سیدعلی موجانی، نویسنده و محقق مطالعات تاریخ روابط خارجی:
جنگ روسیه با اروپا یک جنگ نیابتی میان چین و امریکا در قاره اروپا است
اقدام علیه تایوان به همان میزان محتمل است که یک آزمایش هستهای تازه از سوی کرهشمالی
بهتر است گفته شود جنگ روسیه با اروپا و نه فقط با اوکراین یک جنگ نیابتی میان چین و امریکا در قاره اروپا است.
آیا حمله روسیه به اوکراین را میتوان آغاز عصر جدیدی در روابط بینالملل دانست؟ فرجام جایگاه مسکو که با بهانه رفع تهدید امنیتی در حالی که عضو دایم شورای امنیت است حمله نظامی گسترده به یک کشور مستقل عضو سازمان ملل را جرقه زد پس از این تحولات چگونه خواهد شد؟ این بحران چه تاثیری بر سایر بازیگرانی که یا دستی در آتش این معرکه دارند یا از دور تماشاچی این صحنه هستند، میگذارد؟ تاخیر تحمیل شده بر احیای توافق هستهای میان ایران و 1+5 (ترکیب اولیه توافق در سال 2015) تا چه اندازه تحت تاثیر بحران اوکراین است؟ با طولانی شدن جنگ روسیه در اوکراین و بسته تحریم اقتصادی و منزوی کردن سیاسی مسکو که از طرف غرب طراحی شده، پرسشهایی از این جنس اندک اندک مجال طرح پیدا میکنند و البته در شرایطگذاری که در آن قرار داریم به سهولت نمیتوان پاسخی قطعی برای تمام این پرسشها یافت.
به گزارش روزنامه اعتماد، سیدعلی موجانی، نویسنده و محقق مطالعات تاریخ روابط خارجی در گفتوگویی کوتاه به سه پرسش کلی ما درباره نمای کلی معادلههای بینالمللی در سایه بحران اوکراین و تاثیر آن بر ایران پاسخ داده است. موجانی معتقد است که آنچه میتواند مینهای کاشته شده زیر پای ایران را خنثی کند به تدبیر ما در تبیین و اجراسازی سیاستهای درست و دور از هیجان وابسته است. موجانی که سالها در حوزه مطالعات تاریخ روابط خارجی کار کرده، میگوید در شرایط فعلی ناشی از بحران اوکراین، با تند و سخت شدن رقابتها، بسیاری از مختصات قبلی موقعیت خود را از دست دهند و قواعد بازی دگرگون خواهد شد.
*شما مطالعه پیوستهای درباره تاریخ روابط خارجی دوران اخیر داشتهاید. این روزها که اخبار دنیای پُرالتهاب کنونی را دنبال میکنید، چه برداشتی در ذهن خود دارید؟ انتشار بیوقفه کلماتی چون «بحران و جنگ» با اعلامی مانند اوکراین، طالبان، یمن، پاکستان، کره، تایوان و... برای شما چه معنایی دارد؟ چه عواملی اسباب ایجاد شرایط کنونی شده و اوجگیری اینگونه فضا چه نشانههایی را درباره مناسبات بینالمللی برای ما آشکار میکند؟
برای شروع بحث شاید مناسب باشد یک مثال داشته باشیم: طی یک تابستان گرم و در یک ماراتن نفسگیر، درست هنگامی که بخشی از دوندهها با فاصله زیاد از دیگران به دنبال قهرمان دوره پیشین که چند گامی جلوتر است همشانه میدوند، در عبور از مسیری پرپیچ و خم، مقارن برآمدن آفتاب این گروه پیشتاز با گذر از پیچی به سوی شرق با شیبی بلند در ادامه مسیر مواجه میشوند. گرمای آفتاب سوزان تابستان علاوه بر دشواری و طول مسیر و رقابتی کشنده، رمقی بر جای نخواهد گذاشت. اما درست در همین مرحله یک عارضه دیگر هم مزید بر علت میشود: تابش شدید و مستقیم و کورکننده آفتاب بر چشمان این دوندگان پیشتاز نابینایی و تیرگی موقتی را سبب میگردد. حالا در این زمان یکی از دوندگان تصادفا عینک ضدآفتاب یا کلاه لبهداری دارد که به او اجازه میدهد در قیاس با دیگران موفقتر عمل کند و تصادفا همین مزیت سبب میشود از موقعیت گروه پیشتاز جلو افتد و فاصله خود را با قهرمان پیشین کم کند. این زمان، برهم خوردن این توازن و خستگی مفرط سبب بروز رفتارهایی متفاوت از سوی همه دوندگان به یکسان میشود. این دقیقا تبیین شرایطی است که روی داده است. همه میدانستند در بین قدرتهای دنیا، امریکا آن قهرمان پیشین در موقعیت برتر نظامی و اقتصادی جای داشت. اما در گروه پیشتازان یعنی چین، اروپا، روسیه، هند، برزیل هم نوعی توازن و تناسب در رشد و توسعه با متغیرهایی مشابه همراه با امید برای پیشیجستن از قهرمانِ پیشگام یعنی امریکا وجود داشت. سه سال پیش این دوندگان همگی با عبور از آن پیچ خود را در مقابل تابش امواج مهارنشده کرونا دیدند. نفس همه به شماره افتاد و مسیر در برابر چشمان آنان تیره شد.
از آن میان، این تنها چین بود که بیش و پیش از همه آن عینک ضد آفتابی را که داشت روی چشم آورد و مانع شد کرونا قدرت تنفس اقتصادیاش را بگیرد. بدینگونه چین از گروه پیشتاز جلو افتاده و فاصلهاش با قهرمان سابق که پیشگام همه دوندهها بود به میزان قابلتوجهی کم شده است. از این مقطع همان قواعد رایج در مسابقات در این مناسبات حاکم میشود، لذا هر دو پیش دونده ضمن فشاری که متحمل میشوند، میکوشند با مانورهای خود زمینهای را فراهم آورند که از سوی نزدیکترین دوندگان در گروه پیشتاز موقعیت رقیب اصلی خود را تضعیف کنند.
بهتر است گفته شود جنگ روسیه با اروپا و نه فقط با اوکراین یک جنگ نیابتی میان چین و امریکا در قاره اروپا است. به صورت طبیعی در کشاکش این درگیری تا شرایطی که طرفین در قاره اروپا خسته و ناتوان شوند، نخستین اولویت برای پیشگامان (چین و امریکا) تقسیم و مرزبندی تازه است. لذا امریکا باب مراوده با ونزوئلا را به دلیل ظرفیت اغواکننده نفتیاش باز میکند و چین با تمام وجود با چشمان حسرتزده و بازوان کشیده منابع معدنی و موقعیت ترانزیتی تحت اختیار طالبان در افغانستان را به آغوش میگیرد. از این جهت بدیهی است رقابت تند و سخت شود و بسیاری از مختصات قبلی موقعیت خود را از دست دهند و قواعد بازی دگرگون شود.
اینجاست که پاکستان باید میان دوستی چین و اتحاد با امریکا یکی را انتخاب کند، حتی کشور کوچک جزایر سلیمان برای استمرار تمامیت ارضی خود بر قریب به یکهزار جزیره پراکنده در اقیانوس آرام میان قدرت نزدیک به قاره پاسفیک (چین) و قدرت دور از آن قاره (امریکا) یکی را طرف اصلی بداند و به ناچار چین را برگزیند.
حتی مشخص میگردد جدا شدن قایق انگلستان از قاره اروپا و نزدیکی دوبارهاش به قاره آن سوی آتلانتیک، امریکا چرا روی داد. وقتی این میزان از تغییر و تحول روی میدهد، فعل و انفعالات در سایر نقاط جهان نه تنها اجتنابناپذیر بلکه الزامآور میشود و «عصر اتحادهای ناپایدار» آغاز میشود. روندهای سابق اعم از دشمنی و جنگ، یا دوستی و همپیمانی، مذاکره و معامله معطل و منجمد میشود تا تکلیف پیشگامی یکی از این دو قاره مشخص شود. آنچه در میان ارمنستان و آذربایجان، یا اعراب و اسراییل این دشمنان سابق میبینیم، یا آنچه در یمن از هفته پیش شاهد بودیم و ای بسا آنچه در مذاکرات وین
بر سر تفاهم برجام روی داده است، همانا حرکت در این مسیر قهری اما قابل پیشبینی بود.
* با این آرایش؛ آیا امکان بروز جنگ سرد تازهای محتمل است؟
گزاره جنگ سرد، تصویر شرایط پیش رو را تبیین نمیکند. ما با یک جنگ آشکار روبهرو هستیم، یعنی این نیروی قارهای چین و ایالات متحده در آسیا و امریکا، از هیچ کوششی برای تثبیت مرزهای قارهای خود اجتناب نخواهند کرد. لذا اقدام علیه تایوان به همان میزان محتمل است که یک آزمایش هستهای تازه از سوی کرهشمالی. اکنون آن سیاست شیفت (چرخش) به سوی پاسفیک امریکا در دوره اوباما دارد معنای خود را آشکار میکند. برآوردهای امریکا از تثبیت قلمرو قارهای چین درست بود لذا کوشید منافع خاورمیانهای خود را فدای حفظ آن قاره دیگر یعنی جغرافیای پاسفیک کند. الان کشورهای عرب منطقه هم این نکته را دریافتهاند. آنها حتی اکنون درک میکنند هنگامی که دونالد ترامپ گفت اگر امنیت میخواهید باید هزینهاش را هم بدهید، چه معنایی را در نظر داشته، او دنبال باجگیری صرف نبوده بلکه به سادهترین عبارات برای کشورهای عرب خلیجفارس و حتی اروپا روشن ساخت دیگر اولویت نیستید و کسی هزینه نخواهد کرد.
حتی به نظرم معنای خروج ترامپ از برجام خروج از توافق با چین و روسیه و اروپا به نفع یک توافق دوجانبه بود که بارها ابراز میداشت، چون امریکا میخواست و میخواهد در این جنگ قارهای، ایران بازی چندجانبه نکند. توافق برنامهای با 1+5 (برجام) تنها موردِ پذیرفته شده قدرتهای جهانی در زمینه قابلیت چندجانبهگرایی ایران بود. نمونههای مشابه دیگر در مذاکرات ارزروم یا پیمان سنتو تجلی داشت، ضمن آنکه آنجا -برخلاف برجام- همه قدرتهای پیشتاز در مسابقه ماراتنِ برتریجویی و سلطهطلبی حضور نداشتند.
*نقش ایران در این جدال چگونه خواهد بود؟
در مورد نقش ایران در این شرایط که مهمترین پرسش است، ابتدا باید توجه داشته باشیم که هیچگونه پیشبینی را نمیتوان کامل و جامع دانست، چراکه هم ایران کشوری پیچیده و بازیگری پُرتجربه است و هم مناسبات و نقش منطقهای و جهانیاش تابع یک پیوست تاریخی پر فراز و نشیب است. با این وجود، قرائنی هم هست که با اتکا به آنها بتوان تعریفی پایه را از احتمالات داد. مساله آن است که این دو قدرت قارهای که در جنگ روسیه و اروپا بر سر اوکراین هدف مشترک تضعیف روسیه و اروپا را دارند، اما درباره غرب آسیا هنوز خویشتندارانه رفتار میکنند. گویی منتظر هستند برخی از الزامات تعیین شود.
به عنوان مثال؛ با تضعیف پُردامنه و پُرشتاب موقعیت روسیه پس از جنگ اوکراین، باید مشخص شود توان این کشور در ایفای نقش منطقهای به ترتیب در آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی، ایران و سرزمینهای عربی غرب آسیا چه فرجامی خواهد یافت؟ یقین است روسیه دیگر نمیتواند در موقعیت قبل از جنگ اوکراین باشد.
نمونه دیگر؛ پاکستان -تنها قدرتِ نظامی مسلمان دارای سلاح هستهای- باید در تنظیمِ مناسبات خود میان اتحاد با امریکا و همکاری با چین، آن هم در شرایط استقرار یک دولت پشتونی در همسایگیاش انتخاب دشواری کند. همکاری با چین به تقویت طالبان و همگرایی پشتونتبارهای دو سوی مرز به موازات قطع کمکهای مالی و اطلاعاتی امریکا منجر میشود. چنین شرایطی بر توازن نسبی میان اسلامآباد و دهلی هم اثر خواهد نهاد و هزینههای سنگین امنیتی و دفاعی برای پاکستان را افزایش میدهد.
در جنوب؛ شکلگیری یک ناتوی عربی با مشارکت اسراییل مرزی میان رویا و واقعیت را دارد. به همان میزان که در ناتوی اروپایی، امریکا برای دفاع از اروپا هزینه نمیکند، هیچگونه تضمینی نیست که اسراییل نیز به نفع عربها اقدامی کند. اما به همان سطحی که امریکا از حضور ایستگاهی در اروپا و دریافت سهم مشارکتی اروپاییان در فرماندهی ناتو سود میبرد، اسراییل هم از ایجاد پایگاههای منطقهای و کسب منابع مادی کشورهای منطقه منتفع خواهد شد.
مصداق دیگر ترکیه است. چشمانداز ضعف روسیه و اروپا برای سیاست جاهطلبانه و البته عملگرایانه ترکیه مهم است. به نظر میرسد ترکیه در این شرایط تازه مطابق دهه نود قرن گذشته، جهتگیری خود را متوجه قفقاز جنوبی و بالکان نماید. بدیهی است هر میزان ترکیه از منطقه عربی و مدیترانه فاصله بگیرد، اسراییل خواهد کوشید به گسترش دامنه تحرکات خود در قلمرو عربی عثمانی مبادرت ورزد. اگر در قرن 19 میلادی انگلستان رویای ایجاد یک امپراتوری عربی تحت انقیاد خود را داشت، اکنون اسراییل در تمهید تحقق یک اتحاد عربی وابسته به خود است. حضور در کردستان عراق، اجلاس نقب، حضور در منطقه خلیجفارس به اضافه همکاریهای سابق با مصر و اردن فقط نشانههای آشکار این عزم است.
مجموعه این شرایط سبب شده است چین و امریکا، دو قدرت قارهای خویشتندارانه منتظر بمانند تا حاصل تکاپوها و جهتگیریهای درون این منطقه که پیرامون ایران است، مشخص شود، از این رو چگونگی ایفای نقش ایران در نظر آنها منوط وضوح بیشتر در مناسبات منطقهای است.
با این اشارات، بیگفتوگو مشخص است ریشه بخش بیرونی عدم تفاهم در مسیر مذاکرات وین کجاست. صرفنظر از ملاحظات داخلی، دولت امریکا وقتی درباره مذاکرات انجام شده تصمیم خواهد گرفت که تناسب قوای منطقهای معلوم شده باشد. این به معنای آن نیست که تفاهم ممکن نیست اما متضمن این فرض است که دور از دسترس بماند تا با تثبیت بیشتر شرایط در منطقه هم از قدرت چانهزنی ایران در قیاس با گذشته کم شود و هم از سهم سایر شرکای اثرگذار در توافق (روسیه و اروپا) به نفع امریکا کاسته شود.
* در این شرایط خطیر بسیاری از کشورها مانند ایران با چالشها و مسائلی تازه روبهرو هستند. اکنون هدفگذاری قدرتهای بزرگ درباره ایران چگونه است؟ و راهکارهای عملی برای اجتناب از تثبیت این شرایط چیست؟
بهتر است بازگردیم به همان ماراتنِ نفسگیر، در یک مسابقه وقتی رفتار دوندهها و آهنگ دویدن تغییر پیدا میکند چه روی داده است؟ در حقیقت دوندهها میدانند دارند به خط پایان این دوره از ماراتن نزدیک میشوند. کرونا نفس اقتصاد دوندگان را گرفت و در گروه پیشتاز چین چون آمادگی بیشتری داشت از دیگران جلو افتاد. لذا تکلیف سکوها در این مرحله از مسابقه روشن میشود. در واقع دنیا در آستانه یک تغییر بنیادین در ژئوپلیتیک قدرت است. مثل اعصار نخست زمینشناسی که جابهجاییهایی در جغرافیای صفحات زمین روی داد اکنون هم جابهجاییهای غیرقابل انتظاری در جغرافیای ژئوپلیتیک قدرت روی خواهد داد.
هدف در کوتاهمدت استهلاک قدرت و توان ژئوپلیتیک ایران است تا حتیالامکان امتیاز کمتری به ایران داده شود. این هدف تا تعیین تکلیف کل منطقه در «دستور» است اما «مانا» نیست. اینجا مهم آن است که ما برای حفظ توان و ظرفیتهای خود که حاصل نیم قرن مجاهدت است چه سیاستی در پیش بگیریم.
در درجه نخست راهکار ما باید تحولی عمیق در سازمان و ساز و کار دیپلماسی باشد. ابتکارات تازه تنها وقتی نتیجهبخش است که اول تحلیل روشنی از شرایط داشته باشیم؛ دوم سازمان دیپلماسی ما چابک و خلاق گردد، سوم طرحهای اجرایی ما نتیجه ملموس و ارزشافزوده داشته باشد؛ چهارم عملیات و ساز و کار دیپلماسی منطبق بر واقعیات صحنه عمل باشند؛ پنجم در بازی قدرتمداری قارهها «بهنگام معامله کنیم» و به «ثمن بخس ظرفیتهای خود را با تعلل بیهدف و شتاب بیجهت از دست ندهیم»؛ ششم قوه و جسارت ابتکار داشته باشیم؛ هفتم در سیاست خارجی به اجماع ملی برسیم؛ هشتم «برنامهای» عمل کنیم و نه «سازمانی»؛ نهم مانع از انزوای ایران شویم؛ دهم در مناطق مهم غرب آسیا، آسیای مرکزی، قفقاز، شبهقاره و سرزمینهای عربی و شمال آفریقا -حوزه تمدنی و هویتی ایران- که اکنون در حال نوزایی تعاملات سیاسی است با یک اولویتبندی مناسب مخاطبان متنوعی را بجوییم. در این بخش تحرک در برنامه دیپلماسی عمومی به همان پایه مهم است که تحرک در ابعاد سیاسی و اقتصادی؛ یازدهم قدرت دفاعی خود را حفظ کنیم، توسعه ببخشیم و بیجهت در کشاکشهایی که بخش عمده آن میتواند کاذب و فریب رسانهای است هزینه نکنیم؛ دوازدهم قابلیت مانورهای دیپلماتیک پیوسته داشته باشیم. این مجموعه راهکارها نیاز به طراحی و برنامهریزی فوری دارد. فراموش نباید کرد قدرت ما در تنوع پیوستهای منطقهای ایران است. لذا ارتباط همهجانبه با جهاتی که از لحاظ زبانی، نژادی، مذهبی، فرهنگی و تمدنی با ایران پیوند دارند باید یکسان و هدفمند دنبال شود تا کمترین آسیب را دید و بیشترین سهم را گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید