مایکل هرش در فارن پالیسی نوشت
باید مذاکره را به جنگ سرد ترجیح داد
ما شاهد هستیم که ایالات متحده به سوی نوع تازهای از جنگ سرد با چین و روسیه پیش میرود. با این وجود، تقریبا هیچ گونه بحثی در مورد سیاستگذاریهای واشنگتن در این باره صورت نمیگیرد.
مایکل هرش، روزنامه نگار آمریکایی و معاون سردبیر نشریه فارین پالسی در گزارشی به بررسی احتمال وقوع جنگ سردی جدید پرداخته است.
به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، جورجکنان حتی در سن بالای ۹۴ سالگی هم چنان استدلال میکرد که جنگ سرد اجتناب ناپذیر نبوده است و امکان اجتناب از آن و یا دست کم بهبود آن وجود داشت.
یک دهه پس از پایان آن مناقشه ۴۴ساله، جورجکنان که به عنوان پدر استراتژی مهار جنگ سرد در ایالات متحده شناخته میشود به «جان لوئیس گادیس» زندگی نامهنویساش گفته بود تا زمان زنده بودن «جوزف استالین» دیکتاتور شوروی راه خروج اولیه از بحران امکانپذیر بود.
جورج کنان با اشاره به یادداشتی از استالین در مارس ۱۹۵۲ میلادی به پیشنهادی از سوی مسکو اشاره میکند که در آن زمان روسیه خواستار مذاکره بر سر شکل اروپای پس از جنگ جهانی دوم شده بود این در حالیست که ایالات متحده امکان دستیابی به صلح از طریق مذاکره را نادیده گرفته بود.
این واژگان امروز نیز طنینانداز میشوند، زیرا موضع گیری عمومی امریکا همانند گذشته است و ما شاهد هستیم که ایالات متحده به سوی نوع تازهای از جنگ سرد با چین و روسیه پیش میرود. با این وجود، تقریبا هیچ گونه بحثی در مورد سیاستگذاریهای واشنگتن در این باره صورت نمیگیرد به ویژه زمانی که نوبت به چالش از جانب چین میرسد که جایگزین اتحاد جماهیر شوروی به عنوان تهدید اصلی ژئوپولیتیکی برای ایالات متحده شده است.
زمانی که به موضوع چین میرسیم سیاستمداران هر دو حزب سیاسی اصلی در امریکا منافع سیاسی خود را در رقابت با یکدیگر میبینند برای اتخاذ موضع سختتر علیه پکن. در نتیجه چنین موضع گیریای آن چه در حال ظهور است یک مبارزه طولانی مدت برای قدرت و نفوذ جهانی است که به راحتی میتواند دوام بیشتری در مقایسه با جنگ سرد پیشین داشته باشد. علیرغم اصرار «جو بایدن» رئیس جمهور امریکا پس از نشست نوامبر ۲۰۲۲ میلادی با «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین مبنی بر آن که «نیازی به وقوع جنگ سرد جدیدی نیست» رویدادها و واقعیتها چیز دیگری را نشان میدهند.
نامههایکنان - گادیس در بیوگرافی جدیدکنان تحت عوان «کنان: زندگیای بین جهان ها» اثر «فرانک کوستیگلیولا» چاپ شدهاند. این نامهها در کتاب نوشته شده گادیس در سال ۲۰۱۱ میلادی تحت عنوان «جورج کنان: یک زندگی امریکایی» وجود نداشتند. کتاب جدید بر اساس دسترسی به یادداشتهای خصوصیکنان و منابع دیگر نوشته شده و نشان میدهد که او با چه شور و اشتیاقی به دنبال کاستن از شدت جنگ سرد بود، زیرا این جنگ به یک بازی جهانی پرشور نظامی تبدیل شد.
هم چنین، او پس از پایان جنگ سرد با گسترش سریع قلمروی ناتو به سوی شرق پیش از به قدرت رسیدن «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه مخالفت کرده بود. کنان پیش بینی کرده بود که این سیاست ناتو باعث شعله ور شدن نگرشهای ملی گرایانه و ضد غربی در روسیه و «بازیابی فضای جنگ سرد» خواهد شد. کوستیگلیولا مورخ دانشگاه کانکتیکت مینویسد که شرح حال گادیس از زندگیکنان «توجه اندکی به تلاشهای او برای کاستن از شدت جنگ سرد داشته است».
او میافزاید: «داستان واقعی زندگی حرفهای کنان نشان میدهد که ما باید جنگ سرد را به عنوان دورهای از احتمالات برای گفتگو و دیپلماسی مورد بازنگری قرار دهیم و آن را مجموعهای اجتناب ناپذیر از رویاروییها و بحرانهایی که شاهد آن بودیم تصور نکنیم».
نگاهی تازه به دیدگاههای کنان امروز بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر میرسد. این دیپلمات به عنوان یکی از تاثیرگذارترین استراتژیستها در تاریخ ایالات متحده معتقد بود تا زمانی که واشنگتن برای مذاکره به منظور خروج از جنگ سرد تلاش عملیای انجام ندهد این امر محقق نخواهد شد.
واشنگتن در آن زمان تلاش چندانی نکرد و به نظر نمیرسد که در حال حاضر نیز تلاش چندانی انجام داده باشد. کوستیگلیولا مینویسد: «درس کنان برای ما در درک جنگ سرد قرن بیستم و در خنثی کردن تنشهای انفجاری قرن بیست و یکم این است که درگیریهای به ظاهر غیرقابل حل ممکن است بیش از آن چه در ابتدا به نظر میرسد مستعد حل و فصل باشند».
اگرچه پوتین با حمله خود به اوکراین در حال حاضر روسیه را از نزدیک شدن به غرب دور نگهداشته با این وجود، به نظر میرسد چین کماکان برای داد و ستد دیپلماتیک رویکردی باز را اتخاذ کرده است به گونهای که شاید وضعیت مشابه زمان زنده بودن استالین در سال ۱۹۵۲ میلادی باشد.
شی و «کین گانگ» وزیر خارجه تازه منصوب شدهاش ممکن است است به راههایی اشاره کنند که برای عقب نشینی بایدن از فضای خشن ماههای گذشته فرصتی را فراهم سازد چنان چه به نظر میرسد شی تا حدودی از لحن تند سابق خود در مورد مسئله تایوان کاسته است. کین در مقالهای در «واشنگتن پست» هنگام خداحافظیاش به عنوان سفیر چین در واشنگتن نوشته بود که روابط چین و امریکا نباید با «حاصل جمع صفر» باشد که در آن یک طرف با طرف دیگر رقابت کرده و یا پیشرفت یک کشور به بهای عقب ماندن کشور دیگر باشد.
او در ادامه نوشته بود در حالی مقام خود را ترک میکند که بیش از گذشته متقاعد شده دری به سوی بهبود روابط چین و ایالات متحده وجود دارد. او نوشته بود: «این در و روابط میان دو کشور باز خواهد ماند و بسته شدنی نیست». در هفتههای اخیر «ژائو لیجیان» سخنگوی وزارت خارجه چین که به دلیل لحن تند و ضدیتاش با امریکا شهرت پیدا کرده بود با تنزل درجه به واحد مدیریت مرزهای زمینی و دریایی آن وزارتخانه انتقال یافت.
بدون شک تفاوتهایی بیش از شباهتها بین جنگ سرد که اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده را در مقابل یکدیگر قرار داد و تنشهای کنونی بین پکن و واشنگتن وجود دارد. برخلاف دوران قبلی زمانی که اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده در حوزههای نفوذ کاملا جداگانه وجود داشتند اکنون اقتصاد جهانی به خوبی یکپارچه شده و ایالات متحده و چین هر دو بخش زیادی از ثروت خود را از طریق تجارت و سرمایهگذاری در آن بدست آوردهاند.
شی بار دیگر به این موضوع پی برده، زیرا اقتصاد چین در سال گذشته به شدت تضعیف شد و جمعیت آن کشور نیز در حال کاهش است. علاوه بر این، حل چالشهای تازه مانند لزوم توقف تغییرت آب و هوایی و مقابله با پاندمیهای آینده بسیار شدیدتر از کووید نیازمند همکاری پایدار بین المللی هستند. در واقع، بسیار محتمل است که تهدیدات ناشی از گرمایش جهانی و ویروسهای جدید شبه کووید بسیار بیش از تهدید استراتژیک چین و ایالات متحده برای یکدیگر باشند.
برخلاف اتحاد جماهیر شوروی که خود را با دولتهای همکار و شدیدا تحت کنترل احاطه کرده بود چین امروز عملا خود را در محاصره متحدان ایالات متحده یا کشورهای غربی میبیند که تهدیدی برای قدرت نظامی رو به رشد آن کشور هستند. دولت بایدن پیشتر رویکردی سخت گیرانه را در قبال چین از جمله از طریق کمک به تسلیح استرالیا و ژاپن، تشکیل گروه گفتگوی چهار جانبه امنیتی با ژاپن، هند و استرالیا، سازماندهی بیسابقه جداسازی تجارت فناوری پیشرفته با چین و اتخاذ سیاست صنعتی در حمایت صریح از صنایع داخلی با هدف تقویت رقابتپذیری ایالات متحده اعمال کرده بود.
«ملوین لفلر» مورخ جنگ سرد در دانشگاه ویرجینیا اشاره میکند که جورجکنان احتمالا اگر زنده بود خواستار مذاکره امریکا از موضع قدرت بود. هنگامی که کنان در سال ۱۹۴۷ میلادی در مقاله معروف خود تحت عنوان «X» در نشریه «فارین افرز» استراتژی مهار شوروی را مطرح کرد خواستار پاسخی قوی به تجاوزات شوروی شد و اشاره کرد تنها پس از آن است که باید پیشنهاد مذاکره را به روسها ارائه نمود.
به همین ترتیب لفلر اشاره میکند که از زاویه دیدکنان او احتمالا بر منافع متفاوت دو کشور تمرکز میکرد که کماکان عمیق است. لفلر میگوید روسیه و چین هنوز برای نفوذ در آسیای مرکزی با یکدیگر رقابت میکنند. مسکو و پکن علیرغم خصومت متقابلشان در قبال تسلط ایالات متحده به شدت نسبت به یکدیگر بیاعتماد هستند.
لفلر میگوید این تفاوتها از مصلحتهای کوتاه مدتی که اکنون چین و روسیه را گردهم آورده مهمتر هستند. او میافزاید: «بسیاری از صحبتهایی که در حال حاضر درباره همکاری چین و روسیه میشود شبیه نگرانیهای مربوط به همکاری چین و شوروی در طول جنگ سرد هستند که اغراقآمیز به نظر میرسد».
در واقع، سیاستگذاران امروزی میتوانند نکات زیادی را ازکنان به ویژه در حوزه درک عمیق او نسبت به ژئوپلیتیک و قدرت بیاموزند. حتی مخالفانکنان نیز در طول زندگی او بر سر این موضوع اجماع نظر داشتند که هیچ کس در نهاد امنیت ملی ایالات متحده روسیه را بهتر از او نمیشناخت. کوستیگلیولا در کتاباش دربارهکنان مینویسد: «در حالی که او چهار سال یعنی فاصله سالهای ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۸ میلادی را صرف ترویج جنگ سرد کرده بود چهل سال بعدی عمرش را وقف خنثیسازی کاری کرد که خود و سایرین انجام داده بودند. این کارنامه و پیشینه بدی نیست».
کنان بعدا استدلال کرد که او هرگز قصد نداشت استراتژی مهار صرفا به عنوان مفهومی نظامی قلمداد شود. کوستیگلیولا مینویسدکنان در اوایل سال ۱۹۴۸ میلادی فشار برای مذاکره را آغاز کرد کارزاری که تا پایان عمر طولانیاش ادامه داد. کنان هشت سال پیش از مرگاش در سال ۲۰۰۵ میلادی در سال ۱۰۱ سالگی هشدار داد که با گسترش مرزهای ناتو به سوی مرزهای روسیه امریکا و متحدان غربی آن کشور بزرگترین اشتباه کل دوران پس از جنگ سرد را مرتکب میشوند.
دلایل ملی گرایی فوق العاده و شور ضد غربی پوتین و حامیان کرملین او پیچیده است و عمیقا به تاریخ روسیه بازمی گردد. با این وجود، ممکن است کنان در مورد خطرات تحریک کردن روسیه توسط ناتو در طولانی مدت درست گفته باشد. در مطالعهای صورت گرفته توسط ارتش ایالات متحده که تقریبا پنج سال پیش به سفارش دولت ترامپ انجام شد و چندان مورد توجه قرار نگرفت تجاوزات پوتین و حمایت مردم روسیه از حمله او به اوکراین پیش بینی شده بود.
این مطالعه که توسط «سی. آنتونی فاف» (C. Anthony Pfaff) کارشناس مسائل امنیتی صورت گرفته بود نتیجه گیری کرد که «مردم روسیه همان احساس ناامنی جغرافیایی و تحقیر سیاسی مشابه احساس اروپای شرقی در رویارویی با غرب در دهههای گذشته را دارند. این احساس تنها به تقویت محبوبیت هر دولت بعدیای در روسیه کمک خواهد کرد».
این حساسیت سیاسی واقعی نسبت به منافع استراتژیک سایر کشورها موضوع ثابتی در تفکر کنان بود. کنان درباره تقسیم آلمان به دو بخش غربی و شرقی گفته بود که اگر غربیها در ازای عقب نشینی نظامی شوروی از اروپای شرقی از آلمان خارج شوند راه برای مذاکره هموار خواهد شد تا آلمان متحد شده و بیطرف باقی بماند و تنها به تسلیحات سبک دسترسی داشته باشد. این پیشنهاد او اجرا نشد و بعدا شاهد بحران موشکی کوبا و تهدید بروز آخرالزمان هستهای بودیم.
ایده کنان این بود که آلمان در ناتو باقی نماند. این ایده بازتاب توافقی بود که برای نخستین بار توسط استالین در سال ۱۹۵۲ میلادی پیشنهاد شد. کنان خواستار حفظ برخی از تسلیحات هستهای برای بازدارندگی بود، اما باور داشت که تسلیحات هستهای تاکتیکی تنها به تقسیم اروپا دامن خواهد زد.
او هشدار داد اگر کاری انجام نشود یک مسابقه تسلیحات هستهای رخ خواهد داد. تاریخ اثبات کرد که کنان در این باره درست میگفت. با این وجود، پیشنهادات او هرگز به جایی نرسید به ویژه پس از آن که مسکو ماهواره فضایی اسپوتنیک را در سال ۱۹۵۷ راهاندازی کرد و تهدید آخرالزمان هستهای در نیویورک و واشنگتن را مطرح نمود.
در آن زمانکنان در غرب به مماشات به سبک توافق مونیخ متهم شد. «دین آچسون» وزیر خارجه اسبق امریکا و دوست و رقیب استراتژیککنان مدعی شد که او در دنیایی فانتزی زندگی میکند و در برههای از رفیق دیپلماتیک قدیمیاش به عنوان «میمونی» یاد کرد که درگیر «حرفهای پوج و بیهوده» بوده است. کنان ویران شده بود و از اینکه هیچ کس در قدرت «علاقهای به توافق سیاسی با روس ها» ندارد ابراز تاسف کرد.
فروپاشی شوروی باعث تایید استراتژی تندروانه واشنگتن شد، اما بسیاری کماکان تمایل دارند فراموش کنند که در آن برهه زمانی جهان تا چه اندازه به وقوع جنگ هستهای تمام عیار نزدیک شده بود.
کنان هم چنین پیشاپیش با جنگ ویتنام مخالفت کرد. کنان گفته بود: «ایالات متحده نباید برای نابودی هیولاها به خارج از کشور نیرو اعزام کند». با این وجود، مانند پاسخ ناتو سیاستگذاریهای ایالات متحده نیز در آن زمان تثبیت شده بود.
پرسش اصلی امروز این است که آیا موضع واشنگتن در تقابل به همان شکل سابق ریشه دار است یا خیر. یکی از دلایلی که دموکراتها و جمهوری خواهان هر دو بر سر پاسخ سخت به چین توافق دارند این احساس متقابل است که مدت هاست توسط پکن فریب داده شده اند. آنان در بخش عمده قرن گذشته مشتاق تعامل با چین بودند، اما به این نتیجه رسیدند که رهبران چین به سرقت مالکیت معنوی و تقویت اقتصاد چین علاقمند بودهاند تا ایالات متحده را از موقعیت خود به عنوان قدرت برتر جهان ساقط نمایند. به همین خاطر است که بایدن تیم مشاورهای متشکل از "کرت کمپبل و راش دوشی" که مواضع تندی در قبال چین دارند را تشکیل داده است.
فراتر از این اجماع دو حزبی مدت هاست که یک سوگیری سیاسی و مخالفت نسبت به مقوله مذاکره وجود داشته است دست کم از زمانی که «نویل چمبرلین» نخستوزیر سابق بریتانیا شهرت بدی از خود برای مماشات بر سر توافق نامه مونیخ برجای گذاشت. سیاست همه جنگها از جمله جنگهای سرد به گونهای است که روسای جمهور از قویتر و سرسختتر به نظر رسیدن سود میبرند.
مزیت ارائه چهره قویتر از رئیس جمهور بهبود وضعیت محبوبیت او در نظرسنجیها است. با این وجود، هزینه آن بلند مدت است: بدتر شدن گرمایش جهانی، تشدید رقابت تسلیحاتی، از هم گسیختگی سیستم بین المللی و تهدید مبهم، اما فزاینده ناشی از پاندمیهای آینده. از سوی دیگر، در مورد رویکرد مصالحه جویانهتر مزایای آن بلند مدت و پراکنده است و هزینههای آن فوری میباشد: تصویری از ضعف و بلاتکلیفی چیزی که هیچ رئیس جمهوری در ایالات متحده آن را دوست ندارد به ویژه زمانی که در حال جنگ به سر میبرد.
حتی در مورد «جان اف کندی» او تا زمان ترورش دیدگاههای بسیار ظریفتری را در زمینه سیاست خارجی اتخاذ کرده بود و به دنبال راههای جدیدی برای کاهش تنش میان آمریکا و شوروی بود. با این وجود، او کماکان یک جنگجوی جنگ سرد قلمداد میشد و نگران اعتبار خود بود.
امروز سیاستگذارانی در امریکا استدلال میکنند که چین تحت رهبری شی تنها به دنبال خرید زمان است تا در برابر قدرت ایالات متحده قویتر شود و سپس به تایوان حمله خواهد کرد. این دسته از سیاستگذاران امریکایی میگویند پکن به دنبال جایگزینی ایالات متحده به عنوان قدرت پیشرو در جهان است و در این راه شی برای تحقق جاه طلبی خود هر کاری را انجام میدهد از جمله آن که با ازدواج اقتصاد عظیم و فناوری پیشرفته چینی با کشور غنی از منابع روسیه موافقت کرده است.
شاید حق با آنان باشد، اما واقعیت آن است علیرغم حمایت لفظی پکن از پوتین چین کمک نظامی یا اقتصادی زیادی به مسکو برای حمله علیه اوکراین ارائه نکرده است. شراکت چین و روسیه ممکن است مانند شراکت چین و شوروی در اوایل جنگ سرد ضعیف باشد. در همین حال، ترجیح آشکار دولت بایدن برای موضع گیری عمومی رویکرد تقابلی امکان مذاکره در مورد شیوه همزیستی با چین و شاید درباره روزهای روسیه پس از پوتین را در معرض مخاطرات جدی قرار میدهد. ناتو نیز بار دیگر در حال ایفای نقشی بحث برانگیز است و تقریبا هیچ بحثی در واشنگتن یا سایر پایتختهای غربی درباره این موضوع مطرح نمیشود.
اکنون چین قرنطینه فاجعه بار ناشی از پاندمی کووید را پشت سر گذاشته و با سقوط اقتصادی مواجه شده است. شرایط فعلی فرصت تازهای را برای تعامل دیپلماتیک میان امریکا و چین فراهم ساخته است. لفلر میگوید: «من گمان نمیکنم شی خود یا چین را در یک مبارزه مطلقا وجودی با ایالات متحده بر سر سیستمهای ایدئولوژیک رقیب تصور کند. من فکر نمیکنم شی فکر میکند که منافع آمریکا و چین متقابلا منحصر به فرد هستند». همان گونه کهکنان گفته بود: «مواضع شدیدا مخالف صرفا بهای درخواستی در روند طولانی و لزوما صبورانه دیپلماسی است».
یک نکته مسلم است: ما هیچ چیزی را نمیتوانیم با اطمینان بگوییم مگر آن که دیپلماسی جدی در دستور کار قرار گیرد. اگر امروز کنان زنده بود بدون شک با این ایده اعلام موافقت میکرد.
دیدگاه تان را بنویسید