کد خبر: 227682
|
۱۳۹۷/۰۵/۳۰ ۱۰:۲۸:۰۰
| |

اشتباه مصدق تصادم با شاه بود

به نظر من رفتار توده‌نفتیها و مصدق باعث شد که شاه جرئت پیدا کند با کودتا همراه شود و اشتباه دکتر مصدق در این بود که به سمت تصادم جدی با شاه حرکت کرد. علما با شاه مخالف بودند، اما یکی از علتهایی که باعث شد آنها در ماجرای کودتا سکوت کنند تحلیل آنها از وضعیت بود؛ آنها به این تحلیل رسیده بودند که دکتر مصدق دارد ایران را به سمت اتحاد با شوروی می‌برد و نفوذ کمونیستها دارد در ایران افزایش پیدا می‌کند.

اشتباه مصدق تصادم با شاه بود
کد خبر: 227682
|
۱۳۹۷/۰۵/۳۰ ۱۰:۲۸:۰۰

اعتمادآنلاین| روز یکشنبه در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی نشستی با عنوان «کودتای 28 مرداد: بررسی نقش آمریکا و انگلیس در از بین بردن انسجام ملی ایرانیان» برگزار شد که موسی فقیه حقانی، مسعود رضایی، یعقوب توکلی و عباس سلیمی سخنرانی و صحبت کردند.

مثلث اتحاد عامل پیروزی نهضت ملی بود

مسعود رضایی، پژوهشگر تاریخ معاصر، با موضوع عوامل پیروزی و نیز شکست نهضت ملی کردن صنعت نفت شروع به صحبت کرد. وی ابتدا از علل پیروزی این نهضت سخن گفت و اتحاد بین سه گروه زیر را عامل اصلی پیروزی آن قلمداد کرد: 1. نیروهای مذهبی به رهبری آیت‌الله کاشانی، که قدرت بسیج‌کنندگی بالایی داشت؛ 2. مصدق، که از جمله شخصیتهای سیاسی باسابقه ایران بود و لیدر سیاسی این نهضت به‌شمار می‌آمد؛ 3. فداییان اسلام، که با اقدامات خود مانند از سر راه برداشتن هژیر و رزم‌آرا، راه را برای پیروزی نهضت باز کرد.

این پژوهشگر تاریخ معاصر در ادامه به عامل شکست نهضت ملی کردن صنعت نفت توجه کرد و در این میان، اختلاف میان سه گروه یادشده در بالا را مهم خواند. وی گفت: گرچه از همان زمان همکاری، بین این سه گروه اختلاف نظر وجود داشت و اصلا جنس فعالیت آنها با هم متفاوت بود، اختلافها پس از پیروزی نهضت بود که این مثلث اتحاد را برهم زد. در شکست این اتحاد، عامل بیگانه و عواملی که باعث شدند عامل بیگانه کارآمد شود نقش داشتند.

نفت ایران مثل خون در رگ انگلیسیها بود

رضایی برای ورود به بحث عامل بیگانه لازم دید نخست از اهمیت نفت ایران برای انگلیس سخن بگوید؛ بنابراین دراین‌باره گفت: از زمانی که امتیاز دارسی منعقد شد، انگلیسیها به ثروت هنگفتی در ایران دست پیدا کردند و به‌خصوص بعد از جنگ جهانی اول و دوم، نفت ایران مثل خون در رگ انگلیسیها بود. آنها به خاطر منافع‌شان حتی بزرگ‌ترین پالایشگاه را در ایران تاسیس کردند. شرکت نفت ایران و انگلیس برای انگلیسیها فقط یک بنگاه اقتصادی نبود، بلکه نقش سیاسی هم داشت. با ماجرای خانه سدان بسیاری از اسناد فعالیت این شرکت برای پیش بردن سیاستهای انگلیس آشکار شد. بنابراین مردم ایران برای دو مقصود نهضت ملی کردن صنعت نفت را به راه انداختند: یکی به‌دست آوردن سرمایه خود و دوم بریدن بازوی قوی سیاسی انگلیس در ایران.

موضوع بعدی سخنان رضایی درباره نقش آمریکا در ماجرای نهضت ملی کردن صنعت نفت بود. وی با دو دوزه خواندن نقش این کشور گفت: در آن زمان انگلیس استعمار پیر بود، اما آمریکا یک قدرت تازه به‌شمار می‌آمد که می‌دید نفت ایران در دست انگلیس است و به‌اصطلاح دارد تنهاخوری می‌کند. آمریکا نمی‌خواست نفت در ایران ملی شود؛ چون آنها به این ثروت چشم دوخته بودند و خواستار آن بودند که در این منفعت شریک شوند. هدف آمریکا این بود که انگلیس را محدود نماید و جایی برای خود باز کند نه برای مردم ایران.

خاندان و دربار پهلوی حس دوگانه‌ای نسبت به انگلیس داشتند

این پژوهشگر تاریخ در بخش بعدی سخنان خود، موضوع ابزارهای انگلیس برای مقابله با نهضت ملی کردن صنعت نفت را پیش کشید و گفت: یکی از ابزارهای انگلیس استفاده از خاندانها و نیروهای قدیمی خود در ایران است؛ روالی که آنها از ابتدای حکومت قاجارها بر ایران در پیش گرفته و با این کار درواقع در ایران ریشه دوانده‌اند. ابزار دیگر انگلیسیها دربار ایران بود که شاه و درباریانی را شامل می‌شد که منشا اثر روی شاه و سیاستها و تصمیمهایش بودند. خاندان و دربار پهلوی حس دوگانه‌ای نسبت به انگلیس داشتند؛ از یک‌سو خود را وابسته به انگلیس می‌دانستند و از سوی دیگر می‌ترسیدند که مبادا به فکر تغییر شاه بیفتند. این حس باعث می‌شد آنها سعی کنند طوری عمل کنند که در چهارچوب دلخواه انگلیس باشد. یکی دیگر از ابزارهای انگلیس شبکه بی.بی.سی است که در سال 1322 تاسیس شد و در حوالی جنگ جهانی دوم، به توصیه ریدر بولارد (سفیر انگلیس در ایران) بخش فارسی آن به راه افتاد. ابزار دیگر انگلیس حزب توده ایران بود. این حزب اگرچه اهدافی در جهت منافع شوروی و دنیای کمونیسم داشت، اما عملا در زمین آمریکا و انگلیس بازی می‌کرد.

«بازی مذاکرات» عنوانی بود که مسعود رضایی بخش پایانی سخنان خود را با آن شروع کرد. او گفت: بازی مذاکرات از خرداد یا تیر 1330 آغاز شد. در این مذاکرات به ظاهر عنوان می‌شد که مسئله ملی شدن نفت از سوی آنها پذیرفته شده است، اما با تامل در جزئیات پیشنهادهای مطرح در آن، این واقعیت آشکار می‌شد که همه اینها عملا برای دور زدن مسئله ملی کردن و وقت خریدن است. درواقع طرح اول آنها این بود که از طریق مذاکرات نهضت را دور بزنند، اما زمانی که دیدند مذاکرات راه به جایی نمی‌برد و درواقع به بن بست رسیدند، طرح کودتا را در پیش گرفتند و از پاییز 1331 وارد این فاز شدند.

کودتای 28 مرداد نتیجه جابه‌جایی قدرت در جهان سرمایه‌داری بود

«سلطه امپریالیسم و کودتای 28 مرداد» عنوان سخنرانی یعقوب توکلی بود که با مسئله کاهش توجه به نقد سرمایه‌داری آغاز شد. وی با اشاره به نتایج این کاهش توجه، که بازسازی چهره آمریکا، غرب و درکل دنیای سرمایه‌داری یکی از آنهاست، گفت: در نهضت ملی کردن صنعت نفت، جهان سرمایه‌داری در حال تحول و جابه‌جایی قدرت بود. انگلستان بار اصلی آماج قرار گرفتن توسط آلمان نازی را بر دوش گرفته و قدرت تازه‌نفسی در حال قرار گرفتن به جای آن بود که در زمینه سرمایه‌داری رشد چشمگیری یافته بود. این قدرت کالاهای بسیار متنوعی را طی این جنگ به دنیا فروخت و در پایان جنگ، با ضرب شصت هسته‌ای از میدان جنگ بیرون آمد. این قدرت تازه‌نفس به‌تدریج جای انگلستان را گرفت و انگلیسیها تمام پایگاه‌های خود در جهان را به شکل تدریجی به آمریکا واگذار کردند.

این پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر در ادامه به این نکته که اعتماد مصدق باعث شکست نهضت ملی کردن صنعت نفت شد، اشاره کرد و گفت: به نظر من حتی اگر دولت مصدق به آمریکا هم اعتماد نمی‌کرد، دو دولت انگلیس و آمریکا به شکل دیگری کودتا را شکل می‌دادند. البته اعتماد مصدق به آمریکا ناشی از عدم شناخت او از دنیای سرمایه‌داری بود. کودتای 28 مرداد فقط اقدام علیه نهضت ملی کردن صنعت نفت نبود، کودتای 28 مرداد فقط سقوط یک دولت نبود، کودتای 28 مرداد فقط نتیجه اختلاف میان اسلام‌گراها و ناسیونالیستها نبود، بلکه نتیجه جابه‌جایی قدرت در جهان سرمایه‌داری بود. حتی اگر نهضت ملی کردن صنعت نفت اتفاق نمی‌افتاد، آمریکاییها این جابه‌جایی قدرت را انجام می‌دادند.

وی ادامه داد: بعد از کودتا و انعقاد کنسرسیوم، تمام عناصر سرمایه‌داری در ایران ظهور و بروز پیدا کرد. قانون سرمایه‌گذاری در ایران اولین اقدام دولت زاهدی است. از این زمان به بعد است که بحث شبکه‌های جاسوسی و پلیسی و امنیت در حوزه ارتش مطرح می‌شود. از این زمان است که آمریکا بر ارتش ایران تسلط می‌یابد. آنها بعد از کودتا حتی دانشکده خلبانی در ایران را تعطیل و به دولت ایران تکلیف می‌کنند که نیروی خلبان خود را در آمریکا آموزش دهد. این سلطه و نفوذ سرمایه‌داری تا جایی ادامه پیدا می‌کند که کار به کاپیتولاسیون می‌کشد و هیچ جریانی جز امام خمینی به شکل جدی علیه آن ایستادگی نمی‌کند.

بخش پایانی سخنان یعقوب توکلی درباره ضرورت دشمن‌شناسی بود که این چنین بیان شد: در نهضت ملی کردن صنعت نفت، بزرگان ما شناخت دقیقی نسبت به دشمن نداشتند و همین شناخت نادرست آنها باعث شد تصمیمهای نادرستی اتخاذ شود، اما انقلاب اسلامی نسبت به غرب شناخت پیدا کرده است و ما باید این شناخت را غنیمت بشماریم؛ زیرا آنچه می‌تواند ما را حفظ کند شناخت گسترده و عمیق نسبت به راه‌ها، روشها، اندیشه و کارکردهای نظام سلطه است.

ما در تحلیل نهضت ملی دچار یک امر غیرعقلایی هستیم

عباس سلیمی نمین، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، سخنران دیگر این نشست بود که درباره نیازهای مطالعاتی حوزه نهضت ملی کردن صنعت نفت و رویکردهایی که از آنها غفلت شده است سخن گفت. او ابتدا موضوع آگاهی عمومی در جامعه ایران زمان نهضت ملی را مطرح کرد و در بحث از عوامل آن، به حضور قدرتهای رقیب انگلیس در ایران (شوروی و آمریکا) در ایران، آگاهی‌بخشی رجال ایرانی، فقر حاکم بر جامعه و حتی خود انگلیس اشاره کرد و گفت: چون شرایطی پیش آمده بود که دو قدرت شوروی و آمریکا می‌توانستند بر سر سفره نفت ایران بنشینند، انگلیسیها با اطمینان از شرایط خود به فضای ضد بیگانه در ارتباط با نفت کمک کردند.

وی در ادامه بر سخن یعقوب توکلی درباره شناخت نداشتن رهبران نهضت از امپریالیسم انگشت نهاد و گفت: دستهای بسیار هوشمندی بعد از انقلاب اسلامی با راه انداختن دعواهای کاذب بین ملیون واقعی و مذهبیون اجاه نداده است چنین شناختی در ایران شکل بگیرد و ازهمین‌رو ما دچار یک امر غیرعقلایی هستیم که به جای تاکید بر دو عامل امپریالیسم و عوامل داخلی‌اش، بر اختلافات داخلی نهضت ملی کردن صنعت نفت تمرکز کرده‌ایم.

این در حالی است که با مطالعه عامل امپریالیسم متوجه می‌شویم که غرب در ماجرای کودتای 28 مرداد تمام گزینه‌هایش (گزینه مشت آهنین، وعده دادن، سازماندهی نیروها و فعال کردن تمام امکانات فرهنگی و سیاسی)‌ را با هم به‌کار می‌برد. یعنی چنین نبود که سیاست آمریکا با تغییر ریاست‌جمهوری‌اش تغییر پیدا کند. آنها از ابتدای امر با وجود اختلاف با انگلیس، گزینه‌های دیگر را کنار نگذاشتند. اسناد و مدارک نشان می‌دهد که آمریکاییها بسیار قبل از کودتا نیروهایشان را در ارتش سامان داده بودند؛ البته اگر می‌توانستند مصدق را فریب دهند، به کودتا دست نمی‌زدند.

سلیمی نمین به بحث حزب توده نیز اشاره کرد و درباره آن چنین سخن گفت: این حزب یکی از برگهای برنده غرب بود. این امر نشان می‌دهد که دشمن برای پیشبرد اهداف خود نه تنها نفوذ در میان نیروهای داخل نهضت را در دستور کار خود قرار داد، بلکه از نفوذ در نیروهای خارج نهضت نیز غافل نشد. مطالعه با چنین رویکردی است که می‌تواند شناخت ما را از امپریالیسم و ابزارهای آن گسترش دهد. ابزار دیگری که آمریکا از آن استفاده کرد دربار بود. عدم شناخت مصدق از درباریان باعث شد او موضع قاطعی دربرابر آنها اتخاذ نکند، اما آنچه امروز جای تاسف و تاثر جدی دارد آن است که غفلت از نقش دربار توسط قلم‌زنان در این عرصه ــ چه آنهایی که رهبری روحانیت را زیر سوال می‌برند و چه آنهایی که رهبری ملیون را ــ باعث شده است جامعه شناخت درستی از دربار پهلوی نداشته باشد.

غفلت از شناخت قشر بی‌هویت جامعه

وی ادامه داد: قشر بی‌هویت در جامعه ما بحث مهم دیگری است که در مطالعات مربوط به نهضت ملی کردن صنعت نفت از آن غفلت شده است. در زمان نهضت، انگلیس و عوامل آن در داخل، از این قشر بهره بردند؛ مادر شاه و هژیر نمونه‌ای از این عوامل هستند که همیشه یک سری نیروی به زن بهادر داشتند و با کشاندن آنها به میدان می‌توانستند جلوی حرکاتی را که به ضرر منافع بیگانگان بود سد کنند. ما باید درباره این قشر بی‌هویت شناخت پیدا کنیم تا بتوانیم در زمینه هدایت آن یا برطرف کردن تهدیدهایش کار جدی انجام دهیم.

عباس سلیمی نمین در پایان گفت: ما برای ارزیابی خطاها و ضعفهای نیروهای پایبند به نهضت ملی کردن صنعت نفت وقت داریم و اگر در این زمینه کوتاهی کنیم، لطمه چندانی نمی‌خوریم؛ آنچه به ما لطمه خواهد زد کوتاهی در شناخت سلطه و عوامل داخلی آن است.

مهره‌های سوخته و بازنشسته نهادهای امنیتی دربرابر نهضت ملی دست به‌کار شدند

در بخش پایانی این نشست، موسی حقانی با جمع‌بندی نکات مطرح‌شده لازم دید مطالبی را درباره «اداره مطالعات و پژوهش» IMP مطرح کند. وی درباره این اداره گفت: انگلیسیها مرکزی را راه انداخته بودند که نام آن را اداره مطالعات و پژوهش گذاشته بودند. آنهایی که در این اداره جمع شده بودند مهره‌های سوخته و بازنشسته MI6 و MI5 و SAS (سه نهاد امنیتی در انگلستان) بودند؛ یعنی مهره‌هایی که به نحوی در جاهای دیگر شناخته شده بودند.

این مرکز یک نیروی اطلاعاتی بود و یک معاونت اطلاعات و عملیات داشت که مهره‌های سوخته و نیروهای بازنشسته در آنجا به‌کار گرفته شده بودند. معاونت دیگر آن معاونت دیپلماتیک بود که مسائل دیپلماتیک را دنبال می‌کرد. این اداره دارای یک بخش دانشگاهی بود که در آن از استادان دانشگاه، به شکل آگاهانه یا غیرآگاهانه، استفاده می‌کرد. بخش دیگر اداره مطالعات و پژوهش کارمندان چند ملیتی بودند که بازوهای اصلی آن به‌شمار می‌آمدند. کار این گروه تبلیغات خاکستری بود؛ به این معنا که دروغ را مستقیم نگویند، اما حقایق را مطابق منافع خودشان دستکاری کنند تا افکار عمومی را با خود همراه سازند.

اینها برای نمایندگان مجلس انگلیس نطق تهیه می‌کردند و برای مطبوعات مقاله می‌نوشتند و کاریکاتور می‌کشیدند. نمونه کار این گروه در ایران، نطق رزم‌آرا و غلامحسین فروهر (وزیر دارایی) است که در مجلس خوانده شد.

آنها براساس این نطق که توسط وابسته مطبوعاتی انگلیس نوشته شده بود، اعلام می‌کنند ایرانیها لیاقت ساختن لوله هنگ را ندارند و نمی‌توانند کارخانه سیمان را اداره کنند. استخدام گسترده نویسندگان و روزنامه‌نگاران و اعزام آنها به سراسر جهان برای اشتغال در سرویسهای خبری، دامن زدن به وحشت بین‌المللی از جمله اقدامات این گروه در زمان نهضت ملی کردن صنعت نفت است. آنها با این قبیل اقدامات هجمه گسترده‌ای علیه نهضت ترتیب دادند.

وی در ادامه گفت: آنچه در نهضت ملی شدن صنعت نفت وجود داشت انسجامی بود که جامعه ما به آن دست یافت و با آن نفت را ملی کرد. از نظر دشمن این انسجام باید از بین می‌رفت و برای این منظور، تشکلهایی که با انگلیسیها مربوط بودند دست به کار شدند. آنچه برای آنها در اولویت قرار داشت ایجاد اختلاف بین رهبران نهضت و بعد در صفوف جامعه و مردم و در نتیجه آن ناامید کردن مردم بود. همراه کردن امریکا، همراه کردن شاه ، تهدید نظامی و مشکلات اقتصادی بخشهای بعدی برنامه‌های آنها بود.

برادران انگلیسی روی خوشی به امریکاییها نداشتند

تشکیلات امریکاییها و انگلیسیها در زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت موضوع بعدی سخنان رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر بود که این گونه بیان شد: یکی از این تشکیلات، تشکیلات انگلیسیهاست که وود هاوس از آنها به عنوان برادران انگلیسی یاد می‌کند. او در بیان ویژگیهای این گروه به این نکته اشاره کرده است که آنها خودشان اینقدر انگیزه دارند که نیازی نیست ما به آنها انگیزه بدهیم؛ همچنین روی خوشی به امریکاییها ندارند و به سختی توانستیم آنها را با امریکاییها همراه کنیم.

آنها یک تشکیلات شهری داشتند و یک تشکیلات عشایری. تشکیلات شهری‌شان شامل افسران عالی‌رتبه ارتش و پلیس، نمایندگان مجلسین، تجار، روزنامه‌نگاران، سیاستمداران سالخورده، کارمندان بانک، بانکداران بزرگ، اطبا، مهندسین، وکلای عدلیه، خبرنگاران خارجی و... بود. یکی از روشهای آنها تماس با مخالفان مصدق است که سعی کردند این تماس در هر شرایطی ترک نشود؛ دیگری تماس با مسئول امنیتی بود که آن را به اشاره شاه انجام می‌دادند. پلیس امنیتی اطلاعات کاملی راجع به توده‌ایها در اختیار آنها قرار می‌داد. تطمیع افراد (که فرمانده نیروی مقاومت در خرمشهر یکی از این موارد است) و ارتباط با اعضای وزارتخانه‌ها، به‌ویژه وزارت خارجه و امیرحسین مفتاح (که نقش قاطعی در ناامید کردن آمریکاییها از مصدق داشت) از روشهای دیگر این گروه بود.

وی در توضیح دیدگاه خود درباره ناامید کردن آمریکاییها از مصدق اظهار نمود: کاملا موافقم که آمریکاییها اهداف توسعه‌طلبانه در ایران داشتند و اگر دموکراتها بر سر قدرت می‌ماندند، شاید به همین طرح کودتا می‌رسیدند (کمااینکه مذاکرات برای کودتا از زمان پیش از کودتا شروع شده بود و بعد در دوره جمهوری‌خواهان اجرایی شد)، ولی جناحی در آمریکا بود که میل نداشت یا تردید داشت که بخواهد در ایران آن گونه که انگلیس می‌خواهد، دخالت کند. برای همین این جناح احتیاج به پالسهایی داشت که او را از ادامه حمایت از مصدق ناامید کند.

عبدالحسین مفتاح این کار را انجام داد. او در مقطعی حتی جای وزیرخارجه را گرفت؛ چون مصدق دیگر وزیر خارجه نداشت و او به عنوان سرپرست در جلسات حضور پیدا می‌کرد. مفتاح تمام اخبار جلسات خصوصی دکتر مصدق را منتقل می‌کرد و با خبرهایی که می‌داد دایر بر اینکه دکتر مصدق دارد به توده‌ایها، کمونیستها و شوروی نزدیک می‌شود آمریکا را به سمت پذیرش طرح کودتا سوق داد؛ زیرا برای آمریکاییها دو مسئله اهمیت داشت: اول نفوذ کمونیست در ایران؛ دوم حضور در حوزه‌های نفتی و باز شدن جای پایی برای خودش در سایر حوزه‌ها. برای انگلیسیها نفت اهمیت داشت؛ چون بودجه‌شان به آن وابسته بود. البته آمریکا تحفظی هم داشت؛ زیرا اگر نهضت ملی کردن نفت موفق می‌شد، موج آن منطقه را فرامی‌گرفت و آنها از این موج آسیب جدی می‌دیدند.

اشتباه مصدق تصادم با شاه بود

حقانی پس از بیان روشهای مقابله این گروه به شبکه بدامن (BEDAMN) اشاره کرد و اظهار نمود: این شبکه، گروهی فراملیتی، هم انگلیسی و هم آمریکایی و به عبارتی صهیونیستی است که در جنگ نرم با روسها و نفوذ در میان آنها تخصص دارد. از الزامات این شبکه در ماجرای نهضت ملی همراه کردن شاه و آمریکا و ایجاد اختلاف و ناامید کردن مردم بود. واقعیت این بود که شاه بدون اجازه انگلیسیها کاری نمی‌کرد و انگلیسیها هم بدون حضور آمریکاییها نمی‌توانستند به اقدامی دست زنند؛ چون پولش را نداشتند.

عده‌ای معتقدند شاه با درصدی از ملی کردن موافق بوده است. بحث من اینجا تحلیل این موضوع نیست، اما در بیان علت همراهی نکردن شاه با کودتا در وهله نخست باید به این نکته اشاره کرد که مصدق وقتی به آمریکا رفت، آمریکاییها استقبال باشکوهی از او کردند و وقتی شاه این مسئله را مشاهده کرد ترسید؛ زیرا می‌دید آمریکا که این چنین عمل می‌کند، انگلیس را هم که دکتر مصدق از ایران بیرون کرده است؛ او می‌دید که اتکایی ندارد. به نظر من رفتار توده‌نفتیها و مصدق باعث شد که شاه جرئت پیدا کند با کودتا همراه شود و اشتباه دکتر مصدق در این بود که به سمت تصادم جدی با شاه حرکت کرد. علما با شاه مخالف بودند، اما یکی از علتهایی که باعث شد آنها در ماجرای کودتا سکوت کنند تحلیل آنها از وضعیت بود؛ آنها به این تحلیل رسیده بودند که دکتر مصدق دارد ایران را به سمت اتحاد با شوروی می‌برد و نفوذ کمونیستها دارد در ایران افزایش پیدا می‌کند. آمریکاییها خود به این مسئله دامن زدند تا علما در برابر کودتا رویکرد انفعالی در پیش گیرند.

کاریکاتورها و مطالبی که در بحبوحه نهضت ملی کردن صنعت نفت در روزنامه‌هایی همچون شورش، شاهد، توفیق و... چاپ می‌شد بخش بعدی سخنان موسی حقانی بود. وی با اشاره به فعالیت اداره مطالعات و پژوهش در این زمینه، بخشی از شیوه این اداره برای ایجاد اختلاف میان نیروهای انسجام‌یافته در جامعه را با ارائه تصاویر این روزنامه‌ها توضیح داد.

منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها