کد خبر: 234161
|
۱۳۹۷/۰۷/۰۲ ۰۸:۳۰:۰۰
| |

اوضاع جبهه‌ در نخستین روزهای جنگ چگونه بود؟

یک هفته از جنگ گذشته بود که مشکل کمبود اسلحه داشتیم، در همان زمان... سه نفر، دو نفر و حتی چهار نفر با یک اسلحه که داشتیم نوبتی می‌جنگیدیم؛ این یکی می‌گفت تو خسته شدی به من بده...

اوضاع جبهه‌ در نخستین روزهای جنگ چگونه بود؟
کد خبر: 234161
|
۱۳۹۷/۰۷/۰۲ ۰۸:۳۰:۰۰

اعتمادآنلاین| در نخستین روزهای تهاجم رژیم بعث عراق به خاک ایران، کمبود ابزار جنگی و آذوقه یکی از مشکلات رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ بود که بلافاصله با کمک مردم در استان‌های مختلف این مشکل حل شد و بعد نیز با برنامه‌ریزی و مدیریت جنگ، این مسئله مرتفع شد.

سردار شهید حسین همدانی، در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است، درباره رفع مشکلات و کمبودهای جنگ توسط مردم می‌گوید: یک هفته از جنگ گذشته بود که مشکل کمبود اسلحه داشتیم، در همان زمان... سه نفر، دو نفر و حتی چهار نفر با یک اسلحه که داشتیم نوبتی می‌جنگیدیم؛ این یکی می‌گفت تو خسته شدی به من بده، آن یکی خیلی خوشحال بود که فشنگ دارد، از قوطی درمی‌آورد و در خشاب می‌گذاشت، تیراندازی می‌کرد و ... یعنی خودش را راضی می‌کرد که کاری را در جنگ انجام می‌دهد.

یک برنامه منظم و نرمال نبود که کسی جبهه را پشتیبانی کند، اما به مرور این کمبودها با کمک مردم استان‌های مختلف تا حدودی حل شد. از نظر آذوقه و پشتیبانی هر کسی به یک جایی وصل می‌شد، یک گروهی از بچه‌های مازندران آمده بودند سرپل ذهاب در همین روستای جگرمحمدلو مستقرشده بودند.

اینها کل پشتیبانیشان از شهرستان آمل و بابل بود. از نان، آب، غذا و همه چیز از آنجا پشتیبانی می‌شد. بچه‌های همدان از همدان پشتیبانی می‌شدند، یک گروه از کرمانشاه بودند که اینها نیز از کرمانشاه حمایت می‌شدند و یک گروهی از خرم‌آباد آمده بودند که از این شهر پشتیبانی می‌شدند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حسنی نیز در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، با اشاره به کمبودهای جبهه در نخستین روزهای تجاوز بعثی‌ها، درباره کمک‌های مردم ارومیه به حبهه‌های جنگ می‌گوید: من به طور مرتب با شهید مهدى باکرى در ارتباط بودم.

او مرتب با من تماس مى‌گرفت و نیازهاى مادى و معنوى لشکر عاشورا را با من در میان مى‌گذاشت. من هم در نمازجمعه با مردم مطرح مى‌کردم و به کمک مردم انواع و اقسام کالاهاى خوراکى و پوشاکى تهیه و جمع‌آورى مى‌کردیم و به لشکر 31 عاشورا مى‌فرستادیم.

خاطرات علی جنتی از روزهای ابتدایی جنگ

علی جنتی که در نخستین روزهای تجاوز رژیم بعث عراق به ایران در خوزستان حضور داشت و از نزدیک شاهد بسیاری از وقایع آن روزها بود، در صفحاتی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است درباره اتفاقات و شرایط کشور در آن روزها می‌گوید: در تابستان 1359 بود که خوزستان دچار نوعی التهاب شد. ما در مناطق مرزی درگیری­‌هایی داشتیم و به طور مرتب از آن طرف مرز، به این طرف شلیک می­‌کردند و عناصر وابسته­‌شان (خلق عرب) هم در داخل برای آن‌­ها جاسوسی و خرابکاری می‌­کردند.

31 شهریور که در مرکز صدا و سیمای آبادان مشغول کار بودم، ناگهان اطلاع پیدا کردم که بعثی‌ها به چند منطقه در خوزستان از جمله به فرستنده نیرومند هشتصد کیلو واتی اهواز، که می­‌توانست تا شمال آفریقا را پوشش دهد، حمله کرده و آن­جا را بمباران کرده‌­اند به گونه­‌ای که دیگر قابل استفاده نبود. همزمان، فرودگاه مهرآباد و چند منطقه دیگر را نیز بمباران کرده بودند که در واقع آغار رسمی جنگ بود و دشمن شروع به پیشروی در خاک ایران نمود و از مرز شلمچه و بستان و چند منطقه مرزی دیگر گذشت.


در کشور، وضعیت فوق‌العاده اعلام شد و من بلافاصله به اهواز برگشتم. آن روز شاهد بودم که عده‌­ای از مردم آبادان به سرعت شهر را تخلیه می­‌کردند. پیش‌روی دشمن خیلی سریع بود و ژاندارمری توان مقابله با چنین نیروهای مجهزی را نداشت و طبیعتا بخشی از آن متلاشی شد و بخش دیگر هم عقب‌نشینی کرد.

در آن زمان نیروهای سپاه فقط می­‌توانستند با سلاح­‌های سبک، مانند کلاشینکف، ژ-3 و درنهایت آرپی‌جی7 کار کنند. ارتش هم اوضاع ویژه‌­ای داشت. تعدادی از فرماندهان فرار کرده بودند. تجهیزات جنگی مدت­‌ها راکد مانده بود و از آن­‌ها استفاده نمی­‌شد. تانک­‌ها خوابیده بودند و آماده‌سازی نشده بودند. بر اثر کودتای نوژه حدود 17 نفر از فرماندهان لشکر 92 زرهی دستگیر شده، در زندان به سر می­‌بردند. در خوزستان با چنین وضعیتی مواجه بودیم و مرتب هم اخبار مختلفی از پیش روی دشمن داده می­‌شد.

آقای مهندس غرضی، استاندار خوزستان وقتی احساس کرد که ممکن است دشمن به اهواز بیاید و یا آبادان را اشغال نماید، دستور داد انبارهای مهمات لشکر 92 را باز کردند و سلاح‌ها و مواد منفجره موجود در انبار را بین مردم و نهادها توزیع کردند. بعد هم اقدام به آموزش و به کارگیری نیروهای مردمی نمودند. جلسات متعددی در استانداری تشکیل می‌­شد که بسیاری از مدیران استان و تعدادی از نیروهای سپاه در آن حضور داشتند و بحث می­‌کردند که چگونه می­‌توانیم جلوی پیشروی دشمن را بگیریم. یکی از طرح‌­هایی که روی آن خوب کار شد و عملی هم گردید، طرح کندن خندق بود که قرار شد دورتادور اهواز را خندق وسیعی بکنند و با مواد منفجره آن را پر نمایند تا دشمن به هیچ طریق نتواند از آن عبور کند.

مسئولین کشور و فرماندهان نظامی، همه به جنوب کشور می­‌آمدند. نیروهای رزمی نیز به طور مرتب می‌­آمدند. دشمن در غرب کشور هم پیش‌روی کرده بود. در مناطق قصر شیرین، خسروی، دهلران و مهران وضع بسیار عجیبی بود. از طرف ما هیچ آمادگی نبود؛ اما دشمن با چندین لشکر کاملا آماده و مجهز و با برنامه‌ریزی مناسب وارد کشور شده بود. از جمله افرادی که به اهواز آمدند، می­‌توان از مرحوم شهید چمران (وزیر دفاع وقت)، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (نماینده وقت امام در شورای عالی دفاع)، سرلشکر ظهیرنژاد و تعدادی از فرماندهان نام برد که عموما در مقر لشکر 92 مستقر شدند.

ستاد مرحوم چمران نیز در ساختمان استانداری بود. در اتاق جنگ لشکر هم آیت‌الله خامنه­‌ای، آقای چمران، آقای ظهیرنژاد، آقای غرضی حضور داشتند که همه لباس رزم پوشیده بودند. مرتب اخبار جنگ گزارش می­‌شد. وضع بسیار ناراحت‌کننده­‌ای بود. هر لحظه فردی می‌­آمد و خبر ناگواری می­‌داد. مثلا می­‌گفت که دشمن از کرخه عبور کرده یا فلان پاسگاه را گرفته­‌اند. به یاد دارم که یکی از افسران آمده بود و گزارش تلخی می­‌داد. آیت‌الله خامنه­‌ای به او فرمودند: «برای من درد دل نکنید. بنشینید برنامه­‌ریزی بکنید. طرح بدهید و عمل کنید.»

برای یافتن راهکارهایی که بتوان راه دشمن را سد کرد، خیلی بحث می­‌شد و طرح‌­هایی هم داده می­‌شد که یکی از آن­‌ها کندن خندق بود و طرح دیگری که درباره آن تصمیم‌گیری نمودند، این بود که آب رودخانه کارون و آب پشت سد کرخه را به سمت دشمن هدایت کنند تا آن­‌ها نتوانند پیش‌روی کند. اتفاقا این طرح بسیار کارآمد شد و سد دز و سد شهید عباسپور را، که در مسجد سلیمان است و نیز آب رودخانه کارون از آن­جا می‌­آید، باز کردند. پس از ­این­که کارون پرشد، آن را به دشت آزادگان و منطقه­‌ای که دشمن در حال پیش‌روی بود، هدایت کردند و به این ترتیب جلوی پیش­روی دشمن در آن­جا گرفته شد. همچنین آب سد کرخه را باز کردند و در آن منطقه نیز از پیش‌روی دشمن جلوگیری کردند.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

دیدگاه تان را بنویسید

خواندنی ها