جوزف نای، تحلیلگر و استاد علوم سیاسی:
چین نمیتواند جای آمریکا را بگیرد
ایالات متحده زمانی بزرگ ترین قدرت تجاری و وام دهنده دو جانبه جهان بود. اما اکنون، نزدیک به 100 کشور چین را به عنوان بزرگ ترین شریک تجاری شان می دانند در حالی که تنها 75 کشور چنین رابطه ای با ایالات متحده دارند.
جوزف نای، تحلیلگر و استاد علوم سیاسی با انتشار یادداشتی در نشریه پروجکت سندیکیت که اکو ایران آن را ترجمه کرده با اشاره به مزایا و امتیازهایی که ایالات متحده در اختیار دارد و همچنین تاکید بر چالش های داخلی، منطقه ای و فرامرزی چین در حوزه های مختلف قدرت نرم و سخت نوشته است که رویای اژدهای زرد برای تبدیل شدن به هژمون جهان دور از ذهن است به شرط آن که ایالات متحده با کارت هایی که در اختیار دارد درست بازی کند.
پیامدهای شکست سیاست کوید«شی»
شکست سیاست کووید صفر در چین زمینه را برای ارزیابی دوباره قدرت این کشور فراهم کرد. تا همین اواخر، بسیاری انتظار داشتند که تولید ناخالص داخلی چین تا سال 2023 یا زودتر از این موعد از تولید ناخالص ملی ایالات متحده پیشی بگیرد. اما امروز برخی از تحلیلگران استدلال می کنند که حتی اگر چین به این هدف دست یابد، ایالات متحده باز هم در راس هرم قرار خواهد گرفت. حال سوال این است آیا پیشتر شاهد اوج چین بوده ایم؟
به همان اندازه که دست کم گرفتن قدرت چین خطرناک است دست کم گرفتن توان این کشور موجب ایجاد رضایت می شود در حالی که برآورد بیش از اندازه قدرت اژدهای زرد موجب ترس خواهد شد. با همه هر کدام از این گمانه زنی ها می تواند زمینه ساز اشتباه محاسباتی گردد. یک استراتژی خوب نیاز به یک ارزیابی خالص دقیق دارد. برخلاف عقلانیت رایج حاکم، چین بزرگ ترین اقتصاد جهان نیست. با ارزیابی برابری قدرت خرید، اقتصاد چین در سال 2014 از اقتصاد ایالات متحده بزرگ تر شد. اما برابری قدرت خرید(PPP) ابزار اقتصاد دان ها برای مقایسه برآوردهای رفاهی است، حتی اگر چین روزی از منظر اندازه کل اقتصادی از ایالات متحده پیشی بگیرد، تولید ناخالص داخلی تنها معیار سنجش قدرت ژئوپلتیکی نیست.
تهدیدهای پوشالی پکن؟
چین از منظر شاخص های نظامی و قدرت نرم از ایالات متحده عقب است و زمانی که این کشور را در کنار ایالات متحده، اروپا، ژاپن و استرالیا در نظر بگیریم، قدرت نسبی اش پایین تر نیز هست. مطمئنا چین در سال های اخیر در حال گسترش توانایی های نظامی خود بوده اما تا زمانی که ایالات متحده ائتلاف و پایگاه های خود را در ژاپن حفظ کند، چین نمی تواند این پایگاه ها در غرب اقیانوس آرام را نادیده بگیرد بالاخص آن که ایالات متحده و ژاپن امروز قوی تر از زمانی هستند که جنگ سرد پایان یافت.
بله، تحلیلگران گاهی از بازی های جنگی که برای شبیه سازی حمله چین به تایوان طراحی شده اند، نتایج بدبینانه تری به دست می آورند اما با توجه به این که تامین انرژی چین توسط نیروهای دریایی ایالات متحده در خلیج فارس و اقیانوس هند تحت کنترل قرار دارد، برای رهبران چینی اشتباه است که تصور کنند یک درگیری دریایی در نزدیکی تایوان( یا در دریای چین جنوبی) محدود به آن منطقه خواهد بود.
موانع جذابیت چین
چین روی قدرت نرم خود سرمایه گذاری زیادی کرده است( توانایی دستیابی به نتایج مطلوب از طریق جذب به جای اجبار یا پرداخت). اما در حالی که مبادلات فرهنگی و پروژه های کمکی می توانند جذابیت چین را افزایش دهند، دو مانع بزرگ باقی مانده است. نخست، چین با تن دادن به درگیری های سرزمینی مداوم با همسایگانش یعنی ژاپن، هند و ویتنام، جذابیت خود را برای شرکای بالقوه در سراسر جهان کاهش داده است.
دوم چنگ آهنین داخلی حزب کمونیست چین، این کشور را از مزایای داشتن جامعه مدنی پر جنب و جوششی که در غرب یافت می شود، محروم کرده است. با این حال، مقیاس دسترسی اقتصادی چین همچنان مهم باقی خواهد ماند.
ایالات متحده زمانی بزرگ ترین قدرت تجاری و وام دهنده دو جانبه جهان بود. اما اکنون، نزدیک به 100 کشور چین را به عنوان بزرگ ترین شریک تجاری شان می دانند در حالی که تنها 75 کشور چنین رابطه ای با ایالات متحده دارند. چین در یک دهه گذشته با تکیه به طرح کمر بند و جاده اش یک تریلیون دلار به پروژه های زیربنایی وام داده، در حالی که ایالات متحده کمک های خود را کاهش داده است.
رویای خام اژدهای زرد
علاوه بر این، داستان موفقیت اقتصادی چین بدون شک قدرت نرم این کشور را افزایش می دهد بالاخص در مقابل سایر بازارهای در حال توسعه و نوظهور.این وضعیت ما را در ارزیابی توازن کلی قدرت در کجا قرار خواهد داد؟ نکته مهم این است که ایالات متحده هنوز حداقل پنج مزیت بلندمدت دارد. نخست جغرافیا است. ایالات متحده توسط دو اقیانوس و دو همسایه احاطه شده در مقابل چین با 14 کشور دیگر مرز مشترک دارد و درگیر اختلاف های ارضی در سراسر منطقه است.
سوم، ایالات متحده قدرت مالی بی نظیری را از موسسه های مالی فراملی بزرگ خود و نقش بین المللی دلار به دست می آورد. تنها بخش کوچکی از کل ذخایر ارزی به رنمینبی( یکای پول رسمی کشور چین است که یکای اصلی آن هم یوان است) است در حالی که 59 درصد آن به دلار نگهداری می شود. اگرچه چین آرزوی گسترش نقش جهانی رنمینبی را دارد، یک ارز ذخیره معتبر به آزادانه بودن آن و همچنین به بازارهای عمیق سرمایه، یک دولت صادر کننده صادق و حاکمیت قانون بستگی دارد.
چین هیچ کدام از امتیازها را در اختیار ندارد و این مقوله موجب می شود که رنمینبی در کوتاه مدت جایگزین دلار شود. چهارم، ایالات متحده دارای مزیت جمعیتی نسبی است. ایالات متحده تنها کشور توسعه یافته بزرگی است که در حال حاضر پیش بینی می شودجایگاه خود( سومین) را در رتبه بندی جمعیت جهانی حفظ کند. هفت اقتصاد از 15 اقتصاد بزرگ جهان در دهه اینده نیروی کار رو به کاهش خواهند داشت اما انتظار می رود که نیروی کار ایالات متحده 5 درصد افزایش یابد. در همین حال، چین با کاهش 9 درصدی جمعیت در سن کار خود روبه رو خواهد شد- تراژدی که در سال 2014 به اوج خود رسیده بود- هند امسال از منظر جمعیتی از چین پیشی خواهد گرفت.
در نهایت آمریکا در توسعه فن آوری های کلیدی( زیست، نانو و اطلاعات) که محور رشد اقتصادی قرن حاضر هستند، پیشرو بوده است. البته چین سرمایه گذاری زیادی در حوزه تحقیق و توسعه می کند به طوری که پیشرفت فن اوری این بازیگر صرفا به تقلید منوط نیست. این کشور توانسته در زمینه هایی چون هوش مصونوعی رقابتی شود؛ حوزه ای که چین امیدوار است تا سال 2023 رهبری جهانی اش را عهده دار شود. تلاش های ایالات متحده برای محروم کردن چین از پیشرفته ترین نیمه هادی ها ممکن است این پیشرفت را کند کند، اما بدان پایان نخواهد داد.
لزوم بازی درست واشنگتن با کارت های باارزش
در مجموع، ایالات متحده یک یک کارت قدرتمند دارد اما اگر تسلیم هیجان در مورد صعود چین یا رضایت از اوج خود شود، می تواند با کارت هایی که در اختیار دارد ضعیف بازی کند. دور انداختن کارت های باارزش، از جمله اتحادهای قوی و نفوذ در نهادهای بین المللی یک اشتباه جدی خواهد بود.
یکی از مسائل مهمی که باید تماشا کنید، مهاجرت است. حدود یک دهه پیش، از نخست وزیر سنگاپور پرسیدم که آیا چین به زودی از منظر قدرت از ایالات متحده پیشی خواهد گرفت، او گفت که این اتفاق نمی افتاد زیرا امریکا می تواند استعدادهای جهان را به شیوه هایی که به سادگی در ناسیونالیسم قومی های چین تعریف ندارد، به کار بگیرد و دوباره ترکیب کند.
در حال حاضر آمریکایی ها دلایل زیادی برای احساس خوش بینی نسبت به جایگاه خود در جهان دارند. اما اگر ایالات متحده اتحادهای خارجی و فضای باز داخلی اش را کنار بگذارد تعادل ممکن است تغییر کند.
دیدگاه تان را بنویسید