سیاست‌های یک‌وجهی و عدم انعطاف کافی آسیب می‌بینند و اماراتی‌ها به این سمت می‌روند که مانند قطر به سمت سیاست چندوجهی بروند. بحرین چون نتوانسته است یک سیاست چندوجهی در پیش بگیرد، دچار مشکلات متعددی شده است.

   *در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ یک سیاست ایجاد اتحاد نظامی در منطقه علیه ایران دنبال می‌شد که با عنوان ناتوی عربی یا اتحاد نظامی خلیج فارس مطرح می‌شد که تلاش می‌کرد قطر و دیگر کشورهای عربی جنوب خلیج فارس را وارد یک اتحاد نظامی برای رویارویی با ایران و برعهده گرفتن مسوولیت‌های نظامی امریکا در منطقه بکند. فکر می‌کنید این سیاست هنوز از سوی امریکا دنبال می‌شود یا نه؟

من فکر می‌کنم سیاست مذکور نتیجه پیگیری‌های لابی صهیونیستی در امریکا و نتیجه اتحادی بود که با ترامپ ایجاد کرده ‌بود و جمهوری‌خواهان تندرو علاقه زیادی به آن پیدا کرده ‌بودند. یکی از عوامل خروج ترامپ از برجام هم همین اتحاد بود. بر خلاف دوران گذشته دموکرات‌ها تصور نمی‌کنم که چندان علاقه‌ای به دنبال کردن این سیاست داشته ‌باشند، چراکه آنها دنبال چندجانبه‌گرایی هستند و علاقه‌مند نیستند که در منطقه همه تخم‌مرغ‌های‌شان را در سبد یک طرف بگذارند و حتی نمی‌خواهند تمام سیاست‌های‌شان را در اختیار اسراییل یا عربستان بگذارند.

در حال حاضر امریکایی‌ها توجه دارند که برای متعادل کردن سیاست‌های‌شان در منطقه و کاهش مشغولیت‌های‌شان و ایجاد یک امنیت نسبی، نیاز به حضور ایران دارند. به همین دلیل هم علاقه‌مند هستند که برجام به نتیجه برسد تا بتوانند از یک طرف تهدید بالقوه ایران را کاهش دهند و از سوی دیگر رابطه‌شان با دیگر کشورهای منطقه را با اهرم قوی‌تری دنبال بکنند و بتوانند امتیازهای بیشتری از آنها بگیرند. اگرچه دولت کنونی امریکا مسیر عادی‌سازی روابط با اسراییل را تایید می‌کند، اما علاقه‌مند نیستند فقط یک جبهه را تقویت کنند و ایران را در یک گوشه قرار بدهند و در نتیجه مجبور شوند که دنباله‌روی سیاست‌های تندروهای منطقه مانند بن‌سلمان و نتانیاهو و مشابه آن باشند. این رویکرد به سیاست‌های امریکا لطمه زده است، ترامپ سیاست خارجی امریکا را در خاورمیانه تضعیف کرد. امریکایی‌ها اگر بتوانند احیای برجام را به نتیجه برسانند، در ادامه مسیر هم در عراق توفیق بیشتر خواهند داشت، هم در سوریه و هم در مدیریت روابط‌شان با عربستان سعودی و اسراییل. حتی عادی‌سازی رابطه با ایران به امریکا در تقابل با روسیه هم کمک می‌کند، چراکه نقش ایران در مدیریت مسائل قفقاز و آسیای میانه بسیار اثرگذار است.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها