چرا کار بشار اسد و سوریه به اینجا کشید؟
مهدی علیخانی در یادداشتی با نام «چرا کار سوریه و اسد به اینجا رسید؟» به تحلیل شرایط سوریه پرداخت.
مهدی علیخانی در یادداشتی با عنوان «چرا کار سوریه و اسد به اینجا رسید؟» نوشت: پیشروی سریع مخالفان دولت بشار اسد و تصرف پیاپی مناطق مختلف سوریه اگر چه غافلگیرانه بود و تحلیلگران داخلی و خارجی آن را پیشبینی نمیکردند، اما رخدادی غیرمنتظره قلمداد نمیشود. در همان ابتدای بحران غزه از شکلگیری نظم جدیدی در منطقه نوشتم. در کنار برخی مولفههای دیگر، عملیاتی که حماس آغاز کرد در نهایت نقطه عطف و بستری برای دگرگونی نظمی شد که از سال ۲۰۰۳ تا هفتم اکتبر به زیان محور محافظهکار منطقه و غرب شکل گرفته بود. بدون پرداختن به برخی فرضیهها درخصوص تبانی و انفعال در سطوح منطقهای و بینالمللی در ارتباط با سوریه به «برخی» متغیرهای عمدتا بیرونی اشاره میکنم که چرا باعث شدند بهرغم سریع بودن تحولات اخیر سوریه، وقوع آن تعجبی نداشته باشد.
در سطح داخلی - نزدیک به یک دهه و نیم جنگ و بیثباتی در سوریه و پیامدها و فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی (فراگیر نبودن نظام سیاسی و عدم جذب اپوزیسیون) حاصل از آن، جامعه و ساختار این کشور را فرسوده، خسته و تضعیف کرده است. فارغ از مباحثی چون نفوذ و... آیا میتوان انتظار داشت ارتش سوریه که به انسجام و وفاداری شهره بوده پس از جنگی 13 ساله همچنان با روحیه بالا کارکرد خود را انجام بدهد؟ آیا زندگی در شرایط وخیم اقتصادی و یک بحران طولانی حتی طرفداران اسد که عمدتا اقلیت علوی در سوریه هستند را آماده پرداخت هر هزینهای میکند؟ مخالفان این بار برخلاف تحولات آغاز بحران سوریه عمل میکنند. رفتارهای آنها نه حساسیت بالا و نه حداقل فعلا نگرانی جدی از تعدی برنامهریزی شده به معتقدان به سایر ادیان و مذاهب و اماکن مقدسشان را ایجاد کرده است. اگر چه این امر ممکن است با توجه به باورهای بنیادگرایانه مخالفان تاکتیکی باشد اما هنوز به بسیج جریانهای اعتقادی مقابل منجر نشده است.
در سطح منطقهای - تحرکات ژئوپلتیکی و هویتی ترکیه از حوزه قفقاز تا مدیترانه در وضعیت از هم گسیختگی نظم در دو سطح بینالمللی و منطقهای با این هدف بوده تا ضمن کنار نگهداشتن خود از درگیری مستقیم در جنگهای حادث در این مناطق، به دنبال خلق فرصتها و کسب منافع بیشتر باشد. تجهیز و حمایت اخیر از مخالفان دولت سوریه هم در امتداد همین تحرکات است. حملات مکرر اسراییلیها به سوریه و هدف قرار دادن مستشاران ایرانی و حزبالله به نوعی میدان در این کشور از منظر حضور اثرگذار ایران و جریانهای مقاومت را دگرگون کرده است. حداقل تا به الان نشانههایی برای افزایش حضور مستشاران و نیروهای عملیاتی به ویژه پس از گرایش بیاثر دولت اسد به دولتهای محافظهکار عرب دیده نمیشود.
فارغ از شرایط سخت ایران تحت تحریم، شاید یک نگاه هم این باشد که تداوم نظام کنونی سیاسی سوریه به صورت پایدار منوط به اراده داخلی و نه حمایت عملیاتی شکننده و دوباره متحدان بیرونی است.کشیدن جنگ غزه به لبنان و شرایط جدیدی که حزبالله در آن قرار گرفته، باعث شده یکی از نیروهای مهم حامی دولت اسد در حوزه مدیترانه به میزان قابل توجهی از محاسبات تحولات اخیر سوریه خارج شود. اولویت حزبالله حفظ و بازیابی توان خود در لبنان و در شرایطی است که کانالهای لجستیکی سوریه - لبنان هم در حملات تلآویو آسیب دیدهاند.به نظر میرسد گروههای مقاومت عراق متاثر از عوامل مختلفی از جمله جنگ اخیر رژیم اسراییل در غزه و لبنان و پیامهای تبادل شده و تهدیدات تلآویو بیشتر از گذشته در مسیر هماهنگی با دولت عراق قرار گرفتهاند. نگرانی از کشیده شدن درگیری به عراق در صورت حضور گروههای مقاومت در سوریه، در کنار مواضع برخی چهرههای مذهبی عراق و عدم رفتار حساسیتزا از سوی بنیادگرایان مخالف اسد هم احتمالا بر رویکرد عراقیها اثرگذار بوده است.
سطح بینالمللی - درگیری در اوکراین و بنبست در آن جنگ باعث شده روسها در پی تحکیم موقعیت خود قبل از شروع به کار ترامپ برآیند. فارغ از برخی تحلیلها درباره چرایی انفعال مسکو در قبال وقایع اخیر و نیز عدم تمایل روسیه به حضور موثر ایران در سوریه، اگرچه حفظ دستاوردهای مهم مسکو در جنگ سوریه چون دسترسی مجدد به طرطوس و مدیترانه اکنون به مخاطره افتاده اما اولویت برای آنها اوکراین و توافق با امریکا بر سر آن است.
متغیرهای مورد اشاره اگر چه همه دلایل وضعیت جاری نیستند اما موجب شدهاند تا برخلاف شکلگیری ائتلاف ۴+۱ (ایران، روسیه، عراق، سوریه و حزبالله) در مقابله با داعش و گروههای تکفیری در سوریه، اینبار متحدان بیرونی بنا به دلایل و شرایط خاص خود بیشتر نظارهگر باشند و مخالفان مسلح اسد به نحو احسن از آن بهره بگیرند و وضع کنونی شکل بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید