ابراهیم رحیمپور، معاون سابق رئیس جمهور و دیپلمات:
چین و روسیه جایگزین غرب در سیاست خارجی نیستند
شاید بتوان گفت که برای ما شرق بیشتر روسیه و چین است و نه الزاما تمام کشورهای حاضر در جغرافیای شرق.
ابراهیم رحیمپور، معاون سابق رئیس جمهور و دیپلمات در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: آیا در برابر هجمهای که از سوی غرب علیه ایران صورت گرفته و تلاشی که برای قرار دادن ایران در یک کنج و منزوی کردن آن در جریان است، میتوان بر رویکرد نگاه به شرق متمرکز شده و بر آن سرمایهگذاری کرد؟
حقیقت این است که نگاه و رویکرد در سیاست خارجی را نمیتوان در طول یک شبانهروز تغییر داد. سیاست خارجی عرصه رفتارهای پاندولی نیست که یک روز با این طرف و روز دیگر با طرف دیگری کار کنید. مثلا در سیاست خارجی ایران پس از انقلاب در یک دوره رویکرد نگاه به آفریقا یا چرخش به سمت امریکای لاتین حاکم بود اما هیچکدام تداوم و تناوب نداشت. طبیعتا این رفتارهای پاندولی در سیاست خارجی هیچ کشوری از جمله ایران مقبول نیست.
در سیاست خارجی تغییر یا چرخش ممکن است، اما در روندی تدریجی، مدیریت و حسابشده نه ناگهانی و بدون حساب و کتاب. نکته مهم دیگر این است که این چرخش و تغییر هم نمیتواند بر اساس یک متغیر دیگر مثلا تخاصم با غرب باشد بلکه نیاز به بسترسازی و مقدماتی دارد.
در داخل ایران زیاد درباره رویکرد نگاه به شرق میشنویم اما شرق یک عنوان کلی است. مثلا اگر بگوییم همسایگان تا حدودی مشخصتر صحبت کردهایم اما منظور از شرق چیست؟ اگر منظور از شرق منطقه جغرافیایی باشد مثلا کره جنوبی و ژاپن و... را هم شامل میشود. از این کشورها با توجه به نوع رابطهای که با امریکا دارند، نمیتوان انتظار داشت در مناقشه فعلی جانب ایران را گرفته و مثلا به دور زدن تحریمهای غرب به تهران کمک کنند.
در چنین فضایی شاید بتوان گفت که برای ما شرق بیشتر روسیه و چین است. در رابطه با این دو کشور هم فعالیتهایی صورت گرفته اما هیچکدام اساسی نبوده و به گونهای نیست که بتوانیم با کنار گذاشتن کل غرب صرفا برای تامین منافع به شرق متکی باشیم. نشانههای این مساله را هم در سفر شی جین پینگ، رییسجمهور چین به عربستان و هم سفر ابراهیم رییسی، رییسجمهور به پکن شاهد بودیم. افرادی که اهل تحقیق و بررسی دقیق هستند با نگاهی به این دو سفر متوجه میشوند که انتظارهای ما از چین و روسیه در این فضا برآورده نمیشود و به خصوص مشکلات اقتصادی ایران را با این روش نمیتوان حل کرد.
کشورها در رابطه با دیگری به وزن اقتصادی، قدرت سیاسی، ظرفیت امنیتی و ثبات در داخل و خارج به خصوص از منظر میزان درگیری کشور فوق با قدرتهای اصلی در سطح جهانی نگاه میکنند. حتی روسیه هم این محاسبهها را دارد و بر همین اساس است که روسیه نخستین کشوری بود که به نخستوزیر جدید اسراییل تبریک گفت. در چنین شرایطی باید گفت که نگاه به شرق یا غرب باید ثبات داشته باشد، روی آن کار شده و طراحی شده باشد.
وضعیت رابطه ما با همسایگان هم قابل تعریف نیست. ما بعد از انقلاب با همسایگان رابطهای که باعث امنیت مشترک و پیوستگی پایدار شود، نداشتهایم. نکته مهم دیگر این است که اعتمادسازی میان کشورها روندی طولانی و بلندمدت است اما همان اعتماد با اقدامی نظیر حمله به یک سفارتخانه یا اقدامهای دیگر به سهولت از بین میرود. ایران 15 همسایه دارد که از این حیث در جهان یگانه است، اما این مساله همزمان فرصت و تهدید به شمار میرود. با توجه به تحرکات رژیم اسراییل و حضور امریکا در کشورهای همسایه ما به سختی میتوانیم ادعا کنیم که رابطه ما با همسایگانمان بهتر است.
در سایر کشورها هم نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز در حوزه سیاست خارجی دارای عقل و درایت هستند و وضعیت سایر کشورها از جمله ایران را با دقت تجزیه و تحلیل میکنند. از خود میپرسند که سود و زیان کار با ایران در این مقطع چیست و براساس پاسخ درست است که تصمیمگیری میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید