کد خبر: 597719
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۸ ۲۰:۵۰:۴۵
| |

تبعات جنگ اوکراین برای روسیه که همه از شما پنهان می کنند

چشم انداز برنامه ریزی خانواده‌های روس به طرز فاجعه باری تغییر کرده است. پیش بینی می‌شود که ممکن است کمتر از ۱.۲ میلیون نوزاد روس در سال آینده متولد شوند که باعث می‌شود روسیه با پایین‌ترین نرخ زاد و ولد از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو مواجه شود.

تبعات جنگ اوکراین برای روسیه که همه از شما پنهان می کنند
کد خبر: 597719
|
۱۴۰۱/۱۱/۲۸ ۲۰:۵۰:۴۵

در حالی که روسیه دومین حمله خود را تشدید می‌کند بحثی در مورد این که مسکو یا کی‌یف کدام یک در سال ۲۰۲۳ میلادی دست بالا را خواهند داشت مطرح شده است. با این وجود، مشخص است که در دراز مدت بازنده واقعی جنگ کیست. این موضوع از قبل مشخص است.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، با محور اصلی اقتصاد روسیه شروع کنیم: انرژی. برخلاف وابستگی (بسیار واقعی) اروپا به روسیه برای سوخت‌های فسیلی وابستگی اقتصادی روسیه به اروپا تا حد زیادی مورد توجه قرار نگرفته است. برای مثال، تا سال ۲۰۲۱ میلادی روسیه ۳۲ درصد زغال سنگ، ۴۹ درصد نفت و ۷۴ درصد گاز خود را تنها به کشور‌های اروپایی عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی صادر می‌کرد.

هم چنین، به این فهرست ژاپن، کره جنوبی و کشور‌های اروپایی غیر عضو در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی را نیز اضافه کنید که امروز به تحریم‌های غرب علیه روسیه پیوسته اند در آن صورت این رقم حتی بیش‌تر نیز خواهد شد. جریان قطره‌ای از انرژی روسیه به اروپا ادامه دارد، اما از آنجایی که اتحادیه اروپا به تعهد خود برای حذف تدریجی واردات نفت و گاز روسیه عمل می‌کند مسکو ممکن است به زودی خود را خارج از پرسود‌ترین بازار صادراتی اش بیابد.

در کشور نفتی‌ای مانند روسیه که ۴۵ درصد از بودجه فدرال خود را از سوخت‌های فسیلی تامین می‌کند به سختی می‌توان درباره تاثیر این انزوا از بازار اغراق کرد. صادرات نفت و زغال سنگ قابل تعویض است و مسکو در واقع توانسته آن را به کشور‌هایی مانند هند و چین هدایت کند (البته با نرخ‌های تخفیف، هزینه‌های بالاتر و سود کمتر).

با این وجود، تغییر مسیر گاز به دلیل زیرساخت‌های مورد نیاز برای انتقال آن بسیار دشوارتر است. روسیه با خط لوله گاز ۴۰۰ میلیارد دلاری خود به چین پیشرفت‌هایی در این زمینه داشته است، اما سال‌ها به طول می‌انجامد تا ظرفیت فعلی را با اتحادیه اروپا تطبیق دهد. در هر صورت، اهرم چین به عنوان یک خریدار آن کشور را جایگزین ضعیفی برای اروپا می‌سازد جایی که روسیه می‌توانست پیشنهاد کشور‌ها را در مقابل یکدیگر قرار دهد.

با این وجود، این امکان وجود داشت که برای انزوای روسیه از بازار اگر شدیدترین پیامد ناخواسته جنگ روسیه یعنی انتقال و گذار سریع به سوی کربن زدایی وجود نداشت حدی از قابل دوام بودن را متصور می‌شدیم. این امر مستلزم نقض فاحش قوانین بین المللی بود، اما پوتین موفق شد رهبران غربی را متقاعد کند که در نهایت استقلال از سوخت‌های فسیلی را به عنوان یک موضوع امنیت ملی و نه صرفا یک موضوع زیست محیطی قلمداد کنند.

این موضوع به بهترین وجه در انتقال توربوشارژ اروپا به سوی انرژی‌های تجدید پذیر دیده می‌شود جایی که فرآیند‌های صدور مجوز که سال‌ها به طول می‌انجامید در حال افزایش هستند.

برای مثال، چندین ماه پس از تهاجم روسیه علیه اوکراین آلمان شروع به ساخت و ساز بزرگ‌ترین نیروگاه خورشیدی اروپا کرد. تقریبا در همان زمان بریتانیا پیشرفت در "هورنسی ۳" را سرعت بخشید که قرار بود پس از تکمیل به بزرگترین مزرعه بادی فراساحلی جهان تبدیل شود. انرژی بادی و خورشیدی برای اولین بار در سال گذشته با یکدیگر ترکیب شدند و سهم بیش تری از تولید برق در اروپا نسبت به نفت و گاز داشتند. علاوه بر آن دیگر تلاش‌های مرتبط با کربن زدایی مانند یارانه‌ها برای پمپ‌های حرارتی در اتحادیه اروپا، مشوق‌های انرژی پاک در ایالات متحده و جذب بالاتر خودرو‌های برقی در همه جا دیده می‌شوند.

هیچ چیزی برای روسیه بدتر از اثر تجمعی این سیاست نمی‌تواند باشد. دیر یا زود تقاضای کم‌تر برای سوخت‌های فسیلی به طور چشمگیر و دائمی قیمت نفت و گاز را کاهش می‌دهد که تهدیدی وجودی برای اقتصاد روسیه محسوب می‌شود.

برای مثال، زمانی که افزایش تولید نفت شِل ایالات متحده باعث کاهش قیمت نفت در سال ۲۰۱۴ میلادی شد روسیه یک بحران مالی را تجربه کرد. کاهش تقاضای جهانی برای سوخت‌های فسیلی در یک جدول زمانی طولانی‌تر رخ داد، اما نتیجه برای روسیه بسیار جدی‌تر خواهد بود. روسیه با تهاجم خود علیه ورود کشور‌های اروپایی به فاز انتقال انرژی را سرعت بخشید که باعث در هم شکسته شدن اقتصاد روسیه خواهد شد.

گذشته از یک اقتصاد کوچک‌تر و با کارآمدی کم‌تر جنگ پوتین در اوکراین باعث می‌شود تا جمعیتی کوچک‌تر و با پویایی کم‌تر روی دست روسیه باقی بماند. مشکلات جمعیتی روسیه به خوبی مستند شده است و پوتین قصد داشت در سال ۲۰۲۲ میلادی کاهش جمعیت درازمدت آن کشور را معکوس سازد. این در حالیست که به نظر می‌رسد سقوط جمعیتی روسیه روندی غیر قابل بازگشت را آغاز کرده است. تلاقی کووید و یک هرم جمعیتی وارونه از پیش چشم انداز جمعیتی روسیه را وخیم کرده بود. اضافه شدن جنگ اوکراین این روند را فاجعه بارتر ساخته است.

برای درک دلیل آن مهم است که زخم جمعیتی به جای مانده از دهه ۱۹۹۰ میلادی را درک کنید. در هرج و مرج پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نرخ زاد و ولد در روسیه به ۱.۲ فرزند برای هر زن کاهش یافت که بسیار کمتر از ۲.۱ مورد نیاز برای پایدار ماندن جمعیت بود. اثرات آن دوره تا به امروز قابل مشاهده است. در حالی که ۱۲ میلیون روسی ۳۰ تا ۳۴ ساله (متولدین پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) وجود دارند تنها ۷ میلیون نفر در سنین ۲۰ تا ۲۴ سال در روسیه وجود دارند (متولدین سال‌های هرج و مرج پس از فروپاشی شوروی). این کسری جمعیت بدان معناست که جمعیت روسیه از قبل در حال کاهش بوده تنها بدان خاطر که تعداد کم تری از روس‌ها می‌توانند بچه دار شوند.

تهاجم روسیه علیه اوکراین این وضعیت جمعیتی را فاجعه بار ساخته است. دست کم ۱۲۰ هزار سرباز روس تاکنون جان شان را از دست داده اند بسیاری از آنان در دهه دوم عمرشان به سر می‌بردند و از همان نسل کوچک جوان روسیه هستند. بسیاری دیگر از هم نسلی‌های آنان اگر توانسته باشند یا مهاجرت کرده و یا به کشور‌های دیگر گریخته اند تا مجبور به شرکت در جنگ نباشند. محاسبه اعداد و ارقام دقیق در این باره دشوار است، اما تاکنون تنها ۳۲ هزار شهروند روس صرفا به اسرائیل مهاجرت کرده اند که نشان می‌دهد تعداد کل افراد مهاجر و فرار کرده روس به کشور‌های دیگر دست کم به یک میلیون نفر می‌رسد.

چشم انداز برنامه ریزی خانواده‌های روس به طرز فاجعه باری تغییر کرده است. پیش بینی می‌شود که ممکن است کمتر از ۱.۲ میلیون نوزاد روس در سال آینده متولد شوند که باعث می‌شود روسیه با پایین‌ترین نرخ زاد و ولد از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو مواجه شود. هم چنین، افزایش جرایم خشونت آمیز، افزایش مصرف الکل و سایر عواملی که بازدارنده تصمیم خانواده‌ها برای بچه دار شدن هستند ممکن است باعث کاهش بیش‌تر نرخ زاد و ولد روسیه شوند. از قضا پوتین در یک دهه گذشته موفق شده بود روند کاهش جمعیت روسیه را از طریق پرداخت‌های هنگفت مالی به مادران تازه زایمان کرده اگر نه معکوس، اما کُند سازد. افزایش هزینه‌های نظامی و بدهی‌ها و مبالغ مالی مورد نیاز برای رفع آن چنین سیاست‌های سخاوتمندانه‌ای برای تشویق فرزندآوری را برای دولت روسیه دشوارتر می‌سازند.

تهاجم روسیه علیه اوکراین وضعیت ژئوپولیتیک آن کشور را نیز بدتر ساخته است. برخلاف وجود اعداد و ارقام برای مواردی مانند داده‌های جمعیتی اندازه گیری چنین تاثیری دشوار است.

با این وجود، می‌توان آن را در همه جا دید از نظرسنجی‌های عمومی در سراسر غرب گرفته تا آرای سازمان ملل که کرملین با اختلاف ۱۴۱ بر ۵ در آن متحمل شکست سنگینی شده است. در حالی که ناتو جسورتر شده به زودی می‌تواند سوئد و فنلاند را نیز به عنوان اعضای تازه کنار خود داشته باشد سازمان پیمان امنیت جمعی تشکیل شده توسط روسیه در حال در هم شکستن است، زیرا متحدان سنتی روسیه مانند قزاقستان و ارمنستان به ناتوانی کرملین پی برده اند و برای تضمین امنیت خود به چین نگاه می‌کنند.

شاید نتیجه مهم‌تر آن باشد که روسیه با اقدامات خود به انگیزه لیبرال دوکراسی نیرویی تازه بخشیده است. در سال پس از تهاجم روسیه علیه اوکراین "امانوئل مکرون" رئیس جمهور فرانسه دومین پیروزی خود را در انتحابات فرانسه کسب کرد و حزب راست افراطی "آلترناتیو برای آلمان" در سه انتخابات متوالی در آلمان جایگاه پیشین خود را از دست داد و جمهوری خواهان ایالات متحده که شعار "دوباره امریکا را عظمت ببخش" را مطرح کرده بودند در انتخابات میان دوره‌ای هزینه پرداخت کردند.

البته راست افراطی در سوئد و ایتالیا به قدرت رسید، اما چنین پیروزی‌هایی تاکنون نتوانسته اند اتحاد غرب را خدشه دار سازند و به نظر می‌رسد پیروزی آن احزاب در آن کشور‌ها بیش‌تر با انگیزه مسائل مرتبط با مهاجران بوده است.

در این میان، باید به موج تحکیم دموکراتیک در سراسر شرق اروپا نیز نگاه کرد. رای دهندگان تنها در سال گذشته پوپولیست‌های غیر لیبرال را در اسلوونی و جمهوری چک از قدرت کنار زدند. در این میان، واقعیت آن است که در کنار شرایط و عوامل تاثیرگذار داخلی در نتیجه انتخابات تهاجم روسیه علیه اوکراین و باقی ماندن انتخاب روشن بین لیبرالیسم و خودکامگی بدون شک به حصول نتایج ذکر شده کمک کرده است.

با این وجود، تهاجم روسیه علیه کی یف در هیچ کجا به اندازه اوکراین نتیجه معکوس به همراه نداشته است برخلاف رویزیونیسم (تجدید نظر طلبی) تاریخی پوتین اوکراین از دیرباز دارای هویت ملی متمایز از روسیه بوده است.

با این وجود، ان کشور مدت‌ها در امتداد خطوط زبانی دچار شکاف شده بود و بسیاری از نخبگان اوکراینی قصد داشتند روابط نزدیک خود با کرملین را حفظ کنند و حتی عموم اوکراینی‌ها در مورد همسویی بیش‌تر با غرب مطمئن نبودند.

اکنون این وضعیت کاملا تغییر کرده است. در حال حاضر ۹۱ درصد از اوکراینی طرفدار پیوستن کشورشان به ناتو هستند عدد و رقمی که تا یک دهه پیش غیر قابل تصور بود. ۸۵ درصد از اوکراینی‌ها خود را بیش از هر چیز دیگری اوکراینی می‌دانند که نشانگر تقویت هویت ملی اوکراینی از زمان تهاجم روسیه علیه آن کشور است که افزایشی دو برابری را نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد اقدامات پوتین مرگ محافظت از زبان روسی در اوکراین را سرعت بخشیده است. حتی افراد بومی اوکراین که زبان روسی زبان اصلی شان قلمداد می‌شد (از جمله شخص "ولودیمیر زلنسکی" رئیس جمهور اوکراین) نیز به طور دسته جمعی به استفاده از زبان اوکراینی روی آورده اند.

پوتین تهاجم خود را برای بازگرداندن اوکراین به مدار مسکو آغاز کرد. این در حالیست که حمله او نتیجه معکوس داشت و اوکراین اکنون آینده خود را در گروی هم پیمانی با غرب می‌بیند. البته می‌توان استدلال کرد که جنگ هر اندازه برای روسیه هزینه داشته باشد هزینه آن به طور تصاعدی برای اوکراین نیز افزایش یافته است.

اقتصاد اوکراین در سال گذشته بیش از ۳۰ درصد کوچک شد در حالی که اقتصاد روسیه تنها حدود ۳ درصد کاهش یافت. تلقات انسانی‌ای که اوکراین متحمل شده نیز افزایش یافته است. مانند برگزیت (خروح بریتانیا از اتحادیه اروپا) تحریم‌های غرب علیه روسیه نه در شکل یک فروپاشی فوری بلکه به آهستگی تاثیرگذار خواهد بود. در حالی که روسیه وارد یک دوره طولانی افول اقتصادی و جمعیتی می‌شود اوکراین پس از حصول صلح از ظرفیت برخورداری از حمایت صنعتی از سوی اتحادیه اروپا، ایالات متحده و بریتانیا برای بازسازی خود به عنوان تازه‌ترین عضو نهادی غرب برخوردار خواهد شد دقیقا نتیجه‌ای که پوتین امیدوار بود بتواند مانع از تحقق آن شود.

روسیه ممکن است هنوز قادر به کسب دستاورد‌های ارضی تازه در دونباس باشد با این وجود، در دراز مدت چنین دستاورد‌هایی بی اهمیت خواهند بود.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها