اولگ ایگناتوف، تحلیلگر ارشد مسائل روسیه:
هیچکس اطلاعاتی درباره خواستهها و اهداف اصلی روسیه ندارد
در سیاست خارجی پوتین تصمیم نهایی را میگیرد.
یک تحلیلگر ارشد مسائل روسیه معتقد است هیچکس واقعا اطلاعاتی درباره خواستهها و اهداف اصلی روسیه ندارد و ولادیمیر پوتین تنها تصمیمگیر اصلی در روسیه است.
تقابل غرب و روسیه بر سر مساله اوکراین که از اواسط سال 2021 شدت گرفت به مرحله حساسی رسیده و اکنون از یکسو ایالات متحده از احتمال حمله نظامی روسیه به اوکراین خبر میدهد و کشورهای اروپایی نیز تلاش میکنند تا از طریق دیپلماسی از وقوع جنگ احتمالی جلوگیری کنند.
به گزارش روزنامه اعتماد در گفتوگو با اولگ ایگناتوف، تحلیلگر ارشد مسائل روسیه در گروه بینالمللی بحران که در روسیه زندگی میکند به بررسی این موضوع پرداخته است. او معتقد است هیچکس واقعا اطلاعاتی درباره خواستهها و اهداف اصلی روسیه ندارد و ولادیمیر پوتین تنها تصمیمگیر اصلی در روسیه است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
*تنشها میان روسیه و غرب روزبهروز بیشتر و بیشتر میشود و هر کدام از این طرفها روایت خود را از دلایل تشدید تنش و شکلگیری وضعیت فعلی مطرح میکنند. از نگاه شما دلیل تشدید تنشها در سال 2021 و تداوم آن تا امروز چیست؟
این سوال بسیار خوبی است. بله، نگاههای متفاوتی به دلایل به وجود آمدن بحران کنونی وجود دارد. اولین نگاه این است که مشکل اصلی به توافق مینسک بازمیگردد. شما میدانید در سالهای 2014 و 2015 اوکراین، روسیه، فرانسه و آلمان مذاکراتی داشتند که درنهایت به توافق مینسک منجر شد. بهرغم بر جای ماندن اختلافات زیاد و گسترده میان اوکراین و روسیه، گفتوگوها در این چارچوب بهطور جدی ادامه نیافت و در سالهای 2020 و 2021 عملا گفتوگوهای ماهوی جدی میان روسیه و غرب بر سر مساله اوکراین انجام نشد. حتی در سال 2019 که نشستی در چارچوب فرمت نرماندی در پاریس برگزار شد نیز تصمیمات این نشست اجرایی نشد تا زمینه برای تشدید اختلافات فراهم شود. مساله شیوع بیماری کووید19 هم بسیار تاثیرگذار بود، چراکه سبب شد طرفین برای مدتی طولانی گفتوگوهای مستقیم و رودررو نداشته باشند. مشکل این نگاه این است که اجرای توافق مینسک نه در سالهای اخیر که در همان سال 2015 عملا متوقف شد. اوکراین برخلاف تعهداتی که در این توافق پذیرفته بود، قوانینی داخلی را تصویب کرد که قوانین انتخاباتی و به خصوص خودمختاری مناطق مشخصشده در توافق مینسک را تحتتاثیر قرار میداد و این یعنی در اواخر همان سال 2015 همه فهمیدند توافق مینسک راه به جایی نمیبرد و دیپلماسی در این زمینه با بنبست مواجه شده است. به همین دلیل من فکر میکنم این نگاه، نگاه جامع و دقیقی به دلایل شکلگیری بحران کنونی نباشد.
نگاه دوم نگاهی است که از سوی روسها مطرح میشود. براساس این نگاه، مسکو لیستی از خواستههای امنیتی خود را در قالب پیشنویسهایی به غرب ارایه کرده و این درخواستهای امنیتی مورد پذیرش قرار نگرفته و این دلیل افزایش قابلتوجه تنشهاست. به عقیده من، اختلافنظرها در این حوزه نیز از مدتها قبل وجود داشت و چیز جدیدی نیست. روسیه درخواست کرده است که گرجستان، اوکراین و سایر جمهوریهای استقلالیافته از شوروی سابق به عضویت ناتو درنیایند و وضعیت مرزها، زیرساختها و تجهیزات ناتو باید به وضعیت سال 1997 میلادی بازگردد. هیچکدام از این درخواستها جدید نیست؛ شما میدانید که تصمیم به آغاز فرآیند پذیرش اوکراین و گرجستان در ناتو در سال 2008 و نشست کشورهای عضو ناتو در بخارست اتخاذ شد. حتی در زمان ریاستجمهوری ولادیمیر پوتین بود که کشورهای بالتیک به عنوان جمهوریهای استقلالیافته از شوروی سابق به پیمان ناتو پیوستند. پوتین در دسامبر 2021 گفت که غرب باید تضمینهای امنیتی به روسیه ارایه کند. او همان زمان تاکید کرد که برای اخذ این تضمینها باید به غرب فشار بیاورد، چراکه تا وقتی فشار وجود نداشته باشد، غرب و به ویژه ایالات متحده حاضر به گفتوگو با روسیه درباره این مساله نخواهند شد. این یعنی اگر روسیه نیاز به مذاکره داشت مجبور بود به غرب فشار بیاورد تا آنها بپذیرند با روسیه دور میز به گفتوگو بنشینند و به درخواستهای این کشور گوش کنند. روسیه به غرب فشار وارد کرد، غربیها پذیرفتند که با روسیه در این خصوص گفتوگو کنند و البته در آخر شرایط به نحوی پیش رفت که هیچکدام از خواستههای امنیتی اصلی روسیه مورد پذیرش قرار نگرفت. این نگاه و تقسیر دوم از دلایل شکلگیری بحران اخیر است.
نگاه سوم بیشتر سیاسی است و تفسیری مبتنی بر تحولات سیاسی ارایه میکند. در سال 2024 انتخابات ریاستجمهوری روسیه برگزار خواهد شد و البته در این سال، اوکراین نیز انتخابات ریاستجمهوری خواهد داشت. برای پوتین، اوکراین همواره یک مساله حیاتی بوده. این نگاه میگوید تخاصم روسیه و اوکراین در سال 2014 به این دلیل بود که اوکراین میخواست عضوی از ناتو و عضوی از اتحادیه اروپا باشد. پوتین هیچوقت با این مسائل موافق نبود. پوتین در سال 2021 و امسال چندینبار تاکید کرد که عضویت اوکراین در ناتو یک خط قرمز جدی برای روسیه است. من فکر میکنم جلوگیری از عضویت احتمالی اوکراین در اتحادیه اروپا برای روسیه حتی مهمتر از پیوستن این کشور به ناتو باشد. براساس این نگاه، دعوای فعلی بر سر این است که اوکراین نباید به بخشی از قلمرو غرب تبدیل شود، اوکراین نباید بخشی از جهان غرب باشد. این مساله برای روسیه بسیار حائز اهمیت است، چراکه این کشور هیچ متحدی در اروپا ندارد. تنها متحد باقیمانده برای روسیه، بلاروس است و دلیل این اتحاد هم این است که الکساندر لوکاشنکو با مشکلات داخلی بسیار زیادی دست و پنجه نرم میکند. پوتین وضعیت را اینگونه میبیند که بلاروس با تهدیدهای امنیتی بسیاری از جانب غرب روبهرو است و اوکراین هم میخواهد کاملا در دامان غرب بیفتد. از مجموعه اتفاقات چنین به نظر میرسد که او شرایط را در دوران پساشوروی کاملا به غرب واگذار کرده است. پوتین وجود این نگاه را کاملا درک میکند. در دوره پیشین ریاستجمهوری او که سال 2012 آغاز شد و تا سال 2018 ادامه داشت، پوتین توانست کریمه را به روسیه ملحق کند و این اصلیترین دستاورد او بود. او با این کار توانست محبوبیت زیادی کسب کند و بر پایه ماجرای کریمه، داستان موفقیت خود را خلق کرد. امروز اما او چه در اختیار دارد؟ پوتین پیرتر شده و تحلیلگران اغلب معتقدند برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری 2024 ثبتنام خواهد کرد. او ممکن است برای جلب نظر افکار عمومی دستاوردی برای ارایه داشته باشد اما اکنون جز کووید 19 و تبعات اقتصادی و اجتماعی آن چه چیز برای ارایه وجود دارد؟ عملا هیچی. دولت روسیه نتوانسته دستاورد قابل توجهی در داخل داشته باشد و وضعیت اقتصادی خوب نیست. شاید پوتین فکر کرده راه اینکه بتواند داستان جدیدی از موفقیت بسازد، این است که کاری درباره اوکراین کند. این به معنای این نیست که او میخواهد حتما اوکراین را اشغال کند یا حمله نظامی به این کشور داشته باشد. البته یک نگاه دیگر وجود دارد که...
*گفتید که این به معنای اشغال اوکراین نیست. پس دقیقا به چه معناست؟
ببینید، ما هنوز توافق مینسک را روی میز داریم. اگر توافق مینسک با تفاسیر مدنظر روسیه اجرا شود به این معنا خواهد بود که اوکراین به یک کنفدراسیون ضعیف تبدیل میشود و دیگر یک کشور متحد و قوی نیست. براساس تفسیر روسیه، اوکراین باید خودمختاری کامل جداییطلبان را با تمام لازمههای آن، نظیر ساختار سیاسی مستقل و نیروی نظامی مستقل بپذیرد. اگر چنین اتفاقی بیفتد عملا پنجرهای برای کنترل سیاسی اوکراین از سوی روسیه گشوده خواهد شد. دلیل تاکید روسیه بر اجرای توافق مینسک هم همین است. این نگاه باعث میشود که بگوییم دعوای اخیر با غرب بر سر خواستههای امنیتی که روسیه از ابتدا میدانست از سوی ناتو و ایالات متحده مورد پذیرش قرار نخواهد گرفت، نیست. اما موضوع اوکراین مثل سایر خواستههای امنیتی نیست و غرب ممکن است با خواستههای اصلی روسیه درباره اوکراین موافقت کند. از همین روست که اصرار زیادی برای اجرای توافق مینسک وجود دارد. در گفتوگوی اخیر رییسجمهور روسیه با سرگئی لاوروف هم آشکارا به این وضعیت اشاره شد. پوتین در این گفتوگو تاکید کرد که اوکراین حق ندارد توافق مینسک را کنار بگذارد، آنها توافق مینسک را اجرا نمیکنند و درنتیجه باید مجبور شوند این توافق را اجرایی کنند.
*آن نگاه آخر که گفتید باقی مانده چه بود؟
چهارمین نگاه که اتفاقا میان کارشناسان نیز خیلی متداول است این است که آنها میگویند تمام تنشها و تلاشهای دیپلماتیک فعلی به این منظور شکل میگیرد که روسیه میخواهد توجیهی برای حمله نظامی به اوکراین داشته باشد. به عقیده آنها تحولات سیاسی فعلی پوششی برای تحولات نظامی آینده است. واقعیت این است که ما جز این تفاسیر و تحلیلها چیزی برای استناد نداریم. من میخواهم روی این موضوع تاکید داشته باشم که هیچکس واقعا اطلاعاتی درباره خواستهها و اهداف اصلی روسیه ندارد و ولادیمیر پوتین تنها تصمیمگیر اصلی در روسیه است. در تمام مسائل سیاست خارجی و امنیتی اوست که تصمیم نهایی را میگیرد. با توجه به اینکه چرخه تصمیمگیری در روسیه یک حلقه بسته است، من معتقدم هیچکس از نیت اصلی پوتین اطلاعی ندارد. همین موضوع باعث میشود غرب درک دقیقی از نیات و اهداف روسیه نداشته باشد و این ریشه تشدید تنشها و بروز بحران است. البته روسیه هم نمیخواهد در این باره توضیحی به غرب ارایه کند. ببینید، وضعیت اینگونه است که ما شاهد استقرار نظامی گسترده روسیه در نزدیکی مرز با اوکراین هستیم و زمانی که غرب در این باره سوال میکند پاسخ قانعکنندهای به آنها داده نمیشود. به نظر من روسیه توضیحی قانعکننده ارایه نمیکند، چراکه از وضعیت موجود سود میبرد.
* شما از روشن نبودن اهداف روسیه گفتید اما مقامات امریکایی میگویند روسیه «این هفته» به اوکراین حمله خواهد کرد. این اظهارنظر به این معنا نیست که پوتین تصمیم نهایی را گرفته و ما واقعا در آستانه آغاز یک جنگ هستیم؟
همانطورکه گفتم ما نمیدانیم و در واقع هیچکس نمیداند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. من نمیگویم که میدانم طرحهای نظامی اصلی پوتین چیست و برای رسیدن به چه اهدافی طراحی شده؛ من در روسیه زندگی میکنم اگر این را میدانستم حتما الان زندانی شده بودم. این تنها پوتین است که کل ماجرا را میداند، شویگو شاید روی جنبه نظامی فقط مسلط باشد اما فکر میکنم غیر از پوتین شاید فقط لاوروف درکی از ماهیت کلی اقدامات اخیر داشته باشد. ما فقط میتوانیم تحلیل کنیم. ما شاهد ایجاد زیرساختهای چشمگیری در مرز با اوکراین هستیم. حجم نیروها خیرهکننده است و روسیه هیچ توضیحی درباره اهداف و اغراضش از این استقرار نیروها نمیدهد. این یک مشکل است و همان مشکلی است که باعث شده غرب به این نتیجه برسد که روسیه میخواهد به اوکراین حمله کند. غرب به روسیه و به پوتین بیاعتماد است و به همین دلیل زمانی که لاوروف در عرصه عمومی آشکارا میگوید که روسیه قصدی برای حمله به اوکراین ندارد، او را باور نمیکنند. اعتمادی میان روسیه و غرب وجود ندارد. من نمیتوانم درباره صحت اظهارنظرهایی نظیر اینکه روسیه این هفته یا هفته آینده به اوکراین حمله خواهد کرد اظهارنظر کنم اما توجه شما را به یک مساله جلب میکنم. روز دوشنبه دو جلسه مهم در روسیه برگزار شد. یکی میان پوتین و شویگو وزیر دفاع و دیگری میان پوتین و لاوروف وزیر خارجه. هر دوی این نشستها به صورت زنده پخش میشد. لاوروف در جلسه با پوتین گفت که خواستههای روسیه پذیرفته نشده و در همان زمان گفت که باید به گفتوگو با غرب ادامه داد. پوتین هم با اینکه روسیه باید به مذاکره ادامه دهد موافقت کرد؛ این یک سیگنال مهم بود. در جلسه دیگر میان پوتین و شویگو، وزیر دفاع گفت رزمایشهای زیادی در مرزهای روسیه برگزار میشود. به گفته او برخی از این رزمایشها پایان یافته و برخی ادامه دارد و برخی هم به زودی آغاز خواهد شد. این یک سیگنال مهم بود که به غرب اعلام کند هدف از تحرکات نظامی اخیر برگزاری رزمایشها و افزایش آمادگی نیروهاست نه آمادهسازی شرایط برای یک حمله نظامی. این دو سیگنال بسیار مهم بودند؛ روسیه از خواست خود برای تداوم مذاکرات گفت و تاکید کرد اقدامات نظامی اخیر با هدف حمله به اوکراین نیست. اما باید بدانیم که غرب حرفهای لاوروف و شویگو را باور ندارد. این حرفها به نظر میرسد به این معنا باشند که از نگاه کرملین دو سناریو بیشتر وجود ندارد، یا ادامه گفتوگوها و رسیدن به راهحل سیاسی یا تداوم تنش نظامی. پسکوف، سخنگوی دولت روسیه به موضوع مهمی در این باره اشاره کرد و گفت اگر این فشار نظامی وجود نداشت، غرب هیچگاه حاضر نمیشد این گفتوگوها را با روسیه داشته باشد. ریشه علاقه روسیه به این بحران هم به همین مساله بازمیگردد که اگر بحرانی به وجود نمیآمد، گفتوگویی هم وجود نداشت و این مساله بسیار مهم است.
*آیا تهدید به اعمال تحریمهای شدید اقتصادی علیه روسیه از سوی امریکا، میتواند مسکو را از حمله احتمالی به اوکراین بازدارد؟
این سوال بسیار مهمی است. تحریمهایی که اکنون علیه روسیه وجود دارد کارآمد نبوده و نتوانسته رفتارهای روسیه را تغییر دهد. غرب اکنون روسیه را از تحریمهایی سختگیرانه و شدید میترساند. این تحریمها و تهدیدها فقط با تحریمهایی که در حال حاضر علیه ایران وجود دارد قابل مقایسه است. تحریم بانکهای روسیه، مسدود کردن دسترسی روسیه به سوییفت، تحریم تکنولوژی و مواردی از این دست. روسیه سهم مهمی از اقتصاد جهانی دارد و یک کشور مهم در این زمینه به حساب میآید. اگر امریکا و متحدانش بخواهند پیوند میان اقتصاد روسیه و اقتصاد جهان را قطع کنند این مساله تاثیر بسیار زیادی روی اقتصاد روسیه خواهد داشت و به بحران اقتصادی بزرگی در اینجا (روسیه) منجر خواهد شد. اگر ما بخواهیم درباره افراد منطقی و سیاستمداران منطقی صحبت کنیم، هیچ سیاستمداری مایل نیست چنین تحریمهایی علیه کشورش اعمال شود. در نتیجه اگر بخواهم به سوال شما پاسخ دهم باید بگویم، البته که تحریم میتواند یک بازدارندگی قابل توجه به همراه داشته باشد. البته مسالهای که وجود دارد این است که تحریم یک اهرم فشار مستقیم نیست، یک اهرم فشار نظامی در میدان به حساب نمیآید، یک برتری نظامی در میدان علیه تانکها و موشکها نیست، یک اهرم فشار و برتری علیه اقتصاد است. میخواهم بگویم اگر روسیه واقعا درباره حمله به اوکراین تصمیمگیری کرده باشد، تحریم نمیتواند مانع آنها باشد، چراکه در محاسباتشان این مساله درنظر گرفته شده اما اگر تصمیمگیری اتفاق نیفتاده باشد، حتما در نظر نهایی روسها موثر خواهد بود. این تحریمها تاثیر زیادی روی جامعه روسیه خواهند داشت و مردم عادی را در روسیه هدف قرار خواهد گرفت. اگر این تحریمهای سختگیرانه برای زمانی طولانی اعمال شود، حتما روی وضعیت سیاسی در روسیه نیز اثرگذار خواهد بود. پس دولت روسیه در تصمیمگیری به آن توجه خواهد کرد.
*آیا چین میتواند نقش موثری در حمایت از روسیه، به ویژه در زمینه اقتصادی ایفا کند؟
این یک واقعیت است که چین یک شریک تجاری مهم برای روسیه است، اما ایالات متحده شریک تجاری بسیار مهمتری برای چین به حساب میآید، به همین دلیل معتقدم نمیتوان رفتار چین را پیشبینی کرد. چین در حال حاضر حمایت خود را از خواستههای امنیتی روسیه اعلام کرده اما آیا میشود گفت که چین از تقابل نظامی روسیه با غرب هم حمایت خواهد کرد؟ هیچکس نمیداند. آنها اخیرا یک توافق تجاری امضا کردند و از همکاریهای بیشتر گفتند اما حمایت از خواستههای امنیتی با حمایت از یک جنگ متفاوت است. سخت است که بخواهیم واکنش چین را پیشبینی کنیم. چین روابط گسترده تجاری با ایالات متحده و کشورهای غربی دارد و اگر غرب بخواهد تحریمهایی سختگیرانه علیه روسیه اعمال کند، این تحریمها هرکسی را که با روسیه تجارت کند هم هدف قرار خواهد داد. چین در سالهای پس از 2014 به بعضی تحریمها علیه روسیه عمل کرد و بعضی از شرکتهای تجاری چینی، به همکاریهای اقتصادیشان با روسیه پایان دادند. بگذارید یک چیزی بگویم، اگر واقعا این جنگ آغاز شود یک بحران بزرگ بینالمللی خواهد بود و فرآیند تصمیمگیری و تصمیمسازی در بسیاری از کشورهای جهان را تحتتاثیر قرار خواهد داد و بسیاری از کشورها مجبور خواهند شد بازنگریهایی در سیاستهایشان داشته باشند. این شامل چین هم میشود. ممکن است چین به حمایت از روسیه برخیزد و هم ممکن است چین مواضعی نظیر این را اتخاذ کند که «جنگ آغاز شد زیرا خواستههای امنیتی روسیه برآورده نشد» اما همزمان فاصلهاش را با بحران حفظ کند. نمیتوان از الان گفت که آنها به تحریم پایبند خواهند بود یا نه.
*چه تفاوتهایی میان نگاه امریکاییها و اروپاییها درباره بحران اوکراین وجود دارد؟
اتحادیه اروپا شامل 27 کشور میشود و نگاههای متفاوتی به مساله اوکراین در میان این کشورها وجود دارد. بعضی کشورها نظیر آلمان و فرانسه معتقدند باید روسیه نیروهایش را از مرز اوکراین دور کند و هدف تهاجم به اوکراین را کنار بگذارد اما بعضی کشورهای دیگر مثل ایتالیا و اسپانیا بر این باورند که منافع اقتصادی بر آنچه در اوکراین میگذرد ارجحیت دارند و خواهان حفظ ارتباطات تجاریشان با روسیه هستند. با این وجود معتقدم در صورت شدیدتر شدن بحران تفاوتهای زیادی میان رفتار اتحادیه اروپا با روسیه و رفتار ایالات متحده با این کشور وجود نخواهد داشت. آنها مواضعی یکسان در این زمینه دارند که هیچ نقطهای از اروپا نباید اشغال شود و اگر جنگ درگیرد فکر میکنم مواضعشان بسیار نزدیکتر شود به نوعی که شاهد هیچ اختلاف چشمگیری میان اروپا و امریکا در این زمینه نباشیم. الان هم سیاستمدارانی در غرب که میگویند مشکل روسیه با دیالوگ و مذاکره حل میشود، در اقلیتند و این برای روسیه خوب نیست. اما در واقع بحران اوکراین در حال متحد کردن غرب است.
*به عنوان یک ناظر که در روسیه زندگی میکند، فکر میکنید مردم روسیه درباره دعوای اخیر روسیه با غرب چگونه فکر میکنند؟
اول باید بگویم که بیشتر مردم روسیه فکر نمیکنند که هدف از تقابلهای اخیر با غرب، تسخیر اوکراین باشد. آنها فکر میکنند این بحران نتیجه یک کارزار تبلیغاتی از سوی غرب است و باور ندارند که روسیه میخواهد جنگی نظامی را علیه اوکراین آغاز کند. آنها اوکراین را ملت برادر میدانند و جنگ نظامی مستقیم میان دو ملت روابط دو کشور را برای همیشه تغییر خواهد داد. به عقیده بیشتر آنها بحران کنونی چیزی جز نتیجه رفتارهای غرب نیست. همانطورکه در بیانیههای رسمی دولت روسیه و اظهارنظرهای بخشی از کارشناسان طرفدار کرملین دیده میشود، این باور شکل گرفته که اوکراین خواهان حمله به دونباس است و غرب این بازی رسانهای را راه انداخته تا حمله به دونباس را توجیه کند.
*تاثیر بحران کنونی روی مردم اوکراین و دولت در کییف چه بوده؟
به نظرم آنها بسیار مرددند و با اینکه اطلاعات زیادی از سوی کشورهای غربی دراختیارشان قرار میگیرد اما دقیقا نمیدانند که چه اتفاقی قرار است رخ دهد و روسیه میخواهد چه کار کند. برای بسیاری از اوکراینیها جای سوال است که هدف روسیه چیست. زلنسکی و دولت او نیز نگاه مشکوکی به اطلاعات غربیها و برخی ادعاهای آنها دارند، آنها نمیدانند چطور ممکن است روسیه بخواهد اوکراین را اشغال کند، چراکه اشغال یک کشور بزرگ و پرجمعیت مثل اوکراین نیاز به منابع مالی بسیار زیادی دارد و اقتصاد روسیه در حال حاضر این اجازه را نمیدهد. تلفات زیادی را هم روی دوش روسیه خواهد گذاشت. روسیه هم تجربه موفقی از اشغال ندارد. به جز در مساله کریمه که آنهم یک جزیره کوچک بود نه یک کشور بزرگ مثل اوکراین. زلنسکی مردد است، چراکه نمیتواند هدف روسیه را از یک تهاجم نظامی بزرگ درک کند. او میداند این تهاجم هزینههای زیادی از جمله تحریمهای گسترده دارد. اگر از نگاه مردم اوکراین بخواهم بگویم، آنها دولت روسیه و پوتین را اصلا دوست ندارند اما ملت روسیه را به عنوان یک ملت برادر و همنژاد میدانند. تاثیر بحران هم این بوده که آنها تحت هر شرایطی از تحریک روسیه دست بردارند و به دنبال بازپسگیری نظامی دونباس نباشند.
*به نظر شما بحران اوکراین و تشدید تنشها در روابط روسیه و غرب به ویژه ایالات متحده، میتواند روی زمینههای دیگر روابط این طرفها به خصوص مذاکرات برای احیای توافق هستهای با ایران اثر بگذارد؟
اگر شرایط به سوی جنگ پیش برود و جنگ در بگیرد همهچیز تحتتاثیر قرار خواهد گرفت. به نظر این موضوع همه فعالیتهای دیپلماتیک میان روسیه و غرب را به اغما فرو خواهد برد. تنها مذاکرات با روسیه در آن زمان پایان دادن به جنگ خواهد بود و دیگر کسی اراده و حوصلهای برای گفتوگو درباره مسائل دیگر نظیر سوریه و ایران نخواهد داشت. پیشبینی من این است که اگر جنگ در بگیرد مذاکرات در وین نیز به تعویق خواهد افتاد. در نتیجه باید گفت حتما روی مسائل دیگر تاثیر خواهد داشت.
دیدگاه تان را بنویسید