احمد دستمالچیان، سفیر سابق ایران در لبنان و اردن در اعتماد نوشت:
با عدم اجماع در سیاست خارجی، هزینههای سنگینی به کشور تحمیل شد/ رئیسی باید سیاست خارجی کشور را سر و سامان بدهد
ما با عدم رعایت خطوط قرمز و در یک بیمسئولیتی کامل با اظهارات ضدونقیص خود طرف مقابل را با سیگنالها و پالسهای متفاوت و متناقض روبرو ساختهایم و اغلب باعث شدهایم برای امنیت ملی کشور هزینههای سنگینی فاکتور شود.
احمد دستمالچیان، سفیر سابق ایران در لبنان و اردن در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: ما در عصری واقع شدهایم که به عصر انفجار اطلاعات، دهکده کوچک جهانی و عصر نوین حاکمیت هوش مصنوعی معروف است. عصری که در آن جنگهای شناختی و معرفتی جای خود را به جنگهای کلاسیک و سنتی خواهند داد و اصولا در آن، قالب و شکل نظام بسیار متفاوتی از حال خواهیم داشت. عصری که تحولات پرشتاب آن در عرصههای فناوری اطلاعات در حال تسخیر بدون چون و چرا و خاموش اذهان و افکار است لذا قافله تمدن و پیشرفت به سرعت در حال تغییر است.
بر همین اساس اخیرا محافل بینالمللی و اندیشکدهها مرحله گذار را برای دوران فعلی در نظام بینالملل تعریف و تحلیلهای متفاوتی را ارایه میدهند. دوران گذار در عرصه جهانی شاهد تغییرات ژرف و بزرگی خواهد بود که بیشترین آن در غرب یعنی اروپا و امریکا و نظام لیبرال دموکراسی خواهد بود که تاکنون پیشران تمدنی نظام فعلی حاکم برجهان بودند.
در این میان ما به دلیل گرفتاریهای از پیش طراحیشده یا غفلت تاریخی که طی سالیان دراز گذشته به آن دچار شدهایم در اغلب مسائل حساس بینالمللی که ارتباط مستقیم با امنیت ملی کشور دارد اجماع نخبگانی نداشته و درک مفهومی درستی از این تحولات نداریم. چون طریقت گفتمانی، مفاهمه و فرهنگ دیالوگ اصولی را به هر دلیلی که جای این بحث اینجا نیست، نتوانستیم بیاموزیم یا در دستور کار نخبگانی قرار دهیم، با عدم رعایت خطوط قرمز و در یک بیمسوولیتی کامل با اظهارات ضدونقیص خود طرف مقابل را با سیگنالها و پالسهای متفاوت و متناقض روبرو ساختهایم و اغلب باعث شدهایم برای امنیت ملی کشور هزینههای سنگینی فاکتور شود.
ما هنوز بعد از یک دهه که سر آغاز تحول بزرگ در عرصه جهانی و منطقهای است اجماع نظر واحد در مورد تحولات بزرگ جهانی و منطقهای پیشرو نداریم و در کشور هر کسی به راه خود میرود. ما هنوز نمیدانیم باید در نظام بینالملل سنتی و کلاسیک تفکر و اندیشه و تحلیل و بر اساس آن تصمیمگیری و نقشه راه ترسیم کنیم یا باید دید که چگونه با جهان بهشدت متحول و دگرگونشونده فعلی کار کنیم و بیندیشیم که در کجای پازل جدید ایستادهایم و نقش ما چیست و چه باید باشد. هنوز بهطور جدی فضای نخبگانی و تصمیمگیرنده نمیداند که آیا ما در دورانگذاری هستیم که تحولات آن دارد نظام جدیدی را شکل میدهد یا در دوران ایستای سابق و نظام کلاسیک تکقطبی و هژمونیک لیبرالدموکراسی به رهبری امریکا به سر میبریم و هنوز قدرت هژمونیک او را برتر و اصل میدانیم.
به نظر میرسد که در کلیت نظام جمعبندی خاصی نسبت به تحولات ژرف و عمیق پیش رو وجود ندارد تا بتوان براساس آن پازل جدید و نقشه راه را ترسیم کرد. لذا بر همین اساس دائم ذهنها براساس نظم کلاسیک و بدون در نظرداشت تحولات جدید قالبگیری و در همان چارچوب تحلیل و ارایه طریق میشود و در نتیجه همیشه یا در راهحلها به بنبست رسیده یا به بیراهه رفته و فرصتها را از دست میدهیم.
بدون شناخت و معرفت از کنه این تحولات مهم، خطای محض است که به تحولات پیرامونی جزیینگری شده و به آن پرداخته شود. بر اساس دادههای نادرست، تحلیل غلط و تصمیمات اشتباه اتخاد میشود و بسیاری از اوقات اقداماتی کاملا علیه منافع ملی در پیش گرفته میشود. در این رابطه مثالهایی چون چگونگی مقابله با تکفیریها، حضور مستشاری ایران در سوریه و عراق، بحران اول قرهباغ، نحوه تعامل با بحران اوکراین و طالبان در افغانستان را میتوان ذکر کرد.
برای عبور از این وضعیت باید به درستی و دقیق به کنه معرفتی تحولات بینالمللی پی برده شود و این همان گفتمانهای ضروری و اجتنابناپذیری است که باید در سطح نخبگانی صورت بگیرد و اجماع کامل حاصل شود.
ایران با مزیتهای ژئوپلیتیکی، ژئواستراتژیکی، ژئواکونومیکی، تاریخی و فرهنگی و دیگر مزیتهایی که در طول تاریخ داشته و دارد میتواند و باید جایگاه ویژهای در عرصههای منطقهای و بینالمللی داشته باشد. ایران بالذات یک قدرت فرامنطقهای است اما به دلیل عدم تعیین تکلیف ما بر سر چگونگی تعامل با نظام بینالملل و سرگردانی استراتژیک ناشی از آن در عرصه سیاست خارجی و نداشتن چشمانداز روشن و واقعبینانه از تحولات دنیا به شکل روزافزونی در حال انزوا بوده و از قافله این تحولات بزرگ عقب مانده و بیشتر خواهیم ماند و جایگاه استراتژیک و تاثیرگذار خود را از دست میدهیم و درنهایت به یک کشور ضعیف و بدون تاثیر تبدیل خواهیم شد.
اینها مفاهیم جدی است که اگر به آن توجه کافی نشده یا کمافیالسابق نسبت به آن تغافل داشته باشیم آیندگان و تاریخ قضاوت خوبی را نسبت به ما نخواهند داشت. به همین دلیل است که وقتی در همسایگی ما در شمال و جنوب اتفاقات به ظاهر غیرعادی رخ میدهد برای ما شوکبرانگیز و حیرتآور میشود.
هنگامی که سفر شی جی پینگ به عربستان، با آن موضعگیریهای غیرعادی و بیسابقه چین علیه ایران صورت میپذیرد همه ما شوکه میشویم و کاملا برای ما غیرمنتظره است. دلیل اصلی این سردرگمیها شکسته نشدن نظام تفکر کلاسیک و قالبی در نخبگان ایران نسبت به تحولات جهانی و نظام بینالملل است. از آن مهمتر دستگاه دیپلماسی ما که باید هدایتکننده سیاست خارجی در عصر پرتحول فعلی در دوران گذار باشد، به شکل فاحشی در سالیان اخیر ضعیف و از مدیریت هوشمند این تحولات عمیق و سنگین عاجز مانده و نتوانسته است خود را همگام با آن به روزرسانی نماید.
امروزه نظام تصمیمگیری در عرصه دیپلماسی ما علاوه برنداشتن اختیارات کافی و فقدان جسارت لازم در یک چرخه معیوب و بسیار کند و در چنبره بروکراسیهای بیهوده و پروتکلهای زاید گیر افتاده و نمیتواند سریع و آسان و روان از فرصتها استفاده و بهره لازم را ببرد، در نتیجه ایران از حضور به موقع در عرصههای حیاتی و مهم به دور مانده و نمیتواند ثمره و بهره لازم را از موقعیتها ببرد.
دستگاه دیپلماسی در چنین شرایط حساسی باید دارای اختیارات کافی بوده و نظام تصمیمگیری روانی را ایجاد کند و چابک و چالاک در یک هماهنگی کامل با سایر اجزای تصمیمگیرنده و با دارا بودن نیروهای طراح و خلاق و ورزیده برای ترسیم پازلهای مختلف و اجرای به روز آن در شرایط متحول فعلی بوده و با جسارت و شجاعت آن را در عرصه بینالمللی به پیش ببرد. برای بسیاری از پیشکسوتان و سفرای سابق نظام این سوال اساسی و جدی به وجود آمده است که چگونه در این شرایط بسیار حساس و شکننده فعلی از این پتانسیل عظیم و با تجربه استفاده نشده و از آنان جهت ارایه راهحل برای برونرفت از چالشهای فعلی در این کلاف سردرگم و پیچیده جهانی درخواست مشورت نمیشود.
بدون شک کشورهای دیگر از چنین نیروهای زبده برای مشورت و ارایه طریق بهترین و بالاترین بهرهبرداری را میکنند، اما اکنون از اکثر سفرا و کارشناسان ارشد نظام در عرصه سیاست خارجی کمترین استفاده لازم صورت میپذیرد. تا آنجا که ذهن یاری میکند دولت آقای رییسی براساس گفتمان ملی و استفاده از تجربیات خبرگان شکل گرفت و تعجببرانگیز است که چگونه این امر مهم و اساسی به بوته فراموشی سپرده شده است. ما شاهد هستیم که چگونه بعضی کشورها چه روان و راحت در عرصه سیاست خارجی به تصمیم رسیده و بهترین استفاده را از شرایط میکنند.
به عنوان مثال اگر ترکیه را به عنوان کشوری که در همسایگی ما هست، بخواهیم در نظر بگیریم ملاحظه خواهیم نمود اگر مجموعه کادر رهبری به تصمیمی رسید که در جهت منافع ملی کشور هست بلافاصله از رییسجمهور تا سلسلهمراتب بعدی و بدون درنظر گرفتن پروتکلهای مرسوم از سفر چند ساعته تا یکی، دو روزه برای تحقق آن هدف وقت و فرصت گذاشته و کار را به نتیجه میرسانند. آیا این امر در مورد ما صدق میکند؟ این سوالی است که با بررسیهای دقیق باید به آن جواب داده و به نقاط ضعف و قوت آن رسیدگی شود.
بنابراین برای اینکه بتوانیم در این عصر پرتلاطم و توفانی و دوران پرشتاب تحولات خود را دریابیم باید اول به «تحلیل واحد نخبگانی» از وضعیت جهانی و پیرامونی برسیم و براساس آن نقشه راه ترسیم و با تکلیف روشن پیرامون چگونگی تعامل با جهان دستگاه دیپلماسی متناسب با این تحولات را پا به کار کنیم و در عرصه سیاست خارجی حضوری مبتکر و خلاق و فعال داشته باشیم.
در دولت جدید که آقای رییسی بر مسند آن تکیه زدهاند انتظارات و امید بالایی نسبت به چگونگی تعامل با این رویدادهای عظیم ایجاد شده بود که معالاسف روز به روز این امیدها در حال ضعیفتر شدن است و باید جناب آقای دکتر رییسی به عنوان رییسجمهور محترم در این مورد شخصا دخالت و اوضاع را در عرصه سیاست خارجی سر و سامان دهند والا فرصتها بدون شک در آینده نزدیک تبدیل به تهدید و چالش برای کشور و مردم خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید