کد خبر: 574001
|
۱۴۰۱/۰۶/۲۲ ۲۲:۳۱:۰۷
| |

یادداشت دنیس راس، دستیار ویژه پیشین باراک اوباما در «فارن پالیسی»:

برجام جلوی بمب اتمی ایران را نمی‌گیرد، بایدن از این استراتژی علیه تهران استفاده کند!

دنیس راس، دستیار ویژه پیشین باراک اوباما در فارن پالیسی نوشت: یک دهه پیش، ایهود باراک، وزیر دفاع وقت اسرائیل، مرتباً به واشنگتن می آمد و با مقامات ارشد دولت اوباما جلساتی در سطح بالا برگزار می کرد. برنامه هسته ای ایران محور اصلی آن دیدارها بود.

برجام جلوی بمب اتمی ایران را نمی‌گیرد، بایدن از این استراتژی علیه تهران استفاده کند!
کد خبر: 574001
|
۱۴۰۱/۰۶/۲۲ ۲۲:۳۱:۰۷

یک دهه پیش، ایهود باراک، وزیر دفاع وقت اسرائیل، مرتباً به واشنگتن می‌آمد و با مقامات ارشد دولت اوباما جلساتی در سطح بالا برگزار می‌کرد. برنامه هسته‌ای ایران محور اصلی آن دیدار‌ها بود و من توصیه‌های مکرر او را به یاد می‌آورم: «شما می‌گویید زمان برای رسیدگی به آن وجود دارد، اما می‌ترسم زمانی به ما گفته شود که دیر شده باشد و هیچ کاری جز کنار آمدن با آن، ممکن نباشد.» با توجه به اینکه رافائل گروسی، مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اکنون می‌گوید برنامه هسته‌ای ایران «به جلو می‌رود»، می‌ترسم سخنان باراک پیش‌گویانه باشد.

به گزارش انتخاب، دنیس راس، دستیار ویژه پیشین باراک اوباما در فارن پالیسی نوشت: یک دهه پیش، ایهود باراک، وزیر دفاع وقت اسرائیل، مرتباً به واشنگتن می آمد و با مقامات ارشد دولت اوباما جلساتی در سطح بالا برگزار می کرد. برنامه هسته ای ایران محور اصلی آن دیدارها بود و من توصیه های مکرر او را به یاد می آورم: «شما می گویید زمان برای رسیدگی به آن وجود دارد، اما می ترسم زمانی به ما گفته شود که دیر شده باشد و هیچ کاری جز کنار آمدن با آن، ممکن نباشد.» من یکی از کسانی بودم که در دولت ایالات متحده به او اطمینان دادم که اجازه نمی دهیم این اتفاق بیفتد.

در ادامه این مطلب آمده است: با این حال، با توجه به اینکه رافائل گروسی، مدیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اکنون می‌گوید برنامه هسته‌ای ایران «به جلو می‌رود»، می‌ترسم سخنان باراک پیش‌گویانه باشد.

ایران اکنون به اندازه دو بمب، اورانیوم غنی شده تا سطح 60 درصد - نزدیک به درجه تسلیحاتی - دارد و همچنان به نصب و بهره برداری سانتریفیوژهای پیشرفته ادامه می دهد که می توانند آن را بسیار سریعتر از نسل اول سانتریفیوژهای IR-1 غنی سازی کنند. برنامه هسته ای ایران اکنون به طرز چشمگیری فراتر از جایی رفته است که طبق محدودیت های برجام می‌توانست برود. از این منظر، تصمیم دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده برای خروج از برجام، توجیهی را برای ایران ایجاد کرد تا به پیش برود و به وضوح، کمپین «فشار حداکثری» سال‌های ترامپ از این منظر شکست خورد.

رویکرد شکست‌خورده ترامپ در مورد برنامه هسته‌ای ایران، جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا را با میراث دشواری مواجه کرد. اما سیاست بایدن تا این مرحله نیز موفق نبوده است. در 18 ماه گذشته، برنامه هسته ای ایران شتاب گرفته است و شامل مقادیر زیادی از مواد غنی شده انباشته شده و دو قلم (اورانیوم غنی شده 60 درصد و تولید فلز اورانیوم) است که باز هم به قول گروسی، «با اهداف غیرنظامی قابل توجیه نیست». این واقعیت به این معناست که حتی اگر برجام احیا شود، ایران پس از سال 2030 در موقعیتی قرار خواهد گرفت که به سرعت به سمت بمب حرکت کند، مگر اینکه رهبران ایران باور کنند که هزینه انجام این کار بسیار زیاد است.

من تمایل دولت بایدن برای بازگشت به برجام را درک می کنم. پیشرفت برنامه هسته ای ایران را متوقف می کند، اورانیوم غنی شده مازادی که تهران انباشته کرده است (19 برابر بالاتر از محدودیت های برجام) را به خارج از کشور میبرد، غنای اورانیوم را تنها تا 3.67 درصد حفظ و به تولید اورانیوم فلزی و سانتریفیوژهای پیشرفته پایان میدهد.

اما ایران اکنون دانش هسته ای را توسعه داده و یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن است. و زمانی که محدودیت‌های کمی و کیفی برجام در مورد برنامه هسته‌ای‌اش در پایان سال 2030 از بین برود، زمان خروج ایران صفر خواهد بود. برجام نهایتا تا آن تاریخ کاربرد خواهد داشت. این کار تهدید هسته ای ایران را به تعویق می اندازد، اما از بین نمی‎برد و در نتیجه، بستگی زیادی به نحوه استفاده ایالات متحده و دیگران از زمان خریداری شده دارد.

حداقل، واشنگتن باید از زمان برای برداشتن گام‌هایی استفاده کند که هزینه‌های حرکت به سمت سلاح هسته‌ای پس از سال 2030 و افزایش تهدیدات در منطقه را از نظر ایران به‌طور قابل‌اعتباری افزایش دهد. این کار ساده ای نخواهد بود زیرا ایران نیز از آن زمان - و صدها میلیارد دلار بالقوه ای که می تواند در طول عمر باقیمانده برجام به دست آورد - برای تقویت نیروهای نیابتی منطقه ای خود و ساخت زرادخانه موشک های بالستیک بیشتر استفاده کرده و زیرساخت‌های هسته‌ای خود را سخت‌تر می‌کند تا در برابر حملات آسیب‌پذیری کمتری داشته باشند.

در این مرحله، به نظر می رسد که آخرین مواضع ایران، میانجی های اتحادیه اروپا را نسبت به دستیابی به توافقی برای احیای مجدد برجام ناامیدتر کرده است. جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در 5 سپتامبر گفت: «متاسفم که بگویم امروز نسبت به 28 ساعت قبل ... در مورد چشم انداز توافق اعتماد کمتری دارم.»

یک چیز مسلم است: رهبران ایران «پیشنهاد نهایی» را که اتحادیه اروپا به ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها ارائه کرده بود، نهایی تلقی نکردند. آنها آن را قابل مذاکره دانستند، قبول کردند اما با چند شرط. اولین مورد، حذف تحریم‌ها برای مشاغل ایرانی بود که با سپاه پاسداران تجارت می‌کنند. دومی، حق از سرگیری تمام جنبه های برنامه هسته ای خود در صورت خروج مجدد دولت ایالات متحده از برجام بود - به این معنی که غنی سازی تا 60 درصد و تولید فلز اورانیوم که هیچ توجیه غیر نظامی ندارد، مورد پذیرش قانونی قرار بگیرد. در نهایت، روند بازگشت به انطباق با محدودیت‌های برجام می‌تواند آغاز شود اما تکمیل نمی‌شود، مگر اینکه آژانس به تحقیقات خود در مورد سه سایت اعلام‌نشده ایران که در آن آثار اورانیوم پیدا کرده بود، پایان دهد. (آن آثار حاکی از اقدامات ممنوعه و برنامه مخفیانه بود.)

به نظر می رسد اروپایی ها مایل به پذیرش از سرگیری برجام و پایان دادن به تحقیقات آژانس بین المللی انرژی اتمی باشند. همچنین در روز اول اجرای فرآیند اجرایی به ایران اجازه دسترسی به برخی حساب‌های بانکی مسدود شده داده خواهد شد به این ترتیب توپ در زمین آژانس خواهد بود، زیرا هرگونه اقدام آژانس می‌تواند توافق را از مسیر خارج کند.

اگر این اتفاق بیفتد و ایران بار دیگر از هرگونه مسئولیت در قبال اقدام ممنوعه فرار کند، ممکن است اطمینان از اینکه ایران برنامه هسته ای مخفیانه ای ندارد، بسیار دشوار شود. نه تنها جهان خارج مجموعاً نمی داند ایران در این سه سایت اعلام نشده چه می کند، بلکه از آنجایی که آژانس برای ماه ها به دوربین های نظارتی خود در سایت های اعلام شده دسترسی نداشته، ممکن است مواد غنی شده را به سایت های مخفی منتقل کرده باشند و آژانس آن را نداند.

البته آمریکا می تواند شروط ایران را رد کند و ممکن است توافقی صورت نگیرد. اما اگر چنین شود، دولت بایدن برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران آماده انجام چه کاری است؟ رویکرد کنونی باعث می‌شود واشنگتن فشار اقتصادی را از طریق اجرای سخت‌گیرانه‌تر تحریم‌ها افزایش دهد – برای مثال، از طریق سرکوب کشورهایی که تحریم‌ها را نقض کنند خرید نفت ایران را سخت‌تر ‌کند. اما مشخص نیست که چینی ها به خصوص در حال حاضر چقدر واکنش نشان خواهند داد، و کاخ سفید ممکن است با توجه به قیمت، تمایلی به حذف نفت از بازار نداشته باشد. علاوه بر این، ممکن است فشار اقتصادی به تنهایی برای متقاعد کردن رهبران ایران کافی نباشد.

نتیجه نهایی اینکه بدون توافق، ایران زودتر به بمب نزدیک می شود. با احیای برجام، این کار دیرتر انجام می‌شود- مگر اینکه دولت بایدن و جانشینان او برای متقاعد کردن مقامات ایرانی درباره پیامدهای چنین اقدامی فعال شوند، مثلا با بیان صریح بگویند که واشنگتن از زور برای جلوگیری از آن استفاده خواهد کرد.

متأسفانه، هم اکنون صداهایی در جامعه سیاست خارجی وجود دارد که نشان می دهد - همان طور که باراک پیش بینی کرده بود - نمی توان ایران را از تولید سلاح هسته ای منع کرد و جهان باید زندگی با آن را بیاموزد. در جلسه آگوست گروه استراتژی آسپن - یک گروه دو حزبی متشکل از متخصصان برجسته سیاست خارجی - یکی از اعضای گروه به من گفت که تعداد شگفت انگیزی از شرکت کنندگان این استدلال را مطرح می کنند.

اگرچه کسانی که این قضیه را مطرح می‌کنند، مایلند با توانایی بمب هسته‌ای ایران زندگی کنند، اما با برداشت‌های نادرست‌شان از جنگ سرد در مورد چشم‌انداز ثبات در خاورمیانه مجهز به سلاح هسته‌ای، نمی‌دانند که دیگران در منطقه چه واکنشی نشان خواهند داد. برای مثال، اسرائیل - که معتقد است ایران مجهز به سلاح هسته‌ای یک تهدید وجودی برای دولت یهود است - اگر ببیند ایالات متحده و دیگران آماده زندگی با آن هستند، احتمال حملات نظامی بزرگی را علیه زیرساخت‌های هسته‌ای ایران انجام خواهد داد. ولیعهد عربستان سعودی اعلام کرده است که اگر ایران توانایی تسلیحات هسته ای داشته باشد، پادشاهی نیز به آن دست خواهد یافت. آیا مصر و ترکیه عقب خواهند ماند؟

به نظر می رسد کسانی که از تجربه جنگ سرد و موازنه وحشت بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی آرامش می گیرند، فکر می کنند که همان منطق یا اصول در خاورمیانه نیز اعمال خواهد شد. اما آنها حداقل دو عامل را نادیده می گیرند: اول، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی هر دو دارای قابلیت ضربه دوم امن بودند، به این معنی که حتی در صورت حمله اولیه، هردوی آنها توانایی اقدام ثانویه را داشتند. در خاورمیانه، جدای از اسرائیل - که طبق گزارش ها توانایی پرتاب موشک های اتمی از زیردریایی ها را دارد - سال ها طول می کشد تا قابلیت های حمله دوم ایجاد شود و نیروهای هسته ای آن ها به شدت در برابر حمله پیشگیرانه آسیب پذیر می‌کند.

در حالت بحران، همه بازیگران روی مو قدم خواهند زد که چنین شرایطی حمله هسته ای و جنگ را بیش از حد محتمل می‌کند. دوم، حتی با وجود به اصطلاح انهدام متقابل تضمین شده، جهان در طول جنگ سرد بسیار به یک فاجعه هسته ای نزدیک شد. جدای از بحران موشکی کوبا، که بشریت را بسیار بیشتر از آنچه که در آن زمان می‌دانستند به یک جنگ هسته‌ای نزدیک کرد، اکنون نیز به خوبی می‌دانیم که شوروی رزمایش ناتو در مقیاس بزرگ در سال 1983 را اشتباه خوانده و معتقد است که این تمرین مقدمه‌ای برای یک حمله است. و آنها در حال تدارک حمله اتمی بودند و تنها شانس از حمله هسته ای جلوگیری کرد.

حتی نگاه کردن به گذشته ضروری نیست. تهدیدهای امروز ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه را در نظر بگیرید؛ او وضعیت آماده باش نیروهای هسته ای خود را افزایش داد و این نگرانی را ایجاد کرد که حمایت بیش از حد از اوکراین می تواند باعث استفاده روسیه از سلاح های هسته ای شود. این باید به جهان نشان دهد که استفاده از سلاح های هسته ای دیگر غیرقابل تصور نیست. اگر ایران سلاح هسته‌ای بسازد، احتمال اینکه خاورمیانه مجهز به سلاح هسته‌ای شود زیاد است و خطر جنگ هسته‌ای در منطقه‌ای پر از درگیری، افزایش خواهد یافت.

البته، سلاح هسته‌ای ایران یک پیامد دیگر خواهد داشت: آنهایی که احساس می‌کنند، آنها نیز باید بمب داشته باشند، تعدادشان افزایش می‌یابد و به احتمال زیاد فراتر از خاورمیانه خواهد رفت – و این به معنای پایان ان‌پی‌تی خواهد بود که یکی از موفق ترین معاهده های تاریخ کنترل تسلیحات بوده و تعداد کشورهای مجهز به سلاح هسته ای را بسیار کمتر از آنچه نویسندگان آن در ابتدا انتظار داشتند نگه داشت.

هرچند بایدن می گوید ایالات متحده از دستیابی ایران به سلاح هسته ای جلوگیری می کند اما متأسفانه، مسیری که او دنبال می‌کند این تهدید را نه واقعی که صرفا یک لفاظی نشان می‌دهد. اگرچه دیر است، اما هنوز برای جلوگیری از تبدیل ایران به کشور در آستانه سلاح دیر نیست. اما قبل از هر چیز لازم است که رهبران ایران باور کنند که در صورت ادامه حرکت به سمت بمب، واقعاً تمام زیرساخت های هسته ای خود را به خطر می اندازند. امروزه، آنها باور ندارند که واشنگتن هرگز علیه آنها از زور استفاده کند. اما مقامات ایالات متحده همچنان می توانند با برداشتن چند قدم این تصور را تغییر دهند.

اول، موضع عمومی واشنگتن باید تغییر کند. در حالی که بایدن به شدت نتیجه دیپلماتیک را ترجیح می دهد، مقامات ایرانی طوری رفتار می کنند که گویی خواهان یک سلاح هسته ای هستند و از مذاکرات برای ایجاد پوششی برای پیگیری آن استفاده می کنند. آنها باید درک کنند که ایالات متحده در یک نقطه خاص عمل خواهد کرد و تمام زیرساخت های هسته ای آنها را از بین خواهد برد – زیرساختی که چندین دهه با هزینه های گزاف ایجاد کرده اند.

وزیر خارجه آمریکا باید درباره ایران سخنرانی کند. او باید سیاست ایالات متحده را توضیح دهد، از جمله پیگیری راه حل دیپلماتیکی که به ایران اجازه می دهد قدرت هسته ای غیرنظامی داشته اما سلاح هسته ای نداشته باشد. او همچنین باید توضیح دهد که چرا ضروری است که ایران به سلاح هسته ای دست پیدا نکند.

جدا از تهدید آینده NPT و افزایش شدید خطر جنگ هسته ای در خاورمیانه، وزیر امور خارجه باید توضیح دهد که ایران کشوری است که به هیچ قاعده و محدودیتی احترام نمی گذارد: این کشور به تلاش برای ترور مقامات و مخالفان سابق ایالات متحده ادامه می‌دهد. به گروه های تروریستی مانند حوثی ها، حماس و جهاد اسلامی سلاح، بودجه و آموزش می دهد. از نیروهای نیابتی (شبه نظامیان شیعه) برای تضعیف مقامات دولتی (در لبنان و عراق) استفاده می کند. همسایگان و آبراه های بین المللی را تهدید می کند. و آشکارا خواستار ریشه کنی اسرائیل، یکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد است.

برای تقویت اظهارات وزیر، بایدن باید از سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در این ماه استفاده و تاکید کند که در حالی که واشنگتن نتیجه دیپلماتیک را ترجیح می دهد، رویکرد ایران نشان می دهد که خواهان تسلیحات هسته ای است نه انرژی هسته ای غیرنظامی، و در نتیجه، تمام زیرساخت های هسته ای آن در معرض خطر است. موضع عمومی از این نوع همچنین نشان می دهد که واشنگتن محیط را در سطح بین المللی برای اقدام نظامی احتمالی ایالات متحده آماده می کند. حتی قبل از انتشار عمومی، ایالات متحده باید به متحدان خود اطلاع دهد و از کانال های خصوصی برای رساندن این پیام به مقامات ایرانی استفاده کند.

دوم، نیروهای ایالات متحده باید تمریناتی را با فرماندهی مرکزی انجام داده و عملیات هوا به زمین علیه اهداف سخت را تمرین کنند که لزوماً باید شامل حمله به پدافند هوایی باشد که از آنها محافظت می کند. ایران به رزمایش های ایالات متحده توجه دارد و نوع حملاتی را که وزارت دفاع آماده و شبیه سازی می کند، درک خواهد کرد.

سوم، واشنگتن باید به ارتقای دفاعی شرکای منطقه ای خود در برابر حملات موشکی و پهپادی ادامه دهد. هدف هم اطمینان دادن به شرکای منطقه‌ای است و هم به تهران نشان می‌دهد که نیروهای ایالات متحده و متحدانش می‌توانند پاسخ‌ها یا تهدیدات نظامی‌اش را کمرنگ کنند.

چهارم، پنتاگون باید تحویل هواپیماهای سوخت‌رسان KC-46 به اسرائیل را تسریع بخشد. توانایی اسرائیل برای ضربه زدن به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران به زمان بیشتری نیاز دارد تا اطمینان حاصل شود که می‌تواند اهداف سخت را نیز از بین ببرد. به این هواپیماها نیاز دارد تا بتواند حملات لازم را انجام دهد. در حال حاضر، اسرائیلی‌ها که قرار است چهار سوخت‌رسان KC-46 بخرند، به احتمال زیاد آنها را قبل از سال 2025 نخواهند گرفت. اگر هدف این است که رهبران ایران را متقاعد کنند که گزینه نظامی واقعی است و اگر به پیشروی ادامه دهند با آتش بازی می‌کنند. اسرائیل باید خیلی زودتر به سلاح دست پیدا کند. در واقع، ارائه آنها به صورت تسریع شده به ایران نشان می دهد که بایدن آماده حمایت از اقدام اسرائیل و نه مهار آن باشد.

تا زمانی که ایران شک دارد که ایالات متحده از زور علیه آنها یا زیرساخت های هسته ای آنها استفاده می‌کند، دورنمای کمی برای نتیجه دیپلماتیک وجود دارد. در عوض، دیر یا زود، ایران به توانایی تسلیحاتی نزدیک‌تر خواهد شد و یا اسرائیلی‌ها دست به اقدام نظامی خواهند زد یا پیش‌گویی باراک محقق خواهد شد.

اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد، سعودی‌ها و سایرین در منطقه نیز به آن دست خواهند یافت و NPT از بین خواهد رفت. اینکه بسیاری از افراد اکنون درباره نتیجه‌ای بحث می‌کنند که باراک از آن می ترسید باید زنگ خطری برای تغییر باشد.

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها