شیوه های درمان بیماران در انگلستان چگونه بود؟
رضاقلی میرزا پسر حسینعلی میرزا فرمانفرما و نوه فتحعلیشاه شاید در میان شاهزادگان قاجار اولین شخصی بود که در سال 1836 میلادی برابر با 1252 هجری قمری به فرنگ سفر کرد. وی در این سفر شیوههای درمان بیماران در انگلستان را به نگارش در آورد.
اعتمادآنلاین| در سال1250 ه.ق پس از مرگ فتحعلیشاه، حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس به ادعای سلطنت برخاست و پس از مدت کوتاهی شکست خورد و او را به حال تبعید به طهران بردند.
رضاقلی میرزا پسر ارشد او و برادران او به کازرون و بوشهر گریختند و در تدارک اقداماتی علیه محمدشاه بودند که پدر نامهای به آنها نوشته و توصیه کرد که به انگلیس رفته و از آن دولت کمک و حمایت بخواهند.
رضاقلی میرزا و دو برادرش، نجفقلی میرزا و تیمور میرزا که جوانانی بین 25 تا30 ساله بودند، ابتدا به بغداد رفته و مدتی بعد با همراهی مقامات انگلیسی در اوایل1251 برابر با ژانویه 1836از استانبول با کشتی بخار جنگی، طی سفر سخت دریایی به انگلستان رفتند.
شاید آنها پس از ابوالحسن خان ایلچی، اولین ایرانیان شناخته شده و مطرح بودند که پای به انگلستان گذارده بودند.
این سه نفر، میهمان دولت انگلیس بوده و بهنظر میرسد آن دولت نیم نگاهی به آنها جهت استفادههای سیاسی احتمالی در آینده داشته است.آنها به محافل و میهمانیهای اشرافی انگلیس دعوت میشدند و بشدت مورد توجه بودند. دولت انگلیس راجع به آنها با احتیاط عمل میکرد و سعی داشت این برگ برنده احتمالی را از دست ندهد و در عین حال رابطهاش با ایران را بر سر این مسأله خدشهدار نکند.
شاهزادگان هم بهدنبال تأمین امنیت آینده خود و تضمین آن توسط انگلیس چه در لندن یا عثمانی و احیاناً ایران بودند و نیم نگاهی به دستیابی به قدرت پدر خود در فارس یا حداقل املاک وسیع خود در آن نواحی داشتند.
نهایتاً پس از چهار ماه اقامت در لندن از راه اروپا به استانبول و سپس بغداد رفته و تا سالها در آن شهر ساکن بودند.
شرح این سفر در سفرنامه رضاقلی میرزا نایبالایاله که در سالهای اخیر منتشر شده آمده است.
او بهعنوان یک نجیبزاده شرقی، از دل جامعه ایران ابتدای دوره قاجار، پای به کشوری میگذارد که صنعت و پیشرفت با شتاب زیادی از دهها سال پیش در آنجا به جریان افتاده بود.
او در این کتاب با دقتی خاص به پدیدههای جدید صنعتی و جزئیات زندگی و فرهنگ و خصایل مردم انگلیس و سایر کشورهای بین راه نگریسته است و در بین پدیدههای مختلف نگاهی نیز به مقوله طب و پزشکان و بیمارستانها دارد. در بخشهایی نیز به بهانه بیماری خود و برادرش به مسائل پزشکی و نام اطبا و شیوههای درمان اشاراتی مختصر کرده است.
در بخشی از کتاب در هنگام گشت وگذار و بازدید در لندن درباره دیدارش از یک بیمارستان بیماران روانی نوشته است:
«...و از آنجا به خانهای درآمدیم که مخصوص حکما و اطبا بود که در هفته دو روز چند نفر از اطبا به جهت معالجه مجانین در آنجا جمع میشوند. مجانین را بهنظر اطبا میرسانند. در باب غذا و دوای ایشان با یکدیگر مشورت کرده قرار میدهند و هریک که رفع مرضش شود بعد از تجربه او را رها میکنند و قرار ایشان بر این قسم است و مخارج آن با دولت است.»
در قسمتی دیگر از خاطرات اقامت خود در لندن اشاره به بیمارستانهای لندن دارد، چیزی که در ایران آن روز وجود نداشته است: «و همچنین در هر محله دارالشفایی ساختهاند و چندین هزارتومان مخارج هر دارالشفایی شده است و موقوفاتی چند هر ساله مقرر است که به دست میباشد و به عامل آن عمل میرسد که به جهت آن دارالشفا خرج نموده شش ماه، شش ماه لازم است که محاسبه آن را به اشخاصی چند که باعث بر آن کار خیر بودهاند پس داده هر دینارش را خرجی و حسابی در مقابل دارد و مخارج آن از مواجب اطبا و جراحان صرف دوا و غذا و لباس بیماران و اخراجات در ماهه خادمان زیاده اخذ میشود.
اگر اخراجات مذکور کفایت کند که خوب و اگر نکند آنچه خرج شده را زیاده خواهند داد و اگر زیاد آید همان زیادتی را به معامله انداخته تا ده دوازده سال آنچه منافع آن شود، بازیافت و به اطلاع آن مجمع دارالشفا را وسعت میدهند و بر موقوفات و اسباب آنجا میافزایند.»
او که با کنجکاوی به کارخانهها و نمایشگاهها و مغازهها و... سر میزند در میان دکانهای چاقوفروشی به مغازهای برمیخورد که در آن وسایل جراحی را ساخته و میفروختهاند. در ادامه از تأثیر این امکانات و وسایل در پیشرفت علم پزشکی مینویسد:
«اسباب بسیار غریب ازآلات جراحی و اسباب طبابت و کحالی بهنظر رسید که هرگز چنین اوضاعی دیده نشده بود و بعضی مردهها را تشریح کرده در میان آینه نهاده بودند که جراحان و طبیبان که میآیند، آن اسباب را به جهت معالجه میخرند به آن جثههای تشریح تجربه کرده بعد ابتیاع میکنند... و هزار ناخوشی صعب که در نزد اطبای ایران علاج نمیبود چنان به سهولت علاج او را کرده و اسبابی درست کردهاند که هر طفلی میتواند معالجه نماید. از آن جمله ریگ مثانه که به اندازه لیمویی شده بود با آلتی جزء آنچنان بیرون میآورند که آدمی خبر نمیشود.»
همچنین در بخش دیگری از این خاطرات چنین نوشته است: «پارهای به مقتضای کسبی و شغلی که دارند علامتی بر در خانه نصب کردهاند که اگر کسی غریب باشد و صاحب حرفتی را محتاج باشد به همان علامت خواهد شناخت یا اینکه در نیم شبی زخمی خورده جراحی بخواهد یا ناخوشی او صعب شده طبیب بخواهد به همان علامت در خانه میتواند رفع احتیاج خود را بدون راهنمایی غیر کرده باشد.»
آنها سرانجام پساز چهارماه اقامت تصمیم به بازگشت میگیرند، اما در هنگام ترک لندن، تیمور میرزا یکی از برادران کوچکتر بیمار شده و به دستور پزشک سفر آنها کمی به تعویق میافتد. رضاقلی میرزا در اینجا عبارت «داکتر» را بهکار برده است که شاید هنوز نیم قرن تا رایج شدن آن در ایران فاصله بوده است:«یوم پنجشنبه بیست و یکم نیز به علت ناخوشی تیمور میرزا داکتر تا روز شنبه رفتن ما را به تعویق انداخت.»
از این پزشک که مستر مانی نام داشته در بخشهایی دیگر از خاطرات نیز یاد شده است.از جمله اینکه برای درمان آبله از او اطلاعاتی کسب شده بود: «و یوم دوشنبه هژدهم به خانه مسترمانی حکیم رفته قاعده انقطاع ناخوشی آبله را از او آموختم که بدان دستورالعمل قطع آن ناخوشی میگردد.»
رضاقلی میرزا در راه بازگشت در هنگام عبور از آلمان و شهر برلین در مورد شهرت چشمپزشکان آن شهر چنین نوشته است:طلبه علوم در آنجا از سایر بلاد میباشد و علم طبابت در آن حدود اشتهاری کامل دارد، خاصه کحالی و کحالان آن مملکت مشهور جهان میباشند.»
رضاقلی میرزا و برادران و همراهانشان در مسیر بازگشت در اروپای شرقی و کشور رومانی امروزی نیز مدتی توقف داشتهاند و در آنجا با یک حکیم متبحر و مشهور دیدار کردهاند:«حکیمی از حکمای آن مملکت نزد ما آمده... در معالجات چنان ادعا میکرد که اغلب امراض مزمنه را من معالجه میکنم و نیست مرضی در عالم مگر شفای آن در نزد من خواهد بود... باری حکیم پساز اختراع طب جدید مورد طعن و ضرب حکمای فرنگستان گردید و احدی جرأت بر معالجات وی نمیکرد... تا آنکه بعضی اشخاص در امراض مهلکه به جهت تجربه ناچار گشته پارهای از معالجات او را معمول داشته به وی رجوع کردند. چون اثر کلی از معالجات وی دیدند جمعی او را تصدیق کرده اکنون دو سال است که حکمت او متداول است تلامذه او در کل بلاد به معالجات مشغولند و شهرتی عظیم در فرنگستان کرده است.»
چنانکه در این خاطرات دیده میشود در آن دوره طب جدید بهصورت علمی و دانشگاهی در انگلستان و اروپا متداول شده بود اما هنوز در ایران چنین نبود.
بجز معدود پزشکان خارجی دربار فتحعلیشاه و عباس میرزا و پزشکانی که جزو هیأتهای سیاسی خارجی به ایران میآمدند و نیز میرزا بابای طبیب که در دوره عباس میرزا برای تحصیل طب به لندن اعزام شده بود، پزشکان تحصیلکرده طب جدید در ایران نبودند و طب جدید هنوز در ایران رونقی نداشت. مدتی بعد از این تاریخ بود که با تأسیس دارالفنون آموزش طب نوین در ایران نیز شروع شد.
منبع: سفرنامه رضاقلی میرزا نایبالایاله به نقل از روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید