کد خبر: 542851
|
۱۴۰۰/۱۲/۲۲ ۰۸:۲۲:۱۹
| |

جان مرشایمر، نظریه‌پرداز امریکایی:

غرب و به ویژه امریکا، مسئول اصلی بحران اوکراین است/ خطر جدی تشدید تنش فراتر از اوکراین وجود دارد

غرب و به ویژه امریکا، مسوول اصلی بحرانی است که در فوریه 2014 آغاز شد و اکنون به جنگی تبدیل شده است که نه تنها اوکراین را تهدید می‌کند، بلکه این پتانسیل را دارد که به یک جنگ هسته‌ای بین روسیه و ناتو تبدیل شود

غرب و به ویژه امریکا، مسئول اصلی بحران اوکراین است/ خطر جدی تشدید تنش فراتر از اوکراین وجود دارد
کد خبر: 542851
|
۱۴۰۰/۱۲/۲۲ ۰۸:۲۲:۱۹

جنگ در اوکراین خطرناک‌ترین درگیری بین‌المللی از زمان بحران موشکی کوبا در سال 1962 است. اگر بخواهیم از بدتر شدن آن جلوگیری کنیم و در عوض راهی برای پایان دادن به آن بیابیم، درک علل اصلی آن ضروری است.

به گزارش روزنامه اعتماد، شکی نیست که ولادیمیر پوتین، رییس‌جمهور روسیه جنگ را آغاز کرد و مسوول نحوه انجام آن است. اما اینکه چرا چنین کرده، بحث دیگری است. دیدگاه غالب در غرب این است که او یک متجاوز غیرمنطقی و غیرقابل فهم است که قصد دارد یک روسیه بزرگ شبیه به اتحاد جماهیر شوروی بنا کند. بنابراین، این پوتین است که به تنهایی مسوولیت کامل بحران اوکراین را بر عهده دارد. اما این شکل روایت، اشتباه است. غرب و به ویژه امریکا، مسوول اصلی بحرانی است که در فوریه 2014 آغاز شد و اکنون به جنگی تبدیل شده است که نه تنها اوکراین را تهدید می‌کند، بلکه این پتانسیل را دارد که به یک جنگ هسته‌ای بین روسیه و ناتو تبدیل شود. مشکل بر سر اوکراین، در واقع در نشست بخارست ناتو در آوریل 2008 آغاز شد، زمانی که دولت جورج دبلیو بوش ناتو را تحت فشار قرار داد تا اعلام کند که اوکراین و گرجستان را به عضویت خواهد پذیرفت. رهبران روسیه بلافاصله با عصبانیت واکنش نشان دادند و این تصمیم را یک تهدید موجودیتی برای روسیه توصیف و تاکید کردند که این تهدید را خنثی خواهند کرد. به گفته یک روزنامه‌نگار معتبر روسی، پوتین «به خشم آمد» و هشدار داد که «اگر اوکراین به ناتو بپیوندد، مجبور خواهد شد بدون کریمه و مناطق شرقی این کار را انجام  دهد و به سادگی از بین خواهد رفت.» با این حال، امریکا خط قرمز مسکو را نادیده گرفت و تلاش کرد اوکراین را به یک سنگر غربی در مرز روسیه تبدیل کند. این استراتژی شامل دو عنصر دیگر نیز بود: نزدیک کردن اوکراین به اتحادیه اروپا و تبدیل آن به یک دموکراسی طرفدار امریکا.

این تلاش‌ها سرانجام در فوریه 2014، پس از یک شورش و قیام که مورد حمایت امریکا قرار گرفت باعث شد تا رییس‌جمهور طرفدار روسیه، ویکتور یانوکوویچ، از کشور فرار کند. روسیه در واکنش به این اتفاق، کریمه اشغال کرده و باعث شد جنگ داخلی در دنباس در شرق اوکراین آغاز شود. رویارویی بزرگ بعدی در دسامبر 2021 رخ داد و مستقیما به جنگ فعلی منجر شد. علت اصلی این بود که اوکراین در حال تبدیل شدن به یکی از اعضای واقعی ناتو بود. این روند در دسامبر 2017 آغاز شد. در آن زمان دولت ترامپ تصمیم گرفت «سلاح‌های دفاعی» به اوکراین بفروشد. با این حال، آنچه به عنوان تسلیحات «دفاعی» به اوکراین داده شد، برای روسیه و متحدانش در دنباس، سلاح‌های تهاجمی محسوب می‌شد. سایر کشورهای ناتو نیز وارد عمل شدند و سلاح به اوکراین ارسال کردند، نیروهای مسلح این کشور را آموزش دادند و به ارتش اوکراین اجازه دادند در تمرینات مشترک هوایی و دریایی شرکت کند. در جولای 2021، اوکراین و امریکا به‌طور مشترک میزبان یک رزمایش دریایی بزرگ در منطقه دریای سیاه بودند که شامل نیروی دریایی از 32 کشور بود. عملیات نسیم دریا تقریبا روسیه را تحریک کرد تا به یک ناوشکن دریایی بریتانیا را که عمدا وارد آب‌های سرزمینی روسیه شده بود، شلیک کند.

روابط بین اوکراین و امریکا در دولت بایدن نیز همچنان در حال افزایش است. این تعهد در یک سند مهم منعکس شده است. سندی با عنوان «منشور شراکت استراتژیک ایالات متحده و اوکراین» امضا شده است. در ماه نوامبر سال 2021، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا و دیمیترو کولبا، همتای اوکراینی‌اش این سند را امضا کردند. هدف از امضای این سند، «تاکید بر تعهد اوکراین به اجرای اصلاحات عمیق و جامع لازم برای ادغام کامل در نهادهای اروپایی و یورو آتلانتیک بود.» این سند به صراحت بر مبنای «تعهدات اتخاذ شده برای تقویت اوکراین-امریکا» بنا شده است. مشارکت استراتژیک بین زلنسکی و بایدن تاکید می‌کند که دو کشور بر اساس «اعلامیه اجلاس سال 2008 سران ناتو در بخارست» به همکاری‌های‌شان ادامه خواهند داد. 

جای تعجب نیست که مسکو این تحولات رو به جلو را غیرقابل تحمل یافته و بهار گذشته ارتش خود را در مرز اوکراین مستقر کرد تا عزم خود را به واشنگتن نشان دهد. اما این اقدام پوتین هیچ تاثیری نداشت، زیرا دولت بایدن به نزدیک شدن به اوکراین ادامه داد. این امر باعث شد روسیه در ماه دسامبر به یک بن‌بست دیپلماتیک تمام عیار دامن بزند. همان‌طور که سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه گفت: «ما به نقطه جوش خود رسیدیم.» روسیه خواستار تضمین کتبی شد مبنی بر اینکه اوکراین هرگز بخشی از ناتو نخواهد شد و این ائتلاف تسلیحات نظامی خود را که از سال 1997 در شرق اروپا مستقر کرده بود، جابه‌جا خواهد کرد. بعد از اینکه آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا اعلام کرد که ناتو و امریکا در روابط‌شان با اوکراین تغییری ایجاد نخواهند کرد، پوتین وارد عمل شد. یک ماه از این سخنان بلینکن، پوتین، دستور حمله به اوکراین را با هدف رفع تهدید ناتو صادر کرد. 

این روایت از وقایع در تضاد با شعار رایج در غرب است که گسترش ناتو را بی‌ربط به بحران اوکراین نشان می‌دهد و در عوض اهداف توسعه‌طلبانه پوتین را مقصر قلمداد می‌کند. بر اساس سند اخیر ناتو که برای رهبران روسیه ارسال شده است، «ناتو یک اتحاد دفاعی است و هیچ تهدیدی برای روسیه ندارد.» شواهد موجود با این ادعاها تناقض دارد. برای تازه‌کارها، موضوع مورد بحث این نیست که رهبران غربی می‌گویند هدف یا مقاصد ناتو چیست، بلکه موضوع این است که مسکو اقدامات ناتو را تهدید‌آمیز می‌بیند.

پوتین مطمئنا می‌داند که هزینه‌های تسخیر و اشغال مقادیر زیادی از سرزمین‌های اروپای شرقی برای روسیه گران تمام می‌شود. همان‌طور که یک بار گفته بود: «هر کس که دلش برای شوروی تنگ نشود، احساس ندارد. هر که بخواهد آن را پس بگیرد، عقل ندارد.» عقاید او در مورد پیوندهای تنگاتنگ بین روسیه و اوکراین و تلاشش برای پس گرفتن کل اوکراین مثل این است که کسی بخواهد یک جوجه تیغی را ببلعد. علاوه بر این، سیاستگذاران روسیه - از جمله پوتین - به ندرت چیزی در مورد تسخیر سرزمین‌های جدید برای بازسازی اتحاد جماهیر شوروی یا ساختن روسیه بزرگ بیان کرده‌اند. در عوض، از زمان نشست بخارست در سال 2008، رهبران روسیه بارها گفته‌اند که پیوستن اوکراین به ناتو را یک تهدید موجودیتی علیه خود می‌دانند که باید از آن جلوگیری کرد. همان‌طور که سرگئی لاوروف در ماه ژانویه اشاره کرد: «کلید حل همه اختلافات، تضمین عدم گسترش ناتو به سمت شرق است.»

مشخص است که رهبران غربی تا قبل از سال 2014، به هیچ وجه روسیه را یک تهدید نظامی برای اروپا به حساب نمی‌آوردند. همان‌طور که مایکل مک‌فال سفیر سابق امریکا در مسکو اشاره می‌کند، تصرف کریمه توسط پوتین برای مدت طولانی برنامه‌ریزی نشده بود و یک حرکت واکنشی در پاسخ به کودتایی بود که رییس‌جمهوری طرفدار روسیه در اوکراین را سرنگون کرد. در واقع، تا قبل از این جریان، توسعه ناتو با هدف تبدیل تمام اروپا به منطقه بزرگی مملو از صلح و آرامش انجام می‌شد نه مقابله با روسیه خطرناک. با این حال، زمانی که بحران شروع شد، سیاستگذاران امریکایی و اروپایی نمی‌توانستند بپذیرند که با تلاش برای ادغام اوکراین در غرب، روسیه‌ را تحریک کرده‌اند. آنها منشا واقعی مشکل را بدخواهی روسیه و تمایلش به تسلط بر اوکراین یا تسخیر این کشور اعلام کردند. با توجه به اینکه بسیاری از کارشناسان برجسته سیاست خارجی امریکا نسبت به گسترش ناتو از اواخر دهه 1990 هشدار داده‌‌‌اند، داستان من در مورد علل درگیری اخیر نباید بحث برانگیز باشد. رابرت گیتس، وزیر دفاع امریکا در زمان نشست بخارست، اذعان داشت که «تلاش برای وارد کردن گرجستان و اوکراین به ناتو واقعا بیش از حد بود». در واقع، در آن اجلاس، هم صدراعظم آلمان، آنگلا مرکل و هم رییس‌جمهور فرانسه، نیکلا سارکوزی، مخالف پیشبرد عضویت اوکراین در ناتو بودند، زیرا می‌ترسیدند این امر خشم روسیه را برانگیزد.

نتیجه روایت من این است که ما در وضعیت بسیار خطرناکی قرار داریم و سیاست غرب این خطر را تشدید می‌کند. از نظر رهبران روسیه، آنچه در اوکراین اتفاق می‌افتد ربطی به خنثی شدن جاه‌طلبی‌های امپریالیستی آنها ندارد. از نظر آنها کاری که در اوکراین مشغول انجام آن هستند، مقابله با چیزی است که آنها به عنوان یک تهدید مستقیم برای آینده روسیه می‌دانند. پوتین ممکن است توانایی‌های نظامی روسیه، اثربخشی مقاومت اوکراین و دامنه و سرعت واکنش غرب را نادرست ارزیابی کرده باشد، اما هرگز نباید دست‌کم گرفت که قدرت‌های بزرگ چقدر می‌توانند بی‌رحم باشند، آن هم زمانی که معتقدند در وضعیت وخیمی قرار دارند. با این حال، امریکا و متحدانش همچنان به این مساله بی‌تفاوت هستند و امیدوارند یک شکست تحقیرآمیز به پوتین تحمیل کرده و حتی باعث برکناری او شوند. آنها در حال افزایش کمک به اوکراین هستند و در عین حال از تحریم‌های اقتصادی برای تحمیل مجازات‌های گسترده علیه روسیه استفاده می‌کنند؛ اقدامی که پوتین اکنون آن را «مشابه اعلام جنگ» توصیف کرده است.

امریکا و متحدانش ممکن است بتوانند از پیروزی روسیه در اوکراین جلوگیری کنند، اما اوکراین اگر تجزیه نشود، آسیب جدی خواهد دید. علاوه بر این، خطر جدی تشدید تنش فراتر از اوکراین وجود دارد. در این میان خطر درگیری هسته‌ای را نیز نباید دست‌کم گرفت. اگر غرب نه تنها مسکو را در میدان‌های نبرد اوکراین ناکام بگذارد، بلکه آسیب جدی و پایدار به اقتصاد روسیه وارد کند، در واقع یک قدرت بزرگ را به لبه پرتگاه هل می‌دهد. بنابراین در چنین شرایطی پوتین ممکن است به سمت استفاده از سلاح‌ هسته‌ای حرکت کند. در حال حاضر نمی‌توان شرایطی را که بر اساس آن، این درگیری حل و فصل می‌شود، متوجه شد. اما اگر علت عمیق آن را درک نکنیم، نمی‌توانیم قبل از اینکه اوکراین نابود شود و کار ناتو و روسیه به جنگ بکشد، بحران را خاتمه دهیم. 

 (جان مرشایمر، نظریه‌پرداز و استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو است.)

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها