محسن بهاروند، دیپلمات و حقوقدان در یادداشتی برای «اعتمادآنلاین» نوشت:
چند فرضیه حقوقی درباره تروریستی خواندن سپاه؛ تصمیم نهایی اتحادیه اروپا چه خواهد بود؟
محسن بهاروند نوشت: به عنوان دیپلماتی که به خواست خود در تکاپوی بازنشستگی است توصیه اکیدم تشکیل فوروم سیاسی ایران و اروپا و مذاکره احترامآمیز و واقعگرایانه است؛ در غیر اینصورت و با روشهای فعلی امکان افزایش تنش و آسیب به منافع همه طرفها وجود خواهد داشت.
محسن بهاروند، دیپلمات و حقوقدان در یادداشتی برای اعتمادآنلاین نوشت: به نظر من سیاست بصورت کلی به شمول سیاست خارجی و به دنبال آن عمل سیاسی و اقدام دیپلماتیک زمانی طبیعی جلوه میکند و مورد اقبال بیشتری قرار میگیرد که بتواند برآمده از جهانبینی، نظام تمدنی، تاریخی، اخلاقی، اعتقادی و عرف سیاسی یک کشور باشد. در غیر این صورت توفیق زیادی حاصل نخواهد کرد. رعایت اصول ممکن است گاهی در کوتاهمدت زیانی ظاهری را متوجه دارنده آن کند ولی در بلندمدت رعایت اصول نافع به حال همگان خواهد بود.
نکته بالا را از این جهت گفتم که به یک تفاوت ماهوی بین فرهنگ دیپلماسی اروپا و آمریکا از نگاه خویش اشاره نمایم. این تفاوت در نگاه اروپا و آمریکا به مفهوم «قانون» است. گذشته از آنچه سیاستمداران چه نظری دارند و چگونه میاندیشند نگارنده معتقد است که در تعامل (engagement) دیپلماتیک با اروپا هنوز تا حدی میتوان به قانون و حقوق تمسک جست. در حالیکه در حالت مشابه با آمریکا جز عملگرایی و منفعتطلبی هیچ مفهوم دیگری کارساز نیست.
این دو نوع تعامل محصول تاریخ، سابقه تمدنی و فلسفی دو واحد بینالمللی است که در مورد آنها سخن میگوییم. کما اینکه در سیاست داخلی، روش انتخابات، سلسله مراتب قانونی اداری این دو موجود تفاوتهایی دارند. نماد سیاست آمریکایی و عصاره مجسم آن در عصر ما در اشخاصی چون ترامپ و پمپئو خلاصه میشود.
در سالهای اخیر به واسطه فروپاشی بلوک شرق، فرهنگ دیپلماسی جهان تحت تهاجم فرهنگ آمریکایی است. انتخاب چنین فرهنگی که هسته اصلی آن بیقانونی، بیاخلاقی و نفع طلبی مطلق با رفتارهایی کاملا متناقض و چرخش های ناگهانی است امروز یک مشکل هویتی برای اروپا و جهان محسوب میشود. نظم بینالمللی به واسطه بیاعتنایی آمریکایی به قوانین، عرف و اصول بینالمللی در معرض خطر است.
آیا قانون پیروز میشود؟
با این مقدمه میتوان گفت که نه تنها دیپلماسی اروپا بلکه کل جهان در مقابل یک سوال هویتی قرار دارد. این نه صرفا یک چالش دیپلماتیک بلکه یک معضل فرهنگی و هویتی برای همه ما محسوب میشود. آیا دال مرکزی دیپلماسی صرفا منفعت خویش قرار داده و امروز رفتاری که منفعت ما ایجاب میکند انجام داده و فردا اگر منفعت ایجاب نمود رفتاری کاملا متناقض انجام خواهیم داد یا نه در هر گونه رفتاری عرف، اصول، قانون و تعهدات مشترک را حتی اگر نه مطلق بلکه لااقل در نظر خواهیم داشت؟
مثلا اگر منافع ایجاب کرد قتل و سلاخی و سوزاندان تکه تکه آقای قاشقچی را در باربکیوی محل اقامت سرکنسول سعودی را توجیه کرده و بیاهمیت جلوه میدهیم ولی اتفاق به مراتب سادهتری در ایران را نقض فاحش حقوق بشر تلقی میکنیم؟ یا اینکه نه اگر اعتقاد به حقوق بشر را جدی تلقی میکنیم در قبال هر رفتاری واکنشی مناسب و متناسب با آن در چارچوب حقوق و عرف بینالمللی و با رعایت اصول نشان میدهیم؟
در موضوع تروریسم نیز از آنجا که فرهنگ دیپلماسی آمریکایی این امکان را ایجاد کرده است، دیپلمات آمریکایی میتواند رفتاری غیراصولی و متناقض انجام دهد و امروز گروه یا فردی را تروریست، جانی و شر مطلق بداند و فردا با او بر سر یک میز نشسته و چنان وقیحانه با او قهقهه بزند که انگار حافظه جهانیان از هر چه پیش از تصمیم اوست پاک شده است. ولی چنین رفتار متناقضی برای دیپلماتی که از یک فرهنگ و نظام فلسفی متفاوتی برآمده است کاری دشوار است و نیاز به مقدمهچینی بسیار و شرط و شروط پیچیدهای خواهد داشت.
اصل برابری حاکمیتها
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گذشته از تصویری که در ذهن بسیاری از مردم از آن وجود دارد و فداکاریهایی که در طول جنگ تحمیلی و حفظ تمامیت ارضی کشور ما داشته است، از نظر حقوقی طبق اصل ۱۵۰ قانون اساسی بخشی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و بدینسان بخش لاینفک حاکمیت ایران تلقی میشود.
طبق بند ۱ ماده دو فصل اول (اصول و اهداف) منشور ملل متحد حداقل از نظر حقوقی همه حاکمیتها با هم برابر هستند. بند ۱: «سازمان بر مبنای اصل تساوی حاکمیت کلیه اعضای آن قرار دارد.»
سوال این است اگر همه حاکمیتها با هم برابر هستند، چگونه افراد برابر میتوانند در مورد ماهیت یکدیگر قضاوت نمایند؟ قضاوت قانونی نتیجه سلسله مراتب قانونی است نه تساوی واحدهای مختلف. مثلا اگر در یک پادگان نظامی همه افراد یک درجه و یک شرایط دارند مثلا همه سربازانی هستند که در یک روز وارد این پادگان شدهاند بر چه اساسی یکی یا چند نفر از این افراد میتوانند به سایرین دستور نظامی بدهند؟
وقتی از نظر حاکمیت ایران سپاه پاسداران بخشی از نیروهای مسلح و بخشی از حاکمیت است یک حاکمیت مساوی دیگر چگونه میتواند ماهیت متفاوتی برای آن تعریف نماید؟
حال سوال دیگر پدید میآید. اگر چنین است در زمان بروز اختلاف چه باید کرد؟
در این مورد نیز حقوق بینالملل و منشور ملل متحد روش را پیشبینی نموده است. بطور کلی ماده ۱ و ۲ منشور ملل متحد که اصول این سازمان را بیان مینماید اولا اصل را بر حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات میگذارد. ثانیا اعضا را ملزم میکند که در چارچوب حقوق بینالملل به نحوی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت دچار خدشه نشود، اختلافات خود را حل نمایند. تنها استثنا در این روش این است که شورای امنیت سازمان ملل متحد موضوعی را نقض صلح و امنیت بینالمللی تشخیص داده و ترتیبات مندرج در فصل هفت منشور را در مورد یک موضوع خاص مرعی دارد. البته شورا نیز در اجرای فصل هفت حق ایراد خدشه به اصول بنیادین حقوق مثل حاکمیت یا نقض حقوق بنیادین بشر را نخواهد داشت.
پس اگر اتحادیه اروپا یا آمریکا یا هر کشور دیگری با ایران بر سر موضوعی اختلاف دارند اولین وظیفه آنها طبق منشور ملل متحد انتخاب روشهای مسالمتآمیز، مذاکره با ایران و پرهیز از اقداماتی است که ممکن است صلح و امنیت را به خطر انداخت. نمیتوان به بهانه یا فرض تهدید صلح و امنیت اقدامات خودسرانهای انجام داد که در واقع صلح و امنیت بینالمللی به خطر میاندازد. این اقدام سوءاستفاده از پروسه قانون است.
وظایف سپاه پاسداران
طبق اصل ۱۵۰ قانون اساسی وظایف سپاه پاسداران توسط قانون تعیین میشود. طبق قانون اساسنامه سپاه پاسداران مصوب ۱۳۶۱ و سایر قوانین موضوعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک سازمان نظامی شفاف و روشن با سلسله مراتب مشخص و شفاف است. به نحوی که افراد میتوانند از سپاه به دیوان عدالت اداری یا سازمان قضایی نیروهای مسلح شکایت کنند. سپاه در مراتب رسیدگیهای قضایی یا اداری و سایر مسائل بالادستی خود با ارتش و سایر نیروهای نظامی و انتظامی برابر بوده و هیچ مزیت یا امتیاز خاصی از نظر قوانین کشور برای او متصور نیست.
سپاه پاسداران طبق اساسنامه خود چند وظیفه مشخص به عهده دارد که ترکیبی از وظایف نظامی و انتظامی است:
اول: به عنوان یک نیروی نظامی وظیفه دارد از کشور به صورت کلی دفاع نماید. لذا بخشی از مسائل دفاعی کشور به عهده سپاه پاسداران است که با هماهنگی سایر نیروهای مسلح این وظیفه را انجام میدهد. دفاع از کشور ممکن است در هر محیطی اعم از زمینی، دریایی یا هوایی باشد.
دوم: سپاه وظیفه تشکیل بسیج مردمی و تشکیل هستههای مقاومت مردمی در دفاع از کشور را به عهده دارد.
سوم: سپاه وظیفه حفاظت از انقلاب اسلامی را نیز به عهده دارد. این یک وظیفه مضاعف است که به عهده سپاه گذاشته شده است که در واقع یک وظیفه انتظامی و پلیسی است و قاعدتا باید واحد مخصوص به خود را در این رابطه داشته باشد و احتمالا همه واحدهای سپاه به صورت غیر ضروری در آن درگیر نخواهند بود.
چهارم: سپاه در هنگام حوادث غیرمترقبه طبیعی، بحرانهای طبیعی و مسائل سازندگی و مانند این نیز وظیفه دارد که نیروهای خود را در راستای رفع خطرات و بحرانهای طبیعی به کار گیرد.
وظایف سپاه پاسداران و چند فرض حقوقی بینالمللی
حال که با وظایف سپاه پاسداران آشنا شدیم. اتحادیه اروپا یا هر کشوری باید چند فرض حقوقی را در تنظیم رفتار خود در نظر بگیرد. فرض کنیم شما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را یک سازمان تروریستی دانستید:
۱. بخشی از دفاع در قلمرو حاکمیت ایران در اختیار سپاه پاسداران قرار دارد. این قلمرو شامل زمین، دریا و هوا است. فرض کنیم قرار است تردد کشتی، ترانزیت زمین و تردد هوایی خود را با سازمان مسئول آن که سپاه پاسداران است هماهنگ نمایید. آیا این ترددها را با یک سازمان تروریستی انجام میدهید یا یک نهاد حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران؟ آیا مجوز تردد از یک سازمان تروریستی اخذ میکنید یا از حاکمیت ایران.
۲. فرض کنیم کشتی شما در قلمرو جمهوری اسلامی ایران تخلفی انجام داد و توسط نیروی دریایی سپاه پاسداران توقیف شد. آیا شما میپذیرید که کشتی شما توسط یک سازمان تروریستی توقیف شده است یا یک نهاد حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران؟
۳. فرض کنیم بین کشتی نظامی شما و یک شناور سپاه درگیری ایجاد شد آیا میپذیرید که کشتی شما توسط یک سازمان تروریستی غرق شده است یا یک نهاد حاکمیتی جنهوری اسلامی ایران. چه کسی را مسئول میدانید؟ در درگیری هوایی و زمینی چطور؟
۴. فرض کنیم بین نیروهای نظامی شما و نیروهای ما درگیری مسلحانهای رخ داد و نیروهای شما بدست نیروهای سپاه اسیر شدند آیا تصور میکنید که نیروهای شما در دستان یک سازمان تروریستی هستند که حقوقی ندارند یا توسط نیروی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اسیر شدهاند و کنوانسیونهای ژنو باید در مورد آنها باید رعایت شود.
۵. در مبارزه با تروریسم فرض کنیم خواستار همکاری ایران در مبارزه با یک گروه تروریستی مشخص باشید و در ایران سپاه پاسداران مامور مبارزه با آن است آیا در فرض خودتان از یک سازمان تروریستی درخواست کمک میکنید که با یک گروه تروریستی دیگر مقابله کنید؟
سپاه و اتحادیه اروپا
۶. در همکاریهای پلیسی، مبارزه علیه تروریسم، مواد مخدر، قاچاق کالا، قاچاق انسان و... آیا اتحادیه اروپا با یک سازمان تروریستی باید همکاری کند یا با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران؟
۷. در شرح وظایف سپاه پاسداران مبارزه با بلایا و حوادث طبیعی وجود دارد آیا در هنگام بروز بلایای طبیعی و فجایع انسانی که همه کشورها به هم کمک میکنند فرض کنیم اتحادیه اروپا قرار است بخشی از کمکهای بشردوستانه خود را به قلمرو ایران نیز گسیل نماید آیا این کمکها را برای یک سازمان تروریستی اعزام خواهد کرد یا برای ایران؟
۸. همه آنچه که در بالا گفته شده میتواند حالت متقابل هم داشته باشد و ایران قرار باشد در این موارد با اتحادیه تعامل نماید باز هم همین فرضهای حقوقی جاری خواهد بود.
علاوه بر همه اینها چنان که در ماده یک و دو منشور به صراحت بیان شده است کشورها باید با اتخاذ روشهای مسالمتآمیز برای حل اختلافات اقدام نمایند و از اقداماتی که ممکن است صلح و امنیت را به خطر بیندازد پرهیز نمایند در حالیکه اقدامات اخیر اروپا و آمریکا به صراحت ممکن است زمینه را برای اختلال در امنیت و صلح بینالمللی فراهم نماید.
توصیهای که میتوان به اتحادیه اروپا نمود این است که همانطور که پیروی از دیپلماسی آمریکا مشکلات همگان را افزایش میدهد. آمریکا توانایی چرخشهای متناقض در رفتار دیپلماتیک خود را دارد و اینکار نه با فرهنگ اروپایی تطابق دارد و نه اروپا توان مانورهای پیچیده و متناقض در دیپلماسی خود دارد.
قطعا دیپلماسی ایران به گفتوگوی توام با احترام متقابل را مورد استقبال قرار خواهد داد.
به عنوان دیپلماتی که به خواست خود در تکاپوی بازنشستگی است توصیه اکیدم تشکیل فوروم سیاسی ایران و اروپا و مذاکره احترامآمیز و واقعگرایانه است در غیر این صورت و با روشهای فعلی امکان افزایش تنش و آسیب به منافع همه طرفها وجود خواهد داشت.
دیدگاه تان را بنویسید