فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین مطرح کرد:
بنبست خطرناک در سیاست خارجی
با توجه به روی کار آمدن دولت سیزدهم که دولت یکدست و هماهنگ با تمامی نهادهای کشور است، انتظار میرفت بنا بر موقعیتی که این دولت دارد، گره کور مذاکرات برجام باز شود.
فریدون مجلسی،دیپلمات پیشین و کارشناس مسائل خارجی در روزنامه جهان صنعت نوشت:
کلیت کشورهایی که غرب نامیده میشوند اعلام کردهاند احیای برجام دیگر در اولویت سیاست آنها قرار ندارد. همزمان با این وضعیت بود که از چند روز قبل شایعه درباره استعفای حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه ایران مطرح شد؛ شایعهای که هر چند توسط او تکذیب شد اما با توجه به شرایط کنونی و بنبستی که از نظر سیاست خارجی وجود دارد دارای اهمیت زیادی است. پیش از ادامه بحث یادآور میشوم در روابط خارجی میان دیپلمات و سیاستگذار تفاوت وجود دارد. دیپلمات متصدی اجرای دیپلماسی است. در واقع دیپلمات وظیفه سیاستگذاری ندارد، بلکه دستور کارش اجرای سیاستهای ابلاغی از سوی سیاستگذاران است؛ خواه فرد دیپلمات با این سیاستها موافق باشد یا مخالف. البته یک دیپلمات شایسته اگر بر سر اصول اساسی مانند منافع و حقوق ملی با سیاستگذاران مخالف باشد ممکن است از مقام خود کنارهگیری کند و استعفا دهد. علاوه بر این، یک دیپلمات میتواند با وجود مخالفتهایی که با برخی از سیاستگذاریها دارد، آنها را اجرا کند اما در عین حال میتواند آسیبشناسی و نقاط ضعف و قدرت چنین سیاستهایی را گزارش کند و به نوعی در امر سیاستگذاری دخیل شود.
با توجه به نکته نوشتهشده در بالا میتوان داوری کرد که وضعیت و جایگاه وزیر خارجه به صورت بینابینی است. یعنی به واسطه حضور در کابینه سیاستمدار و سیاستگذار تلقی شده و از سوی دیگر به دلیل حضور در کنفرانسها و مذاکرات، وظیفه دیپلماتیک را نیز بر عهده دارد؛ دو وظیفهای که باید مطابق و هماهنگ با سایر سیاستگذاران آنها را به پیش ببرد. مثال بارز چنین قضیهای حصول توافق برجام در سال ۲۰۱۵ بود؛ جایی که دولت و دیپلماتها به این اجماع رسیدند که فراتر از امتیازات اخذشده در مذاکرات دستاورد بیشتری نخواهند داشت و لذا با هماهنگی مسوولان بلندپایه چنین توافقی را امضا و اجرایی کردند.
در چنین شرایطی و با توجه به روی کار آمدن دولت سیزدهم که دولت یکدست و هماهنگ با تمامی نهادهای کشور است، انتظار میرفت بنا بر موقعیتی که دارد، گره کور مذاکرات برجام باز شود. با این حال و با توجه به اینکه تیم مذاکرهکننده جدید تفاهم نهاییشده دولت قبل را در دستور کار خود قرار داده بود، پس از دو سال مذاکره و کشمکش، نتیجه این شده که نه تنها توافقی حاصل نشده، بلکه موضوع مذاکرات نیز با بنبست روبهرو شده است، زیرا طرف غربی مدعی است که ایران در مذاکرات به دنبال خرید زمان جهت توسعه برنامه هستهای بوده و ایران نیز خواستار تضمین آمریکا برای عدم خروج دوباره از برجام و حلوفصل برخی از اختلافات نظیر آنچه اکنون میان تهران و آژانس وجود دارد، شده است.
چالش اصلی این است که طرفهای غربی دنبال ایجاد محدودیتهای بیشتر علیه ایران هستند و ممکن است موضوع را از طریق شورای حکام به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع دهند. در این صورت بحث حق وتوی چین و روسیه نیز دیگر موضوعیت نخواهد داشت، زیرا قطعنامههای قبلی علیه ایران لغو نشده بلکه معلق شدهاند. لذا به محض اعمال مکانیسم ماشه، شش قطعنامه قبلی علیه ایران دوباره احیا خواهد شد.
از سوی دیگر ماجراهایی نظیر باز شدن پای ایران به جنگ اوکراین که اکنون رنگ و بوی تنازع میان غرب و شرق به خود گرفته، بحث اعتراضات داخلی، پیمان ابراهیم و نیز برخی دیگر از چالشها مانند افزایش تنش در قفقاز موجب شده تا ایران موقعیت ضعیفتری نسبت به دو سال قبل داشته باشد. بنابراین کار برای وزیر خارجهای که اختیارات چندانی نیز ندارد برای عبور از چنین بنبستی به مراتب دشوار خواهد بود. معتقدم از آنجا که سیاستگذاری از اختیارات امیرعبداللهیان خارج است، چنانچه ایشان خواهان استعفا و کنارهگیری باشد، موضوع چندان عجیبی نخواهد بود. حتی اگر چنین ادعایی به دروغ هم مطرح شده باشد، به دلیل شرایط موجود، میتوان آن را جدی تلقی کرد.
از سوی دیگر برای عبور از چنین بنبستی یک مبنای مهم نیز وجود دارد؛ اینکه ایران نیازمند ازسرگیری روابط بینالمللی بوده و جهان نیز به منابع ایران احتیاج دارد. در نتیجه این نیاز متقابل میتواند ابزاری جهت خروج از چالش کنونی باشد. هر چند تصور نمیشود با توجه به سیاستهای اعلامی دولت و برخی از مقامات کشور، امید چندانی برای به ثمر رسیدن برجام وجود داشته باشد و در نتیجه باید در انتظار تشدید تنشها میان ایران با آمریکا و غرب بود.
دیدگاه تان را بنویسید