پل آر. پیلار، عضو سابق سازمان سیا تحلیل کرد
چرا دونالد ترامپ بدآموزی داشت؟
چرا ایالات متحده اغلب کمتر به عنوان یک مروج دموکراسی شناخته شده و بیشتر او را خطری برای دموکراسی میدانند.
پل آر. پیلار استاد دانشگاه و عضو سابق آژانس اطلاعات مرکزی امریکا (CIA) است که 28 سال در این نهاد خدمت کرده است. پیلار سابقه تدریس در دانشگاه جرج تاون را دارد و اکنون مقالاتی را در نشریه نشنال اینترست منتشر میکند. او در تازهترین نوشتارش به بررسی تاثیرگذاری تحولات سیاسی داخلی ایالات متحده بر رژیم اسراییل و برزیل پرداخته است:
نقش پیشرو ایالات متحده در پرورش دموکراسی در سراسر جهان میتواند به یک یا دو روش اجرایی شود. یکی این است که با استفاده از هریک از چندین ابزار سیاست خارجی، رویدادها را در یک کشور خارجی در مسیری که به نفع دموکراسی است، شکل دهیم. زمینه سیاست امریکا برای چنین تلاشهایی از دستور کار حقوق بشر جیمی کارتر تا اهداف ستیزهجویانهتر برای گسترش دموکراسی نومحافظهکاران را شامل میشود. نیل به چنین اهدافی میتواند شامل متقاعد کردن رهبران دولتی از طریق دیپلماسی یا استفاده از سیاست هویج و چماق با دو ابزار متفاوت کمک و تحریم باشد. در صورت حرکت به سمت دموکراسی کمک در کار خواهد بود و در صورت عقبنشینی به سمت استبداد کارت مجازات روی میز قرار میگیرد. کار دو سازمان مرتبط با احزاب سیاسی ایالات متحده - موسسه بینالمللی جمهوریخواهان و موسسه ملی دمکراتها - مانند آموزش مهارتهای سیاسی به نامزدهای بالقوه در انتخابات آزاد، نشاندهنده تلاش فعال ایالات متحده برای ترویج دموکراسی در خارج از کشور است.
راه اساسی دیگری که ایالات متحده میتواند از طریق آن بر قوت یا ضعف دموکراسی در سایر کشورها تاثیر بگذارد، تبدیل شدن به یک الگو است. این مفهوم به استعاره جان وینتروپ از شهری درخشان روی تپهای برمیگردد که در دوران مدرن رونالد ریگان دوباره زنده شد. برخی از تحلیلگران استدلال میکنند که این روش موثرتری است که از طریق آن ایالات متحده میتواند بر چشمانداز دموکراسی در سایر کشورها تاثیر بگذارد. ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت، هر نمونهای که خواسته یا ناخواسته، خوب یا بد - معرفی کند مسلما قدرتمند خواهد بود.
در چنین شرایطی نمونه ساختن از تلاشهای امریکا برای ترویج دموکراسی و تبلیغ آن از واکنش احتمالی کسانی که ممکن است فعالیتهای بیشتر برای ترویج دموکراسی را مداخله در امور داخلی کشور دیگری بدانند، جلوگیری میکند.
امروز داستان اصلی در مورد دموکراسی در سراسر جهان، پیشرفت آن نیست، بلکه افول آن است. بیشتر تحلیلها درباره دلایل این کاهش، بر شرایط و تحولات داخلی کشورهایی متمرکز است که دموکراسی در آنها بیشتر مورد حمله قرار گرفته است. اما فرسایش دموکراسی هم مانند پیشرفت آن شامل تاثیراتی است که از مرزهای بینالمللی عبور میکند.
باز هم، ایالات متحده یک بازیگر اصلی در این روند است و باز هم، نفوذ هم از طریق عمل مستقیم و هم از طریق مصداقها و الگوبرداریها اعمال میشود. به عنوان نمونه، حمله به دفاتر دولتی در پایتخت برزیل توسط حامیان رییسجمهور سابق ژایر بولسونارو در اوایل ماه جاری، نمایش خشونتآمیزی از یک «الگوبرداری از نمونه امریکایی» بود. این حمله از حمله دو سال قبل به ساختمان کنگره ایالات متحده توسط حامیان دونالد ترامپ کپیبرداری شد، حتی برخی از لباسهایی که شورشیان به آن علاقه داشتند نیز مانند لباسهایی بود که حامیان ترامپ بر تن داشتند. هر دو حمله تلاشهایی از سوی حامیان یک فرد عامی شکستخورده بود که تلاش میکرد با سخنرانیهای پوپولیستی و دست راستی نتیجه یک انتخابات آزاد را باطل کند. خود بولسونارو - «ترامپ مناطق استوایی» - از رییسجمهور سابق امریکا بهویژه با ادعاهای تقلبی او در مورد تقلب در انتخابات تقلید کرد.
اقدام مستقیم فراملی نیز بخشی از افول دموکراتیک جهانی بوده است و باز هم امریکا سهم مهمی در این مساله دارد. بولسونارو و ترامپ هر دو بخشی از موج گستردهتر رژیمها، احزاب و جنبشهای ملیگرای قومی بودند که به بیگانههراسی علاقه داشتند و خود را پوپولیست معرفی میکردند. هرچند که چنین جنبشهایی در ظاهر ضد بینالمللی هستند اما کمکهای آنها به هم فراتر از مرزهای ملی و درهمتنیدگی متقابل بین گروهها قابل توجه بوده است. استیو بنن، استراتژیست ارشد سیاسی سابق دونالد ترامپ نقش رهبر را در سازماندهی همکاری میان احزاب و گروههای ملیگرای قومی راست تندرو، عمدتا در اروپا، برعهده داشته است.
بارزترین مورد اروپایی در لغزش از دموکراسی به استبداد رژیم مجارستانی به رهبری ویکتور اوربان بوده است. مجارستان تحت رهبری اوربان تنها کشور عضو اتحادیه اروپا است که سازمان دیدبان «خانه آزادی» آن را آزاد ارزیابی نمیکند، بلکه آن را فقط «تا حدی آزاد» معرفی میکند. اتحادیه اروپا تا حد زیادی در به عقب راندن دیکتاتوری در مجارستان ناموفق بوده زیرا حزب قانون و عدالت در لهستان مسیر اکثر اقدامات علیه اوربان را مسدود کرده است. اوربان و حزب او که «فیدس» نام دارد بخشی از پدیده فراملی راستافراطی و قومی- ناسیونالیستی هستند و باز هم راست امریکایی نقش بزرگی در این مقوله ایفا کرده است. ترامپ و اوربان از کمپینهای انتخاباتی یکدیگر حمایت کردند و ترامپ در سال 2019 با نخستوزیر مجارستان در کاخ سفید ملاقات کرد. آن دیدار اولینباری بود که اوربان از سال 1998 چنین امتیازی را از سوی امریکا دریافت میکرد. تاکر کارلسون از فاکسنیوز یک هفته برنامههای خود را از مجارستان اجرا کرد و کنفرانس «کنش سیاسی محافظهکاران» یکی از جلسات خود را در سال گذشته در آنجا برگزار کرد. اخیرا مفسران امریکایی زمانی که میخواهند درباره فرسایش دموکراسی در خارج از کشور صحبت کنند به دولت راست افراطی بنیامین نتانیاهو در اسراییل اشاره میکنند. نتانیاهو بخشی از همان جبهه بینالمللی قومی- ناسیونالیست راستگرای اوربان و بنن است.
یکی از نگرانیهای مفسرانی که نسبت به تاثیرپذیری فضای سیاسی امریکا بر اسراییل هشدار میدهند، تمایل به حفظ روابط خارقالعاده ایالات متحده و اسراییل است. آنها نگرانند که حرکت بیشتر اسراییل به سمت افراطگرایی باعث تضعیف حمایت سیاسی در ایالات متحده از این رابطه شود. تحلیل آنها از سیاست ایالات متحده حداقل تا حدی درست است، اما آنها نادیده میگیرند که چگونه خود رابطه، با توجه به ویژگی فوقالعادهاش، به چرخشهای شدید در سیاست اسراییل کمک کرده است. برخی از تحرکات دولت جدید نتانیاهو، از جمله تلاش برای تضعیف قوه قضاییه، ممکن است در واقع محتوای دموکراتیک فرآیندهای سیاسی در جمعیت غالب قومی- مذهبی اسراییل را کاهش دهد. اما حتی قبل از آن تحرکات، «دموکراسی» برچسبی نبود که بهطور موجهی بتوان آن را به کشوری اطلاق کرد که حقوق سیاسی میلیونها نفر از ساکنان این سرزمین را نادیده میگیرد. از آنجایی که دولتهای متوالی ایالات متحده به حمایت غیرقابل موجه از دولتهای اسراییل در این چند دهه ادامه داده و به تحکیم این سیستم آپارتاید کمک کردهاند، تندروهای اسراییلی تشویق شدهاند که بدون پرداخت هیچ بهای سیاسی در همان مسیر حرکت کنند. دولتی که از انتخابات پاییز گذشته اسراییل سربرآورد تنها آخرین مورد از زنجیرهای بود که از سالها قبل تشکیل شده بود.
در سراسر ساختار سیاسی اسراییل آگاهی قوی نسبت به اهمیت رابطه با ایالات متحده وجود دارد. اگر ایالات متحده آن رابطه را به گونهای دیگر مدیریت میکرد، به احتمال بسیار زیاد انتخابات اخیر اسراییل و دولت برآمده از آن، با آنچه امروز وجود دارد بسیار متفاوت بود. ایالات متحده همچنان هم به دلیل تبدیل شدن به یک الگو و هم از طریق اقدامات مستقیم خود در خارج از کشور بیشترین تاثیر را بر دموکراسیها در سراسر جهان دارد. اما در هر دو این حالتها، اغلب کمتر به یک مروج دموکراسی تبدیل شده و بیشتر او را خطری برای دموکراسی دانستهاند.
دیدگاه تان را بنویسید