کد خبر: 599321
|
۱۴۰۱/۱۲/۱۲ ۱۷:۰۹:۳۲
| |

«اعتمادآنلاین» گزارش می‌دهد:

روایت پناهجوی عراقی از کمپی به نام «گورستان آوارگان»

یک جوان پناهجوی عراقی برخی از مشکلات و مصائب پناهجویان حاضر در کمپ‌های پناهجویان اروپا را برشمرد.

روایت پناهجوی عراقی از کمپی به نام «گورستان آوارگان»
کد خبر: 599321
|
۱۴۰۱/۱۲/۱۲ ۱۷:۰۹:۳۲

یک جوان پناهجوی عراقی برخی از مشکلات و مصائب پناهجویان حاضر در کمپ‌های پناهجویان اروپا را برشمرد.

به گزارش اعتمادآنلاین، یوسف 20ساله در کانال black box در یوتیوب به تشریح سفر دشوار، طولانی و پرمشقتش از عراق تا کمپ پناهجویان در آلمان پرداخت.

این جوان 20 ساله که درس و تحصیل خود را رها و به امید زندگی بهتر شهر "کوت" در عراق را به سمت ترکیه به عنوان اولین ایستگاه مهاجرت ترک کرده بود از باج‌گیری‌ها، بهره‌کشی و مشکلات و مصائب این دوره که تا به امروز هم اداره دارد سخن گفت.

او مشروحی از این سفر پرمخاطره‌اش را- که بعد از ترکیه به یونان و سپس به آلبانی، صربستان و مجارستان رسید تا اینکه سرانجام توانست خود را به آلمان برساند- برای بینندگان این کانال تشریح کرد.

یوسف در این باره گفت: مرحله گذران زندگی در جنگل‌ دشوارترین و خطرناک‌‌ترین دوره این سفر بود، شبح مرگ را بر فراز سر خودمان احساس می‌کردیم و همواره در کابوس حضور ماموران پلیس به سر می‌بردیم.

این جوان عراقی درباه نحوه تصمیم‌گیری برای انجام این اقدام هم گفت: از طریق یک کانال تلگرامی از نحوه و راه مهاجرت مطلع شدم، ویزای ترکیه را در حالی دریافت کردم که هیچ‌کس را در این کشور نمی‌شناختم، یک ساک حاوی چند دست لباس و یک مبلغ ناچیز پول به همراه خود داشتم.

او ادامه داد: بعد از رسیدن به ترکیه با چند مهاجر و قاچاقچی ارتباط برقرار کردم، دست آخر تصمیم گرفتم از طریق زمینی و از یونان مهاجرت خود را آغاز کنم، اولین گام انتقال من با خودرو قاچاقچی‌ها به منطقه مرزی بود. حدود 18 روز در مرز ماندیم، آنجا با مشکلات و خطرات زیادی مواجه شدیم، آنجا بود که اولین بار طعم گرسنگی و تشنگی واقعی را چشیدم، هر چه در جنگل و مزرعه‌ها بود می‌خوردیم، ساعت‌ها زیر باران راه می‌رفتیم و مجبور شدیم از یک رودخانه عبور کنیم.

یوسف گفت: در منطقه‌ای کاملاً صخره‌ای حرکت می‌کردیم، برای اینکه پلیس دستگیرمان نکند مجبور بودیم شب‌ها حرکت کنیم، به دلیل راه رفتن زیاد در یک مسیر سنگلاخ کف پایم تاول زده و ترک خورده بود. به هر شکل بعد از عبور از مرز خود را به شهر سالونیک رساندیم و از آنجا با اتوبوس به آتن رفتیم تابه جمع شمار دیگری از پناهجویان بپیوندیم.

جوان پناهجو توضیح داد: تعداد ما به 16 نفر رسیده بود و بعد از مشورت‌های فراوان دست آخر عزیمت به سوی آلبانی را انتخاب کردیم. تلاش اول ما با شکست مواجه شد، پلیس آلبانی ما را دستگیر کرد اما بعد از مدت کوتاهی تصمیم  گرفت آزادمان کند. بار دوم با اتوبوس به منطقه‌ای کوهستانی عزیمت کردیم و از آنجا خود را به تیرانا پایتخت آلبانی رساندیم، بعد از چند روز استراحت در یک هتل، قاچاقچی از ما خواست تا شبانه به سمت بلگراد حرکت کنیم. از بلگراد به شهر سامپور رفتیم و حدود 20 روز در آنجا بودیم. من و همراهانم آنجا حاضر نشدیم به کمپ پناهجویان برویم، چون بقیه پناهجویان آن را گورستان آوارگان می‌نامیدند.

یوسف بازگو کرد: به دلیل کثیف بودن لباس‌هایمان هیچ کافه یا رستورانی حاضر نبود به من و بقیه پناهجویان سرویس بدهد، ما تمام این مدت را در خانه‌های نیمه‌کاره و خالی اقامت داشتیم، تا اینکه کمک‌های مالی از طرف خانواده‌هایمان به دست‌مان رسید و توانستیم لباس برای خود بخریم و با در دست داشتن پول مجدداً با قاچاقچیان هماهنگ شویم.

به گفته یوسف، بعد از مشکلات مختلف بالاخره یک قاچاقچی با خودرو آنها را از طریق جنگل به سمت مرز اسلواکی و اتریش برد و در آنجا توانستند با یک خودرو خود را به آلمان برسانند.

یوسف در پایان سخنانش گفت: اگر زمان به عقب برگردد هرگز حاضر نیستم این تجربه را بار دیگر از سر بگذرانم. در روزهایی که در جنگل به سر می‌بردم از اینکه این کار را انجام دادم ابراز پشیمانی می‌کردم.

 

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها