کد خبر: 593654
|
۱۴۰۱/۱۱/۰۶ ۱۴:۴۰:۰۶
| |

ریچارد هاس، مدیر سابق برنامه‌ریزی سیاست ایالات‌متحده:

چرا باید آموزش دموکراسی را اجباری کرد؟

نظام‌های استبدادی به آزادی‌های فردیِ سیاسی، اقتصادی و مذهبی توجه اندکی نشان می‌دهند و حقوق فردی و حاکمیت قانون سرکوب می‌شود، زیرا اینها به‌عنوان تهدیدی برای خودِ سیستم تلقی می‌شوند.

چرا باید آموزش دموکراسی را اجباری کرد؟
کد خبر: 593654
|
۱۴۰۱/۱۱/۰۶ ۱۴:۴۰:۰۶

ریچارد هاس، مدیر سابق برنامه‌ریزی سیاست ایالات‌متحده در یادداشتی در اندیشکده شورای روابط خارجی که روزنامه هم میهن آن را ترجمه کرد، نوشت:

تعدادی از نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد حمایت از دموکراسی در ایالات‌متحده به‌ویژه در میان جوانان آمریکایی در حال کاهش است. ناامیدکننده است، اما تعجب‌آور نیست. در سال‌های اخیر ما دو بحران مالی، جنگ‌های پرهزینه در عراق و افغانستان و یک بیماری همه‌گیر که جان بیش از یک میلیون نفر را گرفته و مدارس، کلیساها، رستوران‌ها و بسیاری از مشاغل دیگر را تعطیل کرده، داشته‌ایم. همچنین نابرابری فزاینده، بدهی‌های رو به افزایش و خاطره حمله 6 ژانویه 2021 به روند انتخابات و ساختمان کنگره ایالات‌متحده وجود دارد. اعتماد به آینده به سرعت در حال محو شدن است.

خطر این است که ما مزایای بسیاری از دموکراسی آمریکایی را از دست بدهیم و با ناامیدی از انجام کارهای لازم برای حفظ آن ناکام بشویم. با از دست رفتن نظم و آزادی، بازپس‌گیری آن دشوار و پرهزینه خواهد بود. خبر خوب این است که فرصت حفاظت از دموکراسی آمریکایی هنوز وجود دارد.

ایالات‌متحده ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان است. از این قدرت، قاطعانه برای پایان دادن به دو جنگ جهانی و شکست فاشیسم استفاده کرد و در عین حال تضمین کرد که جنگ سرد، سرد بماند و با شرایطی مطابق با ارزش‌های غربی پایان یابد.

این کشور همچنین موتور نوآوری و فرصت‌های بی‌سابقه‌ای بوده است که سطح زندگی صدها میلیون نفر را بالا برده و پناهگاهی برای مهاجرانی که از آزار و شکنجه گریخته‌اند، فراهم کرده است. با یک استثنای آشکار در تاریخ آمریکا، قانون حاکم بوده است و ما توانستیم اختلافات عمده را بدون تجربه درگیری‌های مدنی در مقیاس بزرگ حل کنیم.

نظام‌های استبدادی به آزادی‌های فردیِ سیاسی، اقتصادی و مذهبی توجه اندکی نشان می‌دهند و حقوق فردی و حاکمیت قانون سرکوب می‌شود، زیرا اینها به‌عنوان تهدیدی برای خودِ سیستم تلقی می‌شوند. رهبران چنین دولت‌هایی در اعتراف به اشتباهات خود مشکل دارند تا مبادا انجام دادن این کار منجر به چالش‌هایی علیه حکومت آنها شود. در چنین سیستم‌هایی، سیاست‌های ضعیف به سیاست‌های بدتر منتهی می‌شود. در مقابل، دموکراسی، فرصتی برای اصلاح خود ارائه می‌دهد زیرا رای‌دهندگان می‌توانند رهبرانی را که در اصلاح خود شکست خورده‌اند، با رای برکنار کنند. دموکراسی آمریکایی بارها و بارها این ظرفیت را برای تغییر و تجدید نشان داده است: لغو برده‌داری، گسترش حق رای، تمایل به پایان دادن به درگیری‌های بحث‌برانگیز خارجی، حفظ مطبوعات آزاد که بتواند بر کسانی که قدرت را اعمال می‌کنند، متمرکز باشد.

بله، اشتباهات پرهزینه‌ای صورت گرفته است، از جنگ‌های ویتنام و عراق گرفته تا واترگیت و بحران مالی 2007-2008، برخی به انگیزه‌های خوب، برخی دیگر نه. با این وجود، دموکراسی آمریکایی اغلب راهی برای پاسخگویی سیاسی مسئولان و جایگزین کردن سیاست‌های جدید به جای سیاست‌های قدیمی پیدا کرده است.

بنابراین اگر قرار است دموکراسی آمریکایی دو قرن و نیم دیگر دوام بیاورد، چه باید کرد؟ اطمینان از اینکه هر آمریکایی از حقوق یکسانی برخوردار است، یک کار ناتمام اما حیاتی است. فرصت باید هم به‌صورت نظری و هم عملی، واقعی باشد. این به معنای ادامه پیشرفت در مبارزه با تبعیض براساس نژاد، مذهب، جنسیت یا گرایش جنسی است. دسترسی به آموزش با کیفیت برای همه باید در اولویت قرار گیرد زیرا آموزش افراد را برای رقابت و دستیابی به آن توانمند می‌کند. در اینجا ما همچنین باید مطمئن شویم که کسانی که دارای ثروت و ارتباطات هستند از مزایای خاصی برخوردار نیستند. اما تضمین حقوق برابر، به خودی خود تهدیدات دموکراسی آمریکایی را درمان نمی‌کند. آمریکایی‌ها باید بدانند تعهدات‌شان در قبال یکدیگر و کشورشان چیست.

بهترین راه برای دستیابی به این امر از طریق آموزش اجباری مدنی است که به آمریکایی‌ها می‌آموزد که چرا دموکراسی ارزش دارد، چگونه عمل می‌کند و اگر بخواهد به خوبی کار کند شهروندان باید چه کنند.

هیچ دانش‌آموزی نباید بتواند از دبیرستان فارغ‌التحصیل شود یا دانشگاه را ترک کند، مگر اینکه با متون بنیادی دموکراسی آمریکایی، از اعلامیه استقلال گرفته تا قانون اساسی آشنا و ایده‌ها و ساختارهای این کشور را همراه با تاریخ اساسی آن، درک کرده باشد.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها