سوریه، نقطه افتراق ایران و قطر
کنسرسیوم سهجانبهی چین، ایران و عربستان -احتمالاً به اضافهی پشتیبانی سیاسی روسیه- میتواند به گسست بیشتر سلطهی غرب در منطقه منجر شود. در این صورت، آیا قطر -به عنوان متحد اصلی منطقهای غرب- باید تصمیم بگیرد؟
تصمیم ایران و عربستان سعودی برای عادیسازی روابط دیپلماتیک خود، واکنشهای گوناگونی را برانگیخته است. پس از اعلام خبر حصول این توافق در اسفندماه گذشته/ مارس در پکن -به دنبال پنج روز گفتگوی محرمانه- ایالات متحده در پی آن بود که نقش چین را کماهمیت جلوه دهد و بخت موفقیت این توافق را زیر سؤال ببرد. ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجهی آمریکا، تأکید کرد که در رابطه با این توافق چین "موضوعیت نداشت"، بلکه "موضوع چیزی بود که ایران و پادشاهی عربستان به آن متعهد شدهاند." مصالحهی ریاض و تهران، فراتر از آنکه قدرتهای بزرگ در منطقه را درگیر میکند، به دلیل تعامل عربستان با سوریه نیز مورد توجه قرار گرفته است.
به گزارش امواج میدیا، با در نظر داشتن این تحولات، نگاهی به جهتگیری گرایشهای سیاست خارجی کشورهای عرب خلیج فارس در رابطه با پیوند و اتحاد قدرت شرق و غرب بسیار مهم است. در اینجا، چشمانداز جنگ سوریه، برای درک اینکه چگونه کنسرسیوم سهگانهی ایران، عربستان و چین میتواند بر سیاست خارجی قطر تأثیر بگذارد، مسئلهای کلیدی است؛ قطر بازیگر مهم منطقهای و متحد آمریکا است که دیپلماسی با ایران را ترویج میکند، اما با عادیسازی روابط با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، مخالف است.
بازیگر قدیمی، میانجی جدید
توافقی که در روز ۱۹ اسفند/ ۱۰ مارس اعلام شد، در پی دو سال مذاکره میان ایران و عربستان، به میزبانی عراق و عمان حاصل شد. در این توافقنامه آمده است که مراکز دیپلماتیک ظرف دو ماه بازگشایی خواهند شد، و بر احترام متقابل به حاکمیت و اجتناب از مداخله در امور داخلی طرف مقابل تأکید شده است. ایران و عربستان همچنین توافق کردند که توافقنامهی همکاری امنیتی دوجانبهای را که در سال ۱۳۸۰/ ۲۰۰۱ به امضا رسیده بود، و همچنین توافق گستردهتر سال ۱۳۷۸/ ۱۹۹۸ را اجرایی کنند.
مصالحهی ایران و عربستان تا حدی از آن رو برجسته است که چین در آن نقش میانجیگر داشته است. برخی از محققان به درستی چین را "تازهوارد" قدیمی در منطقه نامیدهاند که در عین حال در "ترویج مدلهای جایگزین حکومتداری"، "رقیب تمام عیار" اتحادیهی اروپا محسوب میشود. در چنین شرایطی، توافق ایران و عربستان را باید در زمینهی منطقهای وسیعتری نگاه کرد.
پکن بازیگر جدیدی در منطقه نیست، اما در ورود به اتحادهای نظامی با کشورهای منطقه، از پیوستن به ایالات متحده خودداری کرده است. در عوض، چین از سال ۱۳۹۲/ ۲۰۱۳، به عنوان بخشی از طرح کمربند و جاده، بر اهداف اقتصادی تمرکز کرده است. این امر فرآیندی دو طرفه بوده است، چراکه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز -به عنوان بخشی از چشمانداز ملیشان برای دوران پسانفتی- در پی تنوعبخشی به شرکای تجاری خود بودهاند. همانطور که در سفر مهم شی جینپینگ، رئیسجمهور چین، به عربستان در آذر ۱۴۰۱/ دسامبر ۲۰۲۲، برای شرکت در اولین جلسهی بین چین و کشورهای عربی، و همچنین نشست سران چین و شورای همکاری خلیج فارس مشاهده شد، این تحولات به تعاملات سیاسی جدیدی نیز منجر شده است.
در حالی که چین از ورود به اتحادهای نظامی خودداری کرده است، دخالت این کشور در جنگ سوریه درخور توجه است. پس از آغاز مداخلهی نظامی روسیه در سال ۱۳۹۴/ ۲۰۱۵، چین در سال ۱۳۹۶/ ۲۰۱۷، نیروهای خود را در سوریه مستقر و حمایت خود را از "اعضای آموزشدیدهی ارتش سوریه" اعلام کرد و پیشنهاد "ارائهی مشاوره در زمینهی پزشکی و لجستیک" داد. استقرار چین در مقایسه با روسیه، هرچند جزئی به تصویر کشیده میشود، مهم است؛ چراکه این اولینبار است که پکن به هر دلیلی غیر از حفاظت از پروژههای تجاری در دست انجام، نیروهای خود را به منطقه اعزام میکند. چین سرمایهی دیپلماتیک خود را نیز به این درگیری اختصاص داده است. در فروردین ۱۳۹۵/ مارس ۲۰۱۶، پکن اولین فرستادهی ویژهی خود در امور سوریه را منصوب کرد؛ که دیپلماسی شاتل را بین پایتختهای عربی اجرا کرد و همچنین با روند صلح سوریه، به رهبری سازمان ملل متحد، چارچوب مذاکرات آستانه -که ایران، روسیه و ترکیه را گرد هم میآورد– همراه شد.
دخالت چین در سوریه فراتر از آن است که حمایت از تلاشهای شریک ایرانی خود به حساب آید. سفیر سوریه در پکن مدعی شده است که ۵,۰۰۰ اویغور در کشورش در حال جنگ هستند. این مسلمانان ترکزبان از شمال غربی چین، با فشار سیاسی شدیدی از سوی مقامات چینی مواجهاند؛ از جمله موارد ادعایی نقض گستردهی حقوق بشر که از سوی سازمان عفو بینالملل فهرست شده است.
پیامدها برای قطر
کنسرسیوم سهجانبهی چین، ایران و عربستان -احتمالاً به اضافهی پشتیبانی سیاسی روسیه- میتواند به گسست بیشتر سلطهی غرب در منطقه منجر شود. در این صورت، آیا قطر -به عنوان متحد اصلی منطقهای غرب- باید تصمیم بگیرد؟
قطر یکی از شرکای برجستهی آمریکا در خلیج فارس و میزبان فرماندهی مرکزی ایالات متحده است و از موقعیت "متحد اصلی غیرناتو" برخوردار است. زمانی که جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا روی کار آمد، امیر قطر اولین رهبر خلیج فارس بود که با وی در کاخ سفید دیدار کرد. دوحه همچنین در بحبوحهی بحران انرژی ناشی از تهاجم روسیه به اوکراین در اسفند ۱۴۰۰/ فوریه ۲۰۲۲، حامی اروپا بوده و دیپلماسی شاتل را در میان طرفهای درگیر پیش گرفته است. از طرفی، هم قطر و هم عربستان به طور مداوم همکاری اقتصادی خود را با چین گسترش دادهاند. دوحه با افزودن لایهی دیگری به معادله، همواره از تعامل با ایران -رقیب غرب- حمایت کرده و در عین حال عادیسازی روابط با اسد را که مورد حمایت ایران و مخالفت غرب است، رد کرده است.
اکثر ناظران، سوریه و یمن را که ریاض و تهران در آنجاها از طرفهای مخالف حمایت کردهاند، عرصههایی دانستهاند که ممکن است نزدیکی ایران و عربستان در آن تغییرات ناگهانی ایجاد کند.
راهبرد سیاسی قطر در یمن، اولویتدادن به گزینههای دیپلماتیک و توسعهی اقتصادی بوده است. با این حال دوحه در مقایسه با نقشهای عظیم امارات و عربستان، از نظر سیاسی تقریباً تأثیرگذار نیست. با این حال، در رابطه با موضوع سوریه، توافق ایران و عربستان چالشهای بیشتری را بر سر راه سیاستهای منطقهای قطر پیش مینهد.
در حالی که اکثر کشورهای خلیج فارس و دیگر بازیگران عربی مانند مصر دوباره با اسد وارد تعامل شدهاند، قطر تقریباً تنها بازیگری باقی مانده است که به شدت به محکومکردن دمشق در مورد درگیری در سوریه ادامه میدهد. بنابراین توافق پکن و اتحادهای تاکتیکی بیشتر بین ریاض و تهران در منطقه ممکن است دو تغییر حیاتی ایجاد کند که میتواند بر سیاست خارجی دوحه تأثیر بگذارد.
نخست، جنگ در سوریه و مشروعیت رژیم دمشق در میان کشورهای عربی و منطقهای مورد بحث قرار گرفته است و انتظار میرود در ماههای آینده به نتیجهی نهایی برسد. وزیر خارجهی عربستان اخیراً برای اولینبار پس از بیش از یک دهه به سوریه سفر کرد، و از طرفی پادشاهی سعودی جهت حضور اسد در نشست اتحادیهی عرب که ماه آینده میزبانی آن را بر عهده دارد، تلاش میکند. شایان ذکر است که عضویت دمشق در اتحادیهی عرب، در سال ۱۳۹۰/ ۲۰۱۱، اندکی پس از آغاز جنگ سوریه، به حالت تعلیق در آمد. سوریه همچنین با هدف "تقویت روابط دوجانبه در حوزهها و سازوکارهای مختلف ارتقای سطح روابط اقتصادی، سیاسی و استراتژیک" با چین تعامل دارد.
در این زمینه، ایفای نقش عربستان در همکاریهای جاری چین، ایران و روسیه در سوریه، ممکن است بیشتر به نفع مشروعیت اسد باشد، به ویژه در مورد "دیپلماسی زلزله" که دمشق برای جلب همبستگی اعراب پس از دو زمینلرزهی ویرانگر در بهمن/ فوریه آن را پی گرفت. این تلاشها در تضاد مستقیم با موضع قطر است که بر "اجماع" اعراب و تغییرات در شرایط قبل از هرگونه گام بزرگ به سوی تعامل با سوریه پافشاری میکند.
دوم، سوریه نه تنها عرصهی کلیدی مورد مناقشه ایران و عربستان است، بلکه آخرین صحنه برای حمایت قطر از جنبشهای اصلاحطلب در منطقه در دوران پس از بهار عربی است. همانطور که وزارت خارجهی قطر در ماه گذشته تأکید کرد، "مسیر انتخابشده برای دستیابی به راهحل سیاسی در سوریه به دلیل عدم جدیت رژیم سوریه و اصرار بر استفاده از راهحل امنیتی و نظامی مبتنی بر بازداشت خودسرانه، سربهنیستسازی، کشتار، شکنجه، تخریب، آوارگی اجباری، محاصره، استفاده از سلاحهای شیمیایی ممنوعه از نظر بینالمللی، و هدف قراردادن عمدی غیرنظامیان و اهداف غیرنظامی، و ارتکاب فجیعترین جنایات و نقض فاحش حقوق بشر، تقریباً به بنبست رسیده است."
به نظر میرسد در حالی که مناسبات در پی آشتی ایران و عربستان به سرعت دستخوش تحول است، قطر با مواضع پایبند به اصول خود در قبال پاسخگویی و تغییر شرایط قبل از عادیسازی روابط با سوریه، آخرین سد بر سر راه بازگشت اسد به اتحادیه عرب باشد.
دیدگاه تان را بنویسید