ازدواج و طلاق ثریا از شاه چگونه بود؟
چرا که علت اصلی طلاق شاه از ثریا نازا بودن او و فشارهای تاجالملوک آیرملو مادر شاه بود. مشکلی که برای حل آن به معاینات پزشکی در مجهزترین بیمارستان های امریکا و زیر نظر بهترین متخصصان روی آوردند... نبودِ ولیعهد، خانواده سلطنتی را دچار تشویش کرده بود.
اعتمادآنلاین| ثریا اسفندیاری بختیاری (متولد اول تیر سال 1311 در اصفهان) دختر بزرگ خلیل اسفندیاری و اوا کارل، دومین همسر محمدرضا پهلوی و ملکه دربار ایران به مدت هفت سال بود. پدرش خلیل اسفندیاری فرزند چهارم اسفندیار خان و برادرزاده سردار اسعد بختیاری (از فرماندهان فاتح تهران در انقلاب مشروطه) بود.
با طلاق محمدرضا پهلوی و فوزیه، شاه ایران در صدد یافتن همسر جدیدی برای خود برآمد. به شاه دختران بسیاری معرفی میشد اما او آنها را نمیپسندید تا آنکه آوازه زیبایی ثریا به گوش شاه رسید و او خواهر بزرگ خود شمس پهلوی را برای بررسی به اروپا فرستاد.
شمس در میهمانی سفارت ایران در لندن ثریای 18 ساله را پسندید و موضوع را با او در میان گذاشت. اما ثریا که بیش از هرچیز در رؤیای هنرپیشگی و نقش آفرینی در فیلم های سینمایی بود، با پدر شرط کرد که اگر ازدواج وی با شاه صورت نگرفت، با ورود او به جهان سینما مخالفتی نکند.
نشریات مختلف داخلی و خارجی تصاویری رمانتیک از ازدواج شاه و ثریا در روز 23 بهمن سال 1329 و تصاویری درام از جدایی این دو در 24 اسفند سال 1336 ارائه دادهاند، در حالی که حقیقت با تصویرسازیهای رسانهها به کلی متفاوت بود. آنها با رویکردی ژورنالیستی و با محوریت عشق عمیق بین آن دو و «فداکاری شاه و ملکه برای مصالح عالیه مملکت» ماجرا را تا جایی پیش بردند که این طلاق را «بزرگ ترین و بیسابقه ترین درام عشقی تاریخ ایران» نامیدند.
ثریا اسفندیاری در صفحات متعددی از کتاب خاطرات خود به افسانه سراییهایی از این دست اشاره میکند و آن را مشتی «اراجیف مبتذل و قصههای پر آب و تاب» مینامد و میگوید: «اصل رویدادهای جهان در برابر کل شایعات شفاهی و کتبی پرآب و تاب ولی بیاساس، به فرع تبدیل میشوند.»
چرا که علت اصلی طلاق شاه از ثریا نازا بودن او و فشارهای تاجالملوک آیرملو مادر شاه بود.
مشکلی که برای حل آن به معاینات پزشکی در مجهزترین بیمارستان های امریکا و زیر نظر بهترین متخصصان روی آوردند. با آنکه نظر پزشکان بر این بود که هیچکدام شان مشکلی ندارند و تنها باید منتظر گذر زمان باشند؛ نبودِ ولیعهد، خانواده سلطنتی را دچار تشویش کرده بود.
فشارهای مادر شاه به او بویژه بعد از مرگ علیرضا پهلوی تنها برادر تنی شاه، کمکم موضوع جانشینی را به بحرانی بزرگ در دربار و نقطه عطفی در روابط شاه و ثریا تبدیل کرد.
ناامید شدن شاه از اینکه ثریا بتواند فرزند پسری برای او بیاورد، در کنار فشارهای روزافزونی که به ثریا وارد میشد باعث شد تا آنها از چند ماه قبل درباره طلاق توافقی صحبتهایی داشته باشند.
با رجوع به خاطرات ثریا میتوان دریافت که شاه تصمیم خود را از مدت ها پیش گرفته بود و تمام داستان سازیهای بعدی عاری از حقیقت است. ثریا چنانکه بعدها گفت، پیشنهاد طلاق را خود وی به شاه داد و احتمالاً انتظار داشت شاه با نشان دادن واکنش منفی به این پیشنهاد، دوام زندگیشان را برای مدتی طولانیتر تضمین کند.
ثریا آن پیشنهاد را قمار بزرگ زندگی خود میدانست که امکان داشت بابت آن همه هستیاش را ببازد «ولی حرف از دهانم پریده بود [...] اصلاً نمیتوانستم قبول کنم مجبور خواهم شد همه آنچه را به جانم بسته بود، بهدلیل گناهی که مرتکب نشده بودم به یکباره از دست بدهم!»
به هر روی ثریا با تشریفات رسمی در 24بهمن سال 1336 تهران را به مقصد سنت موریتز ترک کرد تا منتظر تصمیم شاه و دربار باقی بماند. وی میگوید در تمام این مدت سعی میکرد موضوع را از اطرافیان پنهان نگاه دارد و در مجامع همواره شاد و لبخندزنان بهنظر آید. هرچند بعد از یک تماس تلفنی با شاه و زمانی که از شاه درباره نتیجه جلسات پرسیده، با آنکه شاه به او گفت «هنوز جلسات ادامه دارد و من سعی خودم را میکنم! شما هم بهتر است چند روزی صبر کنید تا خودم به شما تلفن کنم.» اطمینان حاصل کرد که دیگر هیچ امیدی نیست!
یک ماه بعد از خروج ثریا از کشور، تصمیم شاه و دربار مبنی بر طلاق بهطور رسمی از طریق مجلس شورای ملی اعلام شد. در بیانیهای به این مناسبت با ابراز «کمال تأسف و تألم و با تذکر اینکه ثریا پهلوی در تمام مدت همسری شاهنشاه از هیچ گونه خدمت و عطوفت و خیرخواهی نسبت به ملت ایران خودداری نفرموده و از هر حیث شایستگی مقام شامخ خود را داشتهاند» اعلام شد حاضران در هر دو جلسه «به اتفاق آرا اظهار کردند که ولیعهد ایران باید از نسل بلافصل شخص اعلیحضرت محمدرضاشاه پهلوی باشد [محمدرضاشاه و ثریا با وجود] کمال علاقه و محبتی که فیمابین وجود دارد، تنها به خاطر مصالح عالیه کشور از احساسات شخصی خود صرفنظر کرده و تصمیم به جدایی اتخاذ فرموده اند.»
روایت ثریا از ماجرا متفاوت است؛ وی میگوید با توجه به برخوردهای سرد شاه، مطمئن شده بود که بازگشتی در کار نخواهد بود. با این حال پیش از اعلان رسمی طلاق هیأتی از طرف شاه به دیدار او آمدند تا آخرین راه حل را پیش پای او بگذارند و از ثریا بخواهند «با ازدواج دوم شاه موافقت کند و همچنان ملکه اول کشور باقی بماند!» ثریا از این پیشنهاد عصبانی میشود و میگوید این بهانهای بیش نیست و شاه نیز خود میدانسته که او چنین پیشنهادی را نخواهد پذیرفت.
ثریا اسفندیاری بعد از باخت در قماری که خود پیشنهاد کرده بود به ایتالیا رفت و ضمن معاشرت با تنی چند از ستارگان و دست اندرکاران سینما در چند فیلم به بازی پرداخت.
ملاحظات دربار درباره شهرت ملکه سابق باعث شد تا نسبت به حضور ثریا در سینما حساسیتهای جدیدی به وجود بیاید. گفته میشود امتیاز فیلم هایی که او در آنها نقش آفرینی کرده بود همگی توسط دولت ایران خریداری شد تا به نمایش عمومی درنیاید تا مبادا آن چهرهای که رسانهها درباره «ملکهای با چشمهای زمردین» ساخته بودند به کلی تغییر کند!
به خود ثریا نیز مبالغ هنگفتی بابت مهریه و مخارج دیگر پرداخت شده بود هرچند توقعات او تمامی نداشت. طبق خاطرات اسدالله علم، ثریا در سال 1354 در نامهای از شاه خواست که آپارتمانی در پاریس برایش خریداری شود و شاه نیز با آن موافقت کرد ولی یک سال بعد در آبان 1355 با تقاضای مستمری ماهانه به مبلغ شش تا هفت هزار دلار از طرف او مواجه شد که این بار شاه را به خشم آورد!
ثریا هیچ گاه به ایران بازنگشت و با این عقیده که «حق دارم از موهبت زندگی لذت ببرم» به سیر و سیاحت بسیار در نقاط مختلف جهان پرداخت. سرانجام در سوم آبان 1380 در آپارتمان خود در پاریس از دنیا رفت. اموال او که برآوردها آن را مبلغی بیش از 50 میلیون یورو نشان میدهند طبق وصیت وی به سه سازمان خیریه فرانسوی حامیان حیوانات، حمایت از افراد ناتوان در فرانسه و صلیب سرخ فرانسه اعطا شد تا به وضوح مشخص شود ایران و ایرانیان هیچ گاه بخشی از «همه آنچه به جان [او] بسته بود» نبودهاند.
منبع: روزنامه ایران
دیدگاه تان را بنویسید